- عه راس میگیا. ویژی هستم. مدیر پروژه تخریب پارک.
- هر چه زودتر این بلبشو را از بین ببر ویج-ای. سر همایونیمان کم کم دارد درد میگیرد.
- ویژی هستم. از فردا شروع می کنیم.
یک هفته بعد.لرد همچو زئوسی خسته بر صندلیش لم داده بود و با عصبانیت برعمارتش که حالا تبدیل به یک جنگل تمام عیار شده بود نگاه می کرد.
- پس این مردک ویج-ای چرا نیامد؟ ما دیگر نمی توانیم تحمل کنیم سیو. هرچه زودتر این پارک باید از بین برود.
- جسارتا ویژی بود ارباب. اوه بله همین الان می رم.
منودار اعظم با سرعت هر چه تمام تر از اتاق لرد بیرون آمد و به دفتر ازبین برندگان پارک های درون عمارتی آپارات کرد.
دفتر ازبین برندگان پارک های درون عمارتی.پاق!- یا منودار اعظم! این دیگه کیه؟ اوه سلام اسنیپ.
- دفتر ویژی کجاست؟
- انتهای راهرو سمت راست.
اسنیپ زیر لب با خود غرولند کرد.
- مگه بیمارستانه؟
- چیزی گفتی؟
اسنیپ به کارمند درون راهرو اهمیتی نداد و با عصبانیت به سمت اتاق ویژی رفت.
درون اتاق.- فردا تو کدوم تقویمی یعنی یک هفته بعد؟
- ببخشید اسنیپ، من میخواستم همون روز اول بیام ولی میدونی؟ یه روز کارگر نیست. یه روز ابزار نیست. یه روز مجوز نیست. یه روز بودجه نیست. یه روز حسش نیست. یه روز تعطلیه نمیشه کار کرد. امروزم همه چی هست ولی...
- ولی چی؟
- من دیگه مسئول نیستم. من منتقل شدم بخش به وجودآورندگان پارک های درون عمارتی.
امیدوارم با مسئول جدید کنار بیاید.
اسنیپ اصلا نمی توانست بدون راه حل به خانه ریدل ها برگردد. اسنیپ حوصله کنار آمدن با هیچ مسئول دیگری را هم نداشت. باید هر طور شده این پارک را از بین می برد.