هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۴۵ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
#1
نام : آرامینتا ملی فلوا
مشخصات: چهره ای زیبا با موهای بلند مشکی و پوستی سپید و سرد
مشخصات اخلاقی: بی رحم. طرفدار جادوی سیاه
توضیحات اضافه: از فامیـلان مادر سیریوس بلک بود.
سن: جوان
گروه انتخابی: اسلیترین


تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط araminta در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۲:۰۰:۵۴
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۱۳:۰۳:۴۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۳:۳۸ پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰
#2
پنجره - تکه کاغذ - معجون - پیرمرد - کافه - راز - چهره - مشاجره - مخفی - ردیاب

باد سردی می وزید و بیشه زار اطراف برکه در تاریکی محض فرو رفته بود. پیرمرد خسته و با چهره ای خونین در حالی که خود را در شنل نامرئی اش پوشانده بود، آرام آرام به سمت برکه گام بر میداشت. مدت ها بود که خود را از دید آنها مخفی کرده بود. اما خوب میدانست که این وضعیت دوامی نخواهد داشت و درست هم فکر میکرد.
خاطرات چند ساعت پیش را در ذهنش مرور کرد. هنگامی که خادمین پست آن موجود کریه، به کافه ی خیابان نزدیک مخفیگاهش حمله کردند و برای یافتن او تمام حضار را به قتل رساندند. حدس میزد که این بارهم ردیاب های جادویی و بی نظیرشان مکانش را لو داده است. روز های اول که هنوز تجربه ای در فرار نداشت، می ایستاد و به حال مردمانی که به خاطر او کشته میشدند، دل میسوزاند. ولی حال میدانست که تنها فرار راه چاره ی اوست و اگر میخواهد زنده بماند باید بی هیچ تاملی عجله کند. بنابرین بدون اتلاف وقت از پنجره ی شکسته شده بیرون پرید و به سمت برکه گریخت.

هوا انقدر تاریک بود که نمیتوانست جلوی پایش را ببیند. کم کم به برکه رسید و در مقابل آن زانو زد. تکه کاغذی را از ردایش بیرون کشید و به آرامی طلسم نوشته شده روی آن را زمزمه کرد.
ناگهان اب برکه شروع به درخشش کرد و پیرمرد با آخرین شعله های امید در چشمانش به آب خیره شد...اما بعد از چند لحظه درخشش آب صامت و بی حرکت ماند. پیرمرد ناامیدانه در حالی که از درد به خود میپیچید به اب خیره شد. همسرش هرگز باز نمی گردد. پس افسانه دروغ بود. افسانه ای که هم اورا فریب داده بود و هم آن موجود کریهی که طلسم را میخواست.

پیرمرد ناامید بار دیگر از درد به خود پیچید و چشمانش را اینبار برای همیشه بست. دریاچه بار دیگر درخشید..در تاریکی بانویی به سمتش میآمد.
طلسم حقیقت داشت .


با اینکه طولانی بود ولی به خاطر قشنگی متن تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱۳ ۱۳:۳۹:۱۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.