http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=309848هوا هنوز تاریک بود در برج مخروبه شهر در بالاترین اتاق چراغ روشن بود ولی امکان نداشت چه کسی سه صبح به انجا میرفت خودش به خاطر کابوسی وحشتناک در مورد اژدها و پسری به نام هری بود ولی او یک ماگل بود و به اژدها و جادو اعتقاد نداشت در شهر کوچک او همه بعد از ساعت دوازده شب در خانه هایشان بودند و از نیمه شب به بعد پرنده در خیابان پر نمیزد اما الان سه صبح بود و نوری از پنجره برج ترسناک شهر که بر همه چیز سایه افکنده بود سوسو می زد .
فانوسش را در دست گرفت کمی دودل بود ولی بالاخره تصمیم گرفت برود و ببیند انجا چه خبر است به راه افتاد هیجان زده بود بنابرین بخشی از راه می دوید برج در تاریکی واقعا ترسناک بود ارام به راه افتاد و به طبقه آخر رسید در اتاق کسی حضور داشت که با مردی که مشخص نبود صحبت میکرد مرد جوان و قد بلند بود او میگفت : سرورم همه چیز آماده است ما فردا در مسابقه تیم کویدیچ مدرسه اونو میفرستیم تا شر اون پسره مزاحم پاتر رو از بین ببریم.
صدای مرد دوم خشن و بی روح بود : شاخدم اماده ست کرواچ؟
کرواچ جواب داد : بله سرورم اونو طلسم کردیم که تا شر پاتر رو نکنه اروم ننشینه
مرد دوم خندید خنده اش سرد و ترسناک بود : خوشم اومد این ایده خوبی بود . اون مودی فضول احمق چه طوره ؟ معجون حاضره ؟
کرواچ : بله سرورم مودی رو زندانی کردیم و چندتا از بچه ها حواسشون بهش هست
مرد دوم که احتمالا لردی چیزی بود گفت کرواچ به نظر میاد مهمون داریم
-چی ؟ مهمون؟ آه بله یه ماگل !
- ادبت کجا رفته دعوتش کن بیاد تو
- چشم سرورم . او امد و پسر را با خودش به داخل برد
نصف اتاق در تاریکی قرار داشت در نیمه تاریکی شخصی بر روی مبلی باشکوه که مانند تخت پادشاهی بود نشسته بود ظاهر مرد در تاریکی بود و دیده نمی شد بقیه اثاثه اتاق اصلا با تخت جور نبود و بسیار کثیف بود همه جا را خاک گرفته بود و تنها منشع نور شومینه بود که درونش اتشی در حال سوختن بود . مرد گفت :
خیلی وقته حرفامونو گوش میکنی ؟ و فریادمرد گفت آوادراکداورا آخرین صدایی بود که او شنید.
هری امروز مسابقه کوییدیچ داشت مسابقه مهمی بود اگر تیم ریونکلا را شکست می دادند به صدر جدول بر میگشتند و به احتمال زیاد جام کوییدیچ را می بردند از زمانی که الیور وود درسش را تمام کرده و فارغ تحصیل شده بود هری کاپیتان تیم کوییدیچ شده بود او پسری با چشمان بادامی سبز و موهای مشکی بهم ریخته و نامرتب بود و پنجمین سال تحصیلش در هاگوارتز را میگذراند .
مسابقه تا لحظاتی دیگر شروع میشد و هری مطمئن نبود که اماده است یا نه ؟ او وارد زمین کوییدیچ شد .
دور تا دور زمین سکوی تماشاچیان قرار داشت و در هر طرف زمین سه تیرک به ارتفاع پانزده متر شبیه دسته حباب سازی ماگل ها وجود داشت.
مسابقه با سوت خانم هوچ معلم پرواز و داور مسابقه شروع شد سی ثانیه از شروع بازی نگذشته بود که غرشی عظیم همه را میخکوب کرد و یک شاخدم مجارستانی (هری پارسال در مسابقه جام آتش با یکی از انها روبرو شده بود ) وارد زمین کوییدیچ شد و به سمت هری حمله کرد هری جا خالی میداد و سعی میکرد فرار کند ولی فرار عملا غیر ممکن بود اژدها او را همواره دنبال میکرد همه جیغ میکشیدند و سعی میکردند زمین را ترک کنند اساتید سعی میکردند با جادوی خواب آور اژدها را خواب کنند ولی چندان تاثیری نداشت اوشعله اتشی به سمت هری پرتاب کرد هری به پایین شیرجه رفت اژدها کمی خواب الود شده بود و هری توانست دم شاخدم را که داشت به سمتش می امد دفع کند.
هری حس بدی پیدا کرد انگار یک سطل یخ رویش ریخته بودند و به خود نگاه کرد استتار شده بود کسی طلسم سرخوردگی را رویش اجرا کرده بود.
شاخدم گیج شده بود نمی دانست چه کند هری پاتر ناپدید شده بود اساتید همه چوب دستی هایشان را بالا اوردند و اژدها را خواب کردند و به سراغ هری آمدند . پرفسور فیلت ویک گفت : پناه بر خدا این از کجا پیداش شد ؟ سپس از هری پرسید : چه طور طلسم سر خوردگی رو رو خودت اجرا کردی ؟ این طلسم پیشرفته ایه .
هری گفت : من نکردم !
دامبلدور پرسید : پس کی کرده ؟
هیچ کس جوابی نداد . و هیچ کسی متوجه نشد که اسنیپ در بین جمع نیست و چوب دستی اش را در دست گرفته و برای بار دوم طلسم سرخوردگی را این بار روی خودش به اجرا در می اورد و به دفترش باز میگردد.
و لرد ولدمورت بار دیگر در کشتن هری شکست خورد.
درود فرزندم
خیلی بهتر شد. علامت گذاری ها هم بهبود پیدا کردن. فقط حواست باشه که دیالوگ ها رو به این شکل و با دوتا اینتر از توصیفاتت جدا کن. این شکلی:
دامبلدور پرسید :
- پس کی کرده ؟
هیچ کس جوابی نداد . و هیچ کسی متوجه نشد که اسنیپ در بین جمع نیست و چوب دستی اش را در دست گرفته و برای بار دوم طلسم سرخوردگی را این بار روی خودش به اجرا در می اورد و به دفترش باز میگردد.
و لرد ولدمورت بار دیگر در کشتن هری شکست خورد.
تایید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی