هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#12

بیرکا بورکاسنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۹ جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۸۶
از همه جا و هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
بیرکا که تازه وارد هاگزمید شده میره یه سر به این برادر هری بزنه که توی پله ها نمیدو میبینه : سلام نمید جون . هری چه طوره ؟
نمید :
بیرکا : آه نمید جان اخم نکن مگه نمیدونی برا پوستت بده اخه چرا باید پوستت رو به خاطر این هریه دورو خراب کنی؟
نمید : جدا"
بیرکا: بلی
نمید : در هر صورت تو هم عذبی
بیرکا : تا چند وقت دیگه منم میرم خواستگاری
نمید : کی رو میگیری ؟
بیرکا : رنیا
نمید : امیدوارم همسر خوبی باشه
هری از پله ها میاد بالا چشمش به بیرکا میافته ....
(ادامه بدید )


خوب من هم برگشتم حرفي هست ؟

[IMG]http://i7.tinypic.com/2upefxf.gif[/IMG]

نقل قول:


I miss you ! jadoogaran



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#11

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
به ياد زز هاي ناکام کرام و کالين
آه اي کرام چقدر خودتو بچه مثبت و درسخون نشون دادي تا اين هرمايني رو تور کني بعدشم دعوتش کردي بلغارستان بدون اينکه مادر و پدرت بدونن
آخ که چقدر زز بازي درآوردي تازه به هيچ جا هم نرسيدي
و تو اي کالين فکر نکردي چو جاي خواهر بزرگترته... تازه ار سرگذشت هري عبرت نگرفتي اون که اين همه دقت کرد اين شد سر انجامش واي به تو که با کله رفتي در مغاک زز
شما اشک تمام زز هاي مادر زاد رو دراورديد


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲:۱۲ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#10

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
همه زز هستن هری ، هاگرید ، آبرفورث ، بیگانه ولی رییس کیست؟

هری از تختش میاد پایین اصلا حوصله نداره که سر کلاس بره چون باید هی پیش بچه ها فکرشو توی قدح منتقل کنه و همه مسخرش میکنن خلاصه همینطور که داره سلانه سلانه به طرفه هاگوارتز میره یک هو چشمش میافته به آرتور ویزلی
آرتور در حالیکه کیسه های سنگینی روی دوشش داره و هن وهن میکنه داد میزنه: هری .... اوهوی هری
هری برمیگرده طرفش تا میبینه کیه میخواد برگرده و به راهش بره که آرتور بهش میرسه : بابا هری کجا داری میری یه سری به ما نمیزنی اصلا
هری با بی حوصلگی بهش میگه: آخه اصلا حالی برام نمونده دیگه اون هری مرد تموم.
غلام حلقه به گوش نمیدم و لاغیر .... که دوران خوش بی زنی گذشت در غفلت
آرتور: بابا هری چه سوزی داری واقعا دل آدم کباب میشه برات ولی مگه یادت رفته من کیم؟ من کسی هستم که مدت 30 ساله دارم در لوای زز میجنگم من رییس زز های عالمم من استاد شمام همه شما طفل نو پایید در برابر من. میدونی میخوام شما رو درستتون کنم شما باید یاد بگیرید زز واقعی باید چطور رفتار کنه که نه سیخ بسوزه نه کباب بله شما همتون جوون و خامید


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۰۵ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#9

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
زز از چه زمانی وجود داشته است جواب آن را در این پست بخوانید:
جواب امضای هرماینی
نقل قول:
هش دار که گر وسوسه ی عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه ی رضوان بدر آیی

حضرت آدم تو بهشت نشسته بوده که حوا با عصبانیت میاد سراغش و بهش میگه یا باید اون سیب رو به من بدی یا باید کل بهشت و به اسم من کنی ( زز در همین زمان پایه گذاری شد و ما پیشرو جدمون هستیم )
آدمم نشست با عقل ناقصش حساب کرد که بابا یه سیب که ارزشی نداره فوقش خدا یکمی ادب خطبمون میکنه میره پی کارش ولی از همه بهشت که نمیتونم بگذرم در نتیجه میشه اونچه نباید بشه و هاکذا
که حافظ تمیز زده وسط خال و این شعر و گفته از معنی کردن شعر معذورم


پ.ن. : هاگرید جان روی تو اینو نوشتم کپ حسابی شد فقط باید بگم این داستان به شدت واقعی میباشد


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۳
#8

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
نقل قول:

هری پاتر نوشته:
آیا روزی خواهد رسید که سر دمداران سنت زز با به خاک بیافتند کیست که این بیرق را بر زمین بکوبد؟
[/i]

با کمال تاسف باید بگم نه !
چرا نداره دیگه از همون روز اول این جوری بوده ! کدوم روز اول ؟ بابا همون جا توی بهشت هر چی آدم به حوا گفت این سیبه بدرد نمیخوره ! مگه به خرج حوا رفت ؟ نشست پاشو کوبید به زمین گفت من اگه آسمون به زمین بیاد زمین به آسمون بیاد از این سیبه میخوام ! بعد هم آدم رو تهدید کرد که اگه به حرفش گوش نکنه باید همه ملک املاکش توی بهشت رو به اسم حوا کنه ! آدم هم نشست سبک سنگین کرد دید خوب خوردن یه سیب که خیلی بهتر از از دست دادن میلیون ها سال نوری املاکه پس سیب رو کند و داد حوا بخوره .... بعدش رو هم که خودتون میدونید ! جفتشون رو از بهشت پرت کردن بیرون ! ولی ما زن ذلیل ها هنوز هم عبرت نگرفتیم . اگه قرار بود ما آدم بشیم که جدمون که اسمش آدم بود آدم شده بود ! ولی بی فایده است . مثل اینکه یکی از کروموزمهای جنس مذکر وظیفه تعیین درجه زز رو به عهده داره !
اما یه چیزی در مورد نیمه غولها هست و اون اینه که ....
هاگرید بیا کفشام رو واکس بزن !
... و اون اینه که در نیمه غولها دو تا کروموزوم این کار رو انجام میده !
- اومدم عزیرم ! بعدش هم ظرفها رو میشورم


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲:۰۵ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۳
#7

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
آیا روزی خواهد رسید که سر دمداران سنت زز با به خاک بیافتند کیست که این بیرق را بر زمین بکوبد؟
بیانیه شماره 14 نمید:
نظر به اینکه هاگوارتز با ریاست یک پیر پاتال عذب اوغلی به نام دامبلدور ملقب به دومبول اداره میشود و این فرد که خانواده ندارد به هیچ عنوان صلاحیت اداره یک مدرسه را ندارد و با توجه به اختلاط بسیار شنیع و زننده دانش آموزان آن مدرسه کذایی در سر کلاس ها و اعمال منافی عفتی از جمله یول بال و غیره بدین وسیله حکم اخراج هری پاتر یا دومبول و اصلاح سریع آن مدرسه به نحوی که تمام موارد منکراتی آن رفع گردد لازم الاجرا می باشد
امضا نمید کتک خور دیروز و صاحاب امروز هری پاتر و حومه


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۳:۱۷:۳۵

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۵۳ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۳
#6

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
به نظر شما نمید به هری چجوری بله رو گفته؟
---------------------------------
تا حالا به نوع بله گفتن خانومها سر سفره عقد دقت کردين؟ بسته به گرايش يا علاقه هر کسي يه جور بله ميگه.

مثلا:

عروس عادي : با اجازه بزرگترها بله (اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه.)

عروس لوس: بع..........له... (عروسهاي لوس رو بايد فقط سپرد به داماد و...)

عروس زيادي مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،...، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسي خانوم جون ، ... ، ... (اين عروس خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واسه همين دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرميشن گريت ترهاي فميلي ... اُ يس (اين هم بايد به سرنوشت عروس لوس برسه تا شايد آدم بشه)

عروس خجالتي: اوهوم (قابل توجه بعضيا)

عروس پاچه ورماليده: به کوري چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل اين بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)

عروس رشتي: اووو اگر اهالي محل موافقند بنده مخالفتي ندارم

عروس هنرمند: با اجازه تمامي اساتيدم، استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعود کيميايي، ...، اساتيد برجسته تاتر، استاد رفيعي، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجي ، شير علي قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلين مونرو، مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم مغفور گري گوري پک و ... آري ميپذيرم که به پاي اين اتللوي خبيث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ... ( تو که *** >>اين ستاره ها يه حرف بدي بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کرديم)

عروس داش مشتي: با اجزه بروبکس مُجلي نيست من که پايه ام ... (با عرض تشکر از داش اسي عزيز)

عروس زيادي مؤمن و معتقد: .... الي آخر .... ( و در آخر ) نعم

عروس فمنيست: يعني چي؟! چه معني داره همش ما بگيم بله ... چقدر زن بايد تو سري خور باشه چرا همش از ما سؤال ميپرسن ! ... يه بار هم از اين مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسين ... (اصولا اين قوم فمنيست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و يه چيزي ازشون بپرسن ... فقط بايد زد تو سرشون و بهشون گفت همينه که هست ميخواي بخواه نميخواي هم...
------------------------------------
حال بگین نمید کدومه
================================
از طرف ناظر :
دوست عزیز لطف کن و به مقدسات توهین نکن !
چون دفعه بعد مجبور میشم کل پستت را پاک کنم !
مدیر فروم:

ناظر عزیز سانسور شما مشکوک به اعمال نظر شخصی می باشد لطفا مورد سانسوری را به من اطلاع دهید
دارک لرد


ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۲۳:۲۷:۳۷
ویرایش شده توسط حاجی دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۷ ۱:۴۸:۵۶
ویرایش شده توسط حاجی دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۷ ۱:۵۰:۲۵

هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱:۳۶ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۳
#5

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
نمید ، بیانیه ها را از چپ و راست نوشتی و هیچ فکر نکردی هری طفلی فقط به عشق تو زنده بود و نفس می کشید.

بیانیه شماره 13 نمید:
از این به بعد هری باید کاسه ای ( قدح ) در اختیار داشته باشد و همیشه افکارش را به داخل آن منتقل کند و شب به شب بلکه زودتر این افکار از زیر ذره بین نمید یعنی من خواهد گذشت وای اگر رد پای عنصر مونثی در آن باشد ولو کلمه مونث یا تای تانیث
امضا نمید کتکخور دیروز و صاحاب امروز هری پاتر


هری خسته و گشنه از پله های آپارتمان نو سازی که با شب کاری های مداوم تونسته در هاگزیمد بخره میاد بالا که یه آشنا توجهش رو جلب میکنه
آره خودشه این بیگانس ولی اینجا چی کار میکنه اینا افکار اولیه هری بودن افکار ثانویشم اینه که ما چرا از دست این دیوونه خلاصی نداریم اول تو هالی ویزاردز بعدشم اینجا البته هری یه سری افکار دیگم داشت که زیاد مناسب مطرح شدن در جمع نیست
هری رو به بیگانه داد میزنه: های بیگانه ... بیگ... سلام اینجا چی کار میکنی؟ خوبی؟

بیگانه: چرا داد میزنی بعد از عروسی به پیشنهاد غریبه اومدیم اینجا راستی تو اول بگو چرا تو عروسی نبودی؟

هری: اه عروسی آخرش خودتو بد بخت کردی رفت حتما میخواستی منم بیام جشن بد بختیتو بگیرم

بیگانه: بد بختی؟ کدوم بد بختی من و غریبه با هم هر روز در های تازه عشق رو باز میکنیم و پنجره های نفرت رو میبندیم و ...

هری: اه اه بسه حالم بهم خورد... ببین بیگ همین که اومدی تو این لونه موش به اسم آپارتمان بگو ببینم خودت اومدی یا نه. البته که خودت نیومدی خودت گفتی غریبه پیشنهاد داده . ببین این تازه اولشه بعدا باید به پیشنهاد خانوم بری و بیای حتی قرار دادی فیلماتم باید اول به نظر سر کار برسه متوجه شدی؟

بیگانه: خب این ایرادی نداره من و غریبه هر دو یکی هستیم مثل یه در دو لنگه باز میشیم رو به خوش بختی ها و ...

هری: اه خفه شدم ببین بیگ یه جور دیگه برات میگم من اگه بهت بگم برو از هالی ویزارد استعفا بده تو چی میگی؟

بیگانه: چیزی نمیگم فقط یدونه محکم میزنم توی چشت

هری: آفرین احسنت حالا بیگ شدی خب اگه غریبه بگه دیگه نباید بری سر کار چی؟

بیگانه: وای معلومه غریبه عزیزم اصلا طاقت دوری منو نداره همین که درو میبندم فوری دلش پشت در جا میمونه هیچوقت ...

هری: اه اه میری رو اعصاب واقعا بابا جون اگه غریبه بهت بگه باید منو هر روز ببری خونه مامانم اینا تو چی میگی؟

بیگانه: خب میریم خیلیم عالیه تازه من که پدر و مادر ندارم اونا جای پدر و مادر منم هستن در ضمن اینو بهش میگن یه ددر درست و حسابی میریم توی دل طبیعت در های خوشبختی رو باز میکنیم .....

هری: وای من تو رو میکشم آخه لعنتی هر چی زن آدم گفت و ازت خواست که نباید فوری بگی چشم منو ببین هر روز میرم یرون هر کاری خواستم میکنم با هر کی خواستم میگردم اصلانم آقا بالاسر و این بساطا رو ندارم هی تو زندگی سرتو بندازی پایین بگی چشم این نشد کار که محکم راست وای میستی...

در این لحظه که هری گرم صحبته نمید درو باز میکنه :
هری اوی هری هنوز که اینجا وایستای مگه نگفتم برو جلوی در ببین این پودر فلو چرا کار نمیکنه فردا بیرون کلی کار دارم

هری: چشم دارم میرم

نمید که تازه بیگانه رو دیده: به به چشمم روشن باز که نشستی با دوستای مجردیت به روده درازی کم از اون دوستای مدرسه ایت کشیدم حالا واسه من دوستای دیگم رو میکنه

هری: راستش نمید جان بیگانه داشت یه سوال در مورد فیلم بعدی ازم میکرد نتونستم درخواستشو رد کنم البته بهش گفتم فردا سر کار ولی یکمی پا فشاری کرد خب منم که ....

بیگانه:


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۰:۰۰ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۳
#4

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
من نمیفهمم بعضی ها چرا اینقدر نسبت به مسائل بدبین هستن ! بابا زندگی قشنگه ! آسمون آبیه ! گلهای زرد و سفید کران تا کران چمن زار را پوشوندن و ...
هاگرید باز تو گوش مفت گیر آوردی؟
اهم ... اهم ... داشتم میگفتم .... کجا بودم ... آها گل های سرخ و زرد و چمنزار پهناور و نسیمی که ....
اه ... هاگرید خفه شو ! حالم رو به هم زدی !
... اهم ... تو جه نکنین ... بله ... داشتم چی میگفتم ؟ .... آها ... و نسیمی که از میون موهات رد میشه و ....
گفتم خفه شو هاگرید !
... بله ... و نسیمی که موهات را به هم میریزه و .....
هاگرید ! خفه شو ! به جای این حرفها برو ظرفها را بشور !
... اهم اهم ... به روحت نشاط میده . تو را به اوج آسمون ها میبره و ...
:chomagh: خفه شو دیگه ! برو ظرفها را بشور !
بله و تو را به اوج آسمونها میبره و از همون جا با مخ پرتت میکنه روی زمین!


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳
#3

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
بعد از کلاس های خسته کننده هاگوارتز چه چیزی بیشتر از دیدن هاگرید به هری روحیه خواهد داد؟بله آن شخص کسی نیست جز کانگوروی زز... با زار هاگرید
هری : بیا بریم هاگرید و ببنیم خسته شدم... باید برم ببینمش تو هم میای هرماینی
هرماینی: بیانه شماره 12 چی؟
هری: اه بابا بیانه کیلو چنده من که میدونی متخصص شکستن بیانیم بیا بریم بابا

در نتیجه به سمت کلبه کذایی رفتند و در زدند. در این هنگام هاگرید با آستین های بالا زده و دستمال به دست اومد جلوی در

هری: سلام هاگرید .. چی کار داشتی میکردی... میشه بیایم تو مزاحم که نیستیم
هاگرید: اوه سلام یکمی نظافت و این کارا... بیاید تو بفرمایید. الان میرم چایی بریزم
هرماینی: مادام ماکسیم یه وقت ناراحت نشه؟
هاگرید: نه بابا ماکسیم عاش...
هری و هرماینی خواستن داخل بشن که صدایی از تو اومد

ماکسیم: هاگ ... هاگ کی بود جلوی در؟
هاگرید: چیزی نبود عزیزم فقط دوستام اومدن ببینن ما رو
ماکسیم یه ابرو بالا میندازه: دوستات اومدن ما رو ببینن؟ یا تو رو؟ کدوم دوستات؟
بعد چشمش میافته به هری و هرماینی: به به جناب هاگرید خان ( تن صدا سه ولوم میره بالا) مگه 100 بار نگفته بودم که دیگه دوران مجردی تموم شد دوستای اون دوره تم دیگه حق ندارن از اینورا رد بشن اونم چه دوستایی ماشالا... روشنفکریم دوست انتخاب کرده واسه من این همون هرماینی که برات گریه میکرد دیگه؟ الان دوست و رفیق و مونس و غیره تو فقط منم ، افتاد؟
هاگرید: بله عزیزم حالا نمیشه هری و هرماینی که تا اینجا اومدن دو دقیقه بیان تو
ماکسیم: نخیر تو بگو یه ثانیه زود باید برن بیرون همین الان

هاگرید: ا...خب بچه ها امروز ماکسیم عزیز یکمی ناراحته میشه برید و یه وقت دیگه بیاید؟ البته معذرت میخواما ولی خب ...


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.