عنوان : شهر در ها
نویسنده : همزاد
موسیقی و خواننده : آبرفورث
طراح دکور : بیگانه !!
تهیه کننده و کار گردان : کرام
بازیگران : کرام همزاد دارک لرد آبرفورث استرجس پادمور هری بیگانه !
------------------------------------------------------
دفتر کرام
ساعت : 11 و 20 دقیقه
کرام و آبرفورث در حال صحبت
کرام : از وقتی بیگانه رفته حوصلمون سر میره حالا قدرش رو می دونیم اون موقع ها که بود هی دردسر درست میکرد و آدم بیکار بود
آبرفورث: هوووووم یادش بخیر اره
کرام : حد آقل یه نامه هم نمی فرسته که آدم بدونه زندس یا مرده
تق تق تق تق تق تق
کرام : بیا تو
پستچی : آخه رد نمی شم ... یکی بیاد کمک
آبرفورث : چی آوردی ؟
پستچی : شما یه لحظه بیاین بسته سفارشیه
آبرفورث: این چیه دیگه ... از طرف کیه ؟!! کی در برامون پست کرده ؟
کرام به پستچی: لطفا بزارید اون گوشه ... نه ... آهان همون جا خوبه
کرام : از طرف بیگانس ! صبر کن الان می خونم :
کرام عزیز سلام من و غریبه جامون خوبه و به خوبی و خوشی زندگی میکنیم ... این جا که زندگی می کنیم یه در های بزرگی داره که نگو و نپرس از بس اینجا در زیاده یکیشون رو برای تو فرستادم امیدوارم ازش خوشت اونده باشه می خواستم برای آبرفورث و استرجس و هری و بقیه هم بفرستم ولی گمرکش زیاد بود .سلام من رو به آبرفورث و هری و استرجس و بقیه هم برسون . بیگانه ای از دور دست
آبرفورث : چه عجب یه نامه ای فرستاد ... حالا با دره چی کار کنیم ؟
کرام : نمی دونم ... از بس بزرگه نمیشه حملش کرد بهتره همون جا باشه
آبر: نگاه کن ببین آدرس فرستنده کجاست
کرام : نوشه شهردر ها
آبرفورث: شهر درها دیگه کجاست ؟
کرام : نمی دونم ... تا حالا نشنیده بودم همچین شهری هم وجود داره
آبرفورث : چطوره بریم ببینیم کجاست و یه سری هم به بیگانه و غریبه بزنم
کرام :راست می گی ها ! چرا به فکر خودم نرسید ... خب من می تونم زنگ بزنم به هری و استرجس ودارک لرد و همزاد و بقیه تا با هم بریم
آبر: این همزاد خل و چل هم حتما باید ببریم ؟
کرام: گیزر نده دیگه
آبر : خب کی ؟ بریم حالا ؟
کرام : فردا صبح خوبه ؟
آبر : اره خوبه فقط ریکو رو چه جوری راضی کنم ؟
کرام : خوب شد گفتی ها ... داغ دلم تازه شد ... من چه جوری هرمیون رو دست به سر کنم
آبر : حالا با هری هم باید مشورت کنیم چون نمید هم تازگی ها خیلی به اون گیزر می ده
---------------------------------
بعد از ظهرهمان روز هری و کرام و آبرفورث در حال نقشه کشی
هری: هوووووووم خب چطوره از روش قدیمی استفاده کنیم ؟ یعنی نصف شب که اونا خوابیدن یواشکی فرار کنیم
آبر: خیلی فکر خوبیه ! آخه آی کیو پس اون تسترال هایی که دم در خونه نشستن و نگهبانی میدن چیکارن ؟
کرام: راست میگه دیگه ... یک کم فکر کن
آبر : ببینین امشب شما دو تا با هرمیون و نمید بیاین خونه ی ما خب بعد شام رو هم بمونید بعد من اصرار میکنم که شب رو خونمون بمونین ...
هری : خب مهندس این چه فرقی با اونی که من گفتم داشت ؟
آبر: خب صبر کن بزار حرفم تموم بشه ... من از توی اتاقم یه تونل زیر زمینی به بیرون از خونه کندم ... یادتونه ریکو یه مدت مشکوک شده بوده بود و گیر داده بود و می خواست بدونه من چیکار میکنم ؟ اون موقع من داشتم تونل اه رو برای مواقع استراری می کندم . الان هم موقع استفاده از این تونله ... خوبه ؟
کرام : تو چه فکر هایی به سرت می زنه ... طرح خوبیه من هم باید عملیش کنم
----------------------------------
فردای آن روز همزاد و دارک لرد و کرام و آبرفورث و استرجس و هری کنار اتوبوس شوالیه
آبرفورث : همزادایا چیه ورداشتی اوردی ؟!
همزاد : خب چیه مگه لوازم ضروریه دیگه شاید لازم شد
آبر: مثلا گیره ی کوهنوردی لازم میشه ؟
همزاد : آره دیگه شاید مثلا یه اتفاق برای اتوبوس شوالیه بیفته و ما نتونیم از شهر در ها برگردیم اون وقت مجبور بشیم از گردنه های خطر ناک عبور کنیم تا برسیم اینجا بعد تو چعه جوری می خوای از گردنه های خطر ناک رد بشی؟
دارک لرد : بابا بسه دیگه حالا چی میشد گراپی رو هم می اوردیم ؟
استرجس: باز شروع کردی حالال که دیگه نیووردیم چکار کنیم اگه می آوردیمش چرخ های اتوبوس می خوابید ! حالا باز بگو چرا نیووردیمش
همزاد : اگه می آوردیمش که از در ها رد نمی شد اون وقت بدبخت میشدیم
هری : مهندس جان درهای اونجا دو برابر درهای معمولیه
همزاد : از کجا می دونی
هری: خب اگه نبود که بیگانه نمی رفت اونجا زندگی کنه
کرام میپره وسط حرفشون : زود باشین سوار شین
------------------------------------
شهر در ها
ساعت 11 و 42 دقیقه ی صبح
استرجس : !!!!!! ایجا چند میلیون تا در داره ؟
دارک لرد : نمیدونم من که رفتم ... همه گی بیاین بریم آسلام پشت و پناهتان
هر کسی از یه در وارد میشه و به راه خودش اداه میده
-----------------------------------
30 دقیقه بعد کرام و همزاد و هری و استرجس و دارک لرد و آبرفورث همین جوری وارد یک در میشه و بعد از آن دوباره دری دیگر و ...
همه در جایی از شهر گم شده اند و همین جوری وارد در های بدی میشن
کرام در حالی که نفس نفس میزند :
ای خدا عجب غلطی کردیم اومدیم اینجا ها ... چن تا در داره ؟ در ها که تموم نمیشه هیچ گم هم شدیم
-------------------------------------
بعد از دو ساعت همه همدیگر رو پشت یه در می بینن
استرجس : با با این جا دیگه کجاست این بیگانه زندگی می کنه ؟ حالم به هم خورد از بس در دیدم و در باز کردم
همزاد : آبرفورث دیدی این وسایل به دردمون خورد ؟
آبر : آخه چیش به دردمون خورد نه ای کیو مثلا ما از گردنه های خطرناک عبور کردیم
هری : ای بابا بسه دیگه ... خب ویکور بشمور ببین کاملیم؟
کرام : دو و چهار و ... اره کاملیم
تق تق تق تق تق
اسرجس : یکی داره از اون ور در می زنه !!
درک لرد : هر کی هست خیلی خوله
آبر: ای بابا کرام در رو باز کن بریم تو دیگه
قییییییییژ ... شپلخ
بیگانه : آی آی سرم ... باز اون نامردی که از پشت بهم حمله کرد پیداش شد ... غریبه به دادم برس
کرام : بابا ماییم بیگی
بیگانه : اااا این همون نامردیه که از پشت بهم حمله کرد ... ا! کرام تویی که
بیگانه :
استرجس: پشت در چی کار می کری ؟
بیگانه : بابا داشم در رو تست می کردم دیگه دارم تموم در های این شهر رو تست میکنم از روزی که اومدیم تا حالا دارم فقط این در رو تست میکنم
دارک لرد : ایشالا آسلام شفات میده
بیگانه : حالا بیاین تو
-----------------------------
در منزل بیگانه
همزاد : اینجا چه طوریه ؟ به جای کمد و پنجره و تابلو و ... همش در داره
بیگانه : اره می دونم خیلی قشنگه
هری : غریبه کو ؟
بیگانه : همین الان رفت کلاس کنگ فو
کرام : کلاس کنگ فو ؟ باسه چی کنگ فو ؟
بیگانه : نگو که داغ لم تازه میشه
آبر : چرا ؟
بیگانه : میره کنگ فو یاد می گیره من رو میزنه یعنی ر ومن تمرین میکنه
کرام : نچ نچ نچ نچ این بیچاره که وضعش بد تر از ماست
---------------------------
بعد از سه ساعت همگی به همان سختی ای که امده بودن برگشند
-----------------------------
تیتراژ:
گل های باغ رو نچین
از روی پرچین نپر
با هم دیگه دوست باشین
( یادم نیست چه ربطی داشت )
__________________
با تشکر از :
نساجی مازندران
شرکت آب و فاضلاب منطقه 7
اهالی کوچه ی سعادت
باشگاه کنگ فو در ها
و تمام کسانی که مارا در ساخت این برنامه یاری دادند
___________________
توضیح : سه بار این رو نوشتم آخه موضوع گیر نمی یاد که در ضمن من به پیشنهاد کریچر عزیز هم دقت کردم ولی همون طور که گفتم روز به روز موضوع ها کمتر میشه به هر حال همچین فیلمی نداشتیم