نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
نسخه موبایل
آنها تصمیم گرفتند که اصلا سر میز آنها نروند.ولی چون آنها تنها افرادی بودن که پذیرایی نمی شدند دیگر خیلی زایع بود که به سر میز آنها نروند.
جیمز که لبخندی بر لبش داشت گفت:گفتید چی میل داری؟
تمام استادانی کهاونجا بودند حرف پروفسور مک گونگال را تایید کردند
پروفسور همه رو به سکوت فراخواند شروع به پخش برگه ها کرد . آلبوس که برای بالا بردن خود تلاش بسیار کرده بود وقتش رسیده بود که خودش رو نشون بده .
با خود به دفتر خود برد .
همینی که گفتم...ناراحتی زنگ بزن 118 
مالی با خود اندیشید:ای وای من یک بار قسم دروغ گفتم!ولی شاید ببخشه! آخه وقتی جیمز بهم گفت طلسم مرگ چیه گفتم نمی دونم!!!شاید ببخشه!چون اگه می گفتم ممکن بود کار بدی کنه!منروا با خود اندیشید:ای باو!چرا پوستم اینجوری شده؟ پروفسور گرابلی اندیشید:خب!من که کاری نکردم.ولی می خواد با بقیه چی کار کنه؟خودش می دونه!
جیمزی که به شدت داشت به حرفای آلبوس گوش میکرد
دستش رو به سمت ریشش حرکت داد و اونو دور ریشاش قلاب کرد.
همینی که گفتم...ناراحتی زنگ بزن 118
اولین باری بود که او چند روز از هری و جینی دور شده بود، روز اول اضطراب همه ی وجودش را پر کرده بود اما امروز که چهارمین روز جداییش بود آن اضطراب جای خود را به انتظار بخشیده بود.
) بلا و نارسیسا و مورگانا در حالی که داشتن لباسهای سیفیت خود رو از تن درمی اوردن، بلا رو به لرد کرد وگفت
مانده بودن این خبر رو
اعضاع محفل هم یکی یکی توسط لرد ورژن دو شکنجه می شدند.
همینی که گفتم...ناراحتی زنگ بزن 118
