هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





فیلم یک
پیام زده شده در: ۹:۲۴ چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۳
#41

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
krum pictures present

فيلمي از ويکتور کرام
(به علت طولانی بودن فیلم میتوانید کپی پیست کنید و سر فرصت بخوانید)
هنرپيشگان:
کينگزلي
لسترنج
گيلدروي(برای فروش)
فلیت ویک
بيگانه
مرلين
ونوس
مازامولا
و
....حاجي دارک لرد

جنگ جادوگران: آغاز سياهي

صبح ساعت 6 صبح خانه مرلين در قلعه هزار هيپوگريف

صداي ساعت مرلين به گوش ميرسه بوووم بوووم بوووم
مرلين خميازه اي ميکشه و از تخت مياد بيرون و چشماشو ميماله و همونطور که چشماشو ميمالونده به سمت دستشويي ميره و آب داخل اونو ميپاشونه به صورتش و با حوله خودشو خشک ميکنه
وقتي صورتشو خشک کرد و حوله رو از جلوي چشمش برداشت با صحنه عجيبي روبرو ميشه............
امکان نداشت اون تموم موهاش سياه شده بود قيلفش به مانند روزايي بود که فقط 23 سال سن داشت حتما عجونايي که ساخته بود بلاخره اثر کرده بود
فوري به سمت کمدش حرکت ميکنه و اون لباسيو ميپوشه که سالها نپوشيده بود چون رنگ آن با بالا رفتن سنش توي چشم ميخورد
از خونه ميره بيرو اونقدر خوشحال بود که نميدونست چه اتفاقاتي در دورو برش در حال روي دادن بود حتي به بالاي سرش هم نگاه نکرد
مقصدش مشخص بود خونه مازامولا از اونجايي که مزامولا سن کمي داشت جرات نداشت به او مقصودشو بگه ولي اکنون که جوان شده بود چي؟
زنگ خونه مازامولا رو به صدا درمياره ولي کسي جواب نميده
مرلين:اينوقت صبح کجا رفته؟نکنه اتفاقي افتاده؟
از شدت ناراحتي سرشو بالا ميگيره و تازه چشمش به آسمون ميفته.......
آفتاب به مانند هميشه پر نور ميدرخشيد ولي نکه هاي کوچک ابر داخل اون به رنگ سياه بودند مگه ميشه؟
تازه متوجه ميشه مازامولا شيشه هاي شيري رو که شير فروش کنار خونشون گذاشته برنداشته و شیشه ها حاوي موادي به رنگ سياه هستند
اثري از پرندگان سفيد که ميشه در آسمان جولان ميدادند نيست و فقط کلاغها در آن پرواز ميکنند
تازه مغز مرلين شروع به کارکردن ميفته امکان نداره
رنگ سفيد از بين رفته و جاشو به رنگ سياه داده
در داخل شهر اثري از رنگ سفيد نيست
مرلين:هرچي هست همش تقصير کينگزليه
کينگزلي فرمانرواي آن سرزمين بود و هميشه سعي ميکرد يک جوري رنگ سياه رو که نشونه تمام جادوگران سياه بوده رنگ غالب نشون بده و مخالف اصلي اونم واضحه مرلين مردي که سفيد را رنگ پاکي و رنگ غالب رنگها ميدانست..............
فوری حرکت میکنه به سمت قصر کینگزلی اونقدر عصبانی بود که براش مهم نبود چه چیزی در اونجا انتظارشو میکشه .دیگر حتی نگران مازامولا هم نبود.به ورودی قصر میرسه ولی نگهبانان جلوی ورودشو میگیرند
مرلین:من باید برم توی قصر
نگهبان:نمیشه فرمانروا دستور داده اند هیچکی وارد قصر نشه
مرلین:من احتیاجی به اجازه ورود ندارم
و به آرامی پلک میزنه نگهبانان به مانند اینکه نارنجکی انداخته باشند شیرجه میزنند به اطراف خود
مرلین با خنده:ترسیدید؟این برای این بود که شما از جلوی من برید کنار و با سرعت وارد قصر میشه
کینگزلی به راحتی و آسایش خیال به تخت خود تکیه زده بود و داشت با وزیر خود ونوس صحبت میکرد که ناگهان مرلین فریاد زد:ای کینگزلی خودت اعتراف کن چه کاری کردی؟
کینگزلی:کی این مرد را به بارگاه ما راه داده است؟آیا نگهبانان ما مترسک هستند که اجازه میدهند هر کسی وارد قصر شود مخصوصا این مرد که سالیان است مزاحم اهداف بالای ما میباشد؟
مرلین:من سالهاست که سعی میکنم تورو ارشاد کنم که کارهای کثیفتو کنار بذاری ولی انگار گوشش تو بدهکار نیست
کینگزلی:و من سالهاست به این اراجیف گوش میدهم ولی الان میخواهم تمامش کنم :افراد دستگیرش کنید
همه افراد کینگزلی مرلینو دوره میکنند و با چوبدستیهایشان اونو نشونه رفتند ولی انگار میدانستندبه جز کینگزلی کسی دیگر حریف او نمیشود ولی اکنون آنها چندین نفر بودند و مرلین هم موقعیت رو درک
کرده بود که اگر کمی درنگ کند به بدترین طلسمها دچار خواهد شد ولی هرچه بود اورا نمیکشتند چون کینگزلی دستور دستگیری را داده بود تنها یه راه باقی مونده بود....
به سرعت غیب شد و از پشت کینگزلی از غیب درامد و فوری چوبدستیش رو روی شقیقه کینگزلی گذاشت و گفت:به افرادات بگو بذارن از قصر خارج شم
ولی در کمال تعجب کینگزلی لبخندی زد و گفت:افراد من کوچکترین تردیدی درباره دستوری که داده ام نخواهند کرد
مرلین:چطور؟
ونوس نشونش بده
ونوس پرده پشت سر مرلینو میکشه و مرلین ونوسو میبینه که چند نفر چوبدستی خودشونو روی قلب مازامولا گرفتند
کینگزلی:از بین جون من و جون مازامولا یکی رو انتخاب کن
مرلین که دید در بد مخمصه ای افتاده مجبور شد خودشو تسلیم کنه ولی میگه:مطمئن باش دوستان ما مارو نجات میدند
کینگزلی لبخندی میزنه و میگه :فکر کردی میتونستی انقدر راحت وارد قصر بشی و منو گروگان بگیری؟همه اینها نقشه بود برای دستگیریت
مرلین:دستگیری؟چرا منو نکشتی؟
کینگزلی:تو را خواهم کشت ولی جلوی چشم مردم که درس عبرتی شه برای بقیه
مرلین :ولی تو چطور تونستی که رنگ سفیدو از بین ببری؟
کینگزلی:انتظار نداشته باش که پروژه های محرمانمو برات بگم
و بعد از گفتن این حرف به نگهبانان اشاره کرد که اونها رو به زندان ببرند
بعد از ظهر یکسری اعلامیه به دیوارهای شهر نصب شد بدیم مضموم:
به اطلاع کلیه همشهریهای عزیز میرسانیم که فردا در ساعت 12 ظهر دو نفر از مخالفان فرمانروا به دار آویخته خواهند شد
مرلین و مازامولا به اتهام تشنج زایی و انجام شورش علیه فرمانروا محاکمه شده و قصاص خواهند شد
---------------
روز بعد ساعت 11:30
حاجی دارک لرد وارد سلول مرلین و مازامولا میشه
مرلین و مزامولا به احترام دارکی از جا بلند مییشند
حاجی:زودوصیتهای خودتونو بکنین چون من کار دارم باید به کافه بالای شهر برم و گیلدرویو ارشاد کنم چون شورشو در اورده از بس بی جامعه پارتی میگیره اونجا
مرلین:مازامولا هم میکشند؟
حاجی:اره هر دوتونو
بعد از حدود نیم ساعت مرلین و مازامولا رو به میدان اصلی شهر میارند
و طناب دارو میذارند دور گردن مرلین یه صدا از توی جمعیت میاد:طنابش محکمه؟
مرلین:ای وای تو جلسه اعدام هم این بیگانه مارو ول نمیکنه.اره محکمه
بیگانه:پس میتونه وزنتو تحمل کنه
مرلین که برای خودش گریش گرفته بود:اره میتونه
بیگانه:ولی انگار پوسیدستا؟رودی(مامور اعدام)بیا این طنابه پوسیدست
رودی طناب اعدامو عوض میکنه یکی از تو جمعیت میگه :اه نقشه اولمون به باد رفت!!!
یه صدای دیگه:ارتور گفتم روشهای مشنگی خوب نیست
ارتور:بابا تفصیر این بیگانست اصلا این موجود مزاحمه
رودی طناب دوم هم روی گردن مازامولا میندازه
بیگانه:جای طناب رو گردنت راحته؟
مازامولا :اره بابا توام که
بیگانه:خدا بیامرزتتون
مرلین:بابا زودتر مارو اعدام کنید از شر این راحت بشیم!!!
رودی دسته رو میکشه و بدن هر دوتاشون بی حرکت میشه
همه:بلاخره کار خودشونو کردند
ولی فلیت ویک که اون پایین قایم شده بود(با توجه به قدش اصلا لازم نبود قایم بشه)لبخند روی لبش قرار داشت چون با وینگاردیم لویوسا اونا رو رو هوا نگه
داشته بود تا فشار رو گردنشون نیاد

---------------------------------------------------------
با تشکر از
حاجی دارک لرد
وزارت سحر و جادو
هاگوارتز
و.............




کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


بیگانیک
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۳
#42

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
تا تهش را بخونید شاید اسمتون بود:
بیگانه‌ی قرن بیستم تقدیم می‌کند:
Biganeh picture present
بیگانیک
باشركت:
مدوزا(not because she is nice) در نقش رز
کینگزلی در نقش جک
آهنگساز: مرلين
خواننده: خانوم دیون-(سلن دیون)
صدابردار: آبرفورث
نويسنده و انتخاب یازیگر: بيگانه
تهیه کننده:
فيلمي از:
ويكتور كرام
COPYRIGHT 1999-2005 (C) DOLBY (DIGITAL)
--------------------------------------------------------------------
کشتی بیگانیک از ساحل سودربورگ به سوی نیو یورک حرکت می‌کند! خدمت کاری در کابین محقری زندگی می‌کند!
جک از اولین روزی که‌این کشتی‌مسافر گرفته به رز علاقه‌مند
شده و هر روز به بهانه‌ای پیش او می‌رود!
که یک بار ا را تنها در کابین می‌یابد!
ترس وجودش را می‌گیرد چه کند؟ جواب حاجی را چه دهد؟در این فکر بود که:
رز: کسی نمی‌خواد من را بغل کند؟
(آی‌کیو‌ها: تکه کلام مدوزا : کسی با من به جشن نمی‌آید؟)
جک: دیگر نمی تواند جلوی خود را بگیرد یک وارد اتاق می شود خانمی روی کانا‌په لم داده و مستطیل سیاهی بدن او را سانسور کرده! (شما صحنه‌های :bigkiss: را ببینید و آهنگ را بشنوید):
Every night in my dreams: Isee you I feel you
That is how I know, go on
Far across the distance & spaces between us
you have come to shoe you, go on
همه با هم: Near, Far werever you are...
بعله دیگه شب ها کار جک همین بود و کار رز: کی حاضره .... کسی دلش می‌خواد.... آیا دوست داری....
یک شب که .....آره! ... یک دفعه مرلین(نلمزد رز) سر میرسه
دعوا سر می‌گیره:
بیگانه: بزن بزن ...بزن بزن...
آبرفورث: پایش بگیر را بزن تو چشش
لوپین: گازش بگیر!
بیگانه: بوسش کن!
کرام: دستش را بشکون!
مازامولا: جدا شون کنید!
--------------لوپین و هری اون ها رو جدا می‌کنند-------------
مرلین رو به رز:خیلی نا‌مردی دیگه دوستت ندارم!
بیگانه:برو دیگه دوستت ندارم اسمتو نمی‌خوام بیارم!
رز پشیمون میشه:منو ببخش!مرلین!
بیگانه: دیر اومدی ای رفته طعمت از دهن افتاد ...
همه: :no:
و از در بیرون میرن!
بیگانه از در بیرون نمی‌ره!
پایان!
the end
cast
medosu
kings lee
cho chung
mazamola
harry
merlin
Aberforth
.
.
.
-----------------------------------------------------
با عرض معذرت از همه شرمنده خصوصا از کینگزلی! ولی خوب چون با جنبه است! از همه چون وقت نکردم بیگانه‌ای از قفس پرید3 را دیشب تموم کنم ولی خوب برای شنبه با پشت صحنه و تکمیل آماده است و شاید آخرین قیلم بلند من باشه! و عمدا یادم میره از خانم مدوزا عذر بخوام! ولی همه‌ی دختر‌ها باید ببخشید چون ئر شاءن شما نبود نقش اول فیلم را بازی کنید! توی فیلم بیگانه‌ای از قفس پرید3 تقزیبا همه هستند...



Re: Biganeh
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۳
#43

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
گیلدروی که خیلی خوش تیپه از سوراخ خونه میاد تو ( چون کسی تو خونه نیست، هیشکی غش نمیکنه ) تلویزیون رو روشنم میکنه میبینه یه یارو نشسته رو ماه داره از تو ابرا ماهی میگیره!
گیلدی: (تریپ بامشادی) یاللعجب! ببین علم چه قدر پیشرفت کرده و بشر به چه حقایقی دست یافته!
سریع میره تلفونو ور میداره زنگ میزنه به جاسم!
منشی جاسم: الو... شما با جاسم پلنگ تماس گرفته اید! اگر گیلدی هستید یک بار فوت کنید و اگر گیلدی نیستید دو بار فوت کنید!
گیلدی یه بار فوت میکنه!
منشی جاسم: فوت شما دریافت نشد! لطفا دوباره تلاش کنید!
گیلدی دوباره فوت میکنه
منشی جاسم: دوبار فوت کردید یا دوباره فوت کردید؟ لطفا دوباره تلاش کنید!
گیلدی دوباره فوت میکنه
منشی جاسم: فوت شما دریافت شد! لطفا منتظر عکس العمل بمانید!
یه دقیقه بعد...
منشی جاسم: تمامی راه ها به مغز جاسم پلنگ مسدود میباشد! لطفا دوباره تلاش کنید!
گیلدی دوباره فوت میکنه
منشی جاسم: مغز جاسم پلنگ رفته وکیشن! لطفا پیغام خود را بعد از شنیدن صدای بالا کشیده شدن دماغ بگذارید!
گیلدی: جاسم جون بدو بزن کانال سه که داره برنامه مستند عجایب خلقت نشون میده! یه یارو نشسته رو ماه داره ماهی میگیره!
خود جاسم: نه بابا؟ خوب بالام جان زودتر میجفتی! من الان میام با هم باخ کنیم! جدا که در دهه اخیر علم پیشرفت چشم جیری داشته!
گیلدی: بدو بیا که منتظرتم!
منشی جاسم: مغز جاسم پلنگ دیگر در شبکه موجود نمیباشد! لطفا ارتباط را قطع کنید و مجددا شماره گیری نفرمایید!
گیلدی میره تلفنو بزاره سرجاش که جاسم از راه میرسه!
جاسم: گیلدی جان هارداسان؟ بدو بیا درو باز کن که از علم عگبیم الان! این بربری هارم بجیر که موقع تماشا برنامه بزنیم تو رج!
گیلدی: الان دستم بنده! خودت از سوراخ خونه بیا تو!
جاسم که اصلا خوش تیپ نیست از سوراخ خونه میاد تو! ولی نمیدونم چرا گیلدی غش میکنه!
جاسم: ای بابا... حالا چه جوری اینو به هوش بیارم؟ اکشال نداره خودم تنهایی برنامه رو نیگاه میکنم!
گیلدی: جاسم خیلی نامردی! من خودمو زده بودم به غش کردن که تو فکر کنی خوش تیپی!
جاسم: نه بابا؟ خوب زودتر میجفتی بالام جان! خیلی خوش تیپم؟
گیلدی:
جاسم:
گیلدی: حالا اکشال نداره... اکشال نداره... صلح، صفا محبت! اینجور چیزا رو بیخیل...بزن بریم برنامه رو نیگاه کنیم!
جاسم یه دونه میزنه پشت گردن گیلدی، گیلدی ولو میشه کف زمین!
گیلدی: چرا میزنی؟
جاسم: خودت جفتی بزن!
گیلدی: ای خدا... بیا بزن منو بکش از دست این...
شیکم: کو کو ای خدا بیا بزن منو بکش از دست این؟
گیلدی: إ... شیکم تو هم از سوراخ اومدی؟ حالا اکشال نداره بیا بریم برنامه علمیه رو نیگا کنیم!
شیکم: جای سوراخ خونت خیلی تابلوئه... میزنه تو چشم! کوکو برنامه علمی؟
جاسم: چانال سه داره برنامه عجایب خلگت نشون میده! بربری هم جرفتم که داریم برنامه رو نیگا میکنیم بزنیم تو رج!
سوروس: کو کو بربری؟
همه: ای خداااااااا....
گیلدی: تو دیگه از کجا اومدی؟ نکنه تو هم از تو سوراخ اومدی؟
سوروس: آره از تو سوراخ اومدم... اون که مهم نیست الان مسئله مهم اینه که کو کو بربری؟
جاسم: الان که وگت بربری نیست... بزار برای وسط برنامه!
گیلدی و شیکم و جاشم و سوروس میرن تو اتاق که برنامه رو نیگاه کنن! که جاسم دوباره یکی میزنه پشت گردن گیلدی!
گیلدی: چرا میزنی؟
جاسم: نامرد... یادته اون دفه بت گفتم دو جالیون بده برم بربری بخرم جفتی پول ندارم؟
گیلدی: آره
جاسم: خوب الان پول از کجات آوردی سینما خانجی خریدی؟
گیلدی: :grin: بیخیالش بیا بریم برنامه رو نیگاه کنیم!
سائورون: موافقم!
گیلدی: تو هم از سوراخ اومدی؟
سائورون: موافقم!
جاسم: بالام جان اون گدر طولش دادید که ماهی جیری تموم شد! آخرش نوشت کرام ورکز!
همه:
گیلدی: ولی اکشال نداره یه چیز دیگه شروع شد... نیگا کنید نوشته کرام ورکز با همکاری ستاد اقامه نماز تقدیم میکند:
Full Metal Shikam
با شرکت کینگزلی شکلبولت در نقش شیکم
گیلدروی لاکهارت در نقش گیلدی
گیلدی: برای چی خالی میبنده؟ من که فیلم بازی نکرده بودم!
جاسم: اکشال نداره، به خاطر همون پیشرفت چشم جیر علمه!
بلاتریکس لسترنج در نقش خواهر بلا
رودلفوس لسترنج در نقش رودی
ویکتور کرام در نقش ویکی
دارک لرد در نقش حاجی دارکی
ونوس در نقش ونوس
سالازار اسلیترین در پدروانده ونوس
کالین کریوی در نقش کالین
مازامولا در نقش خانوم جادار
هری پاتر در نقش خاطرخواه نمید
پروفسور مک گونگال در نقش مینروا
سیریوس بلک در نقش اسی
جینی ویزلی در نقش آنشرلی با موهای قرمز
آرتور ویزلی در نقش مشنگ شیفته
چو چانگ در نقش چو
مرلین در نقش شیخ مرلین
ریموس لوپین در نقش گرگینه مهربان
دین تمواس در نقش یکی از نیروهای نوشابه ای
بیگانه در نقش بیگونه
بارتی کراوچ در نقش بارتیموس
مدوزا در نقش دوست دختر شیکم
گراپی در نقش دوست پسر اندرومیدا
اندرومیدا در نقش اندرومیدا
خانوم ماکسیم در نقش کسی که در بین دو راهی گیر کرده بود
مادام رزمرتا در نقش صاحب کافه
سوروس اسنیپ در نقش یک گشنه
هیپوگریف در نقش هیپو
دالاهوف در نقش رهگذر
و ...

کارگردان و صدا بردارو تصویر بردار و تهیه کننده و خواننده و آهنگساز و غیره: ویکتور کرام
نویسنده: یک انسان معلوم الحال...
______________
نکته بهداشتی: از اون جایی که حاشیه یه خورده طولانی شد، دیگه حال ندارم خود فیلمو بنویسم! در نتیجه خود فیلم در قسمت بعد!
______________



بر نامه های آتی هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۳۸ پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۳
#44

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
برنامه های آتی هالی ویزارد:
شنبه:بیگانه از قفس پرید 3

سه شنبه:فیلم زیر اکران میشود(در حال ساخت)

نام فیلم:mortal kombat
نمره:4.75از 5(بدلیل صحنه هایی که حاجی نمی پسنده)
بازیگران(خودشونو گرم کنند):
مرلین : ریدن : هردوپیشکسوتند
کینگزلی : شائوکوهان : هردو کچل میبشند
مودی : کینو : یک چشم عجیب دارن
ونوس : سونیا : هردو خوشگلن
گیلدروی : جانی کیج : هردو خوش تیپ
هری : لیو کانگ : تر و فرزه
چو : کیتانا : دوست هری باید باشه
بیگانه : رین : هردو مزاحمن
گراپی : موتارو : هردو غولند
بیل ویزلی : ساب زیرو : خوش اندامن
اریک : اسکارپیون : وحشت انگیزن
و
حاجی : شانگ تسانگ : روح رو به تسخیر خود درمیارند
--------------
نوع فیلم :اکشن تخیلی
کارگردان تهیه کننده نویسنده:کرام
منشی صحنه:هرمیون
نظارت کیفی:حاجی دارک لرد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: بر نامه های آتی هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۵۲ پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۳
#45

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
امروز ۶:۰۹:۰۴
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1287 | خلاصه ها: 1
آفلاین
موسسه‌ي فرهنگي و هنري قرن بيست و دوم تقديم مي‌نمايد...
طبق حقوق مولفين و مصنفين امور جادويي فيلم هاي ويديويي.. تكثير از اين فيلم و يا ضبط هر گونه فيلم بر روي آن پيگرد قانوني خواهد داشت...

نام فيلم: آبي
سال ساخت: 1100
كارگردان: رئيس گردان
بازيگران:
كرام در نقش ارسطو
مازمولا در نقش(اسمشو يادم ني...) افلاطون خاتون
بقيه هم در نقش بقيه...

كرام يه گلدون تو بغلشه ميره تو خيابون.. يه پاترل سه در جلوش ويراژ مي‌ده و گلدونشو از دستش مي‌ندازه... كرام هم عصباني ميشه و وندشو درمياره و رو به ماشين ميگيره:
استاپيوس!
ماشين ترمز مي‌زنه...
در ماشين باز ميشه....
بيگانه: درش بزرگه؟
كرام تا بيگانه رو مي‌بينه پا ميذاره به فرار...
بيگانه ميگه: وايسا بينم.. نكنه تو اون نامردي هستي كه از پشت بهم حمله كرد...
--------
برداشت آخر فيلم...
دليليليلي.... موبايل كرام زنگ ميخوره...
مازمولا: مهرمو بخشيدم.. بيا بريم طلاق بگير...
كرام: هرگز طلاقت نمي‌دم..

موسسه‌ي فرهنگي و هنري قرن بيست و دوم تقديم كرد.. طبق حقوق مولفين و مصنفين فعاليتهاي ويدئويي اين برنامه به پايان رسيد




هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: بر نامه های آتی هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۹:۴۰ جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۸۳
#46

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
تمام عزیزان میتونند فیلمنامه های خودشونو بنویسند تا بهترین آنها انتخاب بشه!!!!!!!

کرام پیکچرز بهترین انتخاب برای رشد هنر و بازیکری


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: بیگانیک
پیام زده شده در: ۷:۴۴ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
#47

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
وداع با بيگانه(آي‌كيو‌ها: وداع با اسلحه)
فيلمي موزيكال از: ويكتور كرام
خواننده و آهنگساز: گروه آريان و جوادي يساري!
بازيگران: تهش نوشتم! (تقريبا همه هستن)
جشن يول‌بال در ورودي--جلوي ساختمان--------
بيگانه: چراهيچ كي نمي‌آيد شايد در كوچيكه رد نمي‌شن!
بيب بيب كينگزلي با مدوزا سوار يك جارو مدل كامارو سياه متاليك با تودوزي پلنگي ميان تو حاجي و علي ملكي هم توش نشستن! كينگزلي دستش را روي شانه‌ي بيگانه مي‌گذاره و همه‌باهم وارد مي‌شن!
چندي بعد كرام و هرميون با كه با يك جارو ماكسيما ميان تو و كرام با احتياط و جوري كه چشم از بيگانه بر نمي‌داره داخل مي‌شن!
هري‌و نميد هم با يك فراري قرمز تو دوزي آبي ميان! هري در حالي كه سيگارش را با بدن نميد خاموش مي‌كنه به بيگانه سلام مي‌كنه و مشغول قفل و زنجير كردن ماشين مي‌شه!
در همين لحظه دومبلي و ابرفورث با دوتا تسترال مي‌آيند و مك‌گوناگال‌ هم كه ترك دومبلي نشسته مي‌آيد پايين! آبرفورث مي‌پرسه: تسترالم را كجا ببندم؟ و با هري ونميد و دومبلي‌و گوناگال ميره تو!
كالين‌و چو هم كه با يك سمند دودر ميان تو و سريع داخل مي‌شن! لوپين هم با اسكيت برد(نوعي وسيله‌ي نفليه‌ي مشنگي) و دستمال سر يك راس ميره تو!
مازا هم ترك هارلي(ديويدسون) آرتور مياد و بيگانه چون حوصله نداره مي‌ره‌ توي‌خونه! در همين موقع خا گيلدي و ونوس(برگر) با يك آئودي آبي نفتي ميان تو عقب هم جاسم و مادام روزمرتا هستند و چون دير كردن وچون خيلي خوشتيپ اند از سوراخ ميرندتو!(گيلدي: هومك....)
همه‌ به‌جز دومبلي آبرفورث و بيگانه بي‌هوش مي‌شن! (احتمالا بيگانه مشكلي داشته)
بعد كه با كمك (يا بي‌كمك)بيگانه با‌تنفس‌مصنوعي(يا بي‌تنفس‌مصنوعي) همه بيدار مي‌شن! بيگانه مي‌ره بالاي سن (آي‌كيو‌ها: سكو) و ميگه: من مي‌خواستم چيزي بگم.... هري مي‌پره وسط حرفش: كه يك در خريدي! همه: بيگانه: نه جداي از شوخي مي‌خواستم بگم...كرام: ديگه دوستم نداري...ديگه دوستم نداري.... همه: بيگانه: نه ولش كن بعداز رقص مي‌گم!
لوپين روي سكو ميره پشت آمپلي‌فاير(آي‌كيو‌ها بخوانند:ضبط) و روشن مي‌كنه! : يك دختر دارم شا(آي‌كيو‌ها:پادشاه) نداره
كينگزلي: بابا درش بيار اين چيه!خودم مي‌خونم:
Ya ya ya coco jambo ya ya yeah.(Mr. president)
لوپين ملت را تشويق مي‌كنه:
Everybody dance now.!(c factory)
ونوس ميكروفن را قاپ مي‌زنه:
I'm barbie girl in a barbie world!(Aqua)
بيگانه مي‌خونه:
اين همه دردسر فايده نداره ديگه تو ....
هري هنگ مي‌كنه:
Everybody rock your body(backstreet's boys)
چو در جواب هري:
Smilling dancing Everything is free All you need is positivity(spic girls)
گيلدي:
O lord, you've got to win....(chris de burgh)
بيگانه:
ماچار برادر به همراه دوخواهر ميگرديم دورخونش به دور گل مادر!
ابرفورث:
we'll stay forever this way
yuo are safe in my heart and my will go onn and on.(celine dion)
لوپين:
Lu chur por ella
Tu Y Yo!! Ale,Ale,Ale
go,go,go,Ale,Ale,Ale(ricky martin)
بيگانه:
بيگانه توي‌ غربت نگو چي‌ شد محبت بگي مي‌گن .....
حاجي، علي ملكيو جاسم:
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي دل بي‌تو....
دين دين ديرين، دين، دين، دين. دين ديرين دين!(آي‌كيو‌ها:پيام بازرگاني)
داوطلبين سمج ياداشت كنيد! 8568686 كانون فرهنگي آموزش
بيگانه‌اي از قفس پريد3:گيلدي روي تخت: من پنج نفر رو كشتم! من پنج نفر و كشتم! فيلمي از پوران كرام!
اجاره‌ي جن‌خونگي با سرويس رايگان!
دين دين ديرين، دين، دين، دين. دين ديرين دين!
گروه خواهران عجيب(موگل‌هاي آي‌كيو:آريان) وارد مي‌شن و شروع به نواختن مي‌كنند!
موسيقي وقتي به اينجا مي‌رسه:مثل حس قشنگ دل سپردن! گيلدي و ونوس(برگر) رو آسمون اند!چو ازخود بيخود مي‌شه و ابرفورث كار‌هاي بد بد مي‌كنه! كينگزلي و مدوزا (وقتي خواننده مي‌گه: بگذار برم نگو نه!) ديگه ..... كرام هرميون را رو دست گرفته و با صداي خواننده مي‌خونه: مي‌شه پر زد و به اوج آسمون‌ها رسيد پرواز كن پرواز كن! لوپين پشت آمپلي‌فاير(آي‌كيو‌ها بخوانند:ضبط) ايستاده و دست‌ها‌يش را بالا پايين مي بره! حاجي و علي ملكي ديگه گير نمي‌دن! و مازامولا و آرتور جلو‌تر از خواننده كه ميگه: ما‌با هم فرياد كشيديم/ سر دريا داد كشيديم! مي‌خونن و يه كار‌هايي مي‌كنند كه ديگه ..... تو همين هياهو خواننده‌ي محبوب گروه (جوادي يساري) ميخونه: من مي‌رم از زندگي‌ تو بيرون خونمو كردي ويرون!
مازا‌مولا به همه ميگه: سوشي آماده است.مادام رزمرتا هم ميگه:شاااااااااااااااااااام در همين موقع كه ديگه ملت گشنه شدن! براي شام به طرف ديگه‌ي سالن مي‌رن! بيگانه ميره بالاي سن و ميگه: خوب حالا كه حالي به حولي كردين در حين خوردن گوش كنين مي‌خوام يك چيز مهمي‌بگم:من..... ابرفورث مي‌پره وسط حرفش: بيگانه! بيگانه! يك دراونجاست! بيگانه: كو كجاست؟.... شوخي نكنين ديگه خوب هركسي يك نقطه ضعفي داره!كالين: بيگانه وايستا بغل اون در يك عكس ازت بندازم! همه: بيگانه ! بيگانه! ديوونه غم نداره !... و بيگانه سرش را پايين مي‌آندازد و بيرون مي‌رود...
خروج ملت از پارتي-------
لوپين:آقا خوش گذشت
آبرفورث: آره خيلي خوب بود؟ راستي گفتي كي جشن و برپا كرد؟
لوپين: مثل اينكه بيگانه بود؟ راستي كو؟
كالين: آره كجاست نكنه ناراحت شده باشه!
كرام: نه خداي من نه رفته؟!!
هري: از كجا مي‌دوني؟
كرام: آخه ماشين من نيست! آبرفورث؟
ابرفورث: نه تسترال من آدم‌هاي غربه را گاز مي‌گيره!
كرام: هري؟
هري : نه اصلا ... فكرشم نكن!
گيلدي: ماهم جا نداريم!
دوربين همين طور عقب عقب مي‌ره و آدم‌خا كوچيك مي‌شن!
صداي كرام: خداااااا يااااااااا
و اينطور بيگانه فراموش مي‌شود!‏
the end
شعر زير را همراه با اسامي بازيگران بخوانيد:
اي مهربان‌تر از برگ در بوسه‌هاي باران/بيداري ستاره در چشم جويباران!
بازا كه در هوايت خاموشي جنونم/ فرياد‌ها بر‌انگيخت از سنگ و كوهساران!
بيگانگي زحد رفت اي آشنا مپرهيز/ زين عاشق پشيمان در خيل شرمساران!
cast
Victor crum
Venus
Hermion
Aberforth
Harry
Nemid
Mazamoola
Artour
Biganeh
Lopain
Cho ching
colin
Ali maleki
Jasem
Madam rozmerta
Medusa
Kings lee



Re: بیگانیک
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
#48

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مکان:سینما
زمان:سانس آخر
موضوع:منم که حساس!!!!
---------------------------------
همه تماشاگرا دست میزنند
ولی کرام که کنار هرمیون نشسته بود همینطور به صفحه نمایش خیره شده بود
هرمیون:ویکتور چته؟
کرام:تو فکرم
هرمیون:تو فکر چی؟
کرام:از همون وقت دیگه این بیگانه رو ندیدم
هرمیون:اینکه خوبه
کرام:نه خوب نیست بهش عادت کرده بودم
هرمیون:نگرانش هستی؟
کرام:اره یعنی کجا رفته؟
از سر جاشون بلند میشن و میرن کنار ماشین
دستشو میبره که در باز کنه صدایی میاد:درش بزرگه
کرام با خوشحالی اطرافشو نگاه میکنه ولی انگار به نظرش اومده بود اخماشو تو هم میکنه و میگه:
بیگانه کسی که یواشکی اومد و یواشکی هم رفت


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


بیگانه چگونه دری وری می‌بافد؟
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
#49

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
باور كنين سخته ! خيلي سخته آدم بخواد اين همه آدم را توي فيلم جا بده بعد فيلم محتوا داشته باشه خنده‌دار باشه! خيلي سخته قلم دست بگيرين مي‌فهمين گاهي مي‌شد يكي را يادم بره! بعد چون فراموش مي‌كنم( آون نامرد از پشت سر...) بايد همون لحظه اقدام كنم مثلا ساعت دو نصف‌شب يادم مي‌افتاد اه اي بابا لوپين يادم رفت! يا مثلا ونوس گفت پررنگ‌ترش كنم! خلاصه سر اين آخري خيلي زحمت كشيدم چند تا نوار گوش دادم چند ساعت ام پي تري ! بعد يادم مي رفت كه كي با كي قرار بود بره جشن اعصابم خورد مي‌شد! يعني ديگه همه‌ي استعدادم را گذاشتم البته از حمله به قلعه‌ي اشمتزد هم خيلي خوشم مي‌آيد چون يك دفعه اي به ذهنم رسيد ! اول مي‌خواستم يك جنگ را بسازم بعد نوشتم توي‌ چرك‌نويس ديدم باحال نيست! بعد يك دفعه ياد فيلم‌هاي جيمز باند افتادم درست شد! فيلم بيگانيك هم كه براي اين ساختم كه ديدم خانم مدوزا خيلي عشوه مي‌آيد گفتم بگذار يك حال گيري بشه! كه يكسري مثل اينكه خوششون نيومده! حالا من محكم پشت فيلم‌هام ايستادم! اين فيلم وداع با بيگانه از درواقع يك‌جور خداحافظي است و بخاطرش مجبور شدم آهنگ‌ها قديمي گوش بدم چون بايد به گوش همه آشنا باشه . و در آخر هم ببخشيد كه با بعضي‌ها شوخي كردم و به دل نگيريد! با يكسري هم نشد يعني پا نمي‌داد كه شوخي كنم مثل خانم‌ها مك گوناگال و بلاتريكس ! يك دفعه بر‌مي‌گرده يك چيزي به آدم ميگن! خوب نيست!



Re: بیگانه چگونه دری وری می‌بافد؟
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۳
#50

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مکان:کرام پیکچرز
زمان:4 شنبه 9 صبح
موضوع:فیلم ترسناک
-------------------------
کرام:حاجی ساخت فیلم مرتال کامبت تمومه.فیلم سه شنبه اکران میشه
حاجی:این فیلما خوبه ویکتور ولی فیلمهای تخیلی الان خیلی زیاد شدن فروش خوبی هم دارن
کرام: خوب مظور حاجی؟
حاجی:میگم چطوره یه فیلم ترسناک بسازی؟بعد از فیلم هم همه با هم نماز وحشت میخونیم؟
کرام:اتفاقا بدم نگفتی فیلم ترسناک خوبه ولی موضوعش چی باشه؟ما همه جادوگریم و چیزی ما رو نمیترسونه؟
حاجی:لرد ولدمورت چطوره؟
کرام:اونو مشنگها هم ساختن اسم فیلمم گذاشتن هری پاتر!!!!
حاجی:اون که مال زندگی هریه مال زندگی خود ولدمورت!!!
کرام:اخه ما زندگی نامشو از کجا بیاریم
حاجی:بیا بگیر این مال تو و یه فیلم توپ ازش در بیار
کرام: اینو از کجا اوردی؟
حاجی:از خود لرد گرفتم ناسلامتی خودمم دارک لردم ها
کرام:شما که طرفدار حلقه ای به لرد چیکار داری؟
حاجی:ما نقشهای منفی با هم روابط خوبی داریم
کرام:کاملا مشخصه


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.