صدای در بلند میشه...
سیریوس : ریموس ببین کیه ؟
لوپین از سوراخ در نگا میکنه...
لوپین : گریفندوره !
سیریوس : کیه؟!
ریموس : گریفندور...
سیریوس : اگه ماندانگاسه راش نده...
گریفندور از پشت در : هی...باز کنین!!! کسی ایتو نیست؟
ریموس درو باز میکنه...
گریفندور : سلام ! کجایی تو؟!
ریموس : سلام...راستش...
سیریوس از پله ها میاد پایین...
سیریوس : گفتم راش نده...
یهو چشمش می افته به گریفندور
سیریوس : ا...شمایین چند روز بود نیمدین...
گریفندور : پیش آلبوس بود کارش تموم شده !
لوپین : کدوم یکی کارش؟
گریفندور : بریم تو آشپز خونه بهت میگم...اینجا نمیشه!
/// آشپز خانه///
هری : نخیر نمیشه...برای تو خطر داره یعنی چی مگه همه چی کشکه ؟
چو : مگه من چمه ؟ هان ؟
هری : ببینم تو اگه یه مرگخوار ببینی چی کار میکنی؟ هان؟
چو : هرچی باشه به لسترنج طلسم بیهوشی نمیزنم.
هری : مگه چه اشکالی داره
چو : آخه آدم عاقل اون یکی از قویترین مرگخوارهاست! میخوای به این سادگی بیهوش بشه؟
هری : ببینم اصلا از...ا...سلام سیریوس...کی اینو راه ...ا سلام پروفسور لوپین...شما نمیدونین کی این دخترو راه...ا سلام جناب گریفندور...شما اینجا...میگم چه خوبه که دخترها هم توانایی دارن تو محفل باشن؟ نه ؟ ...
گریفندور : سلام چو سلام هری...خوشحالم میبینم باهم مهربونین...
لوپین : بچه ها...میشه برین بالا؟ کار مهمیه...
گریفندور : البته چو اگه دلش بخواد میتونه بمونه...
هری :
چو :
سیریوس : گودریک شوخی کرد...هر دو تون برین بالا مالی هست...
/// 5 دقیقه بعد ///
لوپین : حالا اینا یعنی چی؟
گریفندور : یعنی دامبلدور ترتیب آزکابانو داد که بی نگهبان نمونه...
سیریوس : حالا چیکار میکنه ؟
گریفندور : میاد اینجا...
سیریوس : چیکار میکنه؟!؟!؟!
گریفندور : چیو چیکار میکنه؟ گفتم که میاد اینجا...
سیریوس : وای!!!
لوپین : چیه؟
سیریوس : قرار بود یه وسیله براش تهیه کنم...نمیدونستم میاد...
گریفندور : چی؟
سیریوس : چمیدونم یکی از همون آت و آشغالای رو میزش!
گریفندور : نگران نباش...آلبوس نیم شاعت دیگه میاد...جاسم! جاسم!
جاسم میاد تو...
جاسم : جونم؟
کاری که سیریوس میگه براش انجام بده...
جاسم : رو چشم دو ثانیه حاظره...
( در اینجا به معنای واقعی "جاسم آچار فرانسه" پی میبریم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ