خانه ی ریدللرد ولدمورت، بزرگترین جادوگر سیاه قرن، خفن ترین کچل دنیا، اون که چشماش خیلی قشنگه، رنگ چشماش خیلی عجیبه، همراه با نجینی توی اتاقش نشسته بود.
نجینی : فسسس فسس فس فوس
- نجینی دخترم چی شده؟ گشنه ته؟ بگم ایوان بیاد بخوریش؟
لرد پس از ادای این جمله به سمت نجینی برگشت تا چوبدستی شو برداره اما متوجه شد که به جای چوبدستی، چیز دیگه ای دهان مبارک نجینی رو اشغال کرده.
- باز کف زمین گشتی چی پیدا کردی خوردی؟ چند بار بگم...
دستشو دراز کرد و جسم ناشناس رو از دهن نجینی بیرون آورد. یه نامه.
نقل قول:
لرداها!
با توجه به بسته بودن مدرسه ی هاگوارتز در طول تابستان به علت گرمای شدید،
بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید که برای بازی کوییدیچ به گیم نت «فرشاد» واقع در خیابان 152 لندن مراجعه کنید. آدرس این گیم نت ضمیمه ی نامه است.
- چی؟ گیم نت؟ اون دیگه چیه؟ باز این ماگلا تهاجم فرهنگی کردن؟
لرد به سمت راه پله به راه افتاد تا در مورد گیم نت از آنتونین اطلاعاتی بگیرد.
چند ساعت بعد - گیم نت فرشادپشت سر هم صدا های پاق پاق می اومد و اعضای دو تیم یکی یکی ظاهر می شدند. به محض ظاهر شدن اعضای تیم هافلپاف، سرود "هافلپافیا پیروز باشید" پخش شد و همین که اعضای تیم اسلیترین ظاهر شدند،اعضای دو تیم به ترتیب وارد گیم نت شدند و آقا فرشاد، صاحب گیم نت قبل از اعلام اسم ها ، نیمکت ذخیره ها رو به اعضا نشون داد.
دو نیمکت فکسنی فرسوده کنار در گیم نت گذاشته شده بود که یکی از آنها سبزرنگ و دیگری زرد بود. هانا آبوت و النور برنستون به سمت نیمکت به راه افتادند، اما سلسیتنا همچنان با صدای گوش نواز خود، مشغول خواندن " کوییدیچ خجسته باد" بود. بعد از اتمام سرود، سلسیتنا به سمت نیمکت رفت و ناگهان همه متوجه غیبت مورفین شدند.
بعد از معرفی اعضا،فرشاد عینکشو بالا زد.
- همه با قوانین آشنایی دارن؟ یکی دو تا ماگل وسطای لیسته... اونا هم بلدن؟
قبل از اینکه رولینگ بتونه اعتراضی بکنه که به چه رویی بهش میگن بلد نیس کوییدیچو، صدای پاق همه رو از جا پروند.
پاق!
- شی شده؟ خیلی دیر شد؟ اینژا کافه فرشاده؟
فلش بکمورفین چهار زانو پشت منقل نشسته بود و با مهرنگار رستم در مورد چیز های جدید مخصوص افراد دیابتی بحث میکرد و هم زمان بین پاکت هایی که روی زمین ریخته بود دنبال بسته چیز مورد نظر خود می گشت.
- فکر کنم این باشه. بیا مهرنگار... ببین ما عجب چیژایی داریم!
مورفین در پاکت را باز کرد و به جای پودر سفید مورد نظرش با یه کاغذ مواجه شد.
- شی میگه؟
پایان فلش بک
همه ی بازیکنا توی گیم نت منتظر ایستاده بودند.برنامه ی " کوییدیچ مجازی" باز شد و با صدای سوت آقا فرشاد، بازیکنا به سمت کیبورد هاشون هجوم بردن.توپ ها هم رها شد و بازی آغاز شد. مهاجما همه شون دستشونو گذاشته بودن روی سرخگون و می کشیدنش سمت خودشون. رز از طرفی به طرف دیگر می رفت و توپ های بازدارنده را با جیغ به همه طرف شلیک میکرد به جز یک طرف.
در آن طرف مذکور، شخصیت کامپیوتری لرد ایستاده بود و به هوگو نگاه میکرد که موفق شده بود سرخگون رو بدست بیاره و لحظه به لحظه به لرد نزدیک تر می شد. شخصیت حقیقی لرد زیر لب زمزمه کرد:
- ببین اربابو قاطی چه بچه بازی هایی کردن... نگا کن تو رو خدا.
هوگو جلو آمد و به محض اینکه دستش را برای پرتاب سرخگون عقب برد، لرد حقیقی فریاد زد:
- هوگو اگه گل بشه اخراجی!
هوگو از ترس سرخگون را رها کرد و هلگا که انتظار چنین چیزی را داشت سرخگون را با شیرجه ی جانانه ای گرفت و به سمت لرد پرتاب کرد.
فرشاد گفت:
- و حالا سرخگون با سرعت غیر قابل مهاری به سمت لرد سیاه پیش میره و... گل برای هافلپاف. لرد سیاه جاخالی دادن.
لرد کیبوردش را رها کرد و به سمت فرشاد برگشت:
- لابد انتظار داشتی وایسیم تا توپ به اون سنگینی بخوره به شکممون!
فرشاد بدون توجه به کامپیوتری بودن شخصیتی که قرار بود توپ به شکمش بخوره،دربرابر این استدلال قوی کمر خم کرد و از گزارش اتفاقات مربوط به دروازه دست کشید و به بقیه ی بازیکنان پرداخت.
- سالازار و جوآن شونه به شونه ی هم دیگه دارن حرکت میکنن و به دنبال گوی زرین می گردن...
رز وسط حرف فرشاد پرید و جیغ زد:
- بیدل داری چیکار میکنی؟ چرا اون بالا وایسادی منو نگاه میکنی؟ یه تکونی بخور.
بیدل پاهایش را روی میز گیم نت گذاشت.
- این کلا تو خون ما دهنوی هاست. اینجوری بزرگ شدیم. تا 4 میلیارد گالیون بهم پول ندین کاری نمیکنم من
رز:
بازی ادامه داشت و فرشاد توی سیستم اصلی همه ی سیستم ها رو چک میکرد.بازی تقریبا نرمال دنبال می شد.
و تنها بخش غیرعادی(به جز بیکار موندن بیدل) کروشیو زدن لرد به سمت کامپیوتر بود که به جرم اینکه برای لرد که به جارو احتیاج نداشت جارو در نظر گرفته بود انجام می شد.
بیرون گیم نت، نیمکت ذخیره ها
دخیره ها بیکار نشسته بودن وبی صبرانه انتظار می کشیدن یکی از بازیکنا آسیب ببینه و این نهایت نامردی بود، چون احتمال اینکه کسی توی بازی کامپیوتری آسیب ببینه خیلی کم بود. النور و هانا به بازی پر هیجان منچ مشغول بودند و سلسیتنا صدایش را گرم میکرد. و هر 3 دقیقه یک بار، یک نفر میومد یه چیزی میداد به مورفین یه چیزی می گرفت و می رفت یه ور.3 دقیقه بعد یه نفر دیگه میومد یه چیزی میداد به مورفین یه چیزی می گرفت و می رفت اینور.3 دقیقه بعد یه نفر دیگه میومد یه چیزی میداد به مورفین یه چیزی می گرفت و می رفت اونور 3 دقیقه بعد یه نفر دیگه میومد یه چیزی میداد به مورفین یه چیزی می گرفت و به سمت وسط حرکت میکرد.
ذهن مورفین: اه چه تکراری.
همین لحظه به خاطر حوصله ی سر رفته ی مورفین هم که شده، سه نفر از اینور و اونور و وسط اومدن و بدون اینکه هیچ توجهی به مورفین داشته باشن راهشون رو کشیدن و رفتن.
داخل گیم نت- هافلپاف 60 - اسلیترین 60. ارنی بعد از مهار شوت آخر که توسط آیلین زده شده بود با سرخگون جلو میاد.توبیاس اسنیپ با عصبانیت به آیلین چشم غره ای با معنای" بریم خونه با کمربند سیاه و کبودت میکنم با این شوتات" میره و بازی ادامه پیدا میکنه. اه چه بی مزه.
فرشاد بالاخره خسته شد و عینکشو از چشم برداشت.در همین لحظه سالازار به سرعت موریانه شروع به حرکت به سمت زمین کرد. جوآن کتلین با دیدن حرکت سالازار هیجان زده شد و با نهایت زور خودش دکمه ی پایین کیبورد رو فشار داد. ناگهان دکمه از جا در اومد و جاروی رولینگ با سرعت نور به سمت زمین حرکت کرد.
-مثل اینکه جستجو گر هافلپاف کنترلشو از دست داده. یه راست داره به سمت زمین میره. اوه نه. گوی زرین رو دیده... سالازار با سرعت کم به سمت گوی پیش میره... رولینگ اول از بارتی عبور میکنه.بعد از رز عبور میکنه. الان از سالازار هم سبقت گرفت و الان هم موفق شد از گوی زرین سبقت بگیره. یه لحظه. چی؟!
جی کی رولینگ به زمین برخورد کرد و از جریان مسابقه حذف شد و دل تمام شخصیت های ایفای نقش رو شاد کرد.
- نامردا آخه اگه من نبودم که هیچ کدومتون وجود خارجی نداشتید که
سالازار همچنان با سرعت مورچه به سمت گوی زرین حرکت میکرد و گوی زرین هم عین بز به جای حرکت وایساده بود نگا میکرد و هیچ کاری هم از دست اعضای هافلپاف بر نمی اومد و با توجه به سخت کوشی قابل توجه اعضای این گروه، عقل هیچ کدوم به این موضوع قد نداد که اعضای ذخیره رو صدا کنن. همین که شخصیت کامپیوتری سالازار دستشو برای گرفتن گوی زرین دراز کرد، ناگهان پیام:"Virtual Quidditch has stopped working " نمایش داده شد.
- جیــــغ! ما جلو بودیما!
لرد جلوی رز ظاهر شد.
- کی جلو بود رز؟
رز:
همه ی بازیکنا از جاشون بلند شدنن و به 4 دسته ی جیغ کش ها، غر زن ها، فحش ده ها و کروشیو زن ها تقسیم شدن.
فرشاد عینکشو به چشم زد و به محض اطلاع پیدا کردن از موضوع بحث چراغ ها را خاموش کرد. و در همین لحظه اعضای ذخیره هم وارد سالن شدند.
- گیم نت تعطیله. پاشین برین خونه هاتون. 1 ساعت و 5 دقیقه اینجا بودین گردش کنیم میشه دو ساعت،7 ضربدر دو ضربدر 20گالیون به اضافه ی 4 تا نیمکت نشین که میشه ضربدر 3 گالیون به عبارتی با تخفیف میشه292 که گردش کنیم باز... 350 گالیون.
- چی؟ آقا هافل عضوم نداره چه برسه به بودجه.
- به من مربوطه؟
با شنیدن این حرف،17 نفر از بازیکنان به یکی از بازیکنان خیره شدند.
بازیکن مذکور
17 نفر بازیکن دیگر :
بالاخره یدک کشیدن عنوان پردرآمدترین نویسنده ی تاریخ، علاوه بر فحش خوردن از اعضای ایفای نقش، این دردسر ها را هم داشت!
(هیچ کس به فکرش نرسید که سالازار به عنوان مدیر باید حساب کنه
هافلی هستیم ما، راونی که نیستیم!
)