هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
بیدل آوازه خوون

دل من خیلی پره از این همه حرف و حدیث
روونا اگر تونستی همه دردو بنویس

خسته ام از اینکه یک روز به کسی تکیه میدی
بعدِ یه عمر محبت!!! بت میگه دیدی رو دیدی ؟

یه نگاه به من بکن ببین چقد گفتم برم
نکنه سرکاریه؟ یا اکس کیوز می من خرم ؟

از کجا برات بگم که باورم کنی گلم ؟
آهان ، اشتباه میکردم، فکر میکردی من خلم ؟

دیگه خیلی وقته از حرف چشات خسته شدم
دیگه خیلی وقته از بودن باهات خسته شدم

چی بگم، یه عمره شعر میگم تو این تاپیک سرد
حالا که میخوام برم دعوت میشم من به نبرد

متوجهم برام داری شکایت میکنی
داری داستان حسین کُردو حکایت میکنی ؟

میدونی وقتی سکوت تو کوه برزن میزنه
زیرآب دوست و رفیقو همه از دم میزنه

خیلی دیره گل من ،باید برم عزیز جون
اسم این شعرو میزارم " بیدل آوازه خوون " . /


جلومو بگیر..!


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۵۰ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۹

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
می خوام تو رو.. !

می خوام تورو که باشی
اگه باشی نِمیرم
عزیز هم گروهی
تو واژه ها اسیرم


می خوام تورو که باشی
تو دم دم نفسهام
تو لحظه های رفتن
محکم بگیری دستام


می خوام تورو که باشی
حتی اگه نباشم
حتی اگه تو رویات
خیال رفته باشم


می خوام تورو که باشی
گم بشی تو وجودم
حتی وقتی نبودی
من عاشق تو بودم


از تو میخوام که باشی
تا کم نیارم تو دستات
پرپر بشم تو حس
ناز لطیف چشمات


ازتو میخوام که باشی
1. بودنی رنگ موندن
حست کنم تو رگهام
2. یاقلب منو شیکوندن؟


از تو می خوام که باشی
باشم و باشی یاور
تو لحظه هام بمونی
تا دم دمای آخر


از تو میخوام که باشی
تا اینکه سامی باشه
اگه یه روز بمیرم
رو شونه ی تو باشه.



نرو !


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۸:۵۵ دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۹

mehrannajafi23@yahoo.com


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۵ شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱:۱۶ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 70
آفلاین
بايد بگم روونا كارت عالي بود(تام ريدل كودكي كه درك نشد )




Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۸:۵۰ دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۹

mehrannajafi23@yahoo.com


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۵ شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱:۱۶ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 70
آفلاین
Do you remember the time
When little things made you happy?
Do you remember the time
When simple things made you smile?
Life can be wonderful if you let it be
Life can be simple if you try
Whatever happened to those days?
Whatever happened to those nights?

Do you remember the time
When little things made you sad?
Do you remember the time
When simple things can you cry?
Is it just me, or is it just us
Feeling lost in the world?
Why do we have to hurt each other?
Why do we have to shed tears?
Life can be beautiful if you try
Life can be joyful if we try
Tell me I’m not alone
Tell me we’re not alone in this world
Fighting against the wind
Do you remember the time
When simple things made you happy?
Do you remember the time
When little things made you laugh?
You know life can be simple
You know life is simple
Because the best thing in life
Is yet to come
Because
The best is yet to come




Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۹

دلورس آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۸ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۰ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۹
از وزارت سحر و جادو !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 33
آفلاین
مرگخوار رکوردز تقدیم می کند :

از زندگی خسته شدی ؟ از پشمک خسته شدی ؟ از عله متنفری ؟ این جا جا برای همه هست . آره ! تو هم بیا . . . !

ما اینجا همه خوشیم ، همه مرگخواریم
ما تا ابد به اربابمون وفاداریم
وفاداری ، چیزیه که نمی شه خرید
پس دیگه الکی بهمون باج ندید
ارباب داره قدرت و اعتبار
داره به همه ی مرگخواراش اعتماد
افتخار ، شده واسش احترام
احترام ، شده واسش اقتدار
مرگخواراشم کم نمی ذارن توی کار
محفلیا رو له می کنن عین مار
پشمکو آویزون می کنن به دار
عله را با ارباب می کنن تار و مار

اگه خسته شدی از محفلیا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه تو هم می خوای بکشی همه ی اونا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای به عله بزنی پشت پا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای باشی تو هم با ما ها بیا توی

خونه ی ریدل !


خونه ی ریدل بهترین جاست
بهتر از گریمولد شماست
روفوس بگو بینم ارباب کجاست ؟
توی فرهنگسرا یا شکنجه گاست ؟
هر کی خواست بیاد ، اینجا تنگ نیست
قلب اربابمون سنگ نیست
آخه همه جا آسمون یه رنگ نیست
هیچ جا مثل این خونه قشنگ نیست
مثل دامبل نباشی ، ارباب کارت نداره
آلبوس دامبلدور تیغ ژیلت نداره
محفل ققنوس جای پخمه ها
دامبل بیا زندانیت کنم توی دخمه ها
اربابمون خداست ، چیه حرفیه ؟
ارباب شما مثل موج منفیه
اربابمون قویه یه ارتش داره
پشمک از دستمون لرزش داره
توی مرگخوارا هم مدیر هست هم ناظر
ارباب برخلاف پشمک هست عادل
همون ریموس لوپین که بعدا شد دامبل
ارباب داره مدرک آیلس و تافل


اگه خسته شدی از محفلیا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه تو هم می خوای بکشی همه ی اونا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای به عله بزنی پشت پا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای باشی تو هم با ما ها بیا توی

خونه ی ریدل !


ارباب قویه دامبل توی مشتشه
لشکر مرگخواراش عین کوه پشتشه
ارباب واقعا لایق لقب لردشه
دامبلم اگه بخواد میتونه گم بشه
مرگخوارا دارن جلو می رن نفر به نفر
ارباب لرد ما بوده از ازل تا ابد
کشتن عله هست مثل زدن به هدف
همه می ترسن از لرد از طرف به طرف
محفل ققنوس جای افراد خامه
هرکی مرگخواره تا ابد شادکامه
دست به دست جلو میریم برای ارباب
وفاداری ماها به ارباب هست ناب
ما مرگخوارا هیچ وقت نیستیم تنها
با تو بودم ، گوش دادی به حرفام ؟


اگه خسته شدی از محفلیا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه تو هم می خوای بکشی همه ی اونا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای به عله بزنی پشت پا بیا توی

خونه ی ریدل !

اگه می خوای باشی تو هم با ما ها بیا توی

خونه ی ریدل !


ویرایش شده توسط دلورس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۸ ۱۹:۴۰:۲۶
ویرایش شده توسط دلورس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۹ ۸:۰۷:۳۴

زندگی از بودن آغاز میشود و تا شدن ادامه می یابد . . .[i][b][size=large][font=Arial]پ


Re: برای تکرار اشتباهات بدنیا نیامده اید...
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
مرگخوار ركوردز تقديم ميكند:
تقديم به همه ي جوجه محفلي ها!


از همون روز كه لودو رسيد پاش به جادوگران
صدو شصت و شيش تا دشمن داشته هر سال
چند ساعت اومدم واسه تعطيلات
دو نفرو طلسم كردم واسه تفريحات
چوبدستي دارم پشتم
تو چوبتو ميكشي منم ميگيرمش تو مشتم
نگام كه ميكني مياد طلسم اول
ميچرخي و يه كروشيو ميزنم پشت كلت
فشفشه نكني خودتو با من مقايسه
خودت ميدوني كه كي به جادوش خيلي وارده
آخرين بارت باشه كه ميكني مداخله
اگه جرات داري بيا يكنيم مبارزه
البته به نظرم دوئل خيلي لازمه
همه ميبينن سوسك ميشي و خيلي جالبه
لودو بگمن كه وارد ميشه داره جاذبه
تا تكون بخوري چوبت از دستت خارجه
تو اصل و نسب نداري و هستي گندزاده
در عوض من هستم تا شصت نسل اصيل زاده
مشنگ تو نميدوني فرق بين طلسم و معجون
بهت كه كروشيو ميزنم فقط بگو ممنون
آره اگه اومدم درخونت بازم ميام
بدون كه تنها نميام و با چوبم ميام
محفلي نميخوام پز بدم با چوب و وردام
فقط ميخوام نشون بدم چه قدر شاخه طلسمام

اربابمون خداست
بهتر از مال شماست
معجونامون جداست
اگه ميتوني تو هم بساز


قرارگاه شما جاي تسترالاي ماست
طلسماتونم واسه ما سوژه خنده ست
بيا و تسليم شو تو مثل آدم
وگرنه ميكنيمت اينجا نصفه آنن
مثل اين كه رفتي تو حس جادوكردن
محفليايي مثل شما جن خونگيامن
فقط بدون كه لودو بگمنه اسم من
كسي نميتونه طلسم كنه مثل من
همتون رو هم نيستين نصف من
با اين ارباب خفن و اين بزاعت
داريم صدبرابر شما اصالت
بزار يه چيزي بگم به همه جادوييا
مرگخوارا دارن بزرگ ميشن مثل مافيا
آره ققنوسا هر كدومتون كه شاخ باشه
بايد بترسه اگه حريفش مرگخوار باشه
جنايتامونو ميبينيو ميخواي شاخ بشي
بشين تو گريمولد كه نميخواد پاشي

اربابمون خداست
بهتر از مال شماست
معجونامون جداست
اگه ميتوني تو هم بساز


با لودو بگمن تريپ كل داري؟
پس داري به جهنم بليط مجاني
راستي يادم رفت بپرسم بچه كجايين؟
خوشتيپاي وزير يا جواداي محفلين؟
چون امثال شما نيستن تو مرگخوارا
شماها كه عشق ميورزين به ماگلا
جوادا نگين چرت و پرت از ارباب
*** بوس لالا، برين به خواب
ديگه همه ي فشفشه ها تو محفلن
همه ميگن ولدي، فك ميكنن بامزن
سبك حرف زدنتون مال هاگزميده فقط
ما رو كجا ديدي؟ تو قاتلاي ننت؟
با گريندل والد دوئل ميكنيد، كارتون خفنه؟
مواظب باشين حين دوئل خوابتون نبره
من تو اين دوئل نميخوام شاخ بشم كه
دو تا ورد ميخونم تا ياد بدم بت

اربابمون خداست
بهتر از مال شماست
معجونامون جداست
اگه ميتوني تو هم بساز


بابا برين دياگون بزنين كلوچه
شبا برين خونه قبل اين كه غروب شه
جادو چيه شما هستين فشفشه
نميدونين طلسم با كدوم "ت" ميشه نوشته
روبدوشامبراتون همه تنگ و رداها سفيد
هاگوارتز چيه شما بايد بوباتون بريد!
وقتي طلسمم ميكني انگار منو ميدي قلقلك
من كه تو رو قورتت ميدم مث پفك
دوئل كنون هم كه بشه دامبل درميره
كينگزلي بايد اونو روي دوش بگيره
اونوقت طلسمامون شليك ميشه پنج تا پنج تا
شانس زندگيت ميشه پنجاه پنجاه
اين دفعه كه مالي دنبالت نيست با يه كفگير
كار بدي كردي با طلسمم ميكنمت تسخير
سريع ميزنم بهت يه طلسم فيل كش!
ماجرا ميشه عين پشه و مگس كش
پس تنهايي نيا طرف ما چون
رداي سفيدت ميشه پرچم ژاپن

اربابمون خداست
بهتر از مال شماست
معجونامون جداست
اگه ميتوني تو هم بساز


ویرایش شده توسط لودو بگمن  در تاریخ ۱۳۸۹/۲/۲۵ ۲۰:۰۳:۳۸
ویرایش شده توسط لودو بگمن  در تاریخ ۱۳۸۹/۲/۲۵ ۲۰:۳۰:۲۹

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


برای تکرار اشتباهات بدنیا نیامده اید...
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
برای تکرار اشتباهات بدنیا نیامده اید...


یادم باشد: حرفی نزنم که دلی بلرزه وخطی ننویسم که کسی رو آزار بده.

یادم باشد: که روز و روزگاری خوش است وتنها دل من است که دل نیست.

یادم باشد: جواب کینه رو با کمتر از مهر، و جواب دو رنگی رو،با کمتر از صداقت ندهم!

یادم باشد: باید در برابر فریاد ها سکوت کنم وبرای سیاهی ها نور بپاشم.

یادم باشد: از چشمه،درس خروش بگیرم و از آسمان، درس پاک زیستن.

یادم باشد: سنگ خیلی تنهاست، باید با او هم لطیف رفتار کنم، مبادا دل تنگش بشکند.

یادم باشد: هر گاه ارزش زندگی یادم رفت، در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربان گاه می رود، زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم!

یادم باشد: شادی می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش، عشق می بارد به اسرار عشق پی برده و زنده شد!

یادم باشد: گره ی تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست خودش باز می شود.

یادم باشد: هیچ گاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم.

یادم باشد: هیچ گاه از راستی نترسم!


و یادم باشد برای درس گرفتن ودرس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکرار اشتباهات گذشته!


با تشکر از دابی عزیز بابت نطق زیباش.


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
كم پست زده باشيم
يا زياد زده باشيم
اندازه هميم

وقتي خاموش كنيم چراغها را .

سياه باشيم يا سفيد
محفلي باشيم يا مرگ خوار
يه رنگ مي بينندمان

وقتي خاموش كنيم چراغ ها را .

كچل باشيم يا مودار

سياهمي بينندمان
وقتي خاموش كنيم چراغ ها را .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
تام ریدل، کودکی که هیچ وقت درک نشد..!


صورت خسته، زیبا و بی آرامش و مریض
نه اشتباه نکن، نبود زیر آرایش غلیظ

زخمی از خاطرات تلخ دیروز
چشم می دوخت به دیوار اتاق سرد و بیروح

با تحمل سنگینی نگاه آدما
ادامه میداد او به نگاه ناتمام

و اولین بار نه برای آخرین بار
نه بهتره بگم که آخرین چاه

کروشیو ..!

تنها، دودل تو فکر و با تعجب
دنبال چی بود ؟ قدرت یا توجه ؟

تو روزگاری که هرکسی دنبال آشناس
پسرک میگرده به دنبال یه فرد ناشناس

به امید اینکه یه نفر به فکرش باشه
تازه می فهمه که تو یتیم خونه جاشه

مدیر، دبیر، مستخدم، تموم بچه ها
ازش فرارین ، خب بریم تو ماجرا:

نشسته بود آروم رو تختش
داشت به مردن فکر می کرد، به بختش

در باز شد، پشت در مرد و مدیر
با خودش گفت: دکتر اومد می خواد بده گیر

مدیر گفت: تام، پروفسور آلبوس دامبلدور
باهات داره صحبت خواهشا نگیری گُر

- سلام تام، چند دقیقه صحبت دارمو بس
اینو گفتو نشستو در اتاقو بست !

پروفسور می خواست سر صحبتو وا کنه زود
تامو صدا می زد منتظر واکنش بود

ولی پسرک صداشو نمی شنید
تو دنیایی بود که به سادگی نمیشه دید

دیدی بعضی وقتا بغضی تو گلوته ؟
نمی خوای گریه کنی جلو کسی که پهلوته ؟

هــی .. امان از این زمان
زمانی که دیگه برد توان از این زبان

ای همراه بیهوده ره سپارِ این راه بی نور و هم صدا
سپرده خود رو به دست باد، اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردای بی کران، خسته از حرفای دیگران
اسیر افراد بی مرام، و اشک می باره باز..!


آلبوس گفت: لعنت به این بخت بد
پسر حرف بزن گریه واسه وقت بعد

سعی نکن با سکوتت زیر پوستم بری
اگه می خوای می تونی حرفاتو به دوستت بگی

پسر گفت: چی میگی، با کی ای ؟ من دوستی ندارم
دستامو ببین اونقدر تنبیه شدم دیگه پوستی ندارم

خیلی خب ، من حرف زدم کردی منو رازی
حرفاتو بزن و دیگه برو بپیچ به بازی !

ببین من تو هاگوارتز یه معلمم
اَنیشتین، اِدیسون و البته منجمم

اومدم تورو ببرم به هاگوارتز
جایی که یاد میگیری جادو تا حد نیاز

عصبانی از خاطرات خاموش قدیمه
پی محبت می گرده توی آغوش غریبه

تو یتیم خونه ای رشد کرد که عشق نبود
جای عشق، فحش و مشت و زیر چشم کبود

با خودش گفت پشتم به کیا قرصه ؟
خانواده م ؟ مرلین اونا رو بیامرزه

اون موقع کی بود احترام به حرفاش بزاره؟
خیلی خب، باید قدرتشو به حراج بزاره

گفت بریم ولی کسایی هستن که راهمو بستن
انتقام ! ، اونا همشون از مردم پستن

سالها بعد، تو هاگوارتز، یه ارشد، میون دوستا
کسی که فکر می کردن اومده از روستا !

ای همراه بیهوده ره سپارِ این راه بی نور و هم صدا
سپرده خود رو به دست باد، اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردای بی کران، خسته از حرفای دیگران
اسیر افراد بی مرام، و اشک می باره باز..!


ببین تو این قصه ها رو می خونی و میری
بعدِ چند بار خوندن ازش میگذری و سیری

ممنون از اونیکه به دیگری شعرمو پاس داد
بگذریم، بریم سراغ ادامه داستانی که

امروز نوشتنش رو مود من بود
این یه دردیه که به خیلیا بوده مربوط

کوه غم بود، ولی یه نور انبوه
پشت کوهه واسه ناامیدی زوده هنوز

کاری ندارم که جادوهاش از قانون پرته
ولی واسه خوب بودن اول علاقه شرطه

وقتی هیچ کس تو جهان اونو دوست نداشت
عله! تو بهم بگو اون به کی علاقه داشت ؟

توی این روزگار دردناک و سیاه بی شرم
کاش به دنیا بگه نگه دار من پیاده میشم

راه برای ادامه دادن زیاده بیشتر
کاش به دنیا بگه نگه دار من پیاده میشم./


وقت واسه بیشتر گفتن نبود. می دونم، قصه های تو یه عمر شعره .
سخته نه ؟ خب خیلی سخته !
رسمش همینه ، میدونم رسمش همینه ..


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۱ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۳:۵۰ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۰
از بکستان!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
بهتره بنویسید که اصلش مال کدوم خوانندست.


تصویر کوچک شده
[img]http://www.jadoogaran.org/ima







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.