هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۱:۱۸ چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
#21
پرسی!!؟

هنوز وارد نشده به کــــــــل از ستادت ناامید شدم؛ یک سری پوسترهایی دیدم در سرتاسر ِ ساختمان ِ ستاد، که باعث شد کلهم بلغاری‌هایی که خورده بودم رو در حجم وسیع بالا بیآرم

این چیــــه آخه!!؟ :

تصویر کوچک شده


این طرفدارای تو همین کارها رو می‌کنن که باعث میشه توی در و همسایه هر فردی منُ می‌بینه در جا و به صورت ِ مستقیم به من، یعنی به عمه مارج‌ت فحش بده!!

واقعن دلسردکننده‌س همه چیز اینجا!!
از این طرفدارای خز و خیل‌ت گرفته، تا ملتی که برات کلمات ِ ناسی و هویجوری و عجقم و عجیجم و اینا به کار می‌برن؛ به جای لاو ترکوندن باهاشون یکی بزن صدای ریپر بدن

می‌تونم حتا بسپارم ریپر برات شدیدن توجیه‌شون کنه؛ به هر حال یه مقدار هار بودن برای جامعه‌ی جادوگری لازمه


موندنی شو!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
#22
عمه مارج: اینـم کادوی تولدت؛ نقدش کن برام؛ یعنی بازش کنُ و شمعاشُ فوت کن.

و در یک صحنه اسلوموشون ولدمورت گل‌ها را از درگاه پنجره بر می‌داره، نگاهی یواشکی به پشت ِ سرش انداخته و از خروج بلاتریکس مطمئن می‌شه، از شدت خوشحالی شروع به پایکوبی می‌کنه و کلاه گیس ِ محبوب‌ش رو از گـاوصندوق درآورده، گل‌ها را با یک جادوی خفن ِ باستانی در کنار ِ هم قرار داده، روی سرش قرار می‌ده، و با لذت در آینه به چهره وحشتناک ِ خودش خیره می‌شه :HMR:

ولدمورت: :aros:


ویرایش شده توسط عمــــه مارج در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۲ ۱۱:۵۹:۰۲

موندنی شو!


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#23
پنجره‌ی اتاق ولدمورت

دو موجود داشتند درون اتاق رو نگاه می‌کردن:

-

-

- داری چکار می‌کنی، هنوز تمام نشد!!؟

- نه !!

- زود باش دیگه!! این پژمرده شد

- یه مقدار دیگه مونده!!

- ئه!! یه ترک برداشت بلاخره

- آره دیگه داره تمام می‌شه؛ حالا تو چرا قیافه‌ت رو عوض کردی!!؟ حتمن باید ماسک نماد ماه تولدش رو می‌ذاشتی!!؟

- یه چیزی تو همین مایه‌ها :d

- قول می‌دم اگر با این قیافه بری جلوش همین چکشی که دست من هستش رو می‌کوبه توی سرت

- نه بابا می‌گن سرطان گرفته!! (سطح توجه به رول!! :دی)

.::دوووووفــــــــــــــــــش!!::.


- بلاخره شکست

- پس چرا هنوز داری چکش می‌زنی!!؟

- ئه راست می‌گی :d :pretty:

- خب من اینو گذاشتم‌ش روی لبه‌ی پنجره؛ کارت تبریک تولدشُ هم می‌ذارم زیرش؛ بریم دیگه

- بریم


موندنی شو!


Re: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۰
#24
جنوب جنگل

عمه مارج دست از خوردن بلغاری‌ش برمی‌داره و ساندویچ رو گوشه ای پرت میکنه و ریپر به خیال ِ یک بازی، دوان دوان میره تا ساندویچ رو بیآره!!

- پس گردنی میزنی!!؟ فکر کردی اینجا جنگله!!؟

عمه مارج درحالی که با خشم کلاه گیس ِ لرد رو از سرش ورمی‌داره و زیر ِ پاش میندازه، برای حمایت از سیبل مشت‌های گره خورده ش رو نشون ِ لرد میده!!

- پیرزن ِ احمق معلومه خوب اطرافت رو نگاه نکردی!! آره اینجا جنگله!! اصلن تو چطور جرأت می‌کنی با مقام ِ اعظم و بزرگتر و کبیرتر وووو ..‏ بالاتر و والاتری مثل ِ من اینطوری رفتار کنی!!؟

مارج درحالی که دستش رو دور شانه‌ی سیبل قرار میده با کنایه نگاهی به لرد میندازه و میگه:

- تو دیگه هورکراکسی نداری!! هورکراکس‌هات رو به خاطر سپردی لرد!!؟ نسپردی!!؟ بسپر!! چون پرنده مردنی‌ست

بلاتریکس با خشم چوب جادوش رو به کناری پرتاب میکنه و محکم به سینه ی مارج میکوبه و مارج محکم به درخت تنومندی برخورد میکنه؛ وزیر ِ دیگر با اشک خودش رو بالای سر ِ مارج می‌رسونه:

- این رسم ِ مهمون‌نوازیه بلا!!؟ این طفل معصوم هنوز نود ساله‌ش هم نشده بود دستاش تا حالا خار نرفته بود توشون!! واااااااااااای ببین استخون ترقوه‌ش شکست!!


ریپر دوان دوان و با لپ‌های پر از بلغاری برمیگرده و به صحنه ی جنایت نگاه میکنه؛ اشک توی چشماش حلقه میزنه و از حال میره ‏


ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۱۲ ۱۹:۰۹:۱۵
ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۱۲ ۱۹:۱۴:۵۳

موندنی شو!


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۴۸ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰
#25
به نظر ِ منم یه وقتایی همه چیز به میل داشتن ختم نمیشه؛ مثلا الان من دقت کردم نمیتونم این روزشمار رو ببینم؛ ولی تصاویری که گروه خبر گذاشتن هم حجم خوبی دارن هم جذابیت دارن هم میشه دیدشون

پ.ن: دقت کنید اینا اسمش روزشمار هستش!! یعنی حتی یک روز هم اهمیت داره توی قرار گرفتنش توی سایت، پس انتظار میره که زودتر تغییر پیدا کنن.


موندنی شو!


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱:۴۱ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#26
خب منم از اونجایی که منم دوست دارم بگم: "خب منم از اونجایی که" ، میگم و نه به تدی ربط داره نه به آدر پروفوزیر

در اینجا عمه مارج رورانس میره و نورهای مجلس از قلمی که دست ِ رز ویزلی هست متمایل میشه روی ریپر که وارد میشه و همه براش سوت میکشن و دست میزنن و هورا و الخ

ریپر یه لیوان دوغی که بهش تعارف شده رو سر میکشه و اینطوری: به جیمز نگاه میکنه، جیمز یویوش از دستش میلغزه و قل میخوره میفته جلوی ِ پای ریپر، ریپر یویو رو ور میداره میذاره لای ساندویچ ِ بلغاری ش و به گاز میزنه و خرچ خرچ یویو رو قورت میده؛ جیمز بغض میکنه و میدوئه میره پشت ِ نهنگ‌ش پنهان میشه؛ رپیر واق میکنه و مثل یویو خودش رو به در و دیوار و عمه مارج میکوبونه:

جیمز:

عمه مارج: جیغ بکش، جیغ قشنگه!! باباتم وقتی ریپر افتاد دنبالش و تا صبح روی درخت موند خیلی جیغ کشید خب، حالا بچه عینکی:

1. نظرت راجع به ایده ی پاترک ج-612 چیه؟

2. نظرت درباره ی این متن ِ ادبی رو با یه چند خط متن ِ رولی بگو ( ) :

بی قرار بود... شب!

سرد و بی ملاحظه،

برکه ی آرام را
خواب ِ هزار سنجاقک فرا گرفته بود

گندم ِ کوچک ِ دشت
از چشمانش طلا می‌بارید...


3. توی نت، از نظر ِ خصوصیات و عقاید، بیشترین تفاهم و شباهت رو با چه فرد یا افرادی داری؟

4. تایبریوس مک لاگن رو دوست داشتی یا عمه مارج؟

5. به نظرت نقش ِ سواد ِ آکادمیک توی مدیریت ِ یک سازمان چیه؟ میتونه نقش ِ سیم سرور رو کمرنگ و حتی نابود کنه؟

6. جیغ ِ مخصوص ِ سرآشپزت از چند کارکتر تشکیل شده؟

7. دوس داری دیگران وقتی داری توی آیینه ی نفاق انگیر نگاه میکنی، تو و تصویرت رو ببین؟

8. به نظرت وزیر ِ دیگر خودش از جون ِ این سایت چی میخواد؟

9. به نظرت پیوند ِ بین ِ وزیر ِ دیگر و عمه مارج یه اتفاق ِ مشنگی‌ـه یا یه اتفاق ِ جادویی و صاف میره توی ِ چشم ِ هری و ولدک؟

10. یه نقاشی با توجه به سوال شماره دو برام بکش و اینجا بذار!!

در همین لحظه ریپر از شدت خواب پلکاش توی چشماش فرو میره، عمه مارج بغلش میکنه و با هم از تاپیک خارج میشن.



ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۲:۲۶:۱۶
ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۲:۲۸:۰۵
ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۳:۵۴:۲۴
ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۵:۴۶:۵۷

موندنی شو!


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۳:۰۲ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰
#27
[spoiler=کجا!!؟]درب ِ همون دروازه ای که عدس پلو میدادن[/spoiler]



موندنی شو!


Re: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۴:۲۸ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰
#28
لینی و آنتونین درحال ِ جمع آوری ِ تکه های پاشیده ی مغز ِ جاگسن بودند، سیبل با حالت ِ محوی در گوی ِ بلورین ِ خود خیره شده بود؛ ناگهان آنتونین جیغ بلندی کشید!!

-

- چی شده!!؟

آنتونین بین ردیف ِ داوطلبان ِ مرگخوار میدوید و جیغ میکشید؛ جو ِ سالن به هم خورده بود، همه ی سرها به طرف ِ آنتونین برگشته بود؛ سگی در دوردست واق میکرد

ئه نه انگار نزدیکه، ریپره، پشت ِ آنتونین رو گاز گرفته و ول نمیکرد و هر از گاهی که آنتونین جیغ زنان از جلوی دوربین میگذشت، قاه قاه توی دوربین میخندید!!

سندی که از خندیدن وی موجود است:

نقل قول:


جاگسن که با بی حالی به هوش می‌اومد، سعی کرد از روی زمین بلند شود؛ لینی دست ِ چرب و چیلی ِ خودش رو که آغشته به تکه هایی از مغز ِ او بود پشت ِ سرش پنهان کرد:

-

سیبل در حال ِ یادداشت ِ پیشگویی و ذهن خوانی ِ خودش بر روی کاغذ پوستی ای که ظاهر کرده، بود. چشم های جاگسن مات شده بود و داوطلبان هم از فرصت ِ به وجود اومده استفاده کرده و در حال ِ رد و بدل ِ کاغذهای کوچک ِ مچاله شده بودند؛ مارج با رضایت از روی صندلی ِ خودش بلند شد و برگه ش رو به جاگسن داد؛ تکه ای بلغاری از توی کیف دستی ش درآورد و ریپر رو صدا کرد:

- کوچولو؟

- واق؟

ریپر شلنگ تخته اندازن به سمت ِ مارج دوید؛ آنتونین بی حال روی زمین ولو شد!!


ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۶ ۵:۳۷:۲۲
ویرایش شده توسط عمه مارج در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۶ ۵:۴۰:۳۹

موندنی شو!


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۴:۱۷ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰
#29
[spoiler=چیکار!!؟]برای هری پاتر آش پشت پا درست میکردن !![/spoiler]



موندنی شو!


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۴:۱۸ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
#30
[spoiler=چیکار!!؟]سه تایی‌شون صدای هری پاتر و پرسیوال دامبلدور و آنتونین دالاهوف رو تقلید میکردن!![/spoiler]


موندنی شو!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.