به هرحال، همیشه در دنیای پیتر، کسی برای اینکه اذیتش کند وجود داشت، پیتر هرازگاهی که حوصله نداشت بلند میشد و به طور ناگهانی تام را میترساند تا دست و پاهایش بریزد، یا مثلا جاسوسی رودولف را برای بلاتریکس میکرد، حتی گاهی از چمدانها سو لی بالا میرفت و برای لرد دست تکان میداد.
اما دعوا داشتن با ایوا بیشتر از دیگران برایش جذاب بود و این دو مرگخوار همیشه خدا جنگ داشتند.
-من؟
-آره تو!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890e44d63eed.gif)
بچهها من هرچقدر فکر میکنم میبینم که پیتر تنها کسی بود که ایوا باهاش مشکل داشت، پیترم با ایوا مشکل داشت حتی. اینجوری نبود؟
پیتر سعی کرد تکذیب کند:
-نــ...
- اتفاقا راست میگیا، یادتونه اون روزی که پیتر توی غذاهای ایوا یه عالمه فلفل ریخت؟
-آره!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c85fc0983d.gif)
تازه یادمه بعدش ایوا باهاش تلافی کرد و عصاشو خورد.
-یا اون موقع که ایوا پیتر رو توی یه چمدون گیر انداخته بود چی؟ اون موقع که میخواست به ارباب به عنوان منافق معرفی کنه. یادتون میاد؟
-وای دقیقا! من فکر میکنم که پیتر و ایوا باید با هم دشمن باشن. شما چی فکر میکنین؟
پیتر سعی کرد از خودش دفاع کند.
-نه بابا!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
من ایوا با هم مشکلی نداشتیم. داشتیم؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
همشون از سر شوخی بود. من دشمن ایوا نیستم!
-نه. تو با ایوا خیلی مشکل داشتی.
پیتر آهی کشید، حاشا کردن فایدهای نداشت. برای همین سعی کرد هرچه زودتر از آنجا دور شود.
-میشنوین؟ فکر کنم یکی داره صدام میکنه. نمیکنه؟ من برم دیگـ...
-نه پیتر کسی صدات نمیکنه نگران نباش پسر!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890df2f054ed.gif)
بیا حالا ایوا رو محفلی کنیم.
پیتر با درماندگی به جمعیت مرگخواران نگاه کرد که به سمتش هجوم میآوردند و بلندش میکردند و هرچقدر که تقلا میکرد فایدهای نداشت.
-ولم کنین! کمـــک!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil48a9537132595.gif)
هیچ فایدهای نداشت.