تصویر ۸
بعد از صحبت دامبلدور با هری درباره ی آینده گریفندور به دفترش رفت تا نامه ای که چند دقیقه پیش به دستش رسیده بود بخونه.
یه کم دوروبرشو گشت و چیزی پیدا نکرد که نامه رو باز کنه پس شمشیر گریفندوررو برداشت،بعداز باز کردنش شروع کرد به خوندنش...
نقل قول:
با سلام!
اینجانب باروفیو، وزیر سحر و جادو به اطلاع میرسانم که شما، آلبوس دامبلدور زین پس مدیر هاگواتز نیستید و سوروس اسنیپ جایگزین شما خواهد بود.
دامبلدور باورش نمیشد...یه دفعه احساس کرد یه چیزی گلوشو فشار میده...بغضش ترکید آروم آروم شروع کرد به گریه
ناگهان در به صدا امد
دامبلدور هول شد و سریع اشکاشو پاک کرد.
-بیا تو
هری بود.
-اوه...سلام هری...کاری داشتی؟
سلام پروفسور دامبلدور،اره دنبال چوب دستیم میگشتم ،خواستم بدونم چند دقیقا پیش که پیشم بودید ندیدید کجا گذاشتمش؟
-اوممممممم،نه،نمیدونم...متاسفم
-آهان، باش،وای،شما گریه کردید؟
-اوه... نه... گریه؟
ناگهان چشم هری به نامه ای که روی میز بود خورد
-با اجازه...
شروع کرد به خوندنش
-وای نه...اسنیپ،نه...این امکان نداره
هری با عصبانیت بیرون رفت...
جالب بود، منتها خیلی بیشتر میتونستی مانور بدی روش. خیلی خیلی بیشتر. با اینحال امیدوارم که با ورود به ایفای نقش، پیشرفت بیشتری بکنی.
تایید شد!
مرحله بعد: گروهبندی!