هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ جمعه ۲۵ آبان ۱۳۸۶
#47

ویولت بودلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۴ دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۰۳ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۶
از ته خط...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 51
آفلاین
ماموریت الف دال.پست اول
_ به جون پنسی این دفعه من کوتاه نمیام.
_ اصلا این بشر مزاحمه!من هی میگم این اسلیا رو نباید راه بدیم تو ارتش هیشکی گوش نمیده!
_ شماها منو تنها گیر آوردین!بین یه مشت گریفی گیر افتادم!
_ بالاخره میخواید نقشه رو بکشید یا نه؟
مطالبی که در بالا خوندین سر و صدای بر و بچس الف دالی بود که داشتن میزدن تو سر و کله هم و مثلا یه میز گرد تشکیل داده بودن.مثلا!شما زیاد توجه نکنین!

سوروس پاتر*:این نمیذاره که!داشتم میگفتم،ما باید بر علیه این اسنیپ شورش کنیم.من اصلا از این مدیرای مستکبر خوشم نمیاد که نمیاد...(اهم اهم!زنده باد حزب! )کسی مخالفتی داره؟

پنسی که بین یه مشت گریفی تشنه به خون گیر افتاده بود نتیجه گرفت اصولا مخالفت کار خیلی بدیه و آدم باید همرنگ جماعت باشه!در نتیجه هیچی نگفت.

جیمز که متوجه شد پنسی کاملا توجیه شده شروع کرد به توضیح دادن:خب اولین مشکلی که بر سر راه ما وجود داره اینه که ...
لوپین بزرگه:اسنیپ مدیره!
لوپین کوچیکه:بابایی مدیر چیه؟

خب از اونجا که صحبتهای ریموس کاملا بر ضد مدیریت و اینا بود و خیلی حرفهای بوقی بر علیه مدیرا زد به طور کامل سانسور و خودش هم بلاک شد!!

جیمز دوباره شروع کرد به حرف زدن:خب درسته.ولی منظور من مشکل دیگه ئیه که وجود داره و اونم اینه که...
در این لحظه دامبلدور به عنوان زیر نویس میاد رد میشه و این پلاکارد هم دستشه:ابرچوبدستی دست اسنیپه!**

الف دالیا:

آلفرد بلک:خب دوستان خیلی از دیدنتون خوشحال شدم اگه امری نیست من دارم میرم فعلا با...
ولی قبل از این که قدم از قدم برداره توسط پاترها با خشانت تمام سرجاش نشونده شد.
آلفرد:خب چرا همچین میکنین مگه فکری به ذهنتون میرسه آخه؟!
جیمز پاتر:معلومه.ما ابر چوبدستی رو میدزدیم!
بقیه ملت: نـــــــــــــــــــــــــــــــــِه!

ولی مرغ پاتر ها یک پا داشت چون از اول ناقص و الخلقه بود!
=============================
* حتما این سوال براتون پیش اومده که چطور با وجود فینگیلی بودن هری الان آلبوس سوروس و جیمز هری پاتر وجود دارن در پاسخ باید بگم که در دنیای امروزی هر چیزی ممکنه!
**میگن آدما پیر میشن فراموشکار میشن.چه برسه به این که آدم مرده باشه!
***ببخشید که داستان رو اینطور انتحاری جلو بردم.خواستم هرچه سریعتر به اصل ماجرا برسیم.
****هرکی ادامه نده به دستان خونخوار اسنیپی سپرده میشه!گفته باشم!


ویرایش شده توسط پنسی پارکینسون در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۵ ۱۳:۵۷:۲۹

ویولت بودلر سابق
[size=medium][color=009900]OnLy اسل


Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱:۲۳ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۵
#46

ممد زاده ی ممدآبادیِ مملی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۰ جمعه ۶ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۴۵ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
از یورقشاخر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
صحنه از تاریکی رو به روشنی میره و یکدفعه خاموش میشه.
تاریکی مطلق

بری: آخ جووووووووووون... بچه ها شروع کنیم! اول من میگم شما بزنین!
از درون تاریکی ریشای سرژ دیده میشه که در حال داد و بیداده:
ـ عمرا من سرگروهم من باید بگم شما بزنین!
صدای خش و خش خفنی بلند میشه.
سرژ: چه مرگته توله سگ؟
درخشش دندانهای یک سگ نمودار میشه:
ـ دارم سازمو کوک میکنم!(برای کسایی که فکر منفی داشتن!)
سرژ: خوب آقایون، خانوما...
صدای یک مشت دختر از سر میز بلند میشه:
ـ بــــــــــــــــلــــــــــــه؟
صدای دامبل: چی چی رو؟
سرژ: پیچپیچی رو! شما یادتون رفت پدر؟
دامبل: کی گفته؟ من هنوز جوونم! توی تاریکی هم میتونم ببینم!
صدای تق تق دست سرژ میاد:
ـ خوب سومین جلسه ی بحث ما درمورد بازگشت آلساموکبیر. با همان اعضای قبلی. بدبختانه برق رفت و ما مجبوریم در تاریکی بحث کنیم...
یکدفعه یک صدای فشش میاد!
برق ساعت سرژ در تاریکی به سمت ادی میره.
ادی: مثلا من خوابم!
برق ساعت سرژ برسر ادی فرود میاد:
ـ خاک برسرت کنن که عرضه ی نگه داشتن شیرموز هم نداری!
ولدی: ردام خیس شد! خاک برسرت!
صدی ملت بلند میشه:
ـ مایم خیس شدیم!
سرژ: آقای... چی بود فامیلتون؟
ادی: منم سرژ! ادی!
سرژ: خوب آقای ادی من جدیم. شما از جلسه اخراجین.
ادی: آخه...
ادی در حالی که صدای هق هقش شنیده میشه به سمت در میره و دررو باز میکنه.
نور از چراغ خیابان به داخل اتاق مخصوص میز گرد میفته و یکدفعه ملت به جنب و جوش میفتن.
سرژ: آخیش نور رسید بذار در باز باشه!
صدای ملت در زیر نور آبی چراغ درمیاد:
ـ درو ببست! دروببست!
سرژ: خوب مثل انکه رای اکثریت اینه که درو ببنیدیم! درو ببندین آقای.. فامیلتون چی بود؟ آهان بدی. دررو ببندین!
چهره ی ادی درهم میره:
ـ من میترسم!
سرژ: بحث نکنین درو رو ببندین... خوب چون برق نیست مجبوریم از نشون دادن دمو صرفنظر کنیم و فقط بحث کنیم... کی تا حالا آلسامور رو توی خواب دیده؟
صدای یک ساحره بلند و سانسور میشه!
سرژ: خوب... کس دیگه ای نیست؟
صداهای فجیعی از طرف ملت میاد!
دیکدفعه یک عینک از بالای میز به حرکت درمیاد.
صدای داد دامبل بلند میشه: آِ عینکم! عینکم!
سرژ: چی شده جناب آقای...
یکدفعه برقها میاد و سرژ متحیر میشه.
یکی از عقب با یک چیز به کله ی سرژ میکوبه و سرژ نقش زمین میشه!
بری: خوب بچه ها من میگم شما بزنین! مرغ سحر مرغ سحر بودرکن... بودرکن..بیا باهم بریم...
وملت شروع به ساز زددن میکنن!


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۵
#45

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
تاریک ... بی صدا ... سرد ... فقط صدای نفسهای نامنظم یه نفر شنیده می شه ... با دستش صندلی رو می گیره و محکم فشار می ده ... اونیکی دستشو رو میز می زاره و سعی می کنه بلند شه ... گرمی نفسی رو روی صورتش حس می کنه ... شل می شه و روی صندلی میفته ... حس می کنه صورت جلوش لحظه به لحظه داره بهش نزدیکتر می شه ... نفساش تندتر می شن ... قلبش تند تند می زنه ... دستشو روی صورتش می زاره ... می خواد جیغ بکشه ... زور می زنه جیغ بکشه ولی حس می کنه شلوارش خیس می شه !!!
ناگهان چراغ روشن می شه .

گیج ممد در حالی که صورتش در دو میلیتری صورت گزارشگره به سمت دوربین برمیگرده :
- ها ؟

گزارشگر بلند می شه و با لگد گیج ممدو بیرون می کنه ! نگاهی به پشت صحنه می کنه و می گه :
- خیلی شوخی شهرستانی ای بود ! ... اصلا حال نکردم ! ... چیه تو هی بال بال می زنی اون پشت ؟(اشاره به تهیه کننده!) ... ها ؟ ... ضبطه ؟ ... اوه اوه .. چی ؟ ... شلوارم خیسه ؟ ... ای وای

گزارشگر می پره پشت صندلیش ... در باز می شه و یه کپه ریش به انضمام یه جغد و یه ققنوس روی شونه هاش و یه صورت کریه وسط ریشها! وارد می شه .

ریش با گوشت اضافه که سرژ نام داره روی یه صندلی می شینه و ققی و هدی که روی شونه هاش بودن هم رو صندلی های بقلی لم می دن .

گزارشگر : به برنامه ما خوش اومدید .
سرژ : زود سوالاتو بپرس .
گزارشگر : بله چشم ... نظر شما راجع به السامور پاراگات چیه ؟
سرژ : خیلی خفنه !
ققی : راست می گه .
هدی : هر چی بزرگترا بگن !

یهو هر سه تاشون بلند می شن و به سمت در می رن .
سرژ : من درس دارم باید برم !
هدویگ : ایضا !
ققی : من هیروم رو گازه باید برم لول آپش کنم !(ورد آو وارکرفت !)
گزارشگر : خوش اومدید




Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱۹:۲۲ شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵
#44

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
با سلام به ببینندگان عزیز بحث امروز ما هم درباره السامور خطرناک هست.
مهمانان امروز ما دوستانی بسیار صمیمی باهم هستن و همه ما اینجا جمع شدیم ببینیم این یارو الماسور رو چه جوری از هاگوارتز بیرون کنیم.
در همان موقع پرفسور کوییرل با لباس خواب سریع وارد اتاق شد و داد زد:
واااااااییی بدبخت شدم ....ووووووووووای بیچاره شدم این مرتیکه الساموره رفته تو اتاق مدیریت و وقتی که من خواب بودم من رو از اتاقم انداخت بیرون.....حالا من چیکار کنم
مجری: گریه نکن جانم ،گریه نکن....ما اینجا هستیم که یه فکری کنیم در مورد این یارو بکنیم...و اما مهمانان ما که خیلی با هم دوستن:
هری پاتر
لرد ولدمورت(هری دوتا فحش زیر لبی به لرد داد)
و آلبوس دامبلدور(ولدمورت دوتا فحش زیرلبی به البوس داد)
و مثل اینکه یه مهمان هم اضافه شد که اونم پرفسور کوییرل هست
خب آقایون چه کار کنیم که این السامور از هاگوارتز بره بیرون؟
ولدمورت:بره بیرون؟؟شما من رو آوردین اینجا که به این سه تا کمک کنم؟؟؟ اصلا
البوس: برو بابا، ما به تو نیاز نداریم، ما به کمک عشق همه چیز رو درست میکنیم
ــ فکر کردی که اون موجود وقتی کاکتوس میخوره عشق نمیخوره؟
ــ عشق خوردنی نیست!!
کوییرل: بابا کافیه دیگه یه فکری به حال اتاق من بکنید
ولدی: حالا چون شما مدیر سایتی باشه. به نظر من آواداکدابرا استفاده کنیم
هری: ما اصلا خشونت در کارمون نیست، میریم مثل بچه آدم به السامور میگیم از اینجا بره بیرون.
دامبل : قبوله
ولدی: نه اون گوش نمیده
دامبل : آقای مرجی شما برید یه امتحانی بکنید چشم این ولدی در بیاد
مجری:چرا من؟؟؟
دامبل:
مجری: خب حالا که شما این قدر با محبت این سوال رو از من میپرسید من قبول میکنم
مجری آروم از اتاق بیرون رفت و به سمط اتاق مدیریت حرکت کرد
مجری آرام به اتاق نزدیک شد و در زد
تقتقتق
السامور:کیه؟
ــ منم ...مجری
السامور در رو باز میکنه
مجری که نزدیک بوداز ترس خراب کاری کنه آرام گفت:
س س سلام جناب الم م م اس سور من میخواستم بگم شما قصد بیرون رفتن از این مدرسه رو ندارید؟؟
یک دفعه صدای شنیده شد و....
دامبل: خب مثل اینکه یه نفر از ما کم شد
ولدی : حالا دیدی چشم در نیومد ..تنها راه حل آواداکدابراست
هری:نه ما خشونت استفاده نمیکنیم....این بار یک نامه مینویسیم و به السامور میگیم بره بیرون
البوس:اوکــــی
سپس یه نامه به السامور فرستاد و بعد از دو دقیقه جواب رسید
فیلمبردار نامه رو باز کرد ناگهان السامور از نامه اومد بیرون و فیلمبردار...
البوس: بینندگان عزیز ببخشید ما الان در خطر مرگ هستیم
اتاق کوییرل رو نتونستیم پس بگیریم که هیچ بلکه اتاق خودمون رو هم از دست دادیم


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۲ ۱۹:۲۵:۲۰



Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵
#43

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
خب بينندگان عزيز اول اين خبر را بدهم كه چند كارشناس ديگر براي جذابيت و هرچه گردتر شدن اين ميز تپل به جمع ما پيوستند

فنگ----كارشناس مسائل غير انساني!

برادر بود(حميد قديم)----استاد انگشت نگاري در دانشگاه آزاد آسلامي هاگوارتز و محقق و نويسنده مقاله«چگونه بدون آسيب ديدگي از تونل هاي تنگ بگذريم»!

ادي ماكاي----ابدارچي هاگوارتز و نويسنده كتاب«تاثيرات شير موز بر رشد اژدها» و كارشناس تغزيه نوزادان پنج تا هفت ماه!

هدويگ---- يك بار در پنج سالگي خواب ديد شخصي شبيه به السامور پاراگات دنبالش ميكند و يك قيچي پر كني در دستش هست!

و خلاصه بقيه بچه مچه ها از جمله: رون و هرمايني و جيني و نويل و.... كلا بروبچز هاگوارتز!

با يك سوال شروع ميكنيم! كي از السامور نميترسه؟

دست هري پاتر رفت بالا!
هري:من از هيش كي نميترسم!
ولدمورت: پخ پخ.... (مثلا ترسوند)
هري سكته كرد و درجا مرد! (همينه ديگه..رول پلينگ زنده به اين ميگن!)

خب خب! اشاره ميكنن كه يك صحنه از حملات فجيعانه اسلامور رو ميخوان پخش كنن!

تصوير: السامور با ردايي سياه كه آرم متال به پشتش چسبيده( عقده اي بازي) تو حيط هاگوارتز در حال قدم زنه..همه دور ورش جيغ ميزنن و فرار ميكنن! السامور كنار يك كاكتوس مي ايسته..يك بچه از ترس جلوش غش ميكنه! السامور خم ميشه و دستش رو دراز ميكنه...دراز ميكنه و نزديك بچه ميشه...دستش رو نزديك گردن بچه ميكنه..خيلي نزديك! بعد كاكتوسي كه از كنار گردن بچه روئيده بود رو ميكنه و ميخوره
بعد رو ميكنه به دوربين و ميگه: من خيلي كاكتوس دوست دارم! تصویر کوچک شده

خب گويا آقاي ادي ماكاي صحبتي داشتند! بفرماييد!
ادي: بله آقا...كاكتوس يك گياهي هست كه خيلي آدم اذيت ميكنه آقا..من خودم شخصا چند بار تيغش رفت تو انگشتم هنوز در نيومده..آها اينا..ببين آقا ايناها..يك تيغ كوچولو هستش ها ولي در نيومده هنوز...
سرژ:من نميبينم..كو؟
ادي: كوري تو؟ ببين ديگه آقا اينا...
سرژ:آها صبر كن الان درش ميارم...آها...اوخ..رفت تو دست خودم!
ادي: خلاصه آقا...وقتي السامور اين گياه رو ميخوره يعني خيلي خفنه و ميتونه هرچيزي رو بخوره!
سرژ: حتي ريش رو؟
ادي: نميدونم آقا..هنوز تحقيقاتم در اين ضمينه كامل نشده!
سرژ: چانم بارون جان؟ ميخواي حرف بزني؟ با اينكه ما از مديريت بدمون مياد ولي خب بازم اجازه ميدم كه حرف بزنيم..حالا هي بگين حذبيا بدن..بيا اينم اجازه! بنال!
بارون: خب ميخواستم بگم كه كاملا مشخصه كه در رگ هاي اين موجود خون نيست! چون مشخصه كه بايد از لب و لوچه اش خون بياد و هواي هاگوارتز طي دو روز آينده 12 درجه سرد تر ميشه و مشخصه كه از ابر سياه هم خون ميچكه!

سرژ: بله؟ جيني ويزلي؟ ؟؟
جيني از اون پشت دستش رو برده بالا و بالا پايين ميشه: من من من
سرژ: خب بفرما..حرفي دارين؟
هري : جووووونم جيني جيگر خودمي حرف بزن فدات شم...اينجا متعلق به توست عشق من!

ملت: تصویر کوچک شده تو نمرده بودي؟
هري: تصویر کوچک شده
دامبلدور:معجزه عشقه ديگه...فقط عشق هست كه ميماند تصویر کوچک شده
ملت: تصویر کوچک شده
سرژ:خب جيني ويزلي بفرما..حرفي داشتيد؟
جيني: من من من...ميخواستم بگم..من ...من..يادم رفت تصویر کوچک شده
سرژ: خب تا يادشون بياد تصویر کوچک شده بله؟ بله بفرمايي آقاي ولدمورت....

لرد ولدمورت: اين صحنه اي كه ديديم خطا نبود! السامور براي توپ رفت حالا اگر برخوردي هم صورت گرفت زياد سخت نبود!
سرژ:ببخشيد اونجا كه توپي نبود!
ولدمورت:خب همون كاكتوس تصویر کوچک شده به نظرم اون بازيكني كه دراز كشيده بايد كارت ميگرفت چون قصد فريب داور رو داشت!!

جيني: من من..من
سرژ: بله يادت اومد ؟
جيني: يادم اومد..آقا اجازه...
هري: جيگرتو بخورم!!
سرژ: پاتر شلوغ نكن! بذار ببينيم چي ميگه...
دامبلدور: اي بابا بذار جوون مردم ابراز عشق كنه!من حمايتت ميكنم هري جان!
لرد ولدمورت: اه عجب جو مسمومي! اين چه وضعشه...اگر ادامه بدين به همتون كارت قرمز ...اهم! همتون رو ميكشم!
دامبلدور: تو هيچ وقت نميتوني قدرت عشق رو درك كني تام!
لرد ولدمورت: خفه شو پير مرد خرفت!
دامبلدور: پيرمو پيرمو ميلرزم..به صد جوون مي ارزم! اگر جرات داري بيا دوئل كنيم كله كچل!
سرژ: آقايون خواهش ميكنم..اي بابا اين چه وضعشه! بس كنيد ديگه... شما چرا نزديك هم نشستين؟دامبلدور تو بيا كنار من بشين! ولدمورت تو هم برو ته سالون!
پنج دقيقه بعد..بالاخره جو آرام شد!(لازم به ذكر هست كه دو تن از دانش آموزان هاگوارتز اين وسط توسط آوداكداوراي كه ولدمورت زيركانه و از زير لباس به سمت آلبوس فرستاد ولي آلبوس با يك حركت چرخشي جاخالي داد كشته شدند)
سرژ: خب جيني جان چيزي ميخواستي بگي؟
جيني: من...من...يادم رفت تصویر کوچک شده
بيل ويزلي: جناب آقاي تانكيان من اجازه دارم صحبت كنم؟
سرژ: بگو جانم...
بيل ويزلي: به نظر من هركسي كه تسلط كافي بر كتاب هاي تاريخ مصري داشته باشه ميتونه ارتباط بين كاكتوس خواري و هنر نقاشي قرن پنجم مصر رو دريابه! در قرن پنجم ، نقاشان براي جلب توجه كاكتوس....
جيني: من من..يادم اومد..من
سرژ: بفرما...
جيني: من من..ببخشيد..من بايد برم دستشويي! تصویر کوچک شده
سرژ:جلسه اول تمام شد تا برنامه بعد خداحافظ بينندگان تصویر کوچک شده



Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵
#42

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
ميز خيلي گرد و تلپ مپل جادوگري همراه با برجستگي هاي ليمويي!

تاريكي مطلق!
صداي وحشت زده يك گوينده:
======
ظلمت همه جا را فراگرفته بود و همه در عدم وجود خود فرو غلطيده بودند!
اين تاپيك تسخير شده است! شيطان ِ شيطان ها! السامور پاراگات!
بوم بوم بوم...بدميد در صور ها! بكوبيد بر طبل ها!

اهريمن بزرگ ، السامور پاراگات ، بازگشت با شعار: ريز ميبينمت!!
رحم در نظر او از غريب ترين واژه هاست و محبت هم ارزش با اب نباتي هست در درياچه نمك!
براي او ترس معني ندارد! دامبلدور كه سقط شد اما او ولدمورت را ريز ميبيند!
بيناموس ترين موجود ممكن ، مرلين كبير پيش بيني كرده بود:
«موجودي از پدر زنده خواهد شد كه بيناموس ترين باشد! بايد جوانان را از او دور نگه داشت چون اوست سرچشمه انحراف»
دامبلدور در كتاب«چگونه بندري بزنيم؟!» نوشته:
«شيطاني خواهد آمد كه رقص بندري را به ابتذال ميكشد ، در فكر و روح جوانان رفته و آنهارا وسوسه ميكند كه جاهاي ديگر بدن خود را نيز بلرزانند! به عكس مقابل دقت كنيد..اينجوري..واي واي هاي هاي...»
هركسي را كه مقابل خود ببيند ، ديگر كسي او را نميبيند! او از كشتن لذت ميبرد!
اسمشو نبر در كتاب«من خيلي خفنم» ميگويد:
«من 4 عدد هوركراكس كنار گذاشتم براي روزي كه آن شيطان موعود ظهور كند ، تنها اوست كه بعد از من شايسته نام"خفن" هست»

پاراگات ، در فرهنگ آنگولايي ، نام موجودي ازلي است كه روي خط حايل لشگر ارواح و دوزخ ايستاده! با دستهاي عظيمش ارواح را همانند مورچگان گناه كار له ميكند و مي اندازد در مخوف ترين چاله جهنم!
دوزخ از او ساخته شده و از جنس اوست!

هنوز معناي دقيق السامور كشف نشده و مشخص نيست كه چه مفهوم دلهره اوري پشت اين نام دارد نفس ميكشد!
=======
يك پرتو باريك نور ميتابه به يك جاي كه چند خال ريش هست ، بعد اين پرتو كلفت تر ميشه..كلفت تر و كلفت تر..خيلي كلفت! صورت وحشت زده سرژ تانكيان(كه به اصطلاح مجري هست) نمايان ميشه به اين صورت: تصویر کوچک شده

خب بينندگان عزيز ، چيزي كه شنيديد مقدمه اي بود براي درك بهتر اين واقعه هولناك! يعني بازگشت كسي كه حتي از ولدمورت هم خفن تر هست!
ما براي بررسي اين معضل و پيدا كردن راه نجات از چند كارشناس در ضمينه هاي مختلف دعوت كرديم كه در اينجا و بصورت زنده به بحث و گفتگو بپردازيم!
معرفي ميكنم:

كريچر---استاد بدن سازي در هاگوارتز و كارشناس امور خيلي عجيب و شكه كننده و كلفت!
بيل ويزلي----استاد تاريخ هنر مصر قرن پنجم در هاگوارتز!نويسنده مقاله: تاثيرات ادبيات پسا پست مدرن بر قشر نقاش مصر در قرن پنجم!
ققنوس----استاد مشت زني در باشگاه بوكس هاگوارتز! داراي مدرك كارشناسي در رشته ضايع كردن عده اي! فوق دكتراي رشته نفوذ به انجمن هاي خصوصي!
گيلدروي لاكهارت و پرفسور كوييرل مشتركا كارشناس مسائل فوق بيناموسي!
روح آلبوس دامبلدور----كارشناس امور آنور دنيايي و همچنين رقص بندري!
بارووون خون آلود-----استاد درس خونخواري و كارشناس هوا شناسي!
هري پاتر-----استاد درس مظلوميت و صميمي شدن در هاگوارتز و كارشناس آزادي فروم و نويسنده كتاب:ميخواهم زنده بمانم!
لرد ولدمورت هم همينجوري كارشناس افتخاري هستند...چاكريم قربان! خب چي بذارم شمارو؟ كارشناس داوري؟ اوكي...خب لرد ولدمورت هم كارشناس داوري!!

خب اولين جلسه به اتمام رسيد...ادامه داستان در برنامه بعد تصویر کوچک شده خدانگه دار


ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۱ ۱۹:۱۵:۵۲
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۱ ۱۹:۲۱:۱۹
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۱ ۱۹:۲۳:۲۰


Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱:۵۴ جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵
#41

اش‌ویندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۵۹ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 151
آفلاین
آنچه میتوانم گفت از فضا سازی ،سخت عبث و بیهوده خواهد نمود(نو) چه به یقین میز گردی در کار و جماعتی که علاف تر از خودشان در کار نیست؛اطراف آن جلوس کرده اند.
جماعتی از موجودات مختلف که در بحر تفکر انسان های فانی،صلحشان بسی نامتقارن و لا ممکن به نظر آید.

جن،جغد،ققنوس،مار و انسان بر دور میزی کنگر خوردی و لنگر بیانداختی و به بادافره صلح و سازش،بساط چتر بگستراندی و هرازگاهی یکی نیش از آن به این و یکی فیش از این به آن.یکی بوق از زمین به هوا و یکی سوت از هوا به زمین.
و سیر بوق،سوت،فیش،نیش بسیار و حوصله خواننده کم و دایره ی واژگان نویسنده اندک و اشاراتی مبنی بر آنکه اگر بلد نیستی،مجبوری مردک؟
و پاسخی بدان پرسش: حقیقت تلخ و حرفش جواب ندارد.لذا بازگشتی زنیم به شیوه ی غیر فلش بک به ابتدای میز گرد و فضا سازی با امید به آنکه دومبلیسم در جامعه ی جادوگری افزون گردد و بندریسم کاهش یابد و جواتیسم هم هرآنچه خود عشقش کشید.

هدی ،ادی،ققی،آنیت،آوی،ماندی،وینی،آنی مونی،سرژی،اسکی،آرشی،اشوینی(پارتی داره)& وری جک و جونور های بسیار دور همان میزی که قبلا گفته شد نشسته و به اشکال مختلف، همدیگر را نگاه میکنند.قرار است در جلسه ای کاملا دوستانه به مشکلات دنیای جادوگری پرداخته بشه و همه شاد و خرم مثل بچه های گل و گوگولی مگولی برن خونه .

....دینگ......
یه اره از زیر روبالشتی کریچر میوفته روی زمین.ماندی خم میشه تا اره رو برداره و بده به کریچر...
.....دیرینگ....
یه قمه از آستینش میوفته روی زمین.

هدی میره سمت زمین تا نگاه کنه و بفهمه که چه خبره.
.....دنگ.....
نوک بوکس(یه چیزی تو مایه های پنجه بوکس)از نوکش میوفته زمین.

سرژ:.....موها ها ها...یو ها ها ها....
این حرکت سرژ ،رعشه بر اندام تمام ملت میندازه و همه شروع میکنند به لرزیدن.

دیرینگ...دیش...دنگ....شتلق....بوف....اوف....

دقایقی بعد:
در کف سالن انواع و اقسام وسایل دعوا از قبیل،چوب بیسبال،چکش،پتک،زنجیر،شمشیر سامورایی،اسید،اتر و ... دیده میشن.
ملت در حالیکه سعی میکنند حجم گسترده ی آلات قتل را نادیده بگیرند با هم روبوسی کرده و میزگرد را ترک میکنند.


ویرایش شده توسط اش ویندر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۱ ۲:۰۲:۲۴

[b][size=small][color=660000]گریه میکردم که کفش ندارم،یکی را دیدم ، پا نداشت[/c


Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۵
#40

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
با سلام به دوستان عزیز میزگرد جادوگری، بحث امروز ما در مورد دهکده هاگزمید هستش ، در مورد اهداف و ناظر های گلش
مهمان امروز ما باب و اينيگو ايماگو هستن که چند باری( باب کم) در دهکده پست زدن.
چون این اولین جلسه بعد از باز شدن این برنامه هست ما دو تا مهمان داریم.
خب شروع میکنیم،باب به نظر تو دهکده چطوره؟
ــ دهکده خیلی خوبه ، تاپیک هاش جالب و سرگرم کننده است
و یک جوری آدم هایی که توش فعالیت میکنن همیشگی هستند و این از یک نظر خیلی خوبه.
مجری:کیفیت پست ها چه طوره؟
ــ کیفیتشون خوبن و اگر بد باشن هم ناظرها پاکشون میکنند
مجری: آیا این خوبه یا بد؟
ــ خب خوبه چون مردم پست های کیفیت دار میخونن ولی از طرفی هم بده چون که اگر بد باشه ناظر باید پست رو اول یه ویرایش بکنه و بگه چرا بده و مشکلاتش چیه تا نویسنده بتونه بعدا بهترش کنه، بعد که این کارو کرد بعد از چند روز پست رو پاک کنه.
ــ ولی این طوری کار ناظر خیلی سنگین میشه.
اينيگو : من قبلا هم گفته بودم که اگر پست ها بررسی بشن خیلی بهتره و همه هم میتونیم از اشکالات خود باخبر بشیم.
باب: من با این نظر موافقم، البته یک تاپیکی قبلا زده شده با عنوان
بررسي پست هاي دهكده هاگزميدولی از ۱۵ آذر دیگه چیزی بررسی نشد. شاید چون من تازه وارد هستم دلیل این که چرا دیگه چیزی بررسی نمیشه رو ندونم.
مجری: نظرتون در باره ناظر ها چیه؟
باب: ناظر ها خیلی خوبن و سریع جواب میدن
اينيگو : وارتباط شون هم با هم دیگه خوبه
ــ و این فکر هم که هر تاپیکی فعلا بدون مجوز راه بیفته فکر خیلی خوبیه.
مجری: ببخشید وقط ما خیلی کم هست و ما باید خداحافظی کنیم
تا برنامه دیگر خدا و مرلین یار شما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید اگر خیلی کوتاه شد


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۷ ۲۲:۳۱:۰۱
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۷ ۲۲:۳۱:۴۳
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۷ ۲۲:۳۳:۰۵



Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۳
#39

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
دوستان عزیز امروز در این ظهر دل انگیز بنای کنفرانسی را در مورد علل و اهداف پاک شدن پست ها و تاپیک ها برگزار میکنیم. ابتدا متذکر شوم که به دلیل در خواست های مکرر مرحومه آمبریج برای گذاشتن میزه مربعه به جای میز گرد این میز آماده شده ولی آن مرحومه که با افتادن درون جوق در هنگام شستن لباسها جانش را از دست داد سعادت نداشت که میز را ببیند
مهمانان دعوت شده از راست به چپ:
ضلع اول: آبرفورث - بلا - مک گونگال
ضلع دوم: هری رون هرماینی
ضلع سوم: ونوس هوق مرلین
ضلع چهارم : ؟ مجری ؟؟؟

مجری: خب آقایان و خانم ها به نظر شما چه جور تاپیک ها و پست هایی باید پاک بشن؟

هری: از نظر من که هر کدوم پاک بشه اهمیتی نداره وقتی پرو پاچه رو پاک کردید بقیه مهم نیست

هرماینی: خب تاپیک ت.ه.و.ع رو که تمیز کردم فقط پست های من اونجا باید بمونن بقیه همه دری وری بودن

رون: ای بابا هرمی تو هم که فقط دنبال تمیز کردنی بابا اونا کار جن های خونگیه نمیخوای قبول کنی که
مجری: خواهش میکنم بحث رو منحرف نکنید بنده میخوام نظرات جناب آبرفورث رو هم در این رابطه بدونم

آبرفورث: والا آق مرجی ما این حرفا حالیمون نیس این آبجی ( اشاره به ونوس ) و این آق مرلین گل ( دست میزنه به ریشش) به ما گفتن ترتیب این پرو پاچه رو بده تا از خجالتت در بیایم مام که خلاصه آره دیگه زندگی و خرج و ایناس.
با اجزه شوما الان میخوام نرخامون رو هم برای پاک سازی اعلام کنم:

تاپیک 20 پستی و کمتر 1 چوق
تاپیک 20 تا 100 پستی 2 چوق
تاپیک 100 پستی به بالا 3-6 چوق توافقی
پست های افرادی از جمله گیلیدی هری پاتر بیگانه بلا مک گونگال و ... هر پست یک گالیون
پستهای افرادی مثل .... ( به دلیل مسایل امنیتی بیان نمیشود ) مجانی
پستهای افرادی مثل ... ( به دلیل مسایل جانی بیان نمیشود ) منفی یک گالیون (یک گالیون هم به کسی که پاکش کنه پرداخت میشه)
مجری: ولی من حاجی عزیزمون رو در این جمع نمیبینم
از اون طرف صدای حاجی میاد : ا.. اکبر
مجری: اوه بله در ظهری با جادوگران هستیم و حاجی جون هم در حال نماز هستند.
در این قسمت توجه شما رو به چند پیام بازرگانی جلب میکنیم

تصویر دابی و هرماینی در پس زمینه جن ها رو در حال کار کردن میبینیم:
دابی: خانم لطفا شما پول کار رو به من بدید
هرماینی: بله دابی عزیز بیا این پول رو که حاصل دسترنج خودته بگیر

پیام زیر نویس: جن های گرامی برای کار خود پول بگیرید. کسی نباید مجانی برای کسی کار کند.

هری: ای بابا این بند و بساط به جادوگر تی وی هم کشیده شده
سوال این برنامه: چه افرادی در قسمت های ؟ و ؟؟؟ میز نشسته اند
راهنمایی: تعداد بیشتر علامت سوال در دومین نفر نشان دهنده حجم فردی است که در آن قسمت نشسته


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳
#38

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
خوب بچه ها پاشین بیاین دوباره میز گرد داریم ....
نظر بدید اینجا چی کار کنیم ...
من میگم متن های کنفرانس ها را بگذاریم
نظر شما چیه ؟


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.