هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۴

کرنليوس فاج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
Dream works presents
دخترک کبریت فروش
با بازی دپیوتی در نقش دخترک کبریت فروش
فاج در نقش ناپدری
هرماینی در نقش مادر دخترک کبریت فروش
ونوس در نقش مادربزگ دخترک کبریت فروش
و عابران پیاده

راوی: در یک شب برفی یک دخترک کبریت فروش در خیابان ها قدم میزد تا کبریت های خودش را بفرشد او نمیخواست که به خانه برگردد زیرا ناپدری اش او را کتک میزد( با گریه بخوانید) و او مجبور بود همه ی کبریت ها را در آن شب برفی بفرشد
فلش بک
دخترک : اون نه پدر منو نزن من سعی میکنم از این به بعد
شترق( صدای سیلی آب نکشدیه)
_ چند بار بهت گفتم وقتی کبریتا رو فروختی بیا خونه
اوه نه پدر من گشنم بود
_ ای کارد بخوره اون شیکمت مگه تو اسنیپی؟
دو نفر وارد کادر میشن
شیکم: منو صدا زدی فاج؟
اسنیپ: کوکو کی گفت غذا؟
کارگردان: آقایون بیرون باشن تا بعد
شترق شترق شترق
دخترک: نه نباید برگردم!!!خانوم خانوم یه کبریت از من بخرین!!!
_ آخی این همونیه که آخر داستان میمیره؟ خب یه چندتا به من بده
کارگردان: نه خانوم نخر یعنی که چه

_ باشه
دخترک: هوی کارگردان بوووووووووق ( به علت فحش بد دادن سانسور شد) به تو چه؟
آقا آقا یه کبریت از من بخرید!!!
_ یه دونه بده دندونامو خلال کنم باهاش
دخترک" اه کثیف برو نخواستم
دخترک هویجوری که راه میرفت یهو پاش گیزر میکنه به یه سنگ و شپلخ میشه
یه پسرک که داشته رد میشده : وای چه کفش قشنگی اینو به عنوان لیوان آب بچم استفاده میکنم در آینده
دخترک: خاک تو سر گدات کنن
دخترک خیلی سردش بود و دندوناش رو هم کلیک کلیک صدا میداد برای همین یه کبریت روشن کرد تا گرم شه
و اون تو نور کبریت چیزیو دید که......
وای چه خوشمزست این یه بوقلمونه
ولی تا دستشو دراز کرد که بوقلمونو بگیره اسنیپ اونو کش رفت و کبریت خاموش شد
یه بار دیگه باید امتحان میکرد یه کبریت دیگه روشن کرد و این بار.......
وای اون یه بخاریه چقدر سردمه
ولی تا دسشتو دراز کرد که بخاری رو بگریه دستش سوخت ( نکته ی اخلاقی : بچه نباید به بخاری دست بزنه) به دستش که نگاه کرد دید کبریت دستشو سوزونده
اعصابش خورد شد یه بار دیگه یه کبریت رو روشن کرد و این بار .......
وای سلام مادر بزرگ شما اینجایی؟
:bigkiss:
_ آره عزیزم :bigkiss:
مادربزرگ نریا ! وایسا
یه دفه همه ی کبریتاشو با هم روشن کرد و .....
مادر بزرگ منو با خودت ببر!
_ باشه عزیزم حالا با هم میریم به بهشت پیش مادرت
مادر: آقای کارگردان من بیام تو صحنه؟
کارگردان: نه خانوم شما عکست باید گوشه ی کتاب چاپ شه
_ مگه فیلم نیست؟
کارگردان: خب بیا زیرنویس رد شو
مادربزرگ:ببین دخترم اونی که داره زیرنویس رد میشه مادرته بیا پرواز کنیم بریم پیشش
دخترک: ولی چجوری؟
_ این جوری
یه سوت میزنه یهو هلی کوپتر ااا ببخشد بالگرد شخصیش میاد
سوار شو دخترکم
و آنها به سوی بهشت پرواز کردن
فردای آن روز هر کسی جسد دخترک را در خیابان میدید با خود میگفت: به من چه کارگردان نذاشت من ازش کبریت بخرم
و دخترک و مادر و مادر بزرگش در سوئیت اختصاصی خود در بهشت
LIVED HAPPILY EVER AFTER
CUT!عالی بود
+ تیتراژ آخر با آهنگ livin da vida loca


[i][size=medium]


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
Chronicles Of Gilidick: Scape From Azkaban

گیلدی: جناب قاضی... خدا شاهده مسئله ناموسی بود... وگرنه عمرا نمیشکتمش!!!
قاضی: مسئله ناموسی کدومه لامصب؟ زدی وسط روز روشن چند تا از مامورای وزارت خونه رو لت و پار کردی، یکیشونم کشتی... بعد میگی مسئله ناموسی بود؟ (چکششو میکوبه رو میز) قضیه رو کامل تعریف کن!
گیلدی یه نیگاه به وکیلش میندازه و بلند میشه: چشم جناب قاضی... دیروز صبح که داشتم از خونه میرفتم سرکار ... زنم اومد دم در بهم گفت که این همسایه بغلیمون، آقای پاتر، هر روز صبح که داره میره سرکار، زنش، نمیدو میبوسه! حالا چی میشد که تو هم اینکارو میکردی؟ منم بهش گفتم من که آخه زن اون بنده خدا رو نمیشناسم! ولی اون قبول نکرد و اصرار کرد که حتما باید این کارو بکنم! منم روشو زمین ننداختم و رفتم زنگ خونه آقای پاترو زدم و وقتی خانومش اومد درو باز کرد، بهش یه تنفس مصنوعی دادم! آقای پاتر هم عصبانی شد و زنگ زد به نیروهای نوشابه ای! و اینجوری شد که درگیری راه افتاد...
صدای پچ پچ جمعیت بلند میشه... چند نفر از حضار بی جنبه نارنجک میزنن...
مادر مقتول در حالی که داد میزنه «من قصاص میخوام» سعی میکنه به گیلدی حمله کنه که بغل دستیاش جلوشو میگرن!
====

جاسم نشسته تو خونه گیلدی اینا اخبار JTV رو نیگاه میکنه و از دوران خوش مجردی لذت میبره...
گوینده اخبار: گیلدروی لاکهارت، یکی از محبوب ترین چهره های دهه اخیر فردا صبح زود به دار آویخته میشود!!!
جاسم: نه... این امکان نداره... گیلدی، دوست من بود!
و جاسم تصمیم میگیره که گیلدی رو نجات بده! اول میره زنگ میزنه پیام امروز و JTV و میگه که چند تا خبرنگار بفرستین آزکابان، که به زودی اتفاق خوفناکی میفته! و بعد زنگ میزنه به نورممد!
از اون ور خط صدای هق هق های نورممد به گوش میرسه....
جاسم: پس تو هم خبرو شنیدی؟!!
صدای گریه های نورممد بلند تر میشه...
جاسم: گوش کن نورممد، میخوام گیلدی رو نجات بدم!
نورممد: آخه چه جوری؟
جاسم: یادداشت کن...
وسایل لازم:
یک عدد روبان قرمز - یک عدد کلاه نمدی - یک عدد فرقون (کپسول های نیترو رو چک کن ببین پر باشن) - دو عدد مینیگان - سیگارت به مقدار لازم
طرز تهیه:
وسایلو بریز تو فرقون، خودتم بشین پشتش، بیا دم در خونه گیلدی اینا...
نورممد: چشم استاد...
====

چند دقیقه بعد نورممد با وسایل میرسه دم در خونه گیلدی...
جاسم در نمایی بسته، ربان قرمزو میبنده به پیشونیش، کلا نمدی رو میذاره سرش، مینیگانارو میگیره دستش، سیگارتارو میبنده به خودش و میپره توی فرقون!
جاسم: هل بده...
نورممد شروع میکنه به هل دادن و با قدرت جادویی عشق جاسم و نورممد به گیلدی، فرقون به پرواز در میاد!
====
چند دقیقه بعد جاسم و نورممد میرسن به بالای ساختمون آزکابان...
جاسم روشو میکنه به نورممد: تو همین بالا بمون و نگهبانی بده.... من میرم گیلدی رو نجات میدم!
و بعد چند متر طناب ظاهر میکنه، یه سر طنابو میبنده به دسته فرقون و سر دیگه طنابو میگیره دستش و میپره پایین!
به دلیل مشکلات جاسم در محاسبات ریاضی، طناب چند متر از حد لازم بلند تر بوده و به همین دلیل جاسم با کله فرود میاد و تا کمر میره تو زمین...
=====

گیلدی در تنهایی نشسته بود گوشه سلول و داشت در غم و اندوه با خودش ور میرفت که یهو دید یه کلاه نمدی از بالا افتاد جلوی پاش...
بالای سرشو نیگاه میکنه که بفهمه کلاه از کجا اومده که جاسمو میبینه که نصف هیکلش از سقف زده بیرون و بیهوشه!
گیلدی، جاسمو میکشه پایین و با استفاده از ورد اکسیو آب به حورده آب میپاشه تو صورت جاسم و جاسم به هوش میاد!
جاسم: باید هر چه سریعتر فرار کنیم... الان میان دنبالت که ببرنت اعدامت کنن...
گیلدی: چه جوری فرار کنیم؟
جاسم به طنابی گه از سقف آویزونه اشاره میکنه و میپره طنابو میگیره و شروع میکنه به بالا رفتن... گیلدی هم دنبالش میره...
پایان!


بازیگران:
=========
گیلدروی لاکهارت
جاسم
نورممد

نویسنده:
=========
جاسم

تهیه کننده:
=========
جاسم

گروه کارگردانی:
=========
کارگردان تلویزیونی: نورممد
کارگردان رادیویی: نورممد
کارگردان هنری: جاسم
دستیار اول کارگردان: گیلدروی لاکهارت
دستیار دوم کارگردان: گیلدروی لاکهارت

گروه گریم:
=========
گریم جادوگران: نورممد
گریم ساحره ها: گیلدروی لاکهارت

انتخاب لباس:
=========
جاسم

جلوه های ویژه:
=========
جاسم

صدا بردار:
=========
نورممد

فیلم بردار:
=========
نورممد

گروه تدارکات:
=========
حمل و نقل: نورممد
غذا: موذمال
ماساژ: جاسم

دکور:
=========
نورممد



Re: اين يك فيلم نيست!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
Gryffin Dreams
تقديم ميكند :
تصویر کوچک شده

آقاي آبرفورث دامبلدور جادوگريست در اوج قدرت و محبوبيت سياسي ،‌ قرار است انتخاباتي برگذار شود و او تصميم بزرگي ميگيرد تصميمي كه شايد باعث دگرگوني زندگيش شود...تصميم ميگيرد كانديدا شود اما در اين راه شكست بزرگي ميخورد و او كه نماد پاكي و سپيدي ميان مردمان بود اكنون دست به هر كار كثيفي ميزند تا اوضاع را به نفع خود بر گرداند اما هميشه كساني هستند كه در مقابل سياهي به ايستند ، اينبار نوبت ويكتور كرام بود . ولي موضوعات ديگري نيز در راه خواهند بود مانند زز... ! فيلمي طنز مانند و به ياد ماندني …
چند مرد خوب...
با شركت آبر فورث دامبلدور نمادي از پاكي كه بخاطر قدرت تن به سياهي ميدهد... با بازيگري ويكتور كرام ، جادوگري كه در مقابل بدي ها تا پاي جان مي ايستد!
و بازيگر تواناي فيلمهاي هالي وبزارد ، هرمايني گرنجر !
هري پاتر...نميد پاتر...كورنليوس فاج...كينگزلي شكلبولت..و ونوس! بهترينهاي هالي ويزارد در...
چند مرد خوب...
به تهيه كنندگي كريچر و به كارگرداني گودريك گريفندور
چند مرد خوب... به زودي در هالي ويزارد…


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


اين يك فيلم نيست!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
من نمي فهمم چه غلطي دارين مي كنين!؟ با شمام! چرا كرام رو تنها گذاشتين؟! جواب من رو بدين!؟ هان؟!!!!!!!!!!!
دو روز ولتون كردم، كاز سنگينه! يه نفر از پسش بر نمي آد!
آقاي همزاد!
يعني چي موضوع نداريم؟
آقاي كريچر!
من قبل از رفتنم به شما چي گفتم؟
....
مگه اينكه از روي جسد من رد شين تا بذارم هالي ويزارد رو كه كرام ....خيلي نامردين!
قاتل هاي قاچاقچي!
واقعا كه! يه مشت بي عرضه! نمي تونين چار تا فيلم بزنين؟ من پارسال تابستون روزي يه فيلم مي زدم! روزي! يعني هر روز!
من پوستي از شما بكنم! نفهمي كه پوست متري چند؟
حالا ببين! آره! هالي ويزارد؟ با اين شوخي مي كني؟ موضوع نداريم! موضوعي نشونتون بدم!
اي اي اي! نكردين يه فيلم تبليغاتي بزنين! من نمي فهمم شما ها چي تون از .... كمتره كه اون بايد فيلم بسازه براي كانديدا ها!
فوتبال ايران موضوع نداشت؟ د مي گم بي عرضه اين مي گين نه! حيف كه ... الان هم دير نشده:
اين پست رو لينك بدين به همه! همه ي اعضا بايد با خبر بشن! من نمي دونم! به من ربطي نداره! يكي بگه من خبر نداشتم، پوست تك تك تون رو مي كنم!
همزاد! تو مسئول اين كار! هر كسي رو ديدي اين پست رو نشونش بده! يارو گفت من نمي دونم، مدرسه دارم و نمي دونم دانشگاهم شهرستانه و من فيزيك هاليدي دارم و من تجديد شدم و ... همزاد جان! تو فقط اسم به من بده! آيدي! من مي دونم با اون! با كمربند سياهش مي كنم! فيلم نمي زنين نه؟ آدم مي كنم شما رو! عوض اينكه چرت و پرت بگين تو چت روم ها با زبون خوش بيان فيلم بسازين! دختر و پسر و كبير و صغير و مدير و رئيس و وب مستر و هيچي حاليم نيست! به كسي رحم نمي كنم! قزويني نيستم! ولي قزويني ها رو دوست دارم! كاري مي كنم، شب كابوس من رو ببنين! من حداكثر يه هفته ديگه تو سايت باشم، ولي تو اين يه هفته، آدم تون مي كنم و مي رم! هالي ويزاد بايد موضوع بده به تاپيك هاي ديگه! هر كي هم بگه حس و حال ندارم، نمي دونم تو مودش نيستم! كتك كه خورد مي فهمه!
موضوع هم مي دم! خوب گوشاتون رو باز كنين! اين تيكه مهمه!

%%%%%%%%%%%%%%% مهم %%%%%%%%%%%%
اطلاعيه!
به مناسبت بزرگداشت اولين سالگرد تاسيس هالي ويزارد. مراسم توزيع جوايز به بهترين هاي سال داده مي شه!
اميد است كه با همكاري هم مراسم باشكوهي داشته باشيم!
در اين مراسم خواهيم داشت:
1) تجليل از بزرگان هالي ويزاد.
2) دادن جوائز مراسم اسكار. (انشاا... / به من كه هنوز ندادن!)
3) دادن جايزه ي بهترين فيلم از نظر منتقدان! (با اسكار فرق مي كنه)
4) پذيرايي

زمان و مكان مراسم متعاقبا اعلام خواهد شد!
ليكن از هم اكنون در پي ساخت فيلم براي "بهترين فيلم از نظر منتقدان" باشيد. تو هالي ويزارد نزنين ها! صبر كنين! فعلا بسازيد!
اين جايزه با اسكار فرق مي كنه (اگه من تونستم به اين ها بفهمونم) اين جايزه يك دونه است بازيگر و اين ها هم نداره! بهترين فيلم مي شه!
جايزه اش هم حقيقيه! (با پست مي فرستيم در خونه)
-----------------------------------------------------------------------------
آقايان و خانم هاي زير توجه كنن:
هري پاتر، آبرفورث، مك گونگال،حاج داركي و بانو،(تانكس و بلاتريكس و ... هم اگه هستن) گيلدي (گيلدروي لاكهارت) كرام، آرتور، ونوس و چو چانگ و مازامولا و هرميون و هر كي دستي بر آتش داره و بقيه (هركي يادم رفت خودش يادش باشه)! شما ها رو من مي كشم ها! نيشش رو باز كرد! من قبلا كشتم ها! نخد ديگه آقا دارم جدي ميگم، قشنگ زل بزنين به مانيتور! آهان!
پوست مي كنم ها! يه كدوم فيلم ندين! خدا شاهده وسط ميدون لندن جلو بيگ بن! بي آبرو تون مي كنم! عربده كشي مي كنم! به جان دخترم اگه اين كار رو نكردم! (نگفته بودم يه دختر 5 ساله دارم؟) آقاي هري پاتر! من رسوات مي كنم ها! هر كي ندونه من مي دونم چقدر تو يكي اختلاص كردي، با اون ممل چي چي! دستاي مك گونگال رو هم ديدم كه تو كاره! پته ي همه تون رو مي ريزم رو آب! الان كه دور دور بگير و ببند و فساد ماليه! مگه نمي بيني يارو علنا اومده كانديد شده؟ حواستون جمع باشه! من مي دونم با شما! خود دانيد!
كرام جان تو هم دل بده به كار، اين افغاني ها رو نيگا كن چه قشنگ و با انگيزه كار مي كنن! ياد بگير!
قلبم درد گرفت بس كه حرس خوردم! از دست شما! ديگه سفارش نكنم! يه بوس بدين برين بيرون! ببينم؟ اين گيلدي هنوز جو گيره؟
%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

كريچر و همزاد جان!
شما دوتا مثل خر بايد كار كنين! شوخي هم ندارم!
برين به همه اطلاع بدين كه همچين مراسمي هست. اين تيكه ي اين پست رو كه با (%) مشخص كردم رو پست كنين! مي خوام همه خبر دار شن! اگه مشكلي پيش بياد اولين نفري كه طوريش مي شه، شما هاييين! از شما انتظار بيشتري دارم، كه پي كار رو بگيرين! من و كرام قد شما بوديم كه هالي ويزارد رو علم كرديم، (البته كرام بيشتر كمك كرد) آب دست تونه بذارين زمين! من سرم بي نهايت شلوغه! به من كاري نداشته باشين، من بالاي كار مي آم! برين ببنين پست افتتاحيه رو چه موقع زدن! (تو شهريوره) تاريخ رو مشخص كنين! بدو ماشاا...! بجنب ديره! قشنگ به همه چي فكر كنين! حواستون جمع جمع باشه! پست توي هالي وزارد نزنين ها! شلوغ نشه ها! هر كاري دارين با پيام شخصي كنين!اين هايي هم كه تازه تو سايت اومدن رو هم راهنمايي كنين، جوونن! نمي دونن، كار رو خراب مي كنن! با مردم هم درست حرف بزنين! من رو مي بيني، با اين ها رفت و آمد دارم، من شام خونه ي مگي بودم ديشب، ظهري هم پيش كرام قليون مي زديم! خيلي محترمانه، دعوت كنين كه بيان!يه كم فكر كنين پيشنهاد رو با هم! و با كرام! خصوصا كرام! در ميون بذارين يه كار تر و تميز انجام بشه! ببينم مي تونين يا نه! دو ماه هم وقت دارين، ايول! ما ديگه الك مون رو آويزن كرديم، دور دور شماست، نمي شنويد؟ جوان فلان است، جوان بيسار است! فقر و فساد و تبعيض! بدو آفرين! من واقعا درگير هستم. فرض كنين من مردم، مي تونين من رو مرگ ندين و كار كنين يا نه؟
اين كله گنده هاي سايت رو به كار بگيرين! اينا دانشجو نيستن! من مي دونم اين ها چي كاره اند! اين دونه درشت ها رو به كار بگيرين! ازشون بخواين يه لوگو بسازن!
وقتي جا و مكان و زمان مراسم رو با كرام هماهنگ كردين، يه اطلاعيه ي كامل بنويسين، دو تايي، از كرام هم تاييديه بگيرين، اون وقت به عنوان يه خبر بزنين تو سايت! صفحه ي اول! به اين هرميون هم اطلاع بدين، بچه مغز نوآوري داره! ايده بگيرن! امضا هاتون رو تغيير بدين، قدم به قدم با كرام برين جلو! اون وارد تره، باعث مي شه كه كج نرين!
بريد با حاجي داركي صحبت كنين، بگين اگه بتونه ( نتونه هم، اصرار و التماس و تهديد و ترعيب و .... كنين) بگين حاجي، جلسه ي حضوري رو نزديك همون سالگرد هالي ويزاد بنداز! كه يه كار هايي بكنيم! تبليغ كنين، حسابي، برين با گوگل صحبت كنين يه تيزر صفحه اول بگيرين! خلاصه هر كاري مي تونين بكنين! ولي شلوغش نكنين! برين پيش كرام دست بوس كه براتون لوگو بسازه، (مي دونم لوگو چيز ديگه است) يه شعار هم براش انتخاب كنين! مثلا: فيلم خوب برازنده ي كاربر خوب! ..... هر چي كه دوست دارين! مهم نيست! خالي هم بستين، بستين مثلا: هر كس كه در اين مراسم شركت كنه، پنجاه هزار تومان بهش ماهيانه مي ديم! خوب ديگه من سفارش نكنم! كم كم هم داريم بي راهه مي ريم! از همه استفاده كنين، بيشتر از اون هايي كه اسم بردم، چون اون ها بيان، بقيه هم مي آن، خوب ديگه كاري داشتين به كرام بگين! ((:
قربا ن همه! ارادتمند بيگانه.



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۴

رابرت چادویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۷ شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۱ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
هالی ویزارد دفتر کرام
آزمون تست بازیگری
-------------------------------------
کرام: نفر بعد
یه نفر درو باز می کنه تا مخواد بره داخل پاش میگیره به چارچوب در بعد به دیوار رو به رو و وسیایل دفتر... شپلخ نصف دفتر خراب میشه.
کرام با خودش میگه یه مصیبت تازه.
کرام: اسم؟
چادویک: رابرت چادویک
کرام: آمکاده ای برای تست دادن؟
چادویک:تست چی؟
کرام: پس تو برای چی اومدی اینجا؟
چادویک یکم فکر میکنه میگه برا تست بازیگری
کرام:خوب بابا حالا تست شروع میکنیم. فرض کن تو یه جنایت کردی میخوای از محل جنایت فرار کنی .
چادویک : خوب حالا چیکار کنم؟
کرام: خوب معلومه چیزی رو که بهت گفتم اجرا کن.
چادویک پا میشه که اجرا کنه باز به در ودیوار میخوره نصف دیگه ی دفترو میاره پایین .
دفترو گردو خاک میگیره و دیگه چشم چشمو نمیبینه.
کرام: بیرون!!
چادویک : ای بابا من که هنوز که اول کارمه هنوز نمایش اصلی رو شروع نکردم.
کرام سعی میکنه آرامشو حفظ کنه به خودش میگه به خودت مسلط باش بعد یدفه داد می زنه: گفتم بییییییییرررررررررررروننننننننننننن!!!!!!!!!!!
بعد با خودش میگه ای خدا من چه گناهی کردم که باید گیر این آدما بیفتم.


One for all & all for one
VTM = Van the Man
Ruud van Nistelrooy


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۴

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
EPIDEMI I

فیلمی از: شاهزادۀ دورگه
با حضور: بیگانه (بازگشتت رو تبریک می گم)، عله ماکسیما، ویکتور کرام، گیلدی، هرمیونگ (همون هرمیون سابق)، چوچانگ، شاهزادۀ دورگه، حاجی (امپراطور)، همزاد هری و... چن نفر دیگه

بزودی...


ویرایش شده توسط شاهزادۀ دورگه (Master Of Darkness) در تاریخ ۱۳۸۴/۳/۲۵ ۱۱:۳۷:۰۴

Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
..........استديو
...
........................ بيگانه!
تقديم ميكند!
================================================

، در نقش بيگانه!

ويكتور كرام!

و ...........
در:
+++++++ بازگشت به فيلادلفيا +++++
كارگردان: وييييييييييييييييييكتور كرام!
================================================
آهنگ
The Man Who Sold The World
در حال پخش و تضاوير زير مرور مي شه:
كرام در حالي كه پشت چراغ قرمز منتظره به عكس بيگانه كه از جيبش در مي آره نگاه مي كنه!
كرام تو دفترش نشسته و به ميز خالي بيگانه نگاه مي كنه!
هرميون در حال جمع و جور كردن كتاب ها يه عكس خانوادگي از بيگانه ها مي بينه!
.....
كرام شب كنار هرميون از داخل ايوان به ماه نگاه مي كنن كه قرص ماه چه درخشنده ست!
كه ناگهان حس مي كنن ماه:

لبخندي همراه غم روي لب هر دو مي شينه!


----- دو روزبعد -----
كرام: هي تو! برو اون جارو رو بيار!
كريچر: كرام!
كرام: هان؟... راستي فيلم تبليغاتي ......... چي شد؟ دو روز ديگه پخش داريم! بجنب ديگه!
كريچر: بابا! يه نامه داري!
كرام: بندازش توي كشو!
كريچر: ولي.... از طرف بيگانه است ها!
كرام: خوب باشه گفتم كه بنداز..... كي؟.... بيگي؟ بدش ببينم!

------ همه در ماشين -------
گيلدي: حالا مطمئني كه امروز ميان؟
كرام: خودش تو نامه نوشته بود!
گيلدي: براي همين دارم مي گم، اون دفعه يادته رفتيم بندر عباس...
كرام: اون دفعه تقصير خودم بود ، چون اون خروجي لعنتي رو نپيچيدم ....
مك گونگال: پس اوون دفعه چي كه تو ....
كرام: من نمي دونم! دس از سر من ورداريم!
مك گونگال شونه هاش رو مي اندازه بالا و ...

آهنگ:
Ode to My Family "The Cranberries"

------ فرودگاه ----
هرميون: اگه مي خواستن بيان مي اومدن تا حالا!
كرام: نه! يه كم ديگه صبر مي كنيم!
آبرفورث: مي شه اون نامه رو بخونم!؟
.... آبرفورث:
مگي! به نظرت جايي كه قطار ها فرود مي آن كجاست؟
مك گونگال: خوب يا فرودگاه بايد باشه، يا ايستگاه قطار!

........
----- جلوي در خونه -----
كرام: من نمي فهمم چرا دوباره خر شدم ؟ چرا دوباره با طناب اين بيگانه ي ديوونه رفتم تو چاه؟
مك گونگال: حالا طوري نشده كه در رو باز كن بريم تو كه خيلي خسته ام!
كرام: .... خيلي خوب! ........... بييييييييييييييييييييييييييييييييييييگانه!
___ بيگانه درحالي كه زير بقلش درب ورودي رو داره از تو خونه دست تكون مي ده!___

----- پذيرايي ----
مك گونگال: خوب بيگانه جان رسيدن به خير!
هرميون:چه خبر تعريف كن ....
بيگانه: چي رو تعريف كنم؟
كرام:تو اين مدت چي كار كردي؟ كجا بودي؟ .... تعريف كن!
بيگانه: آهان!.... چي؟
كرام: ...... د بگو ببينم كدوم گوري بودي؟ باز داره اعصاب من و داغون مي كنه!
آبرفورث: غريبه كجاست؟
بيگانه: مرتيكه مگه تو ناموس نداري...؟ به تو چه كه .....
مك گونگال: بسه! دعوا نكنين، بهتره همه بريم بخوابيم! هم بيگانه خسته ست، هم ما!
بيگانه: البته توي اون اتاق روبرويي، پسر بزرگم خوابيده، تو اين اتاق اون يكي پسرم، اون اتاق هم...
هرميون: كدوم خاليه؟
بيگانه: در واقع خيلي ها! مثلا آشپزخونه ، كه خودم مي خوام بخوابم، و دستشويي و اينجا!
مك گونگال: ما خانم ها توي پذيرايي مي خوابيم!
آبرفورث: من تو گلخونه مي خوابم، (پاسيو)
كرام: من هم دستشويي رو انتخاب مي كنم! تو كنكور هم از شيوه ي رد گزينه استفاده كردم!
.....

آهنگ:
Unbreak My Heart "Toni Braxton"
---- صبح ----
قرچ و قوروچ!
آبرفورث در حالي كه قلنج مي شكونه: كرام!؟ چرا آخه كاكتوس تو اون خراب شده نگه مي دارين؟
هرميون: صبحانه! حاضره!
كرام: هه هه! من توي وان حموم به راحتي خوابيدم!
بيگانه: جدي مي گي؟ كروكوديل من رو ديدي؟
كرام: كروكوديل ديگه چيه؟
بيگانه: كروكوديل ها موجودات بامزه اي اند كه مدام مي خوابن و حرف نمي زنن و دوست دارن كه ...
كرام: مي شه خلاصه اش كني؟
بيگانه: كروكوديل ها يه ذره، خيلي كم از تمساح ها كوچيك تر اند! ولي خوب چيزي از ارزش هاي كورو كوديل ها كم نمي شه!
كرام از آبرفورث مي پرسه:
تمساح ها كه گاز نمي گيرن؟ مي گيرن!
آبرفورث درحالي كه صداي "فر فر" از خودش در مي ياره دستش رو دور گردن كرام مي بره و وانمود مي كنه كه يه تمساحه!

......
كرام توي رخت خواب....
ولم كن! ولم كن!
هرميون كه دستش رو به گردن كرام گرفته و داره اون رو بيدار مي كنه مي گه:
پاشو! ويكتور داري خواب مي بيني! پاشو!

------ دفتر كرام ----
كرام: هي تو! برو اون جارو رو بيار!
كريچر: كرام!
كرام: هان؟... راستي فيلم تبليغاتي ......... چي شد؟ دو روز ديگه پخش داريم! بجنب ديگه!
كريچر: بابا! يه نامه داري!
كرام: بندازش توي كشو!
كريچر: ولي.... از طرف بيگانه است ها!
كرام: كي؟.... بيگي؟ .... ولش كن مهم نيست بندازش تو كشو!

.....
پايان!
cast
biganeh
Aberforth
kerum
mcgongal
....
تيتراژ:
يه روزي يه باد، در عين نامردي، اون باد بي ترحم، زوزه كشيد و شمع رو بي صدا خاموش كرد، شمع بي دفاع رو! و من و تو نشستيم، و نگاه مي كنيم!....


== توضيح:
والا دلم براي فيلم تنگ شده بود، يه وقت آزاد پيدا كردم، و اين رو نوشتم، يعني كه هنوز تصميم ندارم جدي برگردم، ولي خوب...
مثل آيدي هاي ديگه ام هر ماه اين آيدي"بيگانه" رو چك مي كردم، هر ماه بيست و هفتم! ولي خوب اين ماه بيست و هفتم انتخاباته! و من چون راي مي دم! و مهم نيست به چه كسي! پس ... امروز اومدم! دست هام به نوشتن عادت نداره! شايد تو اين يكي دو هفته اي كه هستم باز هم سر زدم ولي مطمئنن بعد از اون خيلي كم! با عرض معذرت از " كرام عزيز" كه بي موقع فيلم زدم و خيلي دوست داشتم اجازه بگيرم، اين هم از فيلم، اميدوارم كه خوشتون اومده باشه، دوست داشتم بيشتر بنويسم ولي نمي شه، فيلم هاي من هميشه كوچولو و بامزه بوده مثل بچه هاي كوچولو!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
کرام _دامبلدور_هری _ آبرفورث _ گیلدی _ بیگانه _ کینگزلی _ ونوس _ مک گونگال_ استرجس و همزاد در ...
کتک کاری
فیلمی از : ویکتور کرام
نویسنده: همزاد
برگرفته از داستان های سامپه/گوسینی
انتخاب بازیگر : کرام و آبرفورث
آهنگساز و خواننده : آبرفورث
اگوست سال هزار و هشتصد و بیست و سه میلادی
مدرسه ی هاگوارتز
-----------------------------------
همزاد رو به کرام : تو دروغگویی
کرام:چی گفتی؟
همزاد : گفتم تو دروغگویی
کرام: گه اینطور؟
همزاد : بله
و زنگ کلاس خورد
همینطور که بچه ها داشتن صف می بستن کرام گفت : خب زنگ تفریح بعد حسابت رو می رسم
همزاد : حالا می بینیم
دامبلدور (ناظم )داد کشید : تو صف ساکت
----------
سر کلاس
هری که بغل دستی همزاد بود : وقتی تو با کرام دعوا می کنی من ردات رو نگه می دارم . بزن تو چانه اش مثل مشت زن هایی که تو تلویزیون ماگل ها نشون می ده
آبرفورث: نه باید بزنی تو دماغش ببین می کوبی زیرش شترق ! و کارش یکسره می شه
گیلدی: چرت و پرت نگو فقط با کف گرگی میشه حساب کرام رو رسید
بیگانه : دیوانه تا حالا کی دیدی مشت زن ها به هم کف گرگی بزنن ؟
وبعد یادداشتی برای کینگزلی فرستاد که می خواست ببینه قضییه از چه قراره چون آن جا که نشسته بود صدااون ها رو نمی شنید
از بخت بد کاغذ به دست ونوس که عزیز در دونه ی مک گونگال ( خانوم معلم ) بود افتاد ونوس هم دستش رو بلند کرد و گفت : اجازه خانوم یه نامه رسیده دستمون
مک گونگال چشماش گرد و از ونوس خواست تا نامه رو به دستش بده مک گونگال کاغذ رو خوند و گفت :اینجا نوشته نفر از شما می خواهند زنگ تفریح با هم دعوا کنند من نمی دونم موضوع سر چیه و نمی خواهم هم بدونم ولی به شما گفته باشم بعد از زنگ تفریح من از دامبلدور ناظمتان می پرسم هرکس چنین کاری کرده باشد تنبیه می شود .هری بیا پای تخته
هری رفت پای تخته تا درس بدهد که چیزی بلد نبود چون غیر از پارک نزدیک خانه ی دورسلی ها جای دیگری را نمی شناخت ( درس جغرافی است )
همه ی بچه ها منتظر بودند زنگ بخورد تا با هم در مورد دعوا حرف بزنند مک گونگال هم مرتب با خط کش می زد روی میز استرجس که خوابش برده بوداز خواب پرید و فکر کرد مک گونگال برای او با خط کش به روی میز می زند
زنگ تفرح خورد و بچه ها به حیاط رفتند.
همه ی بچه ها پایین منظر بودند بیگانه گفت : برویم ته حیاط اونجا کسی با هامون کاری نداره
استرجس به ونوس گفت تو نباید بیای تو خبر چینی !
ونوس گفت : من میخوام ببینم اگه نزارید ببینم فوری دامبلدور رو صدا می کنم
گیلدی:خب بزاریم اون هم ببینه کرام و همزاد هم به هر حال تنبیه می شن چه ونوس قبلش به دامبلدور خبر بده چه بعدش فرقی نمی کنه
کرام : راست میگه اگه دعوا کنیم تنبیه می شیم همزاد برای آخرین بار میگم تو حرفت رو پس میگیری؟
هری داد زد :اون هیچی رو پس نمی گیره مگه شوخیه ؟
بیگانه : بله
آبرفورث :خب بریم من هم داور میشم
گیلدی: داور ! شوخی می کنی ؟چرا تو داور بشی و یکی دیگه نشه ؟
کینگزلی: زود باشین این که دعوا نداره الان زنگ می خوره
کرام : ببخشید ولی داور خیلی مهمه من که تا یکی داور نباشه دعوا نمی کنم
همزاد : دقیقا حق با کرامه
گیلدی : باشه باشه من داور میشم
آبر فورث :گیلدی هیچی از مشت زنی سرش نمی شه وهنوز نمی دونه مشت زن ها به هم کف گرگی نمی زنن
گیلدی:کف گرگی های من خیلی از مشت های تو دماغ تو بهتره
و یه کف گرگی زد تو صورت آبرفورث
آبرفورث هم از کوره در رفتو شروع کرد به کتک کاری با گیلدیو می خواست مشت بزنه تو صورتش ولی گیلدی جا خالی داد و آبر رو عصبانی تر کرد آبرفورث جیغ کشید که گیلدی دوست خوبی نیست
هری داد زد : بس کنین بابا بس کنین الان زنگ تفریح تموم میشه
بیگانه : تو پسرهی دیوونه چقدر حرف می زنی
هری هم شروع کرد به بزن بزن با بیگانه که گینگزلی با نوک پاش زد تو ساق پای استرجس که به خاطر این بود که دیروز استرجس یه عالمه از تیله های کینگزلی رو برده بود
همه ی کلاس در حال کتک کاری بودند و همزاد و کرام و ونوس وایساده بودن و داشتن نگاه می کردن که دامبلدور اومد و با عصبانیت گفت :
بلایی به سرتون میارم که اون سرش ناپیدا و سریع رفت تا زنگ رو بزنه
هری گفت : بیا نگفتم؟ آن قدر بازی در آوردید که کرام و همزاد اصلا وقت دعوا پیدا نکردند
-------------
سر صف
کرام رو به همزاد : شانس آوردی زنگ خورد وگرنه می خواستم حسابت رو برسم
همزاد: من رو می خندونی دورغگو
کرام : یه بار دیگه تکرار کن
همزاد : دروغگو
کرام : حالا که اینطور شد زنگ فریحخ بعد حسابت رو میرسم
همزاد : حالا می بینیم

---------------
تیتراژ:
زنگ تفریح تو هاگواتز می کنیم کتک... کاری
توی یه کلاس با همدیگه می کنیم کتک... کاری
در کوچه و خیابان های شهر لندننننننننن
باز ما با هم دیگه می کنیم کتک کاری
باز ما با همدیگه می کنیم کتک کاری
باااااااااااز کتککککککککککککک کاررررررررررییی
بااااااااااز کتککککککککککککک کاررررررررررریی
زنگ تفریح تو هاگواتز می کنیم کتک... کاری
توی یه کلاس با همدیگه می کنیم کتک... کاری
در کوچه و خیابان های شهر لندننننننننن
باز ما با هم دیگه می کنیم کتک کاری
باز ما با همدیگه می کنیم کتک کاری
نک گونگال و دامبلدور از ما عاصی اند
مک گونگال و داممبلدور از ما عاصی اند
بار ما همیشه میکنیم کتک ...کاری
باااااااااااز کتککککککککککککک کاررررررررررییی
بااااااااااز کتککککککککککککک کاررررررررررریی
---------------------------
با تشکر از :
نساجی مازندران
حراصت محترم باغ پرندگان
اهالی کوچه ی سعادت
ردا فروشی هاگزمید
خودم !
راهنمایی و رانندگی استان بوشهر
--------------------
توضیح :
اول بگم که تیتراژش رو باید با آهنگ ((منم شما دوست شما)) بخونید تا بفهمید. بعد هم هالی ویزارد داره می خوابه ها کرام چرا فیلم نمی دی؟ نباید بزاریم هالی ویزارد درش تخته بشه . حالا الان فصل امتحاناته ولی بعدش فعالیت هالی ویزارد دوباره باید شروع بشه و از این که به بعضی ها تو این فیلم بی احترامی شده معذرت می خوام بالاخره فیلمه دیگه


شک نکن!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
عنوان : شهر در ها
نویسنده : همزاد
موسیقی و خواننده : آبرفورث
طراح دکور : بیگانه !!
تهیه کننده و کار گردان : کرام
بازیگران : کرام همزاد دارک لرد آبرفورث استرجس پادمور هری بیگانه !
------------------------------------------------------
دفتر کرام
ساعت : 11 و 20 دقیقه
کرام و آبرفورث در حال صحبت
کرام : از وقتی بیگانه رفته حوصلمون سر میره حالا قدرش رو می دونیم اون موقع ها که بود هی دردسر درست میکرد و آدم بیکار بود
آبرفورث: هوووووم یادش بخیر اره
کرام : حد آقل یه نامه هم نمی فرسته که آدم بدونه زندس یا مرده
تق تق تق تق تق تق
کرام : بیا تو
پستچی : آخه رد نمی شم ... یکی بیاد کمک
آبرفورث : چی آوردی ؟
پستچی : شما یه لحظه بیاین بسته سفارشیه
آبرفورث: این چیه دیگه ... از طرف کیه ؟!! کی در برامون پست کرده ؟
کرام به پستچی: لطفا بزارید اون گوشه ... نه ... آهان همون جا خوبه
کرام : از طرف بیگانس ! صبر کن الان می خونم :
کرام عزیز سلام من و غریبه جامون خوبه و به خوبی و خوشی زندگی میکنیم ... این جا که زندگی می کنیم یه در های بزرگی داره که نگو و نپرس از بس اینجا در زیاده یکیشون رو برای تو فرستادم امیدوارم ازش خوشت اونده باشه می خواستم برای آبرفورث و استرجس و هری و بقیه هم بفرستم ولی گمرکش زیاد بود .سلام من رو به آبرفورث و هری و استرجس و بقیه هم برسون . بیگانه ای از دور دست
آبرفورث : چه عجب یه نامه ای فرستاد ... حالا با دره چی کار کنیم ؟
کرام : نمی دونم ... از بس بزرگه نمیشه حملش کرد بهتره همون جا باشه
آبر: نگاه کن ببین آدرس فرستنده کجاست
کرام : نوشه شهردر ها
آبرفورث: شهر درها دیگه کجاست ؟
کرام : نمی دونم ... تا حالا نشنیده بودم همچین شهری هم وجود داره
آبرفورث : چطوره بریم ببینیم کجاست و یه سری هم به بیگانه و غریبه بزنم
کرام :راست می گی ها ! چرا به فکر خودم نرسید ... خب من می تونم زنگ بزنم به هری و استرجس ودارک لرد و همزاد و بقیه تا با هم بریم
آبر: این همزاد خل و چل هم حتما باید ببریم ؟
کرام: گیزر نده دیگه
آبر : خب کی ؟ بریم حالا ؟
کرام : فردا صبح خوبه ؟
آبر : اره خوبه فقط ریکو رو چه جوری راضی کنم ؟
کرام : خوب شد گفتی ها ... داغ دلم تازه شد ... من چه جوری هرمیون رو دست به سر کنم
آبر : حالا با هری هم باید مشورت کنیم چون نمید هم تازگی ها خیلی به اون گیزر می ده

---------------------------------
بعد از ظهرهمان روز هری و کرام و آبرفورث در حال نقشه کشی

هری: هوووووووم خب چطوره از روش قدیمی استفاده کنیم ؟ یعنی نصف شب که اونا خوابیدن یواشکی فرار کنیم
آبر: خیلی فکر خوبیه ! آخه آی کیو پس اون تسترال هایی که دم در خونه نشستن و نگهبانی میدن چیکارن ؟
کرام: راست میگه دیگه ... یک کم فکر کن
آبر : ببینین امشب شما دو تا با هرمیون و نمید بیاین خونه ی ما خب بعد شام رو هم بمونید بعد من اصرار میکنم که شب رو خونمون بمونین ...
هری : خب مهندس این چه فرقی با اونی که من گفتم داشت ؟
آبر: خب صبر کن بزار حرفم تموم بشه ... من از توی اتاقم یه تونل زیر زمینی به بیرون از خونه کندم ... یادتونه ریکو یه مدت مشکوک شده بوده بود و گیر داده بود و می خواست بدونه من چیکار میکنم ؟ اون موقع من داشتم تونل اه رو برای مواقع استراری می کندم . الان هم موقع استفاده از این تونله ... خوبه ؟
کرام : تو چه فکر هایی به سرت می زنه ... طرح خوبیه من هم باید عملیش کنم
----------------------------------

فردای آن روز همزاد و دارک لرد و کرام و آبرفورث و استرجس و هری کنار اتوبوس شوالیه
آبرفورث : همزادایا چیه ورداشتی اوردی ؟!
همزاد : خب چیه مگه لوازم ضروریه دیگه شاید لازم شد
آبر: مثلا گیره ی کوهنوردی لازم میشه ؟
همزاد : آره دیگه شاید مثلا یه اتفاق برای اتوبوس شوالیه بیفته و ما نتونیم از شهر در ها برگردیم اون وقت مجبور بشیم از گردنه های خطر ناک عبور کنیم تا برسیم اینجا بعد تو چعه جوری می خوای از گردنه های خطر ناک رد بشی؟
دارک لرد : بابا بسه دیگه حالا چی میشد گراپی رو هم می اوردیم ؟
استرجس: باز شروع کردی حالال که دیگه نیووردیم چکار کنیم اگه می آوردیمش چرخ های اتوبوس می خوابید ! حالا باز بگو چرا نیووردیمش
همزاد : اگه می آوردیمش که از در ها رد نمی شد اون وقت بدبخت میشدیم
هری : مهندس جان درهای اونجا دو برابر درهای معمولیه
همزاد : از کجا می دونی
هری: خب اگه نبود که بیگانه نمی رفت اونجا زندگی کنه
کرام میپره وسط حرفشون : زود باشین سوار شین
------------------------------------
شهر در ها
ساعت 11 و 42 دقیقه ی صبح
استرجس : !!!!!! ایجا چند میلیون تا در داره ؟
دارک لرد : نمیدونم من که رفتم ... همه گی بیاین بریم آسلام پشت و پناهتان
هر کسی از یه در وارد میشه و به راه خودش اداه میده
-----------------------------------
30 دقیقه بعد کرام و همزاد و هری و استرجس و دارک لرد و آبرفورث همین جوری وارد یک در میشه و بعد از آن دوباره دری دیگر و ...
همه در جایی از شهر گم شده اند و همین جوری وارد در های بدی میشن
کرام در حالی که نفس نفس میزند :
ای خدا عجب غلطی کردیم اومدیم اینجا ها ... چن تا در داره ؟ در ها که تموم نمیشه هیچ گم هم شدیم
-------------------------------------
بعد از دو ساعت همه همدیگر رو پشت یه در می بینن
استرجس : با با این جا دیگه کجاست این بیگانه زندگی می کنه ؟ حالم به هم خورد از بس در دیدم و در باز کردم
همزاد : آبرفورث دیدی این وسایل به دردمون خورد ؟
آبر : آخه چیش به دردمون خورد نه ای کیو مثلا ما از گردنه های خطرناک عبور کردیم
هری : ای بابا بسه دیگه ... خب ویکور بشمور ببین کاملیم؟
کرام : دو و چهار و ... اره کاملیم
تق تق تق تق تق
اسرجس : یکی داره از اون ور در می زنه !!
درک لرد : هر کی هست خیلی خوله
آبر: ای بابا کرام در رو باز کن بریم تو دیگه
قییییییییژ ... شپلخ
بیگانه : آی آی سرم ... باز اون نامردی که از پشت بهم حمله کرد پیداش شد ... غریبه به دادم برس
کرام : بابا ماییم بیگی
بیگانه : اااا این همون نامردیه که از پشت بهم حمله کرد ... ا! کرام تویی که
بیگانه :
استرجس: پشت در چی کار می کری ؟
بیگانه : بابا داشم در رو تست می کردم دیگه دارم تموم در های این شهر رو تست میکنم از روزی که اومدیم تا حالا دارم فقط این در رو تست میکنم
دارک لرد : ایشالا آسلام شفات میده
بیگانه : حالا بیاین تو

-----------------------------
در منزل بیگانه
همزاد : اینجا چه طوریه ؟ به جای کمد و پنجره و تابلو و ... همش در داره
بیگانه : اره می دونم خیلی قشنگه
هری : غریبه کو ؟
بیگانه : همین الان رفت کلاس کنگ فو
کرام : کلاس کنگ فو ؟ باسه چی کنگ فو ؟
بیگانه : نگو که داغ لم تازه میشه
آبر : چرا ؟
بیگانه : میره کنگ فو یاد می گیره من رو میزنه یعنی ر ومن تمرین میکنه
کرام : نچ نچ نچ نچ این بیچاره که وضعش بد تر از ماست
---------------------------
بعد از سه ساعت همگی به همان سختی ای که امده بودن برگشند
-----------------------------
تیتراژ:
گل های باغ رو نچین
از روی پرچین نپر
با هم دیگه دوست باشین
( یادم نیست چه ربطی داشت )

__________________

با تشکر از :
نساجی مازندران
شرکت آب و فاضلاب منطقه 7
اهالی کوچه ی سعادت
باشگاه کنگ فو در ها
و تمام کسانی که مارا در ساخت این برنامه یاری دادند

___________________
توضیح : سه بار این رو نوشتم آخه موضوع گیر نمی یاد که در ضمن من به پیشنهاد کریچر عزیز هم دقت کردم ولی همون طور که گفتم روز به روز موضوع ها کمتر میشه به هر حال همچین فیلمی نداشتیم


شک نکن!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۴

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
از همۀ حضار عزیز خواهش می کنم توجه کنند بنده قصد اکران فیلم بدون سانسور تروا رو دارم اما نمی رسم الان پخشش کنم چون تر جمه اش کار داره و همچنین امتحانات اینجا آغاز شده خلاصه سرتونو درد نمی ارم فقط اینو بدونین که این فیلمو کسی اکران نکنه تا تاریخ 12 خرداد ماه بحمدالله صد در صد پخش می شه


Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.