باز هم به جای ایوان روزیه دخترک ریزه میزه ای وارد شد.
لرد اخم کرد: تو دیگه این وسط چی میخوای؟
چرا انقدر سفیدی؟جغد پاتری؟
دخترک درحالی که به دور و بر نگاه میکرد، گفت: من لونا لاوگودم آقای بی دماغ
لرد نگون بخت که باز هم دماغ نداشتنش رو به روش آورده بودن چوبدستیشو آورد بالا تا یه آواداکداورای دیگه بزنه
اما قبل اینکه بخواد حرکتی بزنه پتی گرو از پشت صحنه اومد
و در گوشش پچ پچ کرد که: ترو خدا دیگه کشته نزار رو دستمون لرد .. سردخونه دیگه جا نداره!
این مرگخوارای بینوام خوابشون میاد
هنوزم تیم بازیگرا تکمیل نشده
لرد غرولند کرد: خب پس جنازه هارو بندازین تو قدح دامبلدور .. این دختره رو هم یه کم خون بمالید به سر و صورتش نقش یه روحی جنی چیزی رو بازی کنه
بعدم در حالی که مرگخوارا سر البوسو با ابنباتای لیمویی گرم میکردن
جنازه ها به قدح دامبلدور پیوستن
لونا هم که مثل آب خوردن نقش گرفته بود از اتاق رفت بیرون
ولدمورت باز هم فریاد زد:
پس این روزیه چرا نمیاد تو؟ دلت آواداکداورا میخواد؟