هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس پرواز و کوییدیچ با تدریس پروفسور جسیکا پاتر از شنبه 8 بهمن هر هفته


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۱۳:۲۷
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۳۵

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس پيشگويي با تدریس پروفسور لودو بگمن از دوشنبه 10 بهمن هر هفته


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۱۳:۲۲
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۲۸

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس ماگل شناسی با تدریس پروفسور لونا لاوگود از دوشنبه 10 بهمن هر هفته


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۱۳:۱۰
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۲۱

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس مراقبت از موجودات جادويي با تدریس پروفسور ریگولوس بلک از چهارشنبه 12 بهمن هر هفته


ویرایش: به درخواست پروفسور بلک جلسه اول این کلاس به یک روز بعد یعنی پنجشنبه 13 بهمن انجام خواهد شد.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۰۸:۱۸
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۱۴

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس نجوم و ستاره شناسي با تدریس پروفسور آندرومدا بلک از چهارشنبه 12 بهمن هر هفته


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۱۳:۱۴
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۰۸

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


لرد سیاه به خادمانش میپیوندد(در خواست ارباب شدن)
پیام زده شده در: ۲:۴۴ شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰
1. سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟

ارباب پیر شدیا، یه عمره ما در خدمتیم سوال داره؟

2. سابقه ی عضویت در محفل؟

ارباب پیر شدیا، خیانتای منو یادت رفته؟

3. مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟

ارباب پیر شدی چشات ضعیف شده وا، این همه تفاوتو نمیبینی؟

4. نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟

ارباب پیر شدیا، موهات همه ریخته کچل شدی

5. بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

ارباب پیر شدی دیگه قوت نداری بگو من خودم میترکونمش

6. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

ارباب آلزایمر گرفتیا، نجینی که خیلی وقته مرحوم شده

7. به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

انقذه پیر شده دیگه کار از مو گذشته دماغشم ریخته!

8. یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.

ارباب من اولین نفریم که جرات کردم به روتون بیارم که اینقده پیر شدین! یوهاهاهاها

9. نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بین کنید:

ریش : ارباب تو سن و سال شما خوب نیس هر روز شیش تیغه میکنی یه نمه ریش بزار بیشتر به آدمای این سنی میاد.

طلسم های ممنوعه: ارباب پیر شدی خطرناکه استفاده نکن ممکنه اثر برعکسی بده

الف دال : ارباب شما از تکنولوجی روز عقبی، الان دیگه جدیدترش اومده تا الف سین رفته جولو




ارباب من دیدم شما دیگه سنی ازت گذشته باید بشینی یه گوشه استراحت کنی شغل اربابی سنگینه براتون گفتم درخواست بدم که شما استراحت کنی بند و بساطو بسپری به من خیالت تخت باشه! عنوانم اصلاح شده دیگه.
با اجزه
خدافس

هووووم...حرفاتو میزنی بعدم خدافس...هان؟
آفرین انقدر دقیقی که عنوان رو هم عوض کردی
لودو...تو تایید شدی...تو دیگه یه اربابی...اون تخت رو میبینی؟برو بطرفش.آواتار منو دیدی؟ظرف 5 روز شبیه اون میشی.حکمتم که قبلا برات فرستادم.برو رو تخت بشین و منتظر خادمانت بمون.
تو یه نگاهی به صورت ارباب بنداز...هیچ اثری از انرژی در اون میبینی؟اون پیرمرد دمبل، یه من ریش گذاشته که چین و چروکاشو بپوشونه.ارباب با غرور و افتخار چهره خسته خودشو به نمایش گذاشته.و بازنشستگیشو میپذیره.
همون نجینی مرحوم شده رو بفرستم بشه عصای دستت؟
آخر جمله هات چرا نقطه نذاشتی؟!

تایید شد...تایید میشه...تایید خواهد شد...

ارباب اگه بخواد بمیره تو رو جای خودش میذاره.خیالت راحت باشه!


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ویرایش ارباب:لودو میکشمت...لودو ریز ریزت میکنم.مگه دستم بهت نرسه.

جواب واقعی ارباب(دست به این بزنی تیکه بزرگت گوشته ها):

هووووم...حرفاتو میزنی بعدم خدافس...هان؟
برای ارباب عنوان عوض میکنی؟
لودو...تو مردی...تو جسدی...اون نور رو میبینی؟برو بطرفش.آواتار ایوانو دیدی؟ظرف 5 روز شبیه اون میشی.قبرتم که قبلا برات فرستادم.برو توش دراز بکش و منتظر ارباب بمون.:
تو یه نگاهی به صورت ارباب بنداز...هیچ اثری از پیری در اون میبینی؟اون پیرمرد دمبل، یه من ریش گذاشته که چین و چروکاشو بپوشونه.ارباب با غرور و افتخار چهره جوان خودشو به نمایش گذاشته.
همون نجینی مرحوم شده رو بفرستم سراغت؟:
آخر جمله هات چرا نقطه نذاشتی؟!

رد شد...رد میشه..ردخواهد شد...

ارباب اگه بخواد بمیره تو رو هم با خودش میبره.خیالت راحت باشه!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ ۳:۰۱:۱۲
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ ۳:۰۹:۱۶
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ ۳:۱۷:۴۸
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ ۳:۲۹:۴۲

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰
هر کی میترسه و نداره جرئت خوب عکس نزاره!!!




به نظر من تو مسنجر بهترین روشه


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۵:۱۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۰
تصویر کوچک شده





- نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

همه سرها به طرف منبع صدا چرخید تا او را شناسایی کنند.

منبع:

هافلی ها به جز منبع:

- چیه باو گفتم یخورده هیجان صحنه رو بال....

بوم!

فضای خوابگاه برای لحظاتی سیاه شد و سپس کم کم در میان هاله ای از دود و گرد و خاک خوابگاه مختلط که در و قسمت اعظمی از دیوار مجاورش به طور کلّی نابود شده بود نمایان شد!
وندلین و رز با حالتی مقتدرانه پشت حفره ی بزرگ خوابگاه ایستاده بودند اما وقتی به چشمشان به جمعیت زیرآوار و تخت منهدم رز افتاد به حالت خشمگین سوییچ کردند ...

- این چه وضعیه؟

مگان بدنش رو از زیر آجر ها میکشه بیرون و میگه: از ما میپرسی؟ دوست شگفت انگیز خودت با این روش شگفت انگیزش این وضع رو درست کرده!

- چی؟ من؟ حالا شد تقصیر من؟ من که هشدار دادم، چرا نرفتین عقب؟

تعدادی از سر ها که از کپه ی آجر بیرون زده بود به سمت مگان برگشت و سپس ریتا گفت: ایشون با فیلم هندی بازیشون حواس ما رو پرت کردند

وندلین که با گند بزرگش اوضاع را بر وفق مراد نمیدید سعی کرد بحث را عوض کند: خوب الان وقت این صحبت ها نیست، بهتره بازماندگان رو از زیر آوار نجات بدیم.

اما رز که تازه متوجه نابودی تختش هم شده بود با چهره ای همرنگ موهایش رو به وندلین گفت: بازمندگان مهمن یا تخت نازنین من؟ ببینم کدومتون این تختو اینجوری کردین؟

لودو از زیر تخت منهدم بیرون آمد و گفت: تقصیره کین...

اما با یک پس گردنی که معلوم نبود چه کسی به او زد ساکت شد و برتی که بالاخره موفق شده بود خودش را بیرون بکشد گفت: تخت هم تو همین انفجار خراب شده رز!

رز نگران و مظطرب به تخت نزدیک شد و به آرامی دستش را به آن نزدیک کرد اما فورا اسکلت تخت نیز فرو ریخت و زید آن چمدان باز رز نمایان شد با وسایلی که درب و داغان شده بودند.
رز بالاخره اقتدار و خشم ناظرانه اش را کنار گذشت و هق هقی سر داد و در مسیر خروجش به وندلین گفت که او را میکشد اگر تمام وسائلش را صحیح و سالم به او تحویل ندهد.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۱۰ ۵:۲۳:۰۱

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۶:۴۰ جمعه ۹ دی ۱۳۹۰
تصویر کوچک شده



- تو خجالت نمیکشی؟ کادوی منو از یکی دیگه میدزدی و بعدم دروغکی میگی که از هاگزمید خریدی و 5 گالیون خرجش کردی؟

- نه ریتا! به خدا دروغه ... ویکتوریا میخواست قضیه ی مو رو ماست مالی کنه اینو سر هم کرد و الا من اینو برای تو خریده بودم.

- بگو جون ریتا

- جون ریتا

- اگه اینطوره پس اون مو رو تخت تو چی کار میکرد؟

- بسیار سوال به جایی پرسیدی

- خفه شو برتی، خفه!

ریتا این را گفت و هق هق کنان ا صحنه خارج شد.
مگان آرام بالای سر برتی بهت زده آمد و سعی کرد به او دل داری بدهد:

- په ریدی که برتی! چیزه ینی حالا بیخیالش این ایکبیری نشد یکی، دیگه نشیمنگاه متزلزل همه دخترا اصن ... نه نه منظورم اینه که خودتو ناراحت نکن از تو بدخت و بیچاره و فلک زده و احمق ترم پیدا میشه به این فکر کن.

- عزیزم من نخوام تو بهم دلداری بدی باید کیو ببینم؟ ببند اون دهنتو


یک ور دیگه ی تالار - دقایقی قبل

لودو رفته بود زیر تخت و تنها یک قسمت ناخوشایند از بدنش معلوم بود و معلوم نبود که آن زیر چه میکرد اما ظاهرا در صدد تمیز کردن خوابگاه علی ابخصوص ناحیه ی زیر تختش بود.
کینگزلی با چهره ای غمبار کنار تخت نشسته بود و زانوهایش را بغل کرده بود و به تنها قسمت نمایان بدن لودو خیره شده بود ... اما درواقع چیز خاصی نمیدید و شدیدا داشت فکر میکرد ....

- هــــیــــــــــع روزگار ... اینم شد زندگی؟ یه تار مو توکلّم پیدا نمیشه، یه پیکسل روشن رو هیکلم پیدا نمیشه، همه بهم میگن نصف شب اونوخ کدوم دختری حاضر میشه با من برقصه؟ هان لودو؟ کدوم دختر؟ میشنوی؟

صدای خفه ای از اعماق تخت به گوش رسید که میگفت تو راحت باش کینگزلی من گوش نمیدم!

- آره، اصلا باید بپیچونم تا ضایع نشم ... باید بگم جریمه دارم و نمیتونم تو مراسم شرکت کنم، این خیلی بهتر از اینه که همه ببینن من نتونستم هیچ دختریو برای خودم جور کنم. نظرت چیه لودو؟ تو هم مثل منی نه؟ رفتی زیر تخت که بگی مشغول کاری و ضایع نشی؟

- چرا چرند میگی مرد مومن؟ من میتونم با هر کس که بخوام برقصم!

- هـــیـــــــــــع، من که میدونم این حرف رو میزنی که خجالت نکشی ... اصلا یه فکر خوب چطوره من و تو با هم برقصیم؟

لودو بالاخره پس از کشمکش های فراوان از زیر تخت درآمد و در حالی که با اشتیاق به بادکنکی که در مشتش بود خیره شده بود گفت: پیدا کردم!

در همین لحظه ریتا در حالی که اشک هایش را پاک میکرد وارد شد و آمد بالای سر لودو و کینگزلی ایستاد. لحظه ای به لودو و سپس به کینگزلی خیره شد و سپس با چهره ای مصمم گفت: کینگزلی، نظرت چیه که شب کیریسمس من و تو با هم برقصیم؟

- هان؟

- ببینم نکنه مخالفی؟

- آآآآآ... آره ... ینی نه ... چیزه، من موافقم!

- خوبه، بعدا میبینمت.


ریتا این را گفت و در حالی که زیر لب چیز هایی درباره زشتی و چزاندن میگفت از خوابگاه خارج شد و کینگزلی خرکیف هم دوان دوان دنبال او رفت و لودو را با دهان باز و چشمان خیره به دوربین تنها گذاشت ...


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خبرگزاري سياه
پیام زده شده در: ۵:۵۱ جمعه ۹ دی ۱۳۹۰
تصویر کوچک شده



طبق گزارشات مردمی که به دست ما رسیده عصر امروز یعنی 24 ساعت مانده به کریسمس سیل بیشماری از کلاغ ها وارد خانه ی جادوگران شده اند و کارت پستالی را رسانده و رفته اند.
تصویری از این کارت پستال های مرموز را مشاهده میکنید که روی واژه ی مبارک ما ماده ای که طبق بررسی کارشناسان ما خون بوده پوشانده شده و واژه شوم جایگزین آن شده است!

آیا مرگخواران قصد دارند کیریسمس را به کام مردم تلخ کنند؟ آیا به جای بابانوئل اسمشونبر به ما کادوخواهد داد؟

وزیر در این باره قول داده که هیچ خطری جامعه جادویی را تهدید نخواهد کرد و مردم با خیال آسوده به جشن و سرور بپردازند که این کارت ها چیزی جز یک شوخی بی مزّه نیست اما با این حال کارآگاهان وزارتخانه در حالت آماده باشند و این نشان میدهد که خود وزیر هم حرف خود را قبول ندارد!


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۹ ۵:۵۲:۴۹

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.