هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (مدیریت)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵
#11
سلام به مسئول محترم که فکر می کنم تد ریموس لوپین هستین

من اومدم ازتون درخواست کنم که یه سری توضیحات کلی درباره ی کوییدیچ و زمان برگزاریش برام بدین.
اینجا اومدم چون جا های دیگه جوابمو نگرفتم.


ممنون میشم اگر جواب بدین .

لوسیوس مالفوی




لوسیوس عزیز!

اینجا قلعه ی هاگوارتز هستش نه مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز! می دونم که خیلی از لحاظ اسمی بهم شباهت دارن ولی کوییدیچ مربوط به این انجمن نیست.

در واقع شما باید به اینانجمن مراجعه کنید. کوییدیچ هرسال با شروع کلاس های هاگوارتز آغاز میشه که خب...ترم هاگوارتز تموم شده و طبیعتا کوییدیچ هم تموم شده!

موفق باشین.



ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۲۶ ۲۳:۱۴:۰۰

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵
#12
-چرا پیش ارباب کند؟

-که اشک ارباب در بیاد.

-چرا اشک ارباب دربیاد؟

-که بدیمش به گیاه ارباب.

-چرا به گیاه ارباب بدیم؟

-خیلی بی مصرفی.

-چرا بی مصرف؟

لرد: چرا کارتو شروع نمی کنی؟ اعصابم رو نابود کردی. بزنم کروشیو را ؟

-چرا بزنی کروشیو را؟رد از

لوسیوس: اه. اصلا پیازارو بزار اینجا خودم پوست می کنم .

ملت مرگخوار:

خود لوسیوس هم نفهمید چی گفت.

وینکی: دستت درد نکنه. من رفتم. 3 ساعت دیگه میام تحویل بگیرم . خدافظ .

وینکی پشت در: خخخخخ . عجب احمقایی . نفهمیدن اسکولشون کرده بودم.

دارک لرد از پشت در: هووی وینکی .

-جانم قربان؟

- فراموش نکن من ذهن افراد تا شعاع 100 متریمو می تونم بخونم. کاری نکن که آخرش کروشیو رو بخوری ها.

-رو چشم ارباب.

در اتاق مرگخوارا:

لوسیوس: خب حالا با این همه پیاز چه کنیم؟

سوروس : هر کی خربزه می خوره پای لرزشم می شینه.

دارک لرد : ما می گوییم هر نفر یه دونه پیاز درست رو به روی ما پوست بکنه که پدر این لوسیوس با این سخن گوهربارشان هم در نیاید و بهمان نخندد. کیا موافقن؟

هیچ کس به جز خود لوسیوس دستش را بلند نکرد.

-خب ما که موافق بودیم پس تصویب شد.

ملت مرگخوار: :vay: :vay: :vay:

-چیه کسی مشکلی داره؟ اصلا شما بی مصرفا اشک نداشته ی ما را می خواهید چه کار؟ و یه سوال مهم تر. چرا ما داریم با شما ها همکاری هم می کنیم؟



ویرایش شده توسط لوسیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۲۶ ۲۱:۲۹:۳۳

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: دراکو مالفوی پسر نادیده
پیام زده شده در: ۰:۰۶ یکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵
#13
خب خوبه . نه بزار ببینم این عالیه که بعضیا دارن به فکر مالفوی ها هم میوفتن.

سوالی که دارم اینه که گاهی بابای دراکو هم میتونه تو این تاپیک جذاب چیزی بگه؟


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵
#14
درود بر مرلین کبیر

من دو تا سوال خیلی واضح دارم اونم به شرح زیره

اول اینکه تاریخ جام جدید کی هست؟

دوم این که چرا گروهای کوییدیچ بر اساس گروه بندی های هاگوارتز دسته نمیشن؟


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵
#15
من 3 بار دیدم

هر بار تو یه نقشی

اول سوروس که زدم هری پاترو نابود کردم.(نمی دونم دعوا سر چی بود)

دوم نقش خودمو داشتم و خوش بختانه اسلیترینی بودم

سوم نقش لوسیوسو داشتم که یادم نیس در برابر کی و کجا داشتم برا نجات دراکو می جنگیدم.


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵
#16
-خیله خب. بزار ببینم. سوروس اسنیپ. بیا این جا ببینم.

-چی قربان. نمی شه که. یه جای کار می لنگه . من که اسم خودمو ننوشته بودم.

مرگخوارا:

سوروس:

دارک لرد: تو ذاتت از منم خراب تره که. ولی خوب مچتو گرفتم بلند شو بیا اینجا ببینم.

سوروس قد بلند ولی قوز کرده با دستای آویزونش کش کش کنان به سمت لرد رفت.

-خب حالا یکیو باسه شکنجه انتخاب کن.

سوروس:

بلاتریکس و هکتور: :vay: :vay:

-امممم حالا وقت انتقامه. بلاتریکس قربان.

-بلاتریکس یا بدون دردسر بیا اینجا یا با ایمپریو بیارمت.

-توف تو ذاتت سوروس. می دونم چه کارت کنم.

-بلند شو بیا اینقد وقت گرانبها ی دارک لرد رو تلف نکن.

بلاتریکس با امید این که زنگ تفریح بخوره داشت الکی وقت تلف می کرد که یهو یادش اومد از زمان سلطه ی دارک لرد زنگ تفریح و این قرتی بازیا تموم شده.

-خب. من تسلیمم. اومدم . دارم میام.

-اینقد مسخره بازی در نیار بیا دیگه.

بالاخره رسیدیم به صحنه ای که بلاتریکس آماده برای دفاع از خود در برابر سوروس ایستاده که ناگهان:

تق تق تق

بلاتریکس:

سوروس:

-کی هستی؟ بیا تو.


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: دراکو مالفوی پسر نادیده
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵
#17
نقل قول:

دراکو مالفوی نوشته:
نقل قول:

لوسیوس مالفوی نوشته:
این حرفارو نزن پسر.
ما هرکاری کردیم برا خودت بود.
.
.
حالا دور ازنقش بازی کردن و این حرفا من ینی لوسیوس 6 گوشه حواسم به تو بود و مادرت ینی نارسیسا تو هاف بلاد پرینس با سوروس پیمان نا گسستنی بست و اصلا به خاطر تو، تو قسمت 8 اون پاتر مسخره زنده موند. وقتی مادرت رفت بالا سر هری و ازش پرسید تو زنده ای یا نه، اگه مرده بودی نارسیسا به دارک لرد میگفت هری زندس و فه بها.
اونا همگی دراکو رو دوست داشتن.
تازه دوره ی دراکو و پسرش اسکورپیوس شروع شده.

پدر جان شما چطور منو نادیده نگرفتین؟ می دونم قصد شما خیر بوده ولی به علایق من توجه نکردین شما فقط می خواستین یه وارث قدرتمند داشته باشین.



درسته قدرتمند
ولی قدرت تو به درد خودت می خورد نه من پس این به نفع خودت بود. ولی متاسفم که این جوری شد. ما متوجه نبودیم که داریم چه با تو می کنیم.
ولی بدون از ته ته ته دلمون تو رو دوست داشتیم، داریم، و خواهیم داشت.

بهت افتخار می کنم. چون با این که من برات پدر خوبی نبودم، پدر خوبی برای اسکورپیوس شدی.



پاسخ به: دراکو مالفوی پسر نادیده
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۵
#18
این حرفارو نزن پسر.
ما هرکاری کردیم برا خودت بود.
.
.
حالا دور ازنقش بازی کردن و این حرفا من ینی لوسیوس 6 گوشه حواسم به تو بود و مادرت ینی نارسیسا تو هاف بلاد پرینس با سوروس پیمان نا گسستنی بست و اصلا به خاطر تو، تو قسمت 8 اون پاتر مسخره زنده موند. وقتی مادرت رفت بالا سر هری و ازش پرسید تو زنده ای یا نه، اگه مرده بودی نارسیسا به دارک لرد میگفت هری زندس و فه بها.
اونا همگی دراکو رو دوست داشتن.
تازه دوره ی دراکو و پسرش اسکورپیوس شروع شده.


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵
#19
وووش.

بارون وارد اتاق دامبلدور شد. دامبلدور که دستش هنوز برای رساندن آبنبات لیمویی به دهانش نرسیده بود گفت:

تو هنوز یاد نگرفتی قبل از ورود به اتاق کسی باید در بزنی. حالا برگرد و دوباره بیا.

بارون بدون این که حرفی بزنه رفت بیرون و دو سه بار دستش رو از توی در رد کرد و با خودش گفت: داداش گرفتی ما رو؟ شبح که نمی تونه در بزنه.

به محض اینکه وارد اتاق دامبلدور شد . آلبوس گفت:10 امتیاز از اسلیترین کم.

-چرا آخه

-چون من تله پاتی بلدم.

-چی؟

-حالا ولش کن. مهم نیست . بگو چه کار با من داشتی.

-آقای مدیر بچه های اسلیترین مثل آدمخوار ها به جون هم افتادن هم دیگه رو تیکه تیکه می کنن. دستم به دامنت...

-چی؟

-ببخشید دستم به ردای جادوگریت بیا اینا رو از هم جدا کن.

-خیلی خوب بیا بریم اونجا ببینیم چه خبره.

.............................................................................................

-یا مرلین .

همه یک دفعه استوپ شدن و نگاه کردن به دامبلدور و بعد از یک لحظه به کار خودشون ادامه دادن.

-گفته بودم آقای مدیر.

دامبلدور.....


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۴ ۰:۱۷:۲۴
دلیل ویرایش: کم کردن تعداد نقطه ها به دلیل به هم ریختگی صفحه

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۰:۱۶ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵
#20
هر چه قدر ارباب به عرضش اضافه می کرد بچه ها گشنه تر می شدن.

یک ساعت بعد


ناجینی مار محبوب ارباب که قطرش به اندازه ی باسیلیک شده بود کنار پای ارباب که تقریبا عرض کمر الستور مودی رو گرفته بود افتاد.

-بسا لذت بردیم. شما هم لذت بردید؟

- :worry:

-خب از این به بعد هر هفته همین روز میاییم اینجا و غذا میل می نماییم. حال بعد از رفتن من می توانید شروع کنید.

همه تو یه فکر بودن.
اولین باری بود که از رفتن ارباب به این اندازه خوش حال شده بودند.

ناگهان ارباب و مارش به صورت دود مشکی با سرعت حلزون به هوا پرید.

روسیوس زیر لبی به سوروس گفت :

-این چرا نمیره بالا؟

-از بس خورده.

که بلا پرید وسط حرفشون و گفت :

-بی خیال. هفته ای یه بار رو چیکار کنیم؟

-


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.