هری گفت : اصلا از تغيير شکل خوشم نمی ياد و هری رون در حالی که ميخنديدين به ياد سال دوم افتادين
لوپين:آقاي عماد ببخشيد.همۀ ما كه نميتونيم اسممونو عوض كنيم.ميتونيم؟
سيريوس:اصلا لزومي نداره كه اسممونو عوض كنيم.خود به خود همه متوجه مي شن كه ما وارد ايران شديم.
تانكس كه حالا موهايش به رنگ صورتي در آمده بود گفت:سيريوس راست ميگه.اصلا احتياجي نيست كه ما اسممونو عوض كنيم.معجون مركب پيچيده هم به جز اينكه باعث سر در گمي ما بشه فايده ديگه اي نداره.
هرميون كه تا آن لحظه ساكت بود گفت:ما چه بخوايم و چه نخوايم ولدمورت متوجه ميشه كه ما اومديم ايران،به نظر من بهتره كه ما خودمونو بيخود گول نزنيم.
پروفسور مكگونگال كه داشت از عصبانيت منفجر ميشد گفت:باشه،اگه همه نظرشون اينه من مخالفتي نمي كنم.فقط عواقب كار رو در نظر بگيرين!
**************************************************************************
بچه ها لطفا در 2 يا 3 پست ديگر اين بخش را تمام كنيد و به ايران برويد.فقط وقتي اين بخش تمام شد بخش بعدي را شروع نكنيد تا من ليست افراد و شخصيتها يي كه در ايران بايد به داستان اضافه شوند را برايتان بنويسم.
باز هم ميگويم : بخش دوم را شروع نكنيد كه در آن صورت پست شما پاك خواهد شد.
با تشكر:دارن.شان
[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�