هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#49

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
ایول چقدر بحث جذاب شده!
اول من باز با بلیز راجع به خیانتکار نبودن اسنیپ یه ذره بحث کنم، که البته خیلی هم کوتاهه! چون میگم که کتابا رو ندارم و نمیتونم همینجوری رو هوا حرف بزنم:
گفتی که:
------
6- یک سوال خیلی مهم در اینجا وجود داره که اسنیپ قبلا آن را به بلا جواب داده میخواستم نظرتو در این مورد بدونم . بلا گفتش چرا به سمت محفل رفتی . اسنیپ خیلی سریع گفت من به دستور ولدمورت این کار رو کردم . اون گفت این کار رو کنم و منم سریع یه داستان از پشیمونی خودم جور کردم و به دامبلدور گفتم و اونم سریع قبول کرد .
------
جالبه! اسنیپ میتونه به دامبلدور دروغ بگه، اما نمیتونه به ولدمورت دروغ بگه؟!
مگه خودت نگفی که اکلامانسی اسنیپ چیزی در حد تیم ملیه(!)، خب! سووروس می تونسته واقعا پشیمون شده باشه و برگشته باشه طرف محفل. و وقتی که برگشت، بگه که این کار رو به خاطر ولدمورت کرده!

و جواب بقیه سوالات رو نمیدونم، به همون دلیل بالایی. اما یه چیز رو خوب میدونم! اینکه در کتاب پنجم، چرا اسنیپ محفل رو از رفتن بچه ها به سازمان اسرار( درست گفتم؟!) آگاه کرد؟!
اونجا خیلی راحت می تونستن گوی پیشگویی رو بردارن، ولدمورت هم که می یومد، به راحتی هری رو شپلخ میکرد! چون اونجا دیگه دامبلدوری نبود تا به هری کمک کنه و ایناها!

مسئله اینجا هست که ما فقط دلایل خودمون رو قبول داریم! و به نظر من، بحث در مورد اسنیپ واقعا بی نتیجست!
------------------------------------------------
هری یه چیز خیلی خوبی گفت، اینکه اون شنل چیزی فراتر از غیب شدگی داره!
واقعا نظر خوبیه!
من با توجه به حرفای شماها، یه چیزی به ذهنم رسید!
ممکنه در شب حادثه، دامبلدور در خانه ی پاترها بوده باشه. و شاید جیمز و دامبلدور داشتند در مورد شنل صحبت میکردند که چه خصوصیاتی داشته.
ممکنه وقتی کسی محل خونه ای رو که رازدار داشته رو می فهمیده، کسایی که در خونه بودند، هم با خبر میشدند. برای همین وقتی که ولدمورت به سمت خونه ی اونا می یاد، دامبلدور می فهمه.
بعد ممکنه در اون لحظه دامبلدور تنها راهی که میتونسته جون هری رو نجات بده( طلسم باستانی) رو به لیلی میگه و جیمز هم میگه که این شنل رو بعدا بده به هری.
و دامبلدور خودش رو غیب میکنه و کسی که از اتفاقات اون شب باخبر بوده، خود دامبلدور بوده!

میدونم که ممکنه نظریه ی خوبی نباشه، اما خب فکر میکنم باید یه همچین چیزی بوده باشه.
چون حرفهای ولدی واقعا متینه. حرفهای هری هم درسته و حرفهای بلیز هم درسته!

نمیدونم واقعا شنل چه خاصیتی داره! اما اونچه که مسلمه، هورکراکسه ولدمورت و یه چیزی از گریفیندور نیست! چون اگر بود، دامبلدور همون اول و قبل از من و شما به این فکر می یفتاد و اون رو نابود میکرد.

ممکنه این شنل یه چیز دفاعی باشه. البته از همه اونایی که کتاب دارن، خواهشمندم که برن نگاه کنن که وقتی ملفوی داره می یاد به سمت برج تا دامبل رو بکشه و دامبلدور هری رو طلسم میکنه، هری شنل داشت یا نه!
البته نمیشه هم گفت که ممکنه یه سپر دفاعی در برابر طلسمهای نابخشودنیه! چون اونوقت چرا جیمز و لیلی اون رو برای خودشون و بچشون نگه نداشتن؟!

و البته یه چیزی! فکر نمیکنم احتمال اینکه اثر اون معجون بر روی دامبلدور، یاد آوری یه خاطره از زمان مرگ جیمز و لیلی باشه!
چون به قول یکی از بچه ها، دامبلدور در 150 سال زندگیش، اینقدر براش حادثه پیش اومده که ممکنه اون ناله ها، از یکی از اون حوادث باشه!

و یه چیز دیگه هم در مورد دامبلدور! برای چی 150 سال عمر داشته، به شنل نیازی نداشته و با پریهای دریایی حرف میزده؟!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#48

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
به کتاویوس :
اولا این مثالت زیاد جالب نبود و من اصلا نتونستم تجسم کنم
ولی کلا منظور من این بود جانور نما بودن یه سوژه تکراریه . و البته هنوزم سر حرفم هستم و تاکید دارم بر خلاف مثال هایی که زدی اینکه دامبلدور این موضوع ها رو به هیچ کس نگفته واقعا کار درستی بوده چون کافی بوده ملت متوجه این موضوع بشن اونوقت دیگه امکان نابودیه ولدمورت توسط هری و همچنین یافته شدن جان پیچ ها به صفر میرسید امیدوارم اینو قبول داشته باشی که دامبلدور بخاطر نابود کردن ولدمورت هم که شده مجبور بوده این چیزا رو به کسی نگه و از همه مهمتر نگفتن این چیزا جرم نبوده ! اما مسئله جانور نما بودن دامبلدور یه چیز دیگست که کلا به نظر من امکان نداره دامبلدور جانور نما باشه .

و ضمنا من واقعا متوجه نمیشم رولینگ خودش گفت دامبلدور مرده گفتش که برای کسانی که فکر میکنن هنوز زندست متاسفه که نا امیدشون کرده نمیدونم دوباره این همه اصرار برای چیه ؟

نقل قول:

خب به نظر من این کاملا اتفاقی بوده. چون اگر از قبل تعیین شده بود و رسم بوده که دیگه خیلی ها نمی ترسیدن.حتی هری هم نمیدونست که همچین چیزی قراره اتفاق بیفته چون تو کتاب اشاره شده ناگهانی بوده.


بله این موضوع از قبل تعیین شده بوده و علت اینکه عده ای هم ترسیده بودن این بوده که اونا این جادو رو طراحی نکرده بودند بلکه کسانی مثل پروفسور مک گونگال و بقیه کسانی که در این مراسم دست داشتند این کار رو انجام داده بودند . اگر دقت کنی قبل از این جمله دامبلدور روی میز بود اما بعدش یک ارامگاه ظاهر شده که به نظر من این نشان از یک برنامه از قبل پیشبینی شده است .

ضمنا هری چرا باید این مسئله رو بدونه ؟ مگه توی کتاب گفته که هری داشته مقدمات مجلس ختم رو آماده میکرده . اون موقع که اونا داشتن مجلس رو آماده میکردن هری و رون و هرمیون داشتن با هم در مورد ر.آ.ب حرف میزدند . پس اصلا جای تعجب نیست که هری این موضوع رو ندونه . تازه یادت باشه هری برای اولین بار در عمرش بوده که در این مجالس شرکت کرده .

ضمنا اگر واقعا موضوع خاصی بود مطمئنن بقیه شک میکردند یا متعجب میشدند . اما دیدی که این موضوع برای کسی جذابیت لازم رو به عنوان یک موضوع عجیب نداشت و منم با اونا موافقم !

نقل قول:

حالا من در این مورد یه تئوری دیگه ای دارم.اینکه اونجا که گفته دود سفیدی به طور مارپیچ بیرون زد و شکل های عجیبی به خوش گرفت خیلی شبیه اون قسمت از کتاب محفل ققنوسه که از اون وسایل نقره ای دودهای عجیبی بیرون زده.


اون موضوعش کاملا فرق میکنه . اونجا یه قسمت مهم از کتابه که نشون میده دامبلدور از وجود جان پیچ ها خبر داشته و در اصل داشته آزمایش میکرده ببینه که ولدمورت اونجا بوده یا اون ماره و بعد متوجه شده که ولدمورت به اقای ویزلی حمله نکرده بلکه نجینی بوده و این همون علتی بوده که به هری گفته نجینی هم جاودانه سازه . به ادامه حرفاشون توجه کن که دامبلدور میگه :

- طبیعتا .. طبیعتا .. ولی ذاتا جدا !

این جمله به هیچ چیز نمیتونه اشاره کنه غیر از جان پیچ ها و در همونجا هم هری نفهمید منظور دامبلدور چی بوده . بنابراین به نظر من اون بحث یه چیز دیگست .

در مورد ققنوسم بگم که به نظر من اون ققنوس دودی تنها میخواسته روح بزرگ دامبلدور رو وصف کنه و عظمت دامبلدور رو نشون بده غیر از این نظر دیگه ای ندارم .

نقل قول:

یادت باشه تو کتاب شش دامبلدور بسیاری از اعتقادات را که مبنی بر این است که مثلا فلان چیز پایه و اساس داره و فرد اگه عمل نکنه میمیره رو رد میکنه. شاید یه راه برای دررفتن باشه که خود اسنیپ اختراعش کرده باشه.


من که چنین چیزی رو یادم نمیاد دامبلدور چنین حرفهایی زده باشه . غیر از پیشگویی که اونم یه مورد خاصه اگر خوب بخونی میفهمی علتش چی بوده . در مورد اسنیپ دیگه از هر راهی که تونستید بگید اسنیپ گناه کار نیست دیگه . اون پیمانم دروغی بوده . پس بفرمایید اسنیپ پیمان نبسته ولی برای اینکه طبیعی به نظر برسه ملت فکر کنن پیمان بسته زده دامبلدور رو کشته منظورت این بود ؟

ببینین این کار دقیقا یه نوع طلسمه از پیش تعیین شده است و اسنیپم این کار رو جلوی دو جادوگر درست حسابی انجام داده . لطفا دیگه داستان رو فیلم هندیش نکنید . مگه میشه پیمان بسته نشده باشه ؟

نقل قول:

از کجا معلوم اسنیپ از وقتی رفته طرف ولدی باهش حرف زده باشه؟ شاید معجون مولتی میخوره و چفت میکنه خودشو، پس اون اسنیپ نیست دیگه و ولدمورت نمیدونه که این همون اسنیپه. پس خیال میکنه که اون یه مرگخوار دیگه ست. معلوم نیست.


یعنی چی ولدمورت نمیدونه اسنیپ همون اسنیپه یا نه ؟
عزیزم اگر منظورت نقاب های مرگخواراست که ولدمورت موقع صحبت با اونا نقاباشونو ور میداره . ولدمورت تک تک باهاشون حرف میزنه . ولدمورت داره سوال جوابش میکنه یه جواب اشتباه بده میکشدش اصلا ربطی به چفت شدگی هم نداره . من واقعا موندم دیگه چی بگم . مگه میشه ولدمورت اسنیپ رو نشناسه ؟


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۱۲:۳۵:۲۵



Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#47

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
ای بابا تا هر 5 دقیقه یه پست نزنم درست نمیشه.
1- من مطمینم که شنل مال گریفندور بوده. برای هممون مسلمه که هری وارث گریفندوره(بر اساس کتاب 2)، خوب؛ از طرف مادر که هرگز نمیشه، اما جیمز اصیل زاده ست و وارث گریفندور. شنل ارثی بوده و از پدر جیمز رسیده به پسرش، یاهم از طرف دامبلدور. شاید شنل دست دامبلدوره و میده به وارثاب گریفندور(اما فرضیه ی احمقانه ایه)
نکته:پس نتیجه میگیریم که شنل مال گریفندور بوده که ارث هریه. ولدمورت اتفاقا خبردار میشه و در پی میشه که به عنوان جان پیچ ازش استفاده کنه. برای همین میره تا جیمزو بکشه و شنل اونو بدزده و به عنوان جان پیچ خودش قرار بده. برای همین میره و جیمزو میکشه تا شنلو بدزده اما وقتی جیمزو میکشه شنلو نمیبینه ؛ چون دست دامبل بوده و دامبل اونو از جیمز گرفته بوده تا جونش در امان باشه. پس با این حساب پیش گویی کشکه.
در ضمن اماکن داشت بگم ولدی شنلو واسه نامریی شدن میخواست، اما رولینگ با گفتن اینکه مودی دوسه تا شنل داره، ارزش شنلارو پایین آورد. پس شنل فقط ارزشش برای اینه که مال گریفندور بوده.
2-نقل قول:
در ان هنگام چندین نفر جیغ کشیدن. از اطراف بدن دامبلدور و میز زیر ان،شعله های سفید تابناکی بیرون زد که زبانه کشید، بالا و بالاتر رفت و بدن او را از نظر پنهان کرد.دود سفیدی در مسیری مارپیچی به هوا رفت و شکل های عجیبی پدید اورد. در یک لحظه ی نفس گیر، به نظر هری رسید ققنوسی را دیده است که شادمانه در پهنه ی اسمان ابی پرواز می کند اما لحظه ای بعد اتش ناپدید شده بود. به جای ان، ارامگاه مرمرین سپیدی قرار داشت که جسد دامبلدور و میزی را در برگرفته بود که بدنش روی ان در ارامش بود.

اشتباه نکن اکتاویوس. تو کتاب فقط اومده که چند نفر جیغ کشیدن. اونا میتونستن دانش آموز سال اولی هم باشن. پس زیاد درست نیست که ینه چیز غیر عادی باشه. اونم که دامبل ققنوس باشه زیاد درست نیست.

3-نقل قول:
را اسنیپ بدون اینکه هیچ اجباری داشته باشه . بدون اینکه کسی بهش گفته باشه پیمان ببنده یهو باید بیاد پیمان ناگسستنی ببنده ؟

یادت باشه تو کتاب شش دامبلدور بسیاری از اعتقادات را که مبنی بر این است که مثلا فلان چیز پایه و اساس داره و فرد اگه عمل نکنه میمیره رو رد میکنه. شاید یه راه برای دررفتن باشه که خود اسنیپ اختراعش کرده باشه.
4-نقل قول:
حالا اسنیپ این موضوع رو به بلا گفته . اما همونجور که خود اسنیپم گفته بود تمام این سوالایی که بلاتریکس ازش پرسیده بود رو قبلا ولدمورت هم پرسیده . به نظرت آیا اگر اسنیپ حرفی غیر از همین موضوع رو میزد . میتونست ولدمورت رو گول بزنه . اینکه ولدمورت هنوز اسنیپ رو زنده نگه داشته برای اینه که اسنیپ تونسته به این سوالات و مخصوصا همین سوالی که گفتم جواب بده . وقتی ولدمورت در این مورد علاقه ای نشون نداده یعنی اسنیپ حقیقت رو گفته .

از کجا معلوم اسنیپ از وقتی رفته طرف ولدی باهش حرف زده باشه؟ شاید معجون مولتی میخوره و چفت میکنه خودشو، پس اون اسنیپ نیست دیگه و ولدمورت نمیدونه که این همون اسنیپه. پس خیال میکنه که اون یه مرگخوار دیگه ست. معلوم نیست.


I Was Runinig lose


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#46

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
بلیز جان!

نقل قول:
پی بردن به راز ولدمورت و پیشگویی خیلی فرق داره . اولا اینکه دامبلدور کار خلافی نکرده که به کسی نگفته . ثانیا دامبلدور اولین امید برای مقابله با ولدمورت بوده پس حق داشته که در مورد این چیزا با کسی حرف نزنه . اما در مورد جانور نما بودنش یه قانون مهم جادوگری رو زیر پا گذاشته که کلا مسئله کاملا متفاوتیه . بعد فکر نکنم دنیای جادوگران انقدر کوچیک باشن که در کل رو هم رفته هفت نفر فقط تو کل دنیا در قرن حاضر ثبت شدن بعد خود هری به تنهایی پنجتا ثبت نشدشونو بشناسه که همشونم از نزدیک ملاقات کرده . من کلا مخالفم .



ببین بلیز اصلا دلیلت قابل قبول نبود.مثل این میمونه منم بیام بگم چون تو کتاب گفته تو کشور انگلیس همه درگیری ها اتفاق افتاده پس تو هیچ جای دیگه دنیا کسی اصلا ولدمورت رو نمیشناسه یا تا حالا ازش صدمه ای ندیده. در حالیکه تو کتابا اشاره شده که تمام مردم دنیا چه تو اسیا چه تو قاره های دیگه وقتی اسم ولدمورت میاد از ترس نفسشون تو سینه حبس میشه.پس ولدمورت تو همه جای دنیا خرابکاری کرده و حالا چون نویسنده فرصت نمی کنه به همه اونا رسیدگی کنه و تو داستانش بیاره ما که نمیتونیم اونارو نقض کنیم. قضیه جانور نما شدن دامبلدورم همینه. اصلا به این قضیه ربطی نداره که چون رولینگ داره یه محوطه نسبتا مشخص رو توصیف میکنه نمیشه یدفعه 4 تا جانور نمای ثبت نشده بوجود بیان!اصلا دلیل خوبی نیست!چون نویسنده فرصت اینو که دیگه پیدا نمیکنه همه جای دنیا رو توصیف کنه.شاید تو جاهای دیگه هم باشه!

نقل قول:
دامبلدور خودش رو آتش نزده این کار جزو مراسم بوده . اگر دقت کنی این کار برای این بوده که آرامگاه دامبلدور ظاهر شه . در مورد ققنوسم فکر میکنم دامبلدور اگر بتونه تغییر شکلم بده تبدیل به یک ققنوس جامد در بیاد نه ققنوسی که ساخته شده از بخار و گاز باشه . نظرت چیه ؟


در کل باهات مخالفم چون
کتاب شاهزاده دورگه2،صفحه 421

در ان هنگام چندین نفر جیغ کشیدن. از اطراف بدن دامبلدور و میز زیر ان،شعله های سفید تابناکی بیرون زد که زبانه کشید، بالا و بالاتر رفت و بدن او را از نظر پنهان کرد.دود سفیدی در مسیری مارپیچی به هوا رفت و شکل های عجیبی پدید اورد. در یک لحظه ی نفس گیر، به نظر هری رسید ققنوسی را دیده است که شادمانه در پهنه ی اسمان ابی پرواز می کند اما لحظه ای بعد اتش ناپدید شده بود. به جای ان، ارامگاه مرمرین سپیدی قرار داشت که جسد دامبلدور و میزی را در برگرفته بود که بدنش روی ان در ارامش بود.

خب به نظر من این کاملا اتفاقی بوده. چون اگر از قبل تعیین شده بود و رسم بوده که دیگه خیلی ها نمی ترسیدن.حتی هری هم نمیدونست که همچین چیزی قراره اتفاق بیفته چون تو کتاب اشاره شده ناگهانی بوده.

حالا من در این مورد یه تئوری دیگه ای دارم.اینکه اونجا که گفته دود سفیدی به طور مارپیچ بیرون زد و شکل های عجیبی به خوش گرفت خیلی شبیه اون قسمت از کتاب محفل ققنوسه که از اون وسایل نقره ای دودهای عجیبی بیرون زده.
در هر صورت اینا تئوری منه. و من فکر می کنم همه اینا به هم ربط داره. چون به نظر من رولینگ اینجوری سرنخ میده!


یک زن چیزی ج


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#45

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
نقل قول:
فکر کنم در این مورد نظر خودمو قبلا داده ام
پیمان ناگسستنی با دامبلدور تنها راهش بوده که دامبلدور از اسنیپ مطمئن بشه


اول از همه اینکه پیمان ناگسستنی تا جایی که من میدونم احتمالا در دسته جادوهای سیاه طبقه بندی میشه و اینجور پیمان ها فقط مخصوص مرگخواراست نه آدمای شرافتمندی مثل دامبلدور . و مهمتر از اون اینکه مثل اینکه به یکی از مسایلی که قبلا توضیح دادم توجه نکردی . و اونم اینه که زمانی که دامبلدور داشته قسمت دوم پیشگویی رو میشنیده اسنیپ از اونجا پرت شده بیرون به همین دلیل فرصت کافی رو داشته تا در بره ( رجوع شود به پست قبلیم )

دوم اینکه من اصلا قبول ندارم اسنیپ طرف دامبلدوره . اسنیپ خیانتکاره و دامبلدور رو هم کشته . دلایل هم کاملا مشخصه :

1- چرا اسنیپ با اینکه طرفدار دامبلدور بوده در کتاب ششم خودش این مسئله رو به بلا گفته که اون آمار دو نفر رو به ولدمورت داده و ولدمورت هم هر دوشونو کشته . و دقیقا فصل بعدی هم اونجایی که هری خوابش برده بود در روزنامش به این دو قتل اشاره شده بود . آیا این هم وفاداریه اسنیپ به ما رو نشان میدهد ؟

2- چرا اسنیپ بدون اینکه هیچ اجباری داشته باشه . بدون اینکه کسی بهش گفته باشه پیمان ببنده یهو باید بیاد پیمان ناگسستنی ببنده ؟

3- حالا این پیمان رو بسته . آیا اسنیپ نباید در این یه سال که فرصت داشت دامبلدور رو در جریان بزاره ؟ نباید به دامبلدور بگه من برای این کار پیمان بستم . ( به سخنان دامبلدور و دراکو توجه کنید که دامبلدور گفتش اسنیپ پیمان نبسته )

4- چرا اسنیپ باید به فلیت ویک حمله میکرد ؟ لابد اینم از وفاداریش بوده !!! اولا که کسی اونجا نبود تا به اسنیپ شک کنه . دوم اینکه محفل اون موقع در خطر نابودی بود . فلیت ویک اومد تا اسنیپم بیاره تا شاید بتونن یه کاری کنن . ولی اسنیپ نه تنها به اونا کمک نکرد بلکه فلیت ویکم زد بیهوش کرد . نمیدونم دیگه اونجا داشته برای کی فیلم بازی میکرده !

5- این جمله رو در کتاب ششم خواهشا دقت کن !

چرا اسنیپ طوری به مالفوی نگاه میکرد انگار هم خشمگین است هم ... یعنی ممکن بود ؟ ... هم کمی هراسان.

واقعا جمله عالیه که اگر یه نفر همونجای کتاب بهش توجه میکرد متوجه میشد . اسنیپ بخاطر کار دراکو هراسانه !اسنیپ فرد از جان گذشته و فداکار و ایثار گر و جان فشان چون دیده ممکن بوده نقشه های دراکو فاش بشه ترسیده بوده و عصبانی بوده . باز هم بگید این نشانه وفاداریشه ! اما جمله ادامه داره دقیقا جمله بعدی ذهن خواننده رو منحرف کرده :

اما تقریبا بیش از آنکه هری آنچه را که دیده بود بخاطر بسپارد فیلچ برگشته بود و.....

یعنی اینکه این صحنه کاملا مشکوک همونجا از ذهن هری پاک شده بود . همونجور که توجه ما هم تقریبا بعد از این موضوع به ادامه داستان جلب شده .

6- یک سوال خیلی مهم در اینجا وجود داره که اسنیپ قبلا آن را به بلا جواب داده میخواستم نظرتو در این مورد بدونم . بلا گفتش چرا به سمت محفل رفتی . اسنیپ خیلی سریع گفت من به دستور ولدمورت این کار رو کردم . اون گفت این کار رو کنم و منم سریع یه داستان از پشیمونی خودم جور کردم و به دامبلدور گفتم و اونم سریع قبول کرد .

حالا اسنیپ این موضوع رو به بلا گفته . اما همونجور که خود اسنیپم گفته بود تمام این سوالایی که بلاتریکس ازش پرسیده بود رو قبلا ولدمورت هم پرسیده . به نظرت آیا اگر اسنیپ حرفی غیر از همین موضوع رو میزد . میتونست ولدمورت رو گول بزنه . اینکه ولدمورت هنوز اسنیپ رو زنده نگه داشته برای اینه که اسنیپ تونسته به این سوالات و مخصوصا همین سوالی که گفتم جواب بده . وقتی ولدمورت در این مورد علاقه ای نشون نداده یعنی اسنیپ حقیقت رو گفته .

این چند دلیل مبنی بر خیانت کار بودن اسنیپ بود . امیدوارم قبول کنی .

نقل قول:
بلیز جون جادوگرا برای رنگای طلسماشون کد ندارن! تمام طلسمای نابخشودنی سبزن.


اولا تمام طلسم های نابخشودنی سبز نیستند . این از این . دوما منظور منم از نور سبز چیزی غیر از آواداکدورا نبوده . سوما نفهمیدم دلیل مخالفت و کلا علت مخالفتتون در این جمله چی بوده ؟

نقل قول:
- دامبلدور 150 سااااااال عمر داشته. مسلمه که انسان تو 150 سال خیلی چیزا میبینه که مرگ جیمز و لیلی در مقابلش هیچه. یادتون نره دامبلدور اینقدام احساسی نیست.


من که نشیدم کهولت سن احساسات آدما رو کم میکنه . مخصوصا کسی مثل دامبلدور که تمام عقل و هوش و حواسش سر جاشه !

ضمنا باز با توجه به حرفای کرام یادت نره که ما در مورد یک مرگ معمولی حرف نمیزدیم . بلکه داشتیم در مورد عذاب وجدان و مقصر بودن دامبلدور صحبت میکردیم که جریانش صد و هشتاد درجه فرق میکنه !




Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۰:۳۴ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#44

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
راستش من نمیتونم این حرف رو قبول کنم که کسی با شنل جیمز توی خونه ی جیمز مخفی شده بوده و از نزدیک کار ولدمورت رو دیده
اصلا نمیتونم قبول کنم کسی اونجا بوده
چون ولدمورت یه ذهن خوان فوقالعادست و به خوبی میتونه احساسات و افکار ادم های اطارفش رو تشخیص بده حالا به نظر شما اگه به فرض کسی اون جا زیر شنل بوده با دیدن مرگ لیلی و جیمز احساساتی نشده؟ هیچ فکری نکرده ؟ وقتی دیده ولدمورت رفته به سمت هری حتی یک لحظه هم به فکرش نرسیده با ولدمورت مقابله کنه؟
و به نظر شما اگه این احساسات در اون شخص وجود داشت ولدمورت متوجه نمیشد؟
مگه اینطور نیست که وقتی کسی جلوی ولدمورت قرار میگیره به شدت میترسه ؟ آیا ولدمورت نمیتونست احساس ترس رو متوجه بشه؟

توی کتاب های آخر خیلی روی این قابلیت ولدمورت تاکید شده که فکر میکنم باید در نظر بگیریمش



Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#43

میراندا  گوشاک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۹ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۳۶ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 107
آفلاین
اگه یادتون باشه در کتاب دوم دامبلدور به هری گفت که اون یک گریفیندوری واقعی پس در مورد اینکه اونشنل یکی از گنجینه های گریفیندور با هاتون موافقم و اگه قبول داشته باشیم که اون شنل گنجینه ی گریفیندور پس ون باید قدرتهای خاصی باشه و احتمالأ دامبلدور شنلو برای همین قدرتها می خوسته


kimia


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۹:۳۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#42

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
سلام دوستان
1- برای اینکه این رمزو بفهمید باید فصل اول سنگ جادو رو کامل بخونید و مورد تحقیق قرار بدین. به نظر من آخرین فصل کتاب 7 هم با این فصل ارتباط پیدا میکنه. توجه داشته باشید که بیشتر این فصل از دید عمو ورنونه و اونم ماگله. پس امکانش هست خیلی از چیزای تو خیابونا رو ندیه باشه. به نظرم کلید تو همین فصله. بلاخره تو کتاب هفت هری ازدید خودش این فصلو میبینه. مطمین باشین.
2- نقل قول:
یا مثلا جنگ ولدمورت و دامبلدور که نمونه یه جنگ جدی ولدمورت بود . در اونجا ولدمورت فقط به فکر کشتن بود نه شکنجه کردن . این عکس العمل کاملا در نحوه جنگیدنش مشهود بود . هی نور سبز ! نور سبز ! نور سبز ! هیچ کدومشم به هدف نخورد !

بلیز جون جادوگرا برای رنگای طلسماشون کد ندارن! تمام طلسمای نابخشودنی سبزن.
3- دامبلدور 150 سااااااال عمر داشته. مسلمه که انسان تو 150 سال خیلی چیزا میبینه که مرگ جیمز و لیلی در مقابلش هیچه. یادتون نره دامبلدور اینقدام احساسی نیست.
4- نقل قول:
به نظر من فقط شنل جیمز کار برد دیگه ای داشته وگرنه اگه این کار برد خاص رو همه ی شمل ها داشتن خوب دامبلدور از خود مودی که دو تا شنل داره قرض میگرفت تازه جون مودی کمتر از جیمز در خطر بوده

شایدم چون مال گودریک گریفیندور بوده! خاصیت دیگه ش اینه که مال گریفیندور بوده و دامبلی اینو فهمیده. ولی به کسی نگفته و فقط اونو از جیمز گرفته که یه وقت ولدمورت جان پیچش نکونه!
(شایدم میخواسته زیر درخت توت بگیرش)

پس باید برای جواب دنبال فصل اول بود دوستان!
همچنین کتابای دارن شانم بخونین و باهری پاتر یکی کنین بدک نیست . خیلی از اتفاقاش یکیه.


ویرایش شده توسط مرگ خوار شماره 4 در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۹:۴۱:۴۰

I Was Runinig lose


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۹:۰۷ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#41

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
با سلام
با تشکر از هری عزیز که در بحث شرکت کردن
نقل قول:

هری پاتر نوشته:
من نميخوام اينجا تيوري نقض کنم بلکه میخوام غلط های واضح رو بگم و بديهيات مسلم رو به خاطرتون ميارم که يکيش اينه که دامبلي اصلا خبر نداشت ولدي شب مرگ لیلی و جیمز ميخواد بره اونجا تا خودش هم بره اونجا حتی بعد از افشای راز پیتر هم خبر دار نشده چون بعدا سیریوس رو از اتهام تبرعه میکرد و حداقل به هری میگفت که اون میدونسته سیریوس بی گناه بوده در حالیکه خود دامبلی هم از اینکه پیتر راز دار بوده بی خبر بود.

یک سئوال:چرا باید سیریوس رو از اتهام تبرعه میکرد و به هری میگفت که اون میدونسته سیریوس بی گناه بوده ؟
حدس من اینه که دامبلدور فقط فهمیده که ولدمورت به خانه پاترها رفته....حالا از اینکه چه کسی به لیلی و جیمز خیانت کرده بی اطلاع بوده و در ذهن خودش، خودشو مقصر میدیده که سیریوس رو رازدار کرده و خودش رازدار نشده

نقل قول:

تازه يه دليل احساسي هم هست که دامبلدور تا الان کي رو غير از خودش فدا کرده و کي کسي رو در معرض خطر مرگ قرار داده که جيمز و ليلي دوميش باشن؟

دامبلدور رک در کتاب ششم به هری میگه که به استقبال مرگ رفتن کاری شرافتمندانست...
بنده هم در اظهارات اخیر خودم گفتم که دامبلدور از نقشه پیتر پتی گرو بی اطلاع بوده و فکر میکرده سیریوس رازدار اونا بوده

باز هم میپرسم:ملت از کجا فهمیدن که اون شب لرد ولدمورت به خانه پاترها رفته و با حمله به هری قدرتشو از دست داده؟چه کسی جزئیات این داستان رو برای مردم تعریف کرده؟یک کسی اونشب در خانه پاترها بوده کسی که یا دامبلدور بوده و یا به اون وابسته بوده
نقل قول:

نظر من حتی در برابر مرگ خواران هم فایده نداره و من نامریی بودن این شنل رو زیاد دارای ارزش نمیدونم که به عنوان وسیله دفاعی استفاده بشه

برای یاد اوری به دوستان
در کتاب شش هری در شنل نامرئی بود و صحنه مرگ دامبلدور رو دید و هیچکدوم از مرگخوارا من جمله اسنیپ از حضور هری آگاه نشدن
من برای دادن شنل به دامبلدور..دنبال دلیل قانع کننده ای هستم
نقل قول:

در نوت دامبلی نوشته: این رو پدرت قبل از اینکه بمیره در اختیار من قرار داد
افرادی که مرگ رو نزدیک ببینن یه وصیت مینویسن و شاید وصیت جیمز این بوده که شنل به دامبلی برسه

و این سئوال هست:که چقدر قبل از مرگ در اختیار دامبلدور قرار داد؟آیا وقتی متوجه شد که پیتر خیانت کرده و ولدمورت به خانه آنها آمده و دیگر کارشان تمام است، شنل رو به دامبلدور داد؟یا قبل از آن؟

به آناکین:
نقل قول:

به نظر من فقط شنل جیمز کار برد دیگه ای داشته وگرنه اگه این کار برد خاص رو همه ی شمل ها داشتن خوب دامبلدور از خود مودی که دو تا شنل داره قرض میگرفت تازه جون مودی کمتر از جیمز در خطر بوده

من با این حرفت کاملا موافقم
در مورد کاربرد شنل هم با هری موافقم که این شنل مطمئنا یک شنل معمولی نیست.....من حدس میزنم این شنل یکی دیگر از میراثهای گریفندوره که البته هورکراکس نیست!!!!شاید نسل به نسل در خانواده پاتر دست به دست شده و باید به هری میرسید

به بلیز:
نقل قول:

در مورد اسنیپ بگم که در هر حال باید این موضوع رو قبول کنی که اگر دامبلدور همونجا میفهمید که اسنیپ مرگخواره تحت هیچ عنوانی نمیذاشت که اسنیپ پاشو از اون کافه بزاره بیرون . وقتی اسنیپ پاشو از اونجا گذاشته بیرون یعنی دامبلدور متوجه این موضوع نشده و البته توجهتو به این موضوع جلب میکنم

فکر کنم در این مورد نظر خودمو قبلا داده ام
پیمان ناگسستنی با دامبلدور تنها راهش بوده که دامبلدور از اسنیپ مطمئن بشه

نقل قول:

1-دامبلدور ناراحته چون یکی از نزدیکانشون بهشون خیانت کرده و جیمز و لیلی کشته شدن و البته ولدمورت هم قدرتشو از دست داده میتونه دلیل منطقی برای خوردن آبنبات باشه .
2-دامبلدور خودش میدونسته که کشته شدن لیلی و جیمز تقصیر اونه و بخاطر اشتباه اون این اتفاق افتاده دیگه در این صورت عمرا آب نبات میخورد .

خودت مورد یک و دو رو با هم مقایسه کن!!کاملا همو نقض میکنن
من میگم دامبلدور به طور غیر عمد خودشو در مرگ لیلی و جیمز مقصر میدونست...حالا ممکنه در ظاهر چیزی بروز نده ولی در باطن همیشه مورد عذاب بوده...این که سرپرستی هری رو قبول کنه یک دلیل به غیر از پیشگویی داشته باشه همین دلیله

در مورد شکجه شدن لیل هم صحبتی ندارم و روی حرف قبلی خودم هستم
چون هری فقط قسمتهای کمی از حمله ولدمورتو یادش میامد و بعدبلافاصله بی هوش میشد و هیچوقت کاملا ماجرا به خاطرش نمیومد

[


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵
#40

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
به ارباب ولدی :

در مورد خطراتی که جیمز و لیلی رو تهدید میکنه بله امکان داشته مرگخوارا هم دونبالشون باشن . هر چند که به نظر من اینطور نبوده . به هر حال تا زمانی که پاترها راز دار مطمئنی داشتند هیچ گونه خطری تهدیدشون نمیکرده . چون نمیدونم به قول کی بود تو کتاب هری پاتر که میگفت وقتی که از چنین جادویی استفاده شه دیگه حتی اگر ولدمورت سرشو توی تک تک پنجره ها بکنه و خونه رو سرک بکشه باز هم نمیتونه لیلی رو جیمز رو پیدا کنه و تمام اینا بخاطر تاثیر اون جادوئه .

به عبارتی تا زمانی که راز دار خانه پاترها اونا رو لو نمیداد اونا جونشون در امان بوده . یعنی دیگه نه احتیاج به شنل بوده نه طلسم جلوگیری از غیب و ظاهری و نه هیچ طلسم شناخته شده دیگری به همین دلیل ولدمورت باید جای پاترها دونبال راز دار میگشته و این مسئله ای بوده که احتمالا خودشم حدس زده .

این توضیحات رو دادم تا بگم تا زمانی که رازدار پاترها آدم مطمئنی باشه دیگه هیچ خطری پاترها رو تهدید نمیکنه بنابراین اونا هم هیچ احتیاجی به شنل نامرئی نداشتن .

در مورد اسنیپ بگم که در هر حال باید این موضوع رو قبول کنی که اگر دامبلدور همونجا میفهمید که اسنیپ مرگخواره تحت هیچ عنوانی نمیذاشت که اسنیپ پاشو از اون کافه بزاره بیرون . وقتی اسنیپ پاشو از اونجا گذاشته بیرون یعنی دامبلدور متوجه این موضوع نشده و البته توجهتو به این موضوع جلب میکنم .

بر خلاف کتاب ششم که کمی مشکوک بود ولی در کتاب پنجم دامبلدور دلایل قانع کننده ای رو برای هری آورد که نشون داد اون جاسوس فقط قسمت اول پیشگویی رو شنیده و قبل از اینکه قسمت دوم پیشگویی رو بشنوده از کافه پرت شده بیرون ( خودم موندم رولینگ تو کتاب ششم چی کار کرده ) . یعنی اگر ما به گفته های کتاب پنجم قناعت کنیم اون زمانی که دامبلدور داشته قسمت دوم پیشگویی رو میشنیده اسنیپ از کافه پرت شده بوده بیرون و احتمالا در حال فرار کردن یا آپارات کردن و .... بوده .

در مورد ناراحت شدن بله . اما ناراحتی با ناراحتی فرق داره . ممکنه یه نفر از یه موضوع ناراحت باشه ولی مطمئنن عذاب وجدان یه چیز دیگست . این که دامبلدور ناراحته چون یکی از نزدیکانشون بهشون خیانت کرده و جیمز و لیلی کشته شدن و البته ولدمورت هم قدرتشو از دست داده میتونه دلیل منطقی برای خوردن آبنبات باشه .

ولی اگر تو میگی که دامبلدور خودش میدونسته که کشته شدن لیلی و جیمز تقصیر اونه و بخاطر اشتباه اون این اتفاق افتاده دیگه در این صورت عمرا آب نبات میخورد . این نکته رو قبول داشته باش که اگر اون موقع دامبلدور میتونسته به راحتی ابنبات بخوره پس در غار هم نباید زیاد حالش بعد میشده چون به هر حال شونزده سال پیشم زیاد تحت تاثیر قرار نگرفته به نظر من اون معجون یه چیز دیگه بوده و تاثیرات دیگه ای داشته . ضمن اینکه هنوز بعضی از نکات در مورد استدلالتون مبهمه مثلا اینکه دامبلدور از کجا میدونست که پیتر ممکنه پاترها رو به ولدمورت لو بده تا اونم نقشه بکشه ؟

چیزی که باعث میشه من اصلا حرف شما رو قبول نکنم اینه که دامبلدور در ذهن من اصلا اینجوری نیست . من اصلا نمیتونم فکر کنم دامبلدور دچار چنین اشتباهاتی بشه و در مرگ این افراد چنین نقش پررنگی داشته باشه . دامبلدور کسی نیست که از دیگران برای پیشبرد اهداف خودش به عنوان طعمه استفاده کنه . این از نظر من محکم ترین دلیله !

در مورد شکنجه کردن بگم . هری فرق داشت . عوامل زیادی بود که باعث میشد ولدمورت هری رو شکنجه بده . اول اینکه برای اولین بار این احساس بهش دست داده بود که مرگخوارانش فکر میکنند او از هری شکست خورده . دوم اینکه حرف و حدیث هایی زده میشد که ولدمورت دیگه قدرتمند ترین نیست . اینا نوعی انگیزه رو در ولدمورت ایجاد کرده بودند . اون میخواست به همه ثابت کنه که از هری برتره برای همین میخواست پیروزیشو به صورت همه جانبه به تثبیت برسونه .

چرا کتاب پنجمو نمیگی که ولدمورت گفت تو دیگه حوصلمو سر بردی . آواداکدورا !!! خوب علت این چی بود ولدمورت زودتر وارد عمل شد . چون دیگه کسی نبود جلوش هنر نمایی کنه .

یا مثلا جنگ ولدمورت و دامبلدور که نمونه یه جنگ جدی ولدمورت بود . در اونجا ولدمورت فقط به فکر کشتن بود نه شکنجه کردن . این عکس العمل کاملا در نحوه جنگیدنش مشهود بود . هی نور سبز ! نور سبز ! نور سبز ! هیچ کدومشم به هدف نخورد !

اما در مورد اثبات اینکه لیلی و جیمز شکنجه نشدن میتونم بگم که خوب مطالب کتاب این ذهنیت رو برای ما به وجود آورده که شک نکنیم با این حال اول به دوئل ولدمورت و جیمز اشاره میکنم . شرایط دوئلشونو در نظر بگیر . جیمز با این تفکر میجنگید تا راه ولدمورت رو سد کند و کاری کند که لیلی فرصت کافی برای فرار کردن داشته باشد و برعکس ولدمورت با این تفکر مبارزه میکرد که هر چی زودتر جیمز رو از سد راه بردارد و دونبال هری برود به نظرت آیا ممکنه در این شرایط که نوعی حالت اورژانسی در آن وجود دارد ولدمورت وقتشو در شکنجه کردن جیمز تلف کند ؟

در مورد لیلی هم تنها میتونم برای ثابت کردن این مسئله به زمانی اشاره کنم که هری با دیوانه ساز ها روبه رو میشد . در اون صورت این واقعیت غیر قابل انکاره که ولدمورت نمیخواست لیلی رو بکشه بلکه میخواست اونو از سد راهش برداره تا دوباره به هدف اصلیش یعنی هری برسه .

همونجور که دامبلدور گفته بود . هیجان بیش از حد تمام رفتار های ولدمورت رو از یادش برده بود و این همون علتی بود که باعث سقوطش شد و شاید همون علتی بوده که اصراری به کشتن لیلی نداشته فقط میخواسته اونو کنار بزنه تا به هدف اصلیش یعنی هری برسه و وقتی هم که نرسیده چه چیزی بهتر از یک نور سبز رنگ .

اگر دقت کنی در همون ملاقت هری با دیوانه سازها فقط میشنید که مادرش داره به ولدمورت التماس میکنه که اونو نکشه در صورتی که اگر اینجوری نبود حتما هری متوجه شکنجه شدن مادرش میشد .

------------------------

به هری :
فقط مسئله نامرئی کردن اون شخص نبوده . مسئله مخفی نگه داشتن یک فرد از دید تمامی مردم بوده ! کسی که همه جا نفوذ داشته باشه و در مشکوک ترین جاها حضور داشته باشه . بتونه اطلاعات جمع کنه برای دامبلدور بیاره . در محفل شرکت کنه و از جریانات آگاه باشه و در عین حال هیچ کس غیر از عده ای محدود هویت واقعیه اونو نشناسن ! عمق قضیه اینه . فکر میکم برای چنین شخصی وجود یک شنل نامرئی لازم باشه .

در مورد کاربرد دوم شنل من مخالفم . اوج کاربردی که هری از این شنل کرد این بود که دامبلدور میگفت برو زیر شنل هری هم میرفت . هیچ وقت کاری غیر از این نمیکرده . نکته دوم اینکه من شخصا کاربردی برای این شنل پیدا نمیکنم که دامبلدور اون کار رو میکرده به همین دلیل کلا با این قضیه مخالفم . من برعکس اکثر شما فکر میکنم شنل باید سرنخی باشه که ما رو به سمت موضوع اصلی منتقل کنه !

در مورد نظر دومتم خوب این چیزی بوده که همه ما از جمله خود من همون اول همینو فکر میکردیم اما من احساس میکنم رولینگ ما رو از این اشتباه دراورده . رولینگ خودش در اون خبر گفته این موضوع خیلی مهم و البته خیلی حیاتیه ( رولینگ گقته این مهمترین و تاثیر گذارتین سوالیه که میتونید از من بپرسید ). در صورتی که این نظریه اصلا نکته مهمی نبوده . تنها چیزی بوده که من همون وقتی که شش سال پیش کتاب اول رو خوندم همین فکر رو کردم .









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.