هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۰۸ یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#42

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
8:30 همان روز منزل ريكواينا! (آبرفورثي ديگه وجود نداره!)
- عزيزم پاشو بيا كله‌پاچه هيپوگريف خريدم براي صبحانه...
- كله پاچه بخوره تو اون سرت! مگه نگفتم من صبحانه بايد آب پرتقال هندي بخورم با عصاره شيرين بيان؟
- چشم عزيزم الان مشغول مي‌شم...
- آبر اين چيه رو ميز؟
- مدال و نشان حمايت از حقوق ساح...
- مرتيكه بازم شلوارت دوتا شد رفتي سراغ ساحره‌ها؟ الان زنگ مي‌زنم تانكس با گراپي بيان حالت رو بگيرن!
9:45 همان روز منزل ريكو اينا!
دارم ظرف‌هاي خوردشده و شكسته رو جمع و جور مي كنم، پشتم به شدت درد مي‌كنه! گراپي ايشالله قربونش برم وزنش شده دو برابر! اون انقدر از طلسم التيام بخش زخم استفاده كردم، به جاي خون تو بدنم طلسم داره حركت مي كنه..
من ديگه غلط بكنم برم از حقوق ساحره‌ها دفاع كنم!
"" شپلخ! ضربه‌ي لنگه كفش بر پاي چشم آبر""



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#41

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
صبح به اين قشنگي ! چي ميتونه روز آدم رو خراب كنه ! دوست دارم آواز بخونم !
بارون بارونه ! زمينها تر ميشه ! مادام ماكسيم جون كارها بهتر ميشه ! دونه هاي بارون ..
هوي هاگريد بيا اينجا ببينم !
چشم عزيزم ! اومدم !
هاگريد! شنيدم كه تو علاقه شديدي به حقوق ساحره ها پيدا كردي درسته؟
بله عزيزم ! البته من از همون دوران طفوليت هميشه حامي حقوق ساحره ها بودم !
پس به همين خاطره كه اين روز ها زيادي دور و بر رزمرتا ميپري؟
هه؟ خوب من مجبورم براي دفاع از حقوق ساحـ...
حقوق ساحره ها بخوره توي سرت ! اصلا كي ميتونه رو حرف ما حرف بزنه؟
عزيزم چرا عصباني ميشي؟ من براي اعتلاي حقوق ساحره ها ...
اعتلاي حقوق ساحره ها و مرگ ! اعتلاي حقوق ساحره ها و درد بي درمون ! حناق بگيري ديگه صدات رو نشوم ! حالا برو گمشو ميخوام بيانيه صادر كنم !
چشم عزيزم !
باز گفت چشم عزيزم ! گفت برو گمشو !
چشم عزيزم !
" متاسفانه به دليل خشن بودن بيش از حد اين صحنه از بازگو كردن آن معذوريم !"
بيانيه شماره 52525 مادام ماكسيم
از امروز هر گونه فعاليت مردان ، اعم از غول ، نيمه غول و انسان در راستاي اعتلاي حقوق زنان ممنوع ميباشد و با اشد مجازات روبرو خواهد شد !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#40

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
آداس
____________
دلم برای بابایی میسوزه! نمیدونم واقعا مادر من چش بود؟؟ بله گازنا رو میگم. رفت با این مادام ملکسیم ازدواج کرد! میگن چوب مولاها صدا نداره واسه همینه!
اون روز دوشنبه بود و نوبت این بود که برم خونه ی بابایی!
با پودر پرواز نرفتم چون ترسیدم بابایی سکته کنه!
هر چند واسه ی یه مولا خیلی ننگه که از در بره!!وقتی در زدم صدای مادامو شنیدم
هاگرید اون درو باز کن!
بابایی:الان عزیزم
صدای پچ پچ بابایی رو از پشت در میشنیدم که با خودش غرغر میکرد
بابایی درو به اندازهی 2 سانتی متر باز کرد
ا مازامولا تویی؟
بابایی رو به زور زدم کنار و به التماساش (مازامولا امروز نه امروز مادام اعصاب نداره یه روز دیگه بیا) گوش نمیدادم
ببین زن ذلیلی چی کا ر میکنه با جادوگر!
در و دیوار خونه رو نگاه میکردم از تمیزی برق میزد ای ول بابایی!
سرانجام مادام ماکسیم در چارچوب در ظاهر شد:به به موذمال!
و چنان چشم غره ای به بابایی رفت که به راحتی میشد با چشم غیر مسلح خوابیدن وز های موهاشو دید!
این مادام همیشه با من با خشانت برخورد میکرد هرچی سعی میکردم طرح دوستی بریزم فایده یی نداشت!
البته من به بابای حق میدم چون هر مردی از زنی با اون عظمت حساب میبره!
من:مادام یه پیشنهاد خیلی خوب دارم برات!
مادام پرسید:چه پیشنهادی؟
برگشتم به بابایی نگاه کردم ویه لبخند ملیح زدم بابایی با این لبخند من کاملا آشنا بود!
و میدونست که باید بره از جن ها سپر پوششی قرض بگیره!
مادام یه نگاهی به سر تا پای من کرد و گفت بیا تو
پشت سر مادام رفتیم تو آشپزخونه! از سوراخ در مردمک چشای بابایی رو میدیم که مثه پاندول ساعت این ورو اونور میرفت
مادام:هاگرید لباسا هنوز مونده!
بابایی:بله عزیزم الان!
امیدوار بودم پشنهادمو قبول کنه اگر چه میدونستم با این کار بابایی دیگه بی بابایی!
مادام با ناخن های لاک زدش روی میز ضرب گرفته بود! و لب هاش یه جوری کج ومعوج شده بود که میشد بش گفت لبخند!
من نیمدونم اون موقع چه طور به فکرم نرسیده بود که مادام با یه ملاقه کفگیری وردنه ای راحت میتونه بفرستتم اون دنیا!
پیشنهاد من چیزی نبود جز دفاع از حقوق ساحره ها!
اگر چه مادام یه غول دورگه بود ولی به هر حال یه جور ساحره به شمار میاومد
وقتی از آشپزخونه رفتیم بیرون لبخند مادام شباهت بیشتری به لبخند پیدا کرده بود
مادام:مازامولا(مادام تو عمرش به من نگفته بود مازامولا) نمیخوای یه نوشیدنی کره ای بخوری؟
در این جا بود که احساس کردم چشم های بابایی در حالی که بالای پله ها جارو به دست وایساده بود یه دو متری از حدقه اومد بیرون!

تازگی ها شنیده بودم بابایی به بهانه ی خرید !زیاد با مادام رزمارتا ملاقات میکنه!
و میدونستم اگه مادام بفهمه....
از قدیم گفتن هر کی شلوارش دوتا شد احتمال سه تا شدنش م هست!!
در حالی که داشتم نوشیدنی میخوردم حرکت لب های بابایی رو میدیم که با خودش داشت حرف میزد! چون بابایی میدونست من همیشه مایه ی دردسرم!


آداس این جا وطن من است!


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۵۳ دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۴
#39

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
rybbo haf oayn aber
mad
'c ku dra luluc ruica!

اينها كلماتي بود كه ريكو هنگام سال تحويل به من گفت!
خب البته با روبه‌رو شد و سپس يكي از همون حركات شيرين خودش رو (اي قربونش برم!‌) روي چشم چپ من اجرا كرد؛‌ هر چند در منزل لولو اينا (صاحب خونه: زن خونه!‌ از اين به بعد منزل نميد اينا! ماكسيم اينا! و لولو اينا!‌) بنده به عنوان شريف پيرمرد زارع شرفياب گشتم اما هنگام ملاقات برادرم از گوشت اژدها استفاده كردم، واقعا درد رو تسكين مي‌ده!
در ضمن ريكو به من گفت يه ملاقات خصوصي با نميد مي خواد بذاره! آخه توي گفتگو با مديران بدون اجازه نميد با ملت حرف زده!
پي نوشت: به ده نفر از كساني كه جملات فوق را ترجمه كنند به قيد قرعه يك پتوي سفري و يك آفتابه هديه داده مي‌شود!



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۸:۳۶ شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۳
#38

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
ابرفورث عزیز
به اطلاع همه عزیزان می رسونم که راهنمای مربوطه و آن فرد چراغ به دست!!...هر دو جادوگر مباشند

گفته میشود این گره کوهنوردی((که اسامیشونو بردی))در خواست چند باربر هم کرده بودند!!!!
حتی لیستشون هم داده بودند به قرار زیر:
ابرفورث کرام هری حاجی هاگرید

اما به دلایلی با این درخواست مخالفت شد...دلیلش هم واضحه....چون اونا اعلام کردند بار برهای نام برده باید زنجیر شوند!!!....زیرا در راه... غارها!!!...و مکانها خلوت زیادی وجود دارد!!!و ممکن است کنترل این افراد از دست ما سلب شود!!!

البته گفته شده...که ممکن است آنها سر همین فرد راهنما و چراغ بدست را هم زیر برف کنند!!!!
هنوز اسامی راهنما و فرد مذکور اعلام نشده

در راستای این کوهنوردی چند نکته رو متذکر میشوم:
1-اگر ساحره های محترم به بالای قله اورست برسن چه پرچمی را برافراشته میکنند؟!!!....هرمیون که به من قول داده در صورت تکرار خطا!!! سر من را بر روی نیزه میکند!!و بالامیبرد!!!

2-اصلا هدف از بالا رفتن از قله چیست؟!!...هرمیون اعلام کرد....چنانچه نگاهم زیاد به این طرف یا آن طرف بگردد....پرتم میکند پایین!!!!!

3-گفته میشود در بالای کوه یتی!!((آدم برفی)) وجود دارد!!!..آیا آنها میخواهند زز بودن را به او نیز بیاموزند!!!!!در اینصورت بیچاره یتی!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۳:۱۲ شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۳
#37

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
ممنون از هاگريد كه تنها گوشه‌اي از بيانيه‌ها و اطلاعيه‌ها را صادر نمودند!‌
راستي خبر داريد كه قراره هفت زن ايراني به قله اورست بروند؟ :: ريكو، هرمايني، نميد، لولو، مادام ماكسيم و يه راهنما و يه چراغ قوه به دست :: توي اين گروه هستن!

در ضمن يه پيشنهاد به آقايان گروه رمز زز؛ هميشه از اين نوع خبرها براي همسرانتان بخوانيد تا كتك نخوريد!‌



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۵۵ شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۳
#36

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم ! شما حرف حساب سرتون نمیشه !؟ اولا که من اصولا دامن اسکاتلندی میپوشم و به شلوار علاقه ای ندارم ! پس اصولا شلوارم دوتا نمیشه ! اگه قرار باشه که چیزی هم دوتا بشه دامن منه ! ولی خوب من از وقتی متاهل شدم حسرت داشتن دوتا دامن اسکاتلندی رو دارم ! چون تا دامنم پاره پاره نشه ماکسیم برام یکی دیگه نمیخره !

بعد هم برادر من شما چرا گیر دادین به هری که چرا نمید براش بیانیه صادر میکنه ؟ من برای این که چهره بعضی از این منافقین رو رو کنم چند تا از بیانیه های بدست اومده رو اینجا عنوان میکنم :
بیانیه شماره 12223 ریکو :
از این پس این موجود حقیر و پست ( آبرفورث رو میگه ها ! دنیس بیا این رو بخون ! ) حق ندارد که وقتی به مکانهای عمومی میرود به مردم نگاه کند ! از این تاریخ هرگونه رفت و آمد مملی در محیط های عمومی باید با چشم بند صورت بگیرد . برای حسن اجرای این بیانیه برادر گراپی به طور بیست و چهار ساعته مسئول نگهبانی از این عنصر لاابالی خواهد بود .
ریکو مدیر عامل و سهامدار مملی
ملاحظه کردید ؟
یه نمونه دیگه !
بیانیه شماره 40500 لولو :
از این تاریخ به بعد فرد نام برده ( حاجی دارکی! ) از انجام بازی های پلی استیشن منع میشود و دستگاه مزبور به دار مجازات آویخته خواهد شد ! در صورت تخلف نامبرده از مفاد این بیانیه بدون هیچ گونه گذشتی برای یک دوره باز آموزی اصول آسلامی به قمشه فرستاده خواهد شد.
لولو مقام ارشد و کلید دار ذهن حاجی دارکی
باز هم یکی دیگه !
بیانیه شماره 80002 هرماینی
به موجب این بیانیه ویکتور کرام این عنصر مخل محکوم میشود به جارو کشی روزانه کل محوطه هاگوارتز با جاروی آخرین مدل مخصوص جام جهانی تا درس عبرتی باشد برای دیگران ! در ضمن نامبرده در مدت جارو کشی نباید به غیر از نوک انگشت شست پای چپش به جای دیگری نگاه کند در غیر این صورت به دار مجازات آویخته خواهد شد !
هرماینی صاحب کلیه حقوق مادی و معنوی ویکتور کرام
هوم چه جوابی برای دفاع دارید ! ای منافقین دروغگو !
وای به حالتون ! گراپی میخواد برای باز آموزی بفرستتون به قمشه !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۸:۴۵ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۳
#35

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
من اخیرا خیلی از اصطلاح"شلوار طرف دو تا شده" استفاده کردم
حتما شما هم شنیدید که طرف که میخواد بره هوو بیاره میگن شلوارش دوتا شده.....من تحقیقات بسیاری انجام دادم که نتیجش شده اینی که میخونید که با اجازه هرمیون زده میشود:

*واقعا چرا نمیگن پیراهن طرف دوتا شده؟میگن شلوارش دو تا شده؟....شلوار نقش بسیاری در زندگی انسانها دارد...اصولا شلوار البسه مشنگی است که پیشتر!!!!مخصوص آقایان جادوگر بوده است...ساحره ها بسیار بر روی البسه جادوگرها حساس بوده اند...و همیشه مشغول گشتن جیبها!!!!....برای پیدا کردن پول!! یا مواد مخدر!! استفاده میکردند....عده ای هم بدنبال مدارکی جهت یافتن خیانت همسرانشان بوده اند....

اما از انجا که ساحره های محترم حریف مغزها و افکار جادوگران نشده بودند....نمیدانستند که جادوگران محترم هیچوقت دم به تله نمیدهند!!!....و شلوارهایشان را قبل از ورود به خانه عوض میکردند!!!((شلوار دو تا شدن!!))

بله...آنها دو شلوار مثل هم میخریدند....تا اگر زنها جیبهای شلوارشان را گشتند چیزی پیدا نکنند.....یک شلوار را به زنشون اختصاص میدادن و یک شلوار را به هووشون!!!!!

امروزه....اوضاع عوض شده!!!...و ساحره ها هم از البسه جادوگرها((شلوار)) استفاده میکنند....ولی این اصطلاح همچنان باقی مانده است

خطاب به هری:آیا نمید اطلاعیه جدید را صادر میکند؟
ابرفورث:اصلا تو شلوار داری؟
هاگرید:خوشا به حالت که سایز هیچ شلواری به تو نمیخورد!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۰:۴۷ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۳
#34

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
ورود سال جديد شمسي را به همه‌ي اهالي اين بازار مكاره تبريك مي‌گم! نگران نباشيد! اين مطلبي كه مي نويسم با اجازه‌ي كامل از همسرم ريكو است!‌
===============
سال جديد: سال زز ها! سال خروس!
*نماد اين سال يعني 84 سال خروس است! جناب خروس با گردني افراشته از ميان جمعيت مرغ‌ها با گام‌هايي مستحكم عبور خواهد كرد! (البته اگر تخم‌مرغ‌هايي كه بهش پرتاب مي‌شود و جاخالي مي‌دهد را ناديده بگيريم)
*سال 84 سال نظامي‌ها و ديكتاتورهاست، سالي كه مردان نظامي و ديكتاتور هيچ بي احترامي و اعتراضي را تحمل نمي‌كنند(به اين موضوع گوش نكنيد، گوشت اژدها هم جواب لنگه‌كفش ريكو رو نداد!)
* چيني‌ها بر اين باورند كه خروس نماد يك‌دندگي‌است! كسي كه قدرت اعتراض را ندارد و با خشونت برخورد مي‌كند (بيچاره شوهر چو چانگ!)
* سال خروس سال مرگ سياستمداران واقعي و سال رشد نظاميان استكبار است، سالي است كه قهرمانان واقعي مي‌ميرند و عده‌اي لاف زن زنده مي‌مانند!‌ (خدا به داد كساني از ما برسد كه سال اينده زنده خواهيم بود‌! من به شخصه ترجيح مي‌دهم زير كتك‌هاي ريكو له بشم!)
* در مجموع باور ها اين اين استوار است كه سال خروس سال سختي براي زندگي خواهد بود، قحطي رنج و گرسنگي بر جامعه حاكم خواهد بود و امسال سال ترقي نظاميان است،‌ آنها به خاطر شجاعتشان تحسين خواهند شد! (براي هري دموكرات متاسفم! امسال سال منه! )

برمي‌گرديم به نماد اصلي سال‌ها! با توجه به اختلاف سن من و ريكو! خوشبختانه مشكلي از نظر تداخل سنگ‌هاي سرنوشت ما وجود نداره! اما هري! برات متاسفم! بهتره جستجويي در سايت‌هاي اينترنتي بكني! از كافي نت هاگوارتز استفاده كن! سرعتش خوبه!
در مورد هاگريد جان عزيز، من در مورد غول‌ها چيزي نمي‌دونم واسه همين در مورد تو نتونستم تحقيق كنم! اما مسلما مادام ماكسيم كه انسان هستند مشكلي از اين بابت ندارند!



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۳
#33

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
کینگزلی با صدای تق ظاهر میشه!
کینگزلی:سلام کرام جان بابا!خواستم بیای بشینی تو دفترم چون من یکاری واسم پیش اومد باید برم وقت نمیکنم برسم بکارم....
کرام:وزیر آخه زنم اینجاست نمیشه...نمیتونم برم..
کینگزلی:ای خاک تو سر زن ذلیلت کنم....هری تو چته تو فکری؟
هری:هیچی داشتم فکر میکردم که صبح چجوری پاشم برم خرید....منی که تا ساعت 11 میخوابیدم....
کینگزلی:نچ نچ نچ...واقعا ذلالت تا این حد؟
درییینگ درییینگ(مبایل کینگزلی)
کینگزلی:بله بفرمایید؟
زنش:بفرماییدو زهر!مگه نگفتم کارتو زود ول کن بیا میخوایم بریم خونه مادرم اینا؟
کینگزلی:بله بله آقای محترم شما درست میفرمایید...
زنش:آقای محترمو درد!کیه نمیتونی جلوش با من صحبت کنی؟ نکنه زن گرفتی؟مگه دستم بت نرسه...
کینگزلی:بله بله بنده تماس میگیرم
تق
کرام:وزیر جان...یه سوالی....شما کجا میخوای بری؟
کینگزلی:یه جلسه مهم با این آقا که تماس گرفت دارم....
کرام:وزیر جان شما درست میگی اما گویا این آقا یه خانوم جیغ جیغو بود!
کینگزلی:مگه صداشو شنیدی؟
کرام:
کینگ: نمیدونی من از دست این زن چه زندگیی دارم!روزگارم سیا شده!
کرام:ببین وزیر جان منم میدونستم شما هم زن ذلیلی ولی به روت نمیوردم!ولی من یه فکری کردم!وزیر بیا سلوارامون دوتا بشه!
کینگزلی:بابا تو که تازه از من حقوق گرفتی بری شلوار بخری!
کرام:
کینگزلی:
کرام:وزیر جان بیا سه تا زن بگیریم یکی مال من یکی مال تو یکی ماله هری!تا این زنامون حساب کار دستشون بیاد!
کینگزلی:شوخی نکن کرام جان!بذار زندگیمونو بکنیم!بخدا اگه سیاه پوست نبودم جای شلاقای شبانه ی زنمو میدیدی!
هری:ای بابا...فکر کنم با زن من رابطه داره چون چندتا سیم سرورام گم شده!فکر کنم نمید داده به زن تو!
کینگزلی:بروبچ من یه نقشه دارم!نگا کنید ما باید فقط بترسونیمشون نباید واقعا زن بگیریم!بیاید نقشه رو واستون کامل بگم...درگوشتونو بیارید: :joke: :joke: :joke: :joke:
کرام:عالیه!
هری:حرف نداره


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.