مونیکادعوت شما رو به فیلچ اطلاع دادیم. اگه جواب مثبت بدن سوژه تون رو تعیین می کنیم.
شرایط و قوانین دوئل رو هم می تونین
اینجا بخونین.
سوژه های دوئل:سوژه دوئل وینکی و رز زلر:
اولین ملاقات با مدیر هاگوارتز!توضیح: توجه داشته باشین که تعیین نکردیم مدیر مدرسه کیه. هر شخصیتی می تونه باشه. و ملاقات شما به هر دلیلی و در هر شرایطی می تونه اتفاق بیفته.
برای ارسال پست در
باشگاه دوئل ده روز (تا دوازده شب دوشنبه 16 شهریور)فرصت دارید.
____________________
سوژه دوئل فنگ و رودولف لسترنج: پس از مرگ!
توضیح: شما مردین! درباره لحظات و دنیای پس از اون توضیح بدین... توضیح دادن یا ندادن درباره دلیل و شکل مرگتون آزاده.
برای ارسال پست در
باشگاه دوئل پانزده روز (تا دوازده شب شنبه 21 شهریور)فرصت دارید.
___________________
سوژه دوئل ورونیکا اسمتلی و فیلیوس فلیت ویک:
ورود به خانه ریدل!توضیح: هر دو مرگخوارین...درباره اولین روزی وارد خانه ریدل شدین بنویسین...فرقی نمی کنه که در اون لحظه مرگخوار باشین یا برای دادن درخواست وارد شده باشین.
برای ارسال پست در
باشگاه دوئل ده روز (تا دوازده شب دوشنبه 16 شهریور)فرصت دارید.
___________________
سوژه دوئل آیلین پرنس و اورلا کوییرک:
گردش در ناکترن!توضیح: کوچه ناکترن جاییه که وسایل و اشیای مخوف و ممنوع و سیاه در اونجا فروخته می شه. شما به هر دلیلی ممکنه به ناکترن رفته باشین...خواسته یا ناخواسته!
برای ارسال پست در
باشگاه دوئل ده روز (تا دوازده شب دوشنبه 16 شهریور)فرصت دارید.
________________
نتیجه دوئل اورلا کوییرک و تد تانکس:
امتیاز های داور اول:
اورلا کوییرک:24 امتیاز - تد تانکس: 23 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
اورلاکوییرک: 23 امتیاز - تد تانکس: 22 امتیاز
امتیاز های داور سوم:
اورلا کوییرک: 24 امتیاز - تد تانکس: 22 امتیاز
امتیاز های نهایی:
اورلا کوییرک: 24 امتیاز - تد تانکس: 22 امتیاز
برنده دوئل:
اورلا کوییرک!-آودا کداورا...آآآآآواداکداااااورا...اوادا...اکسپایاااارموسسسس...اکسپلیارمس!...اکسپلی آرماس...یعنی موس! لعنتی...نمی شه نمی شه نمی شه!
اورلای کوچک با عصبانیت چوب دستی مادرش را به گوشه ای پرتاب کرد.
-من شکست می خورم...گذشته از شکست خوردن...آبروم می ره. تد می گفت همه طلسمای اولیه رو بلده. چرا من نمی تونم؟!
کم کم داشت فکر می کرد که بهتر است شکست را قبول کند و به محل دوئل نرود. طولی نکشید که دست از غر زدن برداشت. به طرف چوب دستی رفت تا در اوج ناامیدی تمرین را دوباره شروع کند.
روز بعد...جایی نزدیک سرسره پارک هاگزمید:تد تانکس چوب دستی بسیار قدیمی ای را در دست گرفته بود. اورلا نگران و هیجان زده چوب دستی مادرش را در دست فشرد.
-وای...چقدر چوب دستیش خوشگله. مطمئنم خیلی خوش دست و دقیقه. مامان من با این چوب دستی فقط آشپزی می کرد...چه فرقی می کنه؟ من که به هر حال هیچ طلسمی رو نتونستم اجرا کنم. کاش درخواست دوئلشو رد می کردم. ببین چطوری زل زده بهم.
تد لبخند می زد. آرام و مطمئن. اورلا می دانست که خطر جدی تهدیدش نمی کند. دوئل بین کودکان جادوگر مرسوم نبود. ولی در صورت اجرا هم از طلسم های ساده ای استفاده می شد. آرزو کرد که تد هر چه سریع تر کار را تمام کند...ولی تنها کاری که تد انجام می دادن چرخاندن چوب دستی بین انگشتانش و لبخند زدن بود. بالاخره طاقت اورلا تمام شد.
-هی...زود باش...بهت اجازه می دم اول شروع کنی. من تو دفاع فوق العاده هستم.
تد سرش را تکان داد.
-من به دخترا حمله نمی کنم. اول تو شروع کن که بعد نشونت بدم چه کارایی ازم بر میاد. همین دیروز ورونیکا رو فرستادم بالای درخت کاج. برای پایین آوردنش مجبور شدن هیپوگریف خبر کنن. چون با جارو هم نمی شد رفت لای شاخ و برگای کاج.
-داستاناتو نگه دار برای خودت! شروع کن.
-خودت شروع کن.
-مگه تو منو دعوت نکردی؟ تو باید شروع کنی!
-نه...تو دعوت کردی! تو جمع دوستام بهم گفتی از پس یه ساحره هم بر نمیام.
اورلا خسته شده بود. این قضیه باید تمام می شد.
-باشه...آماده باش. الان تبدیلت می کنم به ..به...قوطی خالی آب کدو حلوایی...که همه شوتت کنن!
چوب دستیش را بطرف تد گرفت. خوب می دانست که چنین طلسمی را بلد نیست. ولی بی اختیار تمرکز کرد. به تد خیره شد و لب هایش را تکان داد.
خیلی زود لبخند تد محو شد...زانوهایش شروع به لرزیدن کرد و با دو دست جلوی صورتش را گرفت.
-هی...صبر کن...صبر کن...من بلد نیستم!
اورلا چوب دستی را پایین برد.
-چی بلد نیستی؟!
تد سرش را پایین انداخت. صدایش آن قدر ضعیف شده بود که به سختی به گوش اورلا می رسید.
-همش داستان بود...من...هیچ طلسمی بلد نیستم. دیروز خیلی تمرین کردم. ولی نشد...اگه دوستام بفهمن آبروم می ره...باشه...تو برنده ای. طلسمم نکن.
اورلا لبخندی زد.
-اوه...که اینطور...باشه...خوب شد اومدما!