هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
#22

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
هری و نمید در حال تماشای فیلم....
یهو نمید میزنه زیر گریه!
هری:
نمید:دیدی هری این صحنه رو!
هری:آره!

فردای همان روز
هری:ای بابا نمید چرا غذا درست نکردی!؟!من گشنمه!!
نمید:به درک!
هری:
نمید:برو خونه گراوپ یک چیزی بخور!
هری:

دو ساعت بعد!
نمید:هری من میخوام خود کشی کنم!
هری:
هری که مغزش نمیکشید چی کار کنه زنگ زد به گراوپ!
گراوپ:بله!
هری:گراوپ دستم به دامنت!
گراوپ:
گراوپ:چی شده؟
هری:نمید میخواد خود کشی کنه!
گراوپ: تا سه بشماری من رسیدم!

تق تق تق....
هری:بیا تو!
گراوپ:چش شده!
هری:از دیروز یک فیلم غمناک دیده افسرده شده!
گراوپ:چرا گذاشتی این فیلمارو ببینه!
گراوپ دستگاهه فشار خونشو در میاره!
گراوپ:
گراوپ:اینکه حالش خیلی بده!
هری:
نمید:هری من میخوام خودکشی کنم!
نمید:گراوپ کمکم میکنی من خودکشی کنم!
گراوپ:آره یعنی نه!
هری:چی کار کنیم حالا!
گراوپ:باید بهش روحیه بدیم!
هری:مثلا!!
گراوپ:هری برو قلقلکش بده!
هری:
این قسمت سانسور شده!
نمید ناگهان قابلمه رو از آشپز خونه بر میداره و میکوبونه تو سره هری!
نمید:
هری:گراوپ یک کاری بکن!
گراوپ:باید از روش های قرن بیست و دو ی خودم استفاده کنم!
هری:هر کاری میکنی سریع تر بکن!
گراوپ:باید یک فیلمه خیلی خنده دار و مضحک بیاری!
هری میپره یک فیلم طنز بر میداره میاره!
هری فیلمو میذاره!
از همان اول که فیلم شروع شد تا آخر نمید در حال گریه بود گراوپ:
گراوپ:دیگه هیچ کاری از دست من بر نمیاد!
هری که دیگ نا امید شده بود از خوب شدن نمید هری میره سراغ اختر!
هری:سلام!
اختر:سلام!
هری:خوبی!
اختر:فرمایش؟
هری:اختر میخواستم یک جا ببینمت!
اختر:کجا!
اختر:سر کوچه ما خوبه؟
هری:آره!
اختر:چیه با نمید قهر کردی!
هری:نه میخوام ازش جدا شم چون مریضی گرفته و دیگه خوب نمیشه!
اختر نفس راحتی میکشه!
هری:خب دیگه سر کوچتون میبینمت!
اختر:باشه فقط دیر نکنی!
هری:بای
اختر:بای

سر کوچه اختر
اختر:خب داشتی میگفتی !
اختر:نمید چش شده؟
هری:نمیدونم والا داشتیم با هم فیلم میدیدیم که آخر فیلمه تو زرد دراومد!و بد تموم شد و رو نمید تاثیر گذاشت!
اختر میزنه زیر خنده!
هری هم با اون میخنده!
ناگهان نمید و گراوپ جلوی اختر و هری ظاهر میشن!
هری:
نمید:
گراوپ:
اختر:
گراوپ:آقای هری منو نمید از قصد این کارو کردیم که تو رو امتحان کنیم!و بفهمیم عکس العملت چیه!و نمید از قصد خودشو زد به افسردگی!
هری:
نمید:میری زن میگیری!!
اختر:
هری:ببخشید!
اختر: چی میگی هری!
اختر:خودت گفتی که منو خیلی دوست داری!
اختر:خودت گفتی که دیگه نمید به دردت نمیخوره!
نمید:
اختر و نمید میان طرف هری و یک اردنگی بهش میزنند!
هری:
هری که دیگر فکرش کار نمیکرد باز هم گراوپ تنها راهش بود!
هری میره طرف گراوپ و ازش خواهش میکنه که نمید رو راضی کنه که ببخشتش!
گراوپ:حالا من باهاش صحبت میکنم!
گراوپ در گوش نمید حرف میزنه و...
نمید:خوبی هری جان؟ :bigkiss: :bigkiss:
هری:
گراوپ:

((باز هم گراوپ کار خودشو کرد))

مواردی که باعث شده این ست زیاد جالب نشه ایناس:
- سوژه اختر به اندازه کافی روش مانور داده شده
- همین پست با همین سوژه ها رو میشد در یک چهارم حجم فعلی نوشت
- زز هری پاتر الان در مرحله خیلی خفنتری از این چیزی که نوشته شده قرار داره الان هری آب نمیتونه بخوره چه برسه بره قرار با اختر بزاره
- آخر پست بسیار بد تموم شده گراپ در گوش نمید چی میگه؟ آیا انتظار داری بقیه بیان اینو بگن؟ آدم نباید به امید بقیه پست بزنه یا اگرم میزنه باید یه کلیدی به دستشون بده نه اینکه قفلی رو که هیچ جوری خودش نتونسته باز کنه رو بده دست بقیه بازش کنن - هری پاتر


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ ۱۳:۵۸:۵۲

برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
#21

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
ای کسی که به دنبال زن گرفتن رفتی و عاشقانه رفتی بدان که با کله در ته چاه زز رفتی

چه کسی گفته زز ها نسبت به زندگیشون بی تفاوتن و احساس ندارن یا زندگی خونوادگیشون رو دوست ندارند همین الان آرتور دیده میشه که بعد از 23 سال زندگی شیرین با مالی عزیز رفته توی انبار وسایل ماگلیش و داره مثل ابر بهار زار زار گریه میکنه
مالی که متوجه غیبت آرتور شده میره ببینه کجاست خلاصه اینور و اونور و میگرده و میرسه به انبار میبینه آرتور چشاش خیسه و چقدر پروانه ای داره های های گریه میکنه

مالی: آرتور عزیزم ... چی شده چرا داری اینطوری گریه میکنی
آرتور: میدونی امروز چه روزی بود؟
مالی: امروز نه چه روزی بود؟
آرتور: امروز 23 امین سالگرد ازدواجمون بود دیگه چطور یادت نیست
مالی: وای آرتور تو اینو یادت بود ( قابل توجه اونایی که میگن مردا سالگرد ازدواج یادشون نمیمونه)
آرتور : بله عزیزم یادته اولین باری که همدیگه رو دیدیم چقدر از این X بد جنس کتک خوردم چون مجبورم کردی بگم من به زور آوردمت بیرون
مالی: آره چه روزای خوبی بود

آرتور: یادته بعد از مدتی که از این جریان گذشت یه شب بالاخره به پدرت خبر دادن و یه فس کتکم از اون نوش جون کردم

مالی: آره و چقدر صبح اون شب جذاب شده بودی با اون دست و پای زخمی

آرتور : و یادته که بعد از اون یه بار دیگه پدرت ما رو در حال معاشقه گیر انداخت

مالی: آره آره

آرتور: و یادته بعدش واندشو دراورد و به من گفت یا همین الان با دخترم ازدواج میکنی یا باید 23 سال بری ازکابان
مالی: وای و اینطوری شد که ما ازدواج کردیم چقدر خوب شد واقعا خب حالا اینا که گریه نداشت چرا گریه میکنی

آرتور: آخه اگه میرفتم آزکابان امروز روز آزادیم بود

-----------
X: فرد مورد نظر به جای فیلچ فعلی که یادم نیست

همونطور که میبینید سوژه خیلی خوب بوده ولی توی نوشتن عجله داشتم مشکل من همیشه همینه که زیاد روی نوشتن مطالب وقت نمیزام و البته دلیلشم اینه که اگه روی موضوعی خیلی وقت بزارم دیگه ازچشم میافته .بار ها و بار ها برام تجربه شده که پستی رو که خیلی روش کار کردم آخر سر اصلا نزدمش درکل من از پست زنی به صورت جرقه ای و در زمان حال خوشم میاد نه اینکه برم روی یه چیزی دو ساعت فکر کنم


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ ۱۴:۱۰:۲۸

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
#20

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
{هری داره تلوزیون نگاه میکنه}
نمید: هری.... هری.... کجایی........ بلند شو برو پشت بوم رو پارو کن
هری تو دلش: برو بابا
نمید: پاشو دیگه
هری تو دلش: عجب سیریشیه
هری : باشه عزیزم الان میرم
نمید: هری داغت سر دلم بمونه برو دیگه
هری: اه .. لعنت ... یک دقیقه اومدیم جادوگر تی وی نگاه کنیم
{در همین لحظه از کوچه صدایی می یاد}
کریچر: بـــــــــــــــــــــرف پارو میکنیم بــــــــــــــــــرف پارو میکنیـــــــــــــــــــــم
هری: آهای آقا بیا این جا
کریچر: بله
هری: بیا این پشت بوم ما رو پارو کن
کریچر:چند میدی؟
هری: حالا بیا
کریچر: نه اول تی کن هری: مردک بیا بالا

{ هری بالای سر کریچر وایستاده و داره درد و دل میکنه{
هری: آره دیگه خیلی سخته الان کلی غرض بالا آوردم ولی اون که نمی فهمه
کریچر: بیچاره تو پس الان باید وعض مالیت خیلی خراب باشه؟
هری: اره
کریچر: پس پول ما رو نمیدی؟
هری: نترس پولت رو میدم
هری: وعض تو چی جوریه؟
کریچر: ای بد نیست روزی دیویست سیصد هزار در می یارم
هری

کریچر: دارم پولام رو جمع میکنم تا ازدواج کنم
هری: چی
کریچر: میخوام زن بگیرم
هری: مگه مغز خر خوردی اصلا کی به تو زن میده
کریچر: اگه مایه داشته باشی دخترا برات سر و دست میشکونن در ضمن من آمار مستند دارم تعداد دخترای دم بخت شش میلیونه پسرا چهار میلیون
هری: جدی
کرچیر:
هری: ولی تو نباید زن بگیری
کریچر: تو چی کار داری
هری: الان نمی فهمی بعدا بد بخت میشی
کریچر: اگه این بد بختیه من میخوام بد بخت شم
هری: مردک میگم نباید زن بگیری
کریچر: میگیرم
هری سیم سرورش رو در می یاره
بازم زن می خوای؟
کریچر:
هری::chomagh:
حالا چی
کریچر:
هری:
نمید از پایین: هری برفا رو پارو کردی یا باز داری خونه ی مردم رو دید میزنی ؟
هری:

این پست سوژه نسبتا خوبی داشته فقط باید بیشتر روی بهره کشی هری از کریچر و اینکه بیاد و دق دلی نمید رو سر کریچر در بیاره کار میشد و دیگه اینکه اینقدر هری به کریچر مدام نگه زن نگیر تکرار این حرف فقط باعث خراب شدن پست شده- هری پاتر


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ ۱۴:۰۱:۴۷
ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ ۱۴:۰۳:۰۲
ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ ۱۴:۰۳:۴۷

كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
#19

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
خواهرم حجابت را ... برادرم نگاهت را
تفسیر: ای خواهر حجابت را چنان کن که نگاه برادر را به خود جلب نمایی

بیانیه شماره 23 نمید:
« چندی است دیده میشود هری پاتر این پسر بازیگوش موقع راه رفتن نگاهش را به چپ و راست انداخته و هرزه درایی میکند و گاهی به آسمان نظر کرده آه های سوزناک میکشد به این ترتیب بنده امر میکنم که وی فقط باید مستقیم روبرویش را و گاهی اوقات ( نه زیاد) زمین زیر پایش را نگاه کند و به هیچ عنوان به سمت چپ و راست نگاهی نیاندازد ولو اینکه از سمت راست و چپ ماشینی آمده و زیرش بگیرد ( ان شاا...) »
امضا نمید کتکخور دیروز و صاحاب امروز هری پاتر و وضع کننده قوانین جدید راهنمایی و رانندگی در هاگزمید


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۴۶ چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۳
#18

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
ديروز هشتم مارس بود! روز جهاني زن بر تمام زز كاران عزيز گرامي باد! البته شايد اين سوال پيش بياد كه چرا بنده ديروز اين روز عزيز رو خدمت عزيزان تبريك نگفتم!؟
علتش واضح بود، تمام طلافروشي‌هاي هاگزميد رو زيرپا گذاشتيم تا عيال ريكو يه چيزي كه مورد علاقه‌ش بود بخره، هر چند بنده مجبور شدم دوازده ساعت گرو بمونم تا ايشون برن و از هاگزهد پول مورد نياز رو بيارن!
ريكو: آبر... بيا ظرفها رو بشور!
- اومدم عزيزم!... خلاصه مي‌گفتم، امروز با هاگريد صحبتي كرديم و روز زز رو به ايشون هم تبريك گفتم، اما:

آبرفورث: راستي به مادام ماكسيم تبريك بگو!
آبرفورث: امروز روز جهاني زنه!
آبرفورث: هشتم مارس
هاگريد : مادام ماکسيم که زن نيست ! غوله!

خب بهتره من برم ظرف‌ها رو بشورم! راستي هاگريد، از گوشت اژدها استفاده كن، كبودي ها رو زودتر رفع مي كنه!



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۲۹ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۳
#17

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
تا حالا به این شعر خیام دقت کردین؟
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حرف نگفته نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من!
برداشت های مختلفی میشه ازش کرد! بحث اسرار ازل پیش میاد ! سر ازل چیه؟ سر ازل همون سیبی هست که حوا میخواست و آدم مجبور شد براش بکنه ! همون سیب کرمویی که ما رو به این بازار مکاره زز کشوند ! یکی نیست به این خیام بگه کیه که این سر رو ندونه ! البته یه احتمال پیش میاد و اون اینه که خیام زن نداشته ! در اون صورت از کل ماجرا بی خبر بوده ! اما بیت دوم این شعر خیلی عجیب تره ! چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من ! این چه جور رازیه که اگه افشا بشه همه کن فیکون میشن؟ این چه گفتگویی هست که اگه افشا بشه دنیا زیر و رو میشه؟ من نمیدونم این چه رازیه ولی میدونم که هر جوری هست به این سیب کرمو ربط داره ! من میدونم که این قضیه زز سر دراز داره ! اصلا اساس هستی بر اساس زز بنا شده ! من فکر میکنم حافظ هم از نعمت زز بی بهره بوده چون حسابی از دست آدم شاکیه :
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم !
ولی حافظ که نیمه غول نبوده که بیست و چهار جفت کروموزوم z داشته باشه ! پس نمیدونسته زز چقدر برای سلامتی روح و جسم مفیده !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۰۲ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۳
#16

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
هری بعد از اینکه سه ساعت زیر این دوست نازنین میمونه!بالاخره میتونه بلند شه!(چون گراپ کار براش پیش میاد!پا میشه میره پی کارو زندگیش! )
هری:آی!مردم!
پرمیس:به سلام به زز یه معروف!
هری:تو دیگه چی میگی این وسط؟!
پرمیس:نمید نگفت با یه خانوم با شخصیت باید خوب برخورد کنی؟!
هری:با شخصیت؟تو؟
پرمیس:نه پس ننه جونت!
هری:این چه طرز حرف زدنه؟!
پرمیس:از تو یاد گرفتم!
هری:نمید جون من اگه تو رو با شخصیت بدونه که دیگه هیچی!
پرمیس:بله بله!نفهمیدم!
هری:تو اوصولا آی کیوت پایینه دیر میفهمی!
پرمیس:پاتر دارم بهت هشدار میدما!
هری:مثلا چی میشه؟!
رودی:سلام.
مانیا:سلام.
رودی:چه خبره اینجا؟
هری:از زنت بپرس.
رودی:کدومشون؟!
مانیا:منو که نمیگه مسلما!چون من با تو بودم از چیزی خبر ندارم.
هری:آره.منظورم پرمیسه.
پرمیس:همون نمید از سرتم زیادیه!
رودی:نمیگین چی شده؟
پرمیس:بیخیال!
هری:چی چیو بیخیال!تو به مادر من توهین کردی اونوقت میگی بیخیال؟!
پرمیس:وای!حالا انگار چی گفتم که انقدر سخت گرفتی؟!
هری:میخوای نشونت بدم؟!
پرمیس:تو؟هه!تو کی هستی که اینطوری حرف میزنی؟!
هری:همون که به سلامتی شر تو کم میکنه!
پرمیس:پاتر زیادی حرف میزنی!من شر تو رو کم نکنم تو نمیکنی!
هری:حالا میبینیم!
مانیا:و اینک رقابت بین دو رقیب سر سخت شروع میشه! پرمیس و...
پرمیس:مانیا؟!
مانیا:چیه؟!
پرمیس:تو حالت خوبه؟!
مانیا:به لطف شما!
رودی:دنبال جنگ میگردیا!
مانیا:من؟!
هری:
هری:حالا من...
پرمیس:چیه؟!زبونتو موش خورد؟!
نمید:نه منو دید!
پرمیس:سلام!
نمید:سلام.خوبی؟
پرمیس:آره مرسی ممنون.تو خوبی؟
نمید:اگه هری بذاره!
هری:من چی کاره بیدم؟!
مانیا:اختیار دارین!همه این آتیشا زیر سر شماست!
هری:
رودی:کسی حال منو مانیا رو نمیپرسه؟!
نمید:اوا ببخشید اصلا حواسم نبود!خوبین؟حواس نمیذاره که واسه آدم این هری!
هری:من؟!
مانیا:به لطف شما!
روی:میگذره دیگه!
نمید:خوب خدا رو شکر!
هری:نمید؟!
نمید:چیه؟!
هری:اینا رو که میشناسی دیگه؟
نمید:آره.منظور؟
هری:اخه اینا چیزه!تو اصلا چرا با اینا رابطه داری؟
نمید:به تو ربطی داره؟
هری:آره اصلا چه معنی داره زن بدون اجازه ی...
نمید:بله بله چشمم روشن!
پرمیس:مثل اینکه دلت واسه گراپ تنگ شده ها!
هری:نهههههههههههههه! شوخی کردم!خواستم امتحانت کنم!
گراپم که آماده به خدمت!قبل از اینکه نمید دهنشو باز کنه...طفلکی پاتر!
پرمیس:خوب ما دیگه بریم.
نمید:کجا؟بودین حالا.
مانیا:نه دیگه باشه واسه بعد.
نمید:باشه هر جور میل شماست.
پرمیس:بریم.فعلا.
----------------------------------
ساعتی بعد:
پرمیس:رودی!دیدی هری چه حسابی میبره از نمید؟
رودی:آره!
مانیا:یادته تو هم یه موقع اینطوری بودی؟
رودی:نههههههههههههه!
پرمیس:دروغ نگو!
مانیا:تو میگفتی که میخوای باهاش خوب رفتار کنی.
پرمیس:حالا نظرم عوض شده!
رودی:داری شوخی میکنی!
پرمیس:به هیچ وجه!
رودی:اگه منو بکشن چی؟
پرمیس:خیالت راحت!بادمجون بم آفت نداره!
رودی:
مانیا:پس دیگه نظرت...
پرمیس:کاملا که نه!میخوام روش فکر کنم!
مانیا:خوب کاری میکنی!
رودی:
مانیا و پرمیس:


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۰:۵۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۳
#15

تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۷ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۲۹ جمعه ۱۵ دی ۱۳۸۵
از همین دور و برا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 199
آفلاین
تانکس می رسه در خونه ی نمید که هری رو پشت در می بینه.

تانکس: به به!جناب پاتر!

هری: تانکی آدامسی؟؟؟؟ تو اینجا چی کار می کنی؟

نمید سرشو از پنجره میاره بیرون: تانکی آدامسیه چیه؟؟این چه طرز صحبت با یه خانوم محترمه؟

تانکس: سلام نمید جان!اشکالی نداره.می بخشمش!

هری (با تعجب): خانوم محترم؟؟؟؟؟

نمید: بله!خانوم محترم. تانکس جان الان آماده می شم.

هری: آماده می شی؟واسه چی؟؟

تانکس: خب معلومه.واسه پشت بوم نوردی!

هری: پشت بوم نوردی؟؟؟؟این موقع شب؟اونم با یه مجرد؟؟اصلا چه معنی می ده؟ چطور دوستای مجرد من نباید بیان اینجا اونوقت تو با دوست مجردت اونم نصفه شب می ری بیرون؟؟؟

نمید:بله؟؟؟؟ زبون در آوردی! گراپو بگم بیاد ببینم کی نباید با دوستش بره بیرون!!

هری: ای مامان!نمید جان من یه چی گفتم!بچه بودم.

نمید: مامان؟باز رفتی خونه ی مامانت اینا؟پس بگو از کجا دو متر زبون آوردی!

هری:نه نمید جان!مامان من که مرده!!!

نمید: به من مربوط نیست. تانکس جان اون گراپو صدا کن بیاد!

تانکس: ای به روی چشم! گراپی جان! بیا هری دلش برات تنگ شده!!

گراپ: آخ جون!هری!گراپ هری دوست داشت!گراپ خواست پرید بغل هری!!

تالاپ!
و هری نقش زمین می شه


Poor Is The Pupil Who Does Not Surpass His Master


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۰:۱۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۳
#14

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم من امروز رفته بودم آزمایش خون ! میدونید نتیجه چی بود؟ من اصلا کروموزوم x , y ندارم ! من یه کروموزوم کاملا ناشناخته دارم به اسم کروموزوم Z ! این یه مورد کاملا نادره من یک نیمه غولم با بیست و چهار جفت کروموزوم زز ! این میتونه ثابت کنه که من لیدر تمام زز های دنیا هستم! گاهی وقتها در عجبم که چرا من از زز بودن خودم خجالت نمیکشم ! اما فکر کنم حالا با این آزمایش جواب همه چیز روشن شد ! من همه شما رو نصیحت میکنم به پیروی از سنت مبارک و پسندیده زز . البته یه چیزی راجع به کروموزم ها یادم رفت و اون اینه که من یه کروموزوم تکی به اسم کروموزم 2z دارم که بقیه فعالیت های حیاتی بدنم رو انجام میده . اون بیست و چهار جفت دیگه مسئولیتشون فقط کنترل زز بودن منه ! و اگه بخوام دست از پا خطا کنم کروموزومهای z دست به انتحار میزنن و اون وقت ممکنه ...


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۸۳
#13

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
چطور بنویسیم ... چطور بخوانیم.... چطور حرف بزنیم ... چطور ... ( نحوه کتابت و محاورت به طور خاص مربوط به ززگان)
بیانیه شماره 15 نمید:
« به دلیل اینکه دیده میشود مواقعی هری پاتر با دوستان مجردش در هاگوارتز مشغول هر هر و کرکر هستند و با یکدیگر به اصطلاح خودمان قاطی میباشند که برای یک انسان متاهل ذنب لا یغفر محسوب میشود و نظر به اینکه کسی که ازدواج کرده به جز با عزیزش نباید با کس دیگری خودمانی شود مم بعد هری باید در گفتگو هایش با سایرین همواره از جملات کتابی استفاده کرده و لفظ شما را به کار برد و همیشه با همه به خصوص همکلاسی هایش در آن هاگوارتز خراب شده کاملا رسمی برخورد نماید»
امضا نمید کتکخور دیروز و صاحاب امروز هری پاتر و دشمن خونی تمام مجردین


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.