هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
برای پیشبرد اهداف قهوه خانه .... می خواهیم مجوز پذیرش کارت های اعتباری زیر را بکنیم:
JMaster Card
J Visa

J= جادوگران
پیشنهاد خوبیه؟


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۸:۱۵ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
از اون جایی که هرمی هر جا میره من هم دمم به دمش وسله اومدم اینجا بساطم رو پهن کنم
__________________________________________
کریچر وارد قهوه خانه میشه
جاسم و نور ممد: اینجا کا برای تو نداریم
کریچر ادامه میده
دنیس و دیپت و اینی: ما اینجا به اندازه ی کافی جن داریم
کریچر محل نمی زاره
هرمیون: کریچر اینجا برای تو کار نیست متاسفانه
کریچر همچنان ادامه میده و میره رو یک تخت میشینه
کریچر: غذا تو بساطتون چی دارین کباب دارین؟ فقط گوشتش هیپو نباشه ها من چندشم میشه
همه:
کریچر: چیه تا حالا مشتری ندیدید
همه:
بعد 2 ساعت
کریچر: آخیش سیر شدم
دنیس: این هم صورت حساب
کریچر تو جیباش رو میگرده و
کریچر: کیف پولم رو جا گذاشتم
همه:
کریچر: کارت اعتباری قبول نمی کنین؟
همه:
دنیس و اینی و دیپت : تو باید برای یک مدتی اینجا کار کنیبه صورت رایگان تا پول غذات در یاد


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
حمله بر علیه آمبریج برای آزادسازی دنیس....
پیت ظاهر می شه...
آمبریج:
پیت:
آمبریج: شما به علت نقض قانون سوم بند ه ......
پیت: کروشیو!
آمبریج: نــــــــــــــــــــــــــــــــــه
دنیس: همی حال کردم...
پیت:
هرمی: نه.... پیت ... چی کار کردی.....
پیت: الآن حافظه اشم پاک می کنم که ندونه چی کار کرده.....
اینی: لطف کن پیت جان.... من انجام می دم...
و اینگونه بود که کمپانی قهوه خانه های سنتی از خطری بزرگ نجات یافت


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
دنیس در حال تهیه ی لیست ...
دیپت : تموم نشد ؟
دنیس : ههووم ؟؟
دیپت : کی تموم میشه ؟
دنیس : هووم .. . فکر کنم کباب بره خوب باشه .. چی میگی دیپت ؟
دیپت : تموم شد بالاخره
دنیس : ابا میگذاری تمرکز کنم یا نه ؟
...
دو دقیقه بعد ..
دیپت : هر چقدر دوست داری ادامه بده ..
دنیس: ای بابا چه لری هستی ها !! میگم ساکت ..
دیپت : خوب چیزه
دنیس: برو بیرون ..
دیپت : باشه خوب ..
دیپت میره
دنیس : هووووم .. حتما" هووم هم تو لیست باشه ..
آمبریج ظاهر میشه : شما به علت نقض قانون عدم استفاده از هوم به 964 هزار گالیون جریمه ی نقدی و .. 3 سال حبس در آزکابان محکومی .. برو حال کن !
دنیس: ما !!!!! من چه کار کردم مگه ؟
آمبریج :


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
جلسه بررسی خرید خودرو
پیت: خب من یه پیشنهادی به اینی دادم که بریم چند تا خودرو واسه قهوه خونه بخریم که واسه ایاب و ذهاب کارکنان باشه و
دنیس: خودرو نمنه؟
پیت:
هرمی: خودرو همونیه که می شینی توش و می ری هرجا می خوای
دنیس: آها... همون جارو پرنده...
هرمی:
پیت: آره تو اون مایه ها....
اینی: مایه تیله چقدر می خواد؟
پیت: مشخص نی؟ بذار مصوب مجلس بشه + نگهبان قبول کنه => مصلحت نظام شک نکنه = اوکی
{شرمنده سیاسی شد }
اینی:
هرمی: خب حالا چی باید بخریم؟....
پیت: 1 اتوبوس جادویی یه چی شبیه شوالیه ... البته خودم می تونم طلسم کنم که کاراییش بالا تر بره ... حالا بخریم فعلا
+ یه جارو با صندوق که میت توش جا بشه + یه جارو 2 نفره شیک ومناسب عروس و دوماد ها که شبیه خودرو باشه
اینی:
هرمی:
پیت:
دنیس: از نظر آسلامی ....
پیت:
دنیس: ... مشکلی نداره ....
پیت: :bigkiss:
هرمی: خب پس تصویب شد؟
دیپ: منم یه نظر دارم.... کی پشت عروس دوماد بوق بزنه....؟
پیت: ای خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا....... اونا خودشون باید خودرو واسه خودشون بیارن
دیپ: آها گرفتم....
هرمی: اوکی؟
همه : اوکـــــــــــــی

اینم متن خرید خودرو
1 دستگاه مینی بوس شوالیه مانند 4 طبقه شیک و با کلاس+ 1 جارو با صندوق واسه میت+ 1 جارو دو نفره شیک ویژه عروس و دوماد توسط
پیتر پتیگرو خریداری و جزو اموال قهوه خانه به ثبت برسد.

امضا: مدیریت قهوه خانه


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
فكر خوبيه همين رو به صورت نمايش نامه بنويس


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
آقا یه پیشنهاد دارم... یه چند تا ماشین واسه ایاب و ذهاب کارکنان(مینی بوس) و چند تا ماشین باکلاس واسه عروسی و نش کشی و .... سفارش بدیم...ها؟


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
***عروسي***


ايني:خب.....بعد عمري يه تعداد اومدن و گفتند كه ميخواين يه جشن عروسي برگزار كنند ...در رستوران ما....
هرمي:ووووووووواي.....عاليه....كلي درآمدمون ميره بالا...حالا چقدر ميشه؟
ايني:حدود 1245 گاليون
پيت: با اين پول .....
ايني:خب....من از شما ميخوم كه كارايي كه ميگم به درستي انجام بدين وگرنه جشن به هم ميخوره....
همه:چي؟
ايني:1.دنيس يه ليستي از غذا ها رو تهيه كن جشن تهيه كن..
2. بعد اون ليست رو بده به پيت
3.پيت ميري مواد و وسايل لازم رو ميگيري...
4.هرمي!!!! دكراسيون رو تغيير ميدي
5.ديپ!!!!تو هم ميري چند تا خدت مت گذار مياري...



********************************************
بنا به وظايفي كه بهتون داده شد نمايش نامه بنويسين


**********************************************

انواع سفارشات پذيرفته ميشود


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: قهوه خانه ی سنتی پادی فوت
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۳

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
-=-=-=جنگ یا غذا، مسلیه این است؟ =-=-=-
پیت: بابا حالم بد شد .... با لباسشون اینا رو درست کردن...
اینِی: نه بابا..... فکر نکنم
پیت:
اینی:
دنیس: ولی خیلی خووووووش مزه هست غذاش کجاییه؟
پیت:
اینی:
هرمی: خیلی دلتون بخواد
دیپ: دنیس اینجوری نخور .... حالمون بهم خورد...
پیت+هرمی + اینی:
نورممد : اوستا حالم داره بد می شه...
دنیس: همی برو گمشو تو دستشویی......
نورممد: چشم اوستــــــــــــــــــــــــــــــــــا..........
پیت: دنیس جمش کن .... مگه داری علف می خوری... این مثلا پنیره.... نه یونجه....
دنیس:
پیت:
دنیس پا می شه و یکی می خوابونه زیر گوش پیت....
پیت: هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووشه
دنیس: بیشین بینیم با حال نداریم..
پیت:
دنیس: نورممد ..... جاسم بیاین....
پیت: اوست ولدی کمک پلیز....... اینا ..........
جاسم: :chomagh:
پیت:
پیت پا می شه با نانچیکو می زنه تو سر نورممد و نورممد می افته رو سر جاسم....
دنیس:
پیت: :pint:
{نکته بهداشتی : پیت یه اسفناج می زنه بالا ... چیز دیگه ای نیستا .... فکر بد نکنین}
دنیس:
پیت: :bigkiss:
دنیس: صلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــح
نورممد + جاسم: آقا ما چی کار کنیم....؟
دنیس: برین زیرزمین دنبال نخود آبی ، بفشی ... تو انی مایه ها..
نورممد + جاسم: چشم اوستا
پیت:
دنیس:
{ این جنگ و جدال هیچ گونه جراحتی نداشت جز اینکه یه خراش کوچک روی ناحیه شما شرقی سر پیت ایجاد شد که جبران شد ...}


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


بدون نام
يه هو دنيس در حال چيدن ميزا چشاش سرخ ميشه ..... دوباره به حالت اولي برميگرده !!
هرميون : چي شد ؟!
دنيس : هيچي ....... 120 گاليون ....!!!!!! اونم ماهي !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه :
هرمي : چرا جوش مياري بابا .... مگه نميدوني ما انجمن حمايت از جنهاي خانگيرو منتقل كرديم اينجا ؟!
دنيس : بابا چي ميگي تو 120 گاليون كله پول هري توي بانك گرينگوتز هم نيست !!!!!!
هرمي :
دنيس : پس چي !!!!! مگه نديدي كه هاگريد فقط چهارتا سكه انداخت تو جيبش بعد گفت كه براي 3 چهار سال كافيه !!!!!
همه :
دنيس : په چي فك كردي !؟!!!!
هرمي : هوووووووووووومك ! من اعتراض دارم ...... حداقل بايد ....... 30 گاليون رو باشه !!!!!
دنيس : بيشين بينيم با حال نريم !!! فك كنم شما سيكلو با گاليون اشتب زدين !!!
هرمي : ها ؟ نميدونم ولي عددش بايد 120 تا باشه !!
دنيس : هوووووووومك !
خيلي خوب 120 تا سيكل ... ولي اونا كه حقوق نميگيرن !!!
هرمي : اين قانونه : ت . ه . و . ع
دنيس : خيلي خوب ..... نورممد .... چراغ !! جاسم ... ميزل رو بچينين كه اساتيد برن يه ليوان آبكدو بخورن بيان ... اومديم بايد همه اينا چيده شده باشه ...... اوكي ؟
نورممد چراغ علي و جاسم : چشم دينيس جان !!!
دنيس : خيلي خوب .... پيت ... هرمي .... ايني و ديپت من شما رو به پنت هوووووووس اينجا براي صرف يك عدد ليوان آب كدو حلوايي دعوت ميكنم ..... ( همگي روي هم يه ليوان !!! اِِِ اااااا آپارتمان خوذمه ....








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.