هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#34

XXX


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۴ پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۲ دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۵
از مریخ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 241
آفلاین
عماد جادوگر ایرانی ادامه داد:
یعنی اینکه کپ خودته.اما رعد نداره. این پسر شگفت انگیزه طوری که تشخیص دادنش غیر ممکنه. استاد تغییر شکل و جادوی سفید محسوب میشه و سر دسته گروه طغیانگره.
گروه چی چی؟
گروه طغیانگر آقای ویزلی. اگه بخواین این پسر رو ببینین باید عجله کنین چون...
در همین لحظه در زده شد آن هم به شدت و مکگوناگل در پاسخ کسی که پشت در بود فریاد زد: چه خبرته بی تربیت؟ بیا تو.
در باز شد و در مقابل چشمان افراد حاضر در آن مکان جینی در حالتی که هم نگاران بود و هم عصبانی و در عین حال با چشمانش دنبال کسی می گشت وارد شد و در اولین نگاهی که به هری انداخت گفت:
میخوای بدون من بری؟


من به انØ


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#33

نيكلاس  استبنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۰ سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶
از خوابگاه هافل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 246
آفلاین
فقط عواقب كار رو در نظر بگيرين!
جادوگر ايراني گفت:خوب هر جور راحتين،فقط قبل از رفتن بايد چند نكته رو گوشزد كنم.
مدرسه جادوگري سورك تو تهرانه،كلاسهاي پسرا با دخترا جداست،فقط سال ششم و هفتم با هم كلاس دارن.
آّب و هواي ايران هم طوريه كه هر چهار فصل رو داره!يعني الان بعضي از مناطقش گرمه و بعضي از مناطقش سرد.اينجا بارون مياد و جاي ديگه آفتابه.
در مورد محل سكونت سارا هم بگم تو شمال كشوره،مازندران،سارا سورك رو با قويترين طلسمها جادو كرده،تقريبا يك چيزي تو مايه هاي هاگوارتز.
سارا چند نفر از بهترين شاگردانش رو گلچين كرد و به اونها خودش آموزش ميده."خوش به حالشون"
در اين لحظه جادوگر ايراني آهي ميكشد و ادامه ميدهد:اين افراد از همه نظر قابل اعتمادشن.در ضمن سارا تو اين افراد هم يك عزيز كرده داره كه ميشه گفت مثل هريه.
در اين لحظه هري وقتي اسم خودشو شنيد با تعجب پرسيد:يعني چي كه مثل منه؟؟؟




Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#32

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
هری گفت : اصلا از تغيير شکل خوشم نمی ياد و هری رون در حالی که ميخنديدين به ياد سال دوم افتادين
لوپين:آقاي عماد ببخشيد.همۀ ما كه نميتونيم اسممونو عوض كنيم.ميتونيم؟
سيريوس:اصلا لزومي نداره كه اسممونو عوض كنيم.خود به خود همه متوجه مي شن كه ما وارد ايران شديم.
تانكس كه حالا موهايش به رنگ صورتي در آمده بود گفت:سيريوس راست ميگه.اصلا احتياجي نيست كه ما اسممونو عوض كنيم.معجون مركب پيچيده هم به جز اينكه باعث سر در گمي ما بشه فايده ديگه اي نداره.
هرميون كه تا آن لحظه ساكت بود گفت:ما چه بخوايم و چه نخوايم ولدمورت متوجه ميشه كه ما اومديم ايران،به نظر من بهتره كه ما خودمونو بيخود گول نزنيم.
پروفسور مكگونگال كه داشت از عصبانيت منفجر ميشد گفت:باشه،اگه همه نظرشون اينه من مخالفتي نمي كنم.فقط عواقب كار رو در نظر بگيرين!
**************************************************************************
بچه ها لطفا در 2 يا 3 پست ديگر اين بخش را تمام كنيد و به ايران برويد.فقط وقتي اين بخش تمام شد بخش بعدي را شروع نكنيد تا من ليست افراد و شخصيتها يي كه در ايران بايد به داستان اضافه شوند را برايتان بنويسم.
باز هم ميگويم : بخش دوم را شروع نكنيد كه در آن صورت پست شما پاك خواهد شد.
با تشكر:دارن.شان


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#31

بلاتریس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۱ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 123
آفلاین
هرميون در حالی که از صورتش و نگاهش ميشد فهميد که کلی سوال داره میپرسه : چرا بايد تمام مدت تغير شکل بديم مگه مشکل ما فقط عبور از مرز نيست توی ايران هم اگر لباسهای عادی بپوشيم فکر نکنم مشکلی داشته باشيم
ايرانی در حالی که ميخنديد گفت : خوب اينم يه حرفيه مخصوصا که اين معجون عوارض جانبی هم داره ولی اگر دوست ندارين حرفی نيست
هرميون در حالی که نفس راحتی ميکشيد رو به رون و هری گفت : اصلا از تغيير شکل خوشم نمی ياد و هری رون در حالی که ميخنديدين به ياد سال دوم افتادين


من کی هستم


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#30

XXX


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۴ پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۲ دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۵
از مریخ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 241
آفلاین
مدیر گفت: خوب ببینید شما از این به بعد باید اسم های خودتون رو فراموش کنین. چند تا چیز رو هم باید یاد بگیرین که آقای عماد براتون میگن:
جادوگر ایرانی ادامه داد:
ممنونم پروفسور. خب بچه ها از این به بعد مراقب حرف هایی که میزنین باشین. به هیچ وجه نباید از عباراتی استفاده کنین که بیانگر شخصیت واقعی شما باشن در ضمن تا جایی که میتونین از بکار بردن عباراتی که توهین تلقی میشن خودداری کنین چون ما ایرانی ها کمی زود جوش هستیم. سعی کنین زیاد جلب توجه نکنین و به شما پسرا هم توصیه میکنم دور و بر قسمت دخترانه مدرسه نپلکین چون براتون گرون تموم میشه. فقط لازمه اعتماد چند نفر رو جلب کنین اون وقت تا پای جون براتون می جنگن و حمایت میشین.
و در حالی که به رون زل زده بود ادامه داد:
خوشمزگی ممنوع.
و چشمکی حواله کرد.


من به انØ


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#29

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
خوب ،من ديشب كه داشتم با «سارا» مؤسس مدرسه سورك صحبت ميكردم ، اون گفت: که ما فردا صبح ساعت 11 می تونیم به مدرسه اونا بریم و سر ساعت 7:30 صبح در ایرانیم.

رون یکدفعه سئوالی به ذهنش رسید و بلند شد: ببخشید پرفسور ما ساعت 11 حرکت می کنیم و 7:30 تهرانیم.

مدیر گفت: فکر می کردم یکم باهوش باشی ساعت ایران با اینجا 3 و نیم ساعت فرق می کنه و ساعت 11 اینجا ساعت 07:30 ایرانه.

رون یکم سرخ شد و نشست. این دومین بار بود که در جلسه همه به رون خندیدند.

مدیر ادامه داد: خوب معجون مرکب رو آقای عماد زحمت کشیدند و حاضر کردند و اونو جوری تنظیم کردند که ما از وقتی که وارد ایران می شویم کار می کنه و وقتی از ایران خارج شدیم اثرش از بین میره.

همه از اینکه مجبور نبودند هر ساعت معجون مرکب بخورند خوشحال بودند.
هری یاد آخرین باری که معجون مرکب خورده بود را به یاد داشت.

مدیر گفت:..............


من برگشتم


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#28

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
قوس ميداد به زبان ايتاليايی گفت : کازا سچزو کارا فاتلو
هري گفت: اين چرت و پرتها چيه داري ميگي؟
رون نگاهي به هري كرد و گفت:شوخي كردم بابا!!!!.چرا اينقدر جدي ميگيري؟
هرميون:چي ميگي؟مگه الان وقت شوخيه؟
پروفسور مكگونگال گفت:رون تو حالت خوبه!چيزيت نشده؟
رون كه تازه متوجه عمق فاجعه شده بود گفت: ببخشيد پروفسور.من خوبم.
و سرش را پايين آورد و به پاهايش نگاه كرد.
مدير گفت:خوب ميريم سر اصل مطلب،آقاي عماد از شما متشكرم. بنا بر اطلاعات واصله از جاسوسان ما در ايران اسمشو نبر الان تهرانه و داره براي خودش نيروي جديد جذب ميكنه،و فكر كنم تا الان چندين نفر رو با استفاده از زور و تهديد به سمت خودش كشونده!!!
خوب ،من ديشب كه داشتم با «سارا» مؤسس مدرسه سورك صحبت ميكردم ، اون گفت:..............


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#27

بلاتریس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۱ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 123
آفلاین
هری به مرکز نورانی نگاه کرد و کم کم متوجه تغييراتی در تصوير شد انگار همه چيز در حال نوسان بود و بعد
خرپوف .خرپوف.................................
هری به رون نگاه کرد اون خواب بود اصلا باورش نمی شد
- رون پوشو . به اطراف نگاه کرد همه خواب بودن به آقای ايرانی نگاه کرد اون به هری لبخند زد گفت تو زود تر از همه از خواب بيدارشدی واقعا جالبه فقط يک ربع طول کشيد .
بعد هری متوجه شد که آقای ايرانی لاتين صحبت نمی کنه واقعا هری حرفهای اونو ميفهميد .
کمکم اعضای محفل بهوش ميامدند ولی رون هنوز بيهوش بودن تا اينکه آقای ايرانی گفت : انگاری اين دوستمون واقعا خوابش برده
هرميون در حالی که رون رو به شدت تکون می داد سرش فرياد زد : رون دوباره آبرومونو بردی همه زدن زير خنده . رون در حالی که بدنشو کش و قوس ميداد به زبان ايتاليايی گفت : کازا سچزو کارا فاتلو .


من کی هستم


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۱۰:۰۳ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴
#26

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
و بعد به مردی که روی يکی از صندلی ها اشاره کرد.
مردی با سیبل های بلند و بدون ریش که اصلا شبیه جادوگرها نبود و شنل خاصی نیز نپوشیده بود از جا بلند شد. و با آرامش و متانت خاصی به زبان لاتین صحبت کرد:
سلام بر دوستان و جادوگرهای عزیز خوب همه شما اینجا جمع شدید تا در مورد رفتن به ایران یا بهتر بگم برگشتن به ایران صحبت بکنیم. در مورد انتقال زبان هیچ مشکلی نداره. در ایران ما به این تکنولوژی رسیدیم که به هر کس که بخواهیم زبانمون رو در عرض یک ساعت یاد می دیم. تنها کاری که شما ها باید بکنید اینکه که تمرکز کنید.
بعد یک نور بر روی دیوار ایجاد کرد. و رو به همه گفت: خوب به این نور نگاه کنید و به هیچ چیز دیگری فکر نکنید. من دو زبان را در عرض یک ساعت به شما یاد خواهم داد.
همه به سمت نور ایجاد شده نگاه می کردند و عماد همینطور صحبت می کرد.
عماد..............


من برگشتم


Re: داستانهای ده خطی: هری پاتر در ایران
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ سه شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۴
#25

بلاتریس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۱ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 123
آفلاین
همه ساكت شدند و به مكگونگال نگاه كردند.
مدير صحبتهايش را شروع كرد.
:ما اينجا جمع شديم تا .............
در مورد سفرمون به ايران صحبت کنيم. تانکس لطفا بدن تغير چهره بده داری حواسه همرو پرت ميکنی .بعد انگار هيچ اتفاقی نيوفتاده بود ادامه داد : من ديشب با وزارتخونه هماهنگ کردم که ما داريم به ايران . هری ميتونی سوالتو بعدا بپرسی.
ولی هری بلند شد پرفسور ممکنه يکی تو وزارت خونه به ولرمورت خبر بده
- جدی ميگی پاتر خودت به اين نتيجه رسيدی يا يکی کمکت کرد معلومه که اون از اومدن ما با خبر ميشه پس فکر کردی ما واسه ی چی اينجا جمع شديم ما قراره به عنوان چند ايرانی که به کشورشون بر ميگردن وارد ايران بشيم قراره همه ی ما از معجون مرکب پيچيده استفاده کنيم و از آقای عماد ايرانی نيز خواستيم به اينجا بياد و به ما در ياد گيری زبان فارسی کمک کنن
و بعد به مردی که روی يکی از صندلی ها اشاره کرد ...........


من کی هستم







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.