اعضای هیئت در سالن نشسته بودند وبا شگفتی به سخنرانی کش دار و خسته کننده پرزیدنت ایران گوش می دادند......
روونا که با چشمای 4 تا شده به پرزیدنت ایران زل زده بود رو به روفوس کردو گفت:آخه این مشنگ ناکس چطوری داره از جادو استفاده می کنه؟؟؟؟چرا هیچ کدوم از مشنگا تعجب نکردند؟!!!!!!!
روفوس:روونای عزیز من راجع به این قضیه تحقیق کردم .... مردم می گن این یه مساله عادیه!رئیس جمهور ایران خیلی مقدسه واسه همین این هاله نور دور سرشه!
روونا:عجب" بابا مرلین به اون مرلینش هاله دور سرش نداشت اون وقت این بوقی .....هیچی بابا... اصن ولش .....
30 دقیقه بعد رئیس جمهور ایران:درود به روان پاک بنیان گذار انقلاب اسلامی.....ترورس که پلک هایش در حال بسته شدن بود با دیدن دختر مشنگی با موی بلوند با چشمای 8 تا شده از جایش بلند شد و مثل مسخ شده ها به سمت دختر به راه افتاد........
روفوس رو به ترورس کرد و گفت:باز داری کدوم گوری می ری؟.....می خوای بری بلوتوس بازی ؟......
ترورس:اه .....اینقدر گیر نده دیگه سیرابی......
روفوس:ببخشید.... شما الان چه غلطی کردی؟
ترورس :اه....چیزه.....من گفتم مخلص شمام ....با اجازتون می خوام یه توک پا برم دس به آب.....
روفوس که داشت چپ چپ به ترورس نگاه می کرد گفت:باشه برو ولی زود بر گرد.....نخست وزیر مشنگا الان می خواد سخنرانیشو شروع کنه.......
ترورس:اوکی رئیس جون.... ما رفتیم.....
و با چشمای از حدقه در اومده به سمت دختر حرکت کرد.......
10 دقیقه بعد......روفوس با عصبانیت: زاخی ......برو ببین این ترورس کجا رفته.....
زاخاریاس با عجله از جایش بلند شد و به راه افتاد.........
جینی رو به روفوس کرد و گفت:از اولم معلوم بود این ترورس جنبه خارج اومدن نداره نباید میاوردیش روفوس......
روفوس:آره حماقت کردم ......خودم کردم که لعنت بر خودم باد.......
در همین لحظه گلگو که باز طبع شعرش گل کرده بود شروع به خوندن کرد:بادابادا مبارک بادا عروس و دوماد قشنگه مبارک بادا.....
اعضای هیئت:
10 دقیقه بعد ترورس با چشمای کبود شده به همراه زاخاریاس پیداش شد......
روفوس با درماندگی رو به زاخاریاس کرد و گفت: باز چه دسته گلی به آب داده؟
زاخاریاس:آقا رو با یه خانم مشنگ .......الله اکبر.....
ترورس:صلوات.....
اعضای هیئت:اللهم صلی علی مرلین و آل مرلین......
روفوس به ترورس و اعضای هیئت چشم غره ایی رفت و گفت:بیا به تمرگ اینجا تا آخر سخنرانی هم از جات تکون نمی خوری.......
ترورس:چشم.....
و سپس با صورتی سرخ شده به سمت یکی از صندلی های کنار روفوس رفت و سر جایش نشست ........