نمید ، بیانیه ها را از چپ و راست نوشتی و هیچ فکر نکردی هری طفلی فقط به عشق تو زنده بود و نفس می کشید.
بیانیه شماره 13 نمید:
از این به بعد هری باید کاسه ای ( قدح ) در اختیار داشته باشد و همیشه افکارش را به داخل آن منتقل کند و شب به شب بلکه زودتر این افکار از زیر ذره بین نمید یعنی من خواهد گذشت وای اگر رد پای عنصر مونثی در آن باشد ولو کلمه مونث یا تای تانیث
امضا نمید کتکخور دیروز و صاحاب امروز هری پاتر هری خسته و گشنه از پله های آپارتمان نو سازی که با شب کاری های مداوم تونسته در هاگزیمد بخره میاد بالا که یه آشنا توجهش رو جلب میکنه
آره خودشه این بیگانس ولی اینجا چی کار میکنه اینا افکار اولیه هری بودن افکار ثانویشم اینه که ما چرا از دست این دیوونه خلاصی نداریم اول تو هالی ویزاردز بعدشم اینجا البته هری یه سری افکار دیگم داشت که زیاد مناسب مطرح شدن در جمع نیست
هری رو به بیگانه داد میزنه: های بیگانه ... بیگ... سلام اینجا چی کار میکنی؟ خوبی؟
بیگانه: چرا داد میزنی بعد از عروسی به پیشنهاد غریبه اومدیم اینجا راستی تو اول بگو چرا تو عروسی نبودی؟
هری: اه عروسی آخرش خودتو بد بخت کردی رفت حتما میخواستی منم بیام جشن بد بختیتو بگیرم
بیگانه: بد بختی؟ کدوم بد بختی من و غریبه با هم هر روز در های تازه عشق رو باز میکنیم و پنجره های نفرت رو میبندیم و ...
هری: اه اه بسه حالم بهم خورد... ببین بیگ همین که اومدی تو این لونه موش به اسم آپارتمان بگو ببینم خودت اومدی یا نه. البته که خودت نیومدی خودت گفتی غریبه پیشنهاد داده . ببین این تازه اولشه بعدا باید به پیشنهاد خانوم بری و بیای حتی قرار دادی فیلماتم باید اول به نظر سر کار برسه متوجه شدی؟
بیگانه: خب این ایرادی نداره من و غریبه هر دو یکی هستیم مثل یه در دو لنگه باز میشیم رو به خوش بختی ها و ...
هری: اه خفه شدم ببین بیگ یه جور دیگه برات میگم من اگه بهت بگم برو از هالی ویزارد استعفا بده تو چی میگی؟
بیگانه: چیزی نمیگم فقط یدونه محکم میزنم توی چشت
هری: آفرین احسنت حالا بیگ شدی خب اگه غریبه بگه دیگه نباید بری سر کار چی؟
بیگانه: وای معلومه غریبه عزیزم اصلا طاقت دوری منو نداره همین که درو میبندم فوری دلش پشت در جا میمونه هیچوقت ...
هری: اه اه میری رو اعصاب واقعا بابا جون اگه غریبه بهت بگه باید منو هر روز ببری خونه مامانم اینا تو چی میگی؟
بیگانه: خب میریم خیلیم عالیه تازه من که پدر و مادر ندارم اونا جای پدر و مادر منم هستن در ضمن اینو بهش میگن یه ددر درست و حسابی میریم توی دل طبیعت در های خوشبختی رو باز میکنیم .....
هری: وای
من تو رو میکشم آخه لعنتی هر چی زن آدم گفت و ازت خواست که نباید فوری بگی چشم منو ببین هر روز میرم یرون هر کاری خواستم میکنم با هر کی خواستم میگردم اصلانم آقا بالاسر و این بساطا رو ندارم هی تو زندگی سرتو بندازی پایین بگی چشم این نشد کار که محکم راست وای میستی...
در این لحظه که هری گرم صحبته نمید درو باز میکنه :
هری اوی هری هنوز که اینجا وایستای مگه نگفتم برو جلوی در ببین این پودر فلو چرا کار نمیکنه فردا بیرون کلی کار دارم
هری: چشم دارم میرم
نمید که تازه بیگانه رو دیده: به به چشمم روشن باز که نشستی با دوستای مجردیت به روده درازی کم از اون دوستای مدرسه ایت کشیدم حالا واسه من دوستای دیگم رو میکنه
هری: راستش نمید جان بیگانه داشت یه سوال در مورد فیلم بعدی ازم میکرد نتونستم درخواستشو رد کنم البته بهش گفتم فردا سر کار ولی یکمی پا فشاری کرد خب منم که ....
بیگانه:
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.