ببخشيدكه اشتباه نوشتم.اونو نخونيد.لطفااينوبخونيد:
پروفسور،ماگل، جاروي پرنده،سرسرا،ويكتوركرام،چپ چپ، متحير، جشن، هيس،شومينه
هري،رون وهرميون در سرسراي ورودي نشسته ومشغول خوردن صبحانه بودند.ناگهان جغدهاي پست صبحگاهي ازراه رسيدند.جغدي بلغاري به رنگ قهوه اي دركنارهرميون نشست.هرميون نامه اي راكه به پاي جغد بسته شده بود بازكرد.يك دفعه باصداي بلندي گفت:واي ويكتور برام نامه فرستاده.رون متحيرازحرف هرميو ن نان برشته اي راكه مشغول خوردنش بودبه روي ميز انداخت.پروفسورمك گوناگال كه درحال رد شدن ازكنار ميزگريفندوربود، باشنيدن فريادبلند هرميون به او چپ چپ نگاه كرد ووازوي پرسيدكه موضوع چيست.هرميون به پروفسورنگاهي انداخت وزيرلب گفت كه چيزمهمي نيست.پروفسورنيزباتكبرراه خويش را ادامه داد.هرميون نامه را بازكرد ومشغول خواندن آن شد.پس ازمدتي به هري گفت:هري،ويكتور نوشته توكريسمس بين تيم كوييديچ بلغاروروماني مسابقه گذاشتن تابرنده شون بره براي مسابقه ي جهاني.سه تابليط مجاني هم براي مافرستاده.حتما بايدبريم.
خلاصه روزجشن فرا رسيد.هري به همراه رون وهرميون كه بالاخره بعداز مدتها باهم آشتي كرده بودندبه وسيله شومينه ي اتاق پروفسورمك گوناگال (با پودرپرواز)به محل مسابقه درروماني رفتند.قبل ازمسابقه هرميون ويكتور كرام راديدكه درحاليكه جاروي پرنده اش دردستش بودبه رختكن مي رفت.وبه سمت اورفت.اما او با لحن سردي به هرميون گفت:تو واقعا ماگل زاده اي؟
_آره،ولي مگه اهميتي هم داره؟ -نه،ولي توبه من بايد مي گفتي!حالا هم مي توني بري با هري جونت! -ولي ويكتور! -ديگه ولي نداره.برو
هرميون باناراحتي به سمت هري ورون كه نيشش تابناگوش بازبودرفت.رون گفت:چي شد؟نكنه ويكي…اماهري حرفشوباگفتن يك هيس قطع كردوهرسه به طرف جايگاه تماشاچيان به راه افتادند.

تایید نشد !!!
خودت نباید کلمه بدی !!!
فقط باید با کلمه هایی که مدیران دادن جمله بسازی !!!(پادمور)

لي لي وجيمز مشغول گفتگو بودند.جيمز باسماجت روي حرفش ايستاده بود ومدام تكرار مي كرد كه لي لي بايداز اين خلاقيت خود استفاده كند ولي لي لي به ميان حرفش پريد وگفت:به نظرمن اين اصلا يك خلاقيت محسوب نمي شه بلكه فقط يه ايده ي مسخره ومضحكه.جيمز حرف لي لي راقطع كردوگفت:اما اين حرف درست نيست ايده اي مثل اين مي تونه وضعيت دنيا رو عوض كنه.فكرشو بكن تو بتوني معجوني درست كني كه باعث بشه به خون يه گرگينه نفوذ كنه وديگه درهنگام ماه تغعيير نكنه.
-خيله خب،باشه.توبردي.ولي براي ساخت اون به يه سري مواد اوليه نياز داريم كه بايدبرم انباري ببينم داريم بانه.
درهمون موقع هري در رختخواب تكان خوردوشروع كرد به گريه كردن.لي لي هري را درآغوش گرفت وگفت:پس خودت بايد بري انباري رو نگاه كني.من كه با اين وضع نمي تونم.چيزهايي روكه مي خوام رو كاغذ مي نويسم.
جيمز رفت وپس ازمدتي برگشت:واي!انباري خيلي شلوغ بود.مجبورشدم يه سري چيزهارو از ذخيره ي مواد اوليه ي توصندوقچه بردارم.
پس ازگذشت چندساعت:
لي لي:خب حالا بايد يه كم ازاين زهرمار افعي روبچشم تاببينم طعم اون عوض شده يا نه.آخه خيلي قديميه
لي لي مقداري ازآن راچشيد ودرجابيهوش شد.چراكه زهر فاسد بود.چشمهايش راكه بازكرد خودرا دردرمانگاه دركنارجيمز يافت.جيمز به اولبخند زد وگقت:حق با توبود.ايده ت واقعا مضحك بود.


تایید نشد !!!
یک بار دیگه بنویس کلمات رو هم مشخص کن !!!(پادمور)

مثل اينكه نوشته بوديد معرفيم كمه.پس حالاهمونارومي نويسم البته بايه چيزهايي بيشتر
نام ونام خانوادگي:ليلي اونز
سن:15
قد:164
رنگ چشم وابرو:قهوه اي تيره
خصوصيات اخلاقي:مهم ترازهمه شجاعت(باتوجه به اينكه توگريفندورم)،مهربان ولي زودجوش
نام مدرسه:مدرسه ي علوم وفنون جادوگري هاگوارتز
گروه:گريفندور
چوبدستي:ازجنس چوب شاه بلوط وموي يك تك شاخ نازنازي
چوب جارو:آذرخش2009وازچوب كاج سوزني
تحصيلات:فارغ التحصيل ازهاگوارتز(البته مي خوام ادمه تحصيل بدم.)
شغل:درحال حاضرفداكاري براي فرزند
محل زندگي:دره ي گودريك
پركردن اوقات فراغت با:مطالعه،اينترنت وتلويزيون والبته فداكاري
شخصيت مورد علاقه:آلبوس دامبلدور،هرمايني گرنجر
حيوان مورد علاقه:تك شاخ با كره اش
ديگرتوضيحات:
راستش همون طوركه گفتم ازقبراومدم بيرون تااگه لازم شديك بازهم جونمو واسه پسرم فداكنم.ولي گفتم تا اون موقع يه دكترايي چيزي بگيرم تا حال اون پتونياي مشنگو(البته منظورم پتونياي توي كتابه.اگه كاربري به اين اسم هست بهش برنخوره ها!)بگيرم كه كلي واسم فيس وافاده اومد كه تو دارودسته ي شما فقط تاديپلم دارن.
راستي آب وهواي دره ي گودريك كه خيلي خوبه.اون وراچطوره؟
پ.ن:مي خواستم دليل اينكه چطورشد كه يهو نظرم راجع به جيمز عوض شدروبگم:اگه اون وقتي بزرگترشداخلاقشو عوض نميكرد من بازهم ازبين اون وماهي مركب غول پيكر دومي روانتخاب مي كردم!!!
درضمن هيچ شناسه ي ديگه اي درايفاي نقش ندارم.
خداحافظ

تایید شد!

در لیست ثبت شد!

سلام
خواهشمندم كه اين مشخصه روبراي من تاييد كنيد.دراين صورت ممنون مي شم.
نام:لي لي
نام خانوادگي:اونز
گروه:گريفندور
رنگ چشم ومو:قهوه اي
جنس چوب:درخت شاه بلوط و موي تك شاخ
شغل:فداكاري براي فرزندم
ديگرتوضيحات:
من از قبراومدم بيرون تااگه لازم شدبازم جونمو واسه پسرم فدا كنم.ولي تا اون موقع مي خوام يه بار ديگه توهاگوارتز ادامه تحصيل بدم تايه دكترايي چيزي بگيرم.


معرفیت کوتاهه.در ضمن اگه در ایفای نقش شناسه ی دیگه ای داری حتما اطلاع بده تا ببندیمش...موفق باشی