جینی ویزلی ارام و ساکت بر روی صندلی ، پشت میزهای کتابخانه نشسته بود . در دست های استخوانی اش کتابی داشت که عنوانش چنین بود:
نکاتی که حتما در امتحانات خواهد امد .
سرش از یک لحاظ گرم کتاب و بود و از یک طرف دیگر سخت در رویا شیرین در کنار هری بودن را تصور میکرد.
-اوو.. دوشیزه ویزلی جوان رو ببین ... داری چیکار میکنی .
جینی سرش رو برگرداند و با کسی روبه رو شد که نه تنها هری بلکه خانواده اش هم اوز او متنفر بودند.
جینی درحالی که کتاب را میبست با عصبانیت گفت :
-فکر نمی کنم به تو ربطی داشته باشه مالفوی .
- اووو بله ... جینی داستان شیدایی تو و اون پاتر اشغال همه جا پخشه البته هیچ انتظاری هم نمی شد داشت معمولا دوتا بی اصل و نسب به هم میرسن . مگه نه ؟
- خفه شو مالفوی . خودتم خوب می دونی که هری شبا تو خوابگاهشه . تو فقط داری گناه خودت و پار کینسون رو گردن منو هری می اندازی .
- اووو ... جدی؟ تو چه مدرکی درباره منو پارکینسون داری که اینجوری درباره ی منو پارکینسون صحبت میکنی ویزلی !
- همون طوری که تو داری درباره ی منو هری میگی .
- ویزلی مثل اینکه خیلی دلت میخواد تا تبدیل به گرازت کنم .. هان ؟
مالفوی چوب دستی اش را بالا برد اما قبل از اینکه عکس العملی نشان دهد . جینی اونو طلسم کرد .
مالفوی روی زمین افتاد . از بینی اش به شدت خون میریخت . مو های جینی به خاطر عصبانیتش به طرز عجیبی سرخ تر از قبل خودنمایی میکرد . مسیول کتابخانه جلو اومد .
- اوه مالفوی چی شد ؟ خانم ویزلی اینجا کتابخونه ست همه اینجا به ارامش احتیاج دارن ... شما حق ندارین کسیو اینجا طلسم کنین.
-خودم اینو میدونم . اما اقای مالفوی داشت گنده تر از دهنش صحبت میکرد ... انگار کسی نمیدونه اونو پارکینسون ..
- بسه خانم ویزلی ... اینجا یه محل فرهنگیه ... اگه بخاین اینجوری صحبت کنین لطفا از کتابخونه بیرین بیرون تا تحریمتون نکردم . نانسی تو برو خانم پامفری رو خبر کن .
جینی با عصبانیت کتابش را برداشت و از کتابخانه بیرون رفت . به خودش افتخار می کرد که چنین کاری انجام داده است . حتما اگر هری و برادرهایش متوجه می شدند به او افتخار می کردند .
البته همه به جز پرسی.
درود دوباره فرزندم.
بهتر شد، اگرچه هنوزم کمبود توصیفات توی رولت حس میشه اما بهتر از رول قبلیت بود. اینجا تا حدودی میشد صحنهها رو تصور کرد. روند سوژه هم یه کمی آروم تر شده بود ولی میتونستم آرومتر از این هم بنویسی.
بخاین نه... بخواین.
با این امید که اشکالاتت توی فضای ایفا حل بشن...
تایید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی