هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶
#1
سلام

نظرتون رو درباره aedan ميخوام بدونم


مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶
#2
نام توماس مك گرايدور

چوب دستي:خيلي ضعيف چوب درخت گندم و مغز موش😅😂  ابرچوبدستي
خوانواده:جادوگران زشت و پير
گروه:اسليترين
جاروپرنده:هيچ وقت ياد نگرفت بدبخت
ولدمرت اسمشو ميگفت خودشو خيس ميكرد
زندگينامه:بيچاره درجه مرلين دانه ٠ آبدارچي محفل ققنوس نمازشم هيچ وقت غذا نميشد دوست هريپاترم بود حقوق بهش تو محفل نميدادن رفت كارگر ساختمان شد بعدش مريضي رواني گرفت افتاد تيمارستان هاگوارتز و همون جا مرد


تایید شد.
معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه. لطفا بعدا حتما برگرد و تکمیلش کن.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۹ ۲۲:۱۴:۱۷

مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶
#3
نام:توماس مك گرادر
گروه:در زمان ورود به هاگوارتز گروهي نداشت(توضيح خواهم داد)
ويژگي هاي ظاهري و اخلاقي:خوش هيكل،پوست سبزه،قد نچندان بلند،چشمان كشيده قهوه اي رنگ،دماغي قلمي و كشيده،پيشاني كوتاه و موهاي بسيار بلند به رنگ زرد.
او پسري جدي بود تا سوالي ازش نميپرسيدند جوابي نميداد با كسي شوخي نميكرد و بيشتر وقتش در كتاب خانه بود البته لازم به ذكر است اين ويژگي ها قبل مرگ او بود كه در سن بيست سالگي رخ داد.
پيشگويي شوم:در پيشگويي امده است پسري به اسم توماس متولد ميشود بسيار قدرتمند است كه زمين را به گريه خواهد انداخت در پيشگويي امده است او ناميرا است البته در زمان تولد اولش ناميرا نيست و مثل هر جادوگر ديگري تا سن مشخص عمر ميكند او زماني ناميرا ميشود كه بميرد يا كشته شود بعد از مرگ اول او بر ميگردد ولي اين بار به صورت ناميرا و دو جسم از او متولد ميشود يعني دو نفر در يك شكل متولد ميشود هر دو جسم از يك مغز دستور ميگيرند و ناميرا هستند يعني دو جسم با يك مغز در پيشگويي امده است او چوب دستي ندارد هر چوب دستي در دست بگيرد با هر مغزي،در دستش خورد ميشود در پيشگويي امده است قرار است چوب دستي از والاها ساخته شده توسط شيطان و ولدمورت برايش فرستاده شود كه قوي ترين چوب دستي قرن و تاريخ است در پيشگويي امده است او قدرت زنده كردن مرده ها را دارد البته اين قدرت زماني فعال ميشود كه چوب دستيش از اسمان برايش فرستاده شود در پيشگويي امده است او ميتواند به تمام زبان حيوانات صحبت كند و آنان را تحد تسلط خود دراورد.
ويژگي ظاهري و اخلاقي بعد مرگ اول و برگشتش به صورت ناميرا:موهاي قرمز كه دور سرش تيغ تراش شده و از پشت دم اسبي ميكند،چشمان قرمز،ته ريش قرمز و خنده ي شيطاني لباس بر تن كاملا قرمز خون مانند است بر خلاف مرگخواران ديگر در هنگام پرواز دود مشكي دور او را نميگيرد بلكه دود قرمز او را احاته ميكند.
نام بعد از مرگ اول و برگشت: توماس كبير
گروه بعد از مرگ اول و برگشت:رئيس جديد مرگخواران
چوب دستي بعد مرگ اول و برگشت:چوبش از درخت پيري كه در هاگوارتز بود مغزش از قلب شيطان و ورد هاي روي آن نوشته شده شده است كه به زبان مار است گويند ولدموت نوشته است قوي ترين چوب دستي جهان كه فقط به توماس وفادار است و خلع چوب نميشود.
جاروي پرنده:در دوران زندگي اول هيچ گاه با جاروي پرنده پرواز نكرد زيرا اين كار را مسخره ميدانست(اشاره به پرواز بدون جاروي پرنده)
جارو بعد مرگ اول و برگشت:او علاقه اي به جاروي پرنده نداشت با اين حال هديه اي از شخص نا شناس به او داده شد جارو مال مرلين بود كه همانند انسان عقل داشت يعني فرماني بهش ميدادند اگر صلاح بود انجام ميداد در سرعت هم تك بود هيچ كس آن را نميديد زيرا غيب بود و فقط توماس آن را ميديد.
نام مادر:ديانا اسنيپ(خواهر سوروس اسنيپ)
نام پدر:دونالد ادوين(مشنگ)
دوستان:در زندگي اولش دوستي نداشت بجز دايي سوروس اسنيپش
دوستان در زندگي بعد مرگ و برگشت:دست راستش سوروس اسنيپ دست چپش ولدمورت و در قلبش شيطان
ويژگي هاي فردي:در زندگي اولش معمولي بود ويژگي خاصي براي ابراز نداشت فقط بعضي از جادو ها را بدون چوب دستي ميتوانست انجام دهد.
ويژگي فردي در زندگي دوم:به زبان تمام حيوانات مسلط بود،به تمام جادو ها مسلط بود و فقط جادوي سياه استفاده نميكرد چون معتقد براي جاودانگي و قدرت تمام جادو ها و افسون ها مورد نياز است،خلع چوب نميشد،قدرتمند ترين چوب دستي را داشت،و جادوگر قرن بود،مرده زنده ميكرد.
كتاب جادوگران نوشته مرلين:در كتاب اصيل جادوگري نوشته مرلين بزرگ امده است جادوگران بزرگ وردهاي مخصوص خود را دارند يعني اسم خود را بگويند و چوب دستيشان را تكان دهند جادويي صورت ميگيرد،توماس هم ورد مخصوص خود را داشت تنها زماني فعال ميشد كه به صورت ناميرا برگشته باشد و چوب دستي معروفش در دستش باشد اين ورد قدرت گرفتن تمام قدرت ها و دانش كسي كه مورد اثابت باشد را دارد(كسي كه مورد اثابت قرار گيرد تمام قدرت دانش حتي به هر حيواني كه تبديل ميشود و ..... ميتواند بگيرد)فقط توماس ميتواند از اين ورد استفاده كند.
كارهاي مهم:زنده كردن ولدمورت،زنده كردن لي لي مادر هريپاتر بخاطر سوروس اسنيپ،زنده كردن مرلين و هديه هجده جان پيج به سوروس اسنيپ و ناميرا كردن او
دوئل هاي معروف: دوئل با هريپاتر و شكست او و بخشيدن جانش البته او را به دست ولدموت سپرد ولدمورت هم او را نكشت و به او گفت شاهد نابودي دنيا و گريه زمين باش، دوئل با سوروس اسنيپ و زانو زدن و تعظيم به وي، دوئل با دامبلدور و شكست دادن او ولي او را نكشت و افسون تنهايي بر وي زد افسون تنهايي افسوني است كه شخص تا اخر عمرش تنها در كويري ميماند، دوئل با مرلين و كشتن او مرلين را زنده كرد و سري با وي دوئل كرد
لازم به ذكر است پس از زنده كردن ولدمرت ابر چوب دستي را برايش احضار كرد و او را بهش داد و بعد دوئل كردند
چرا او قدرتمند است:ولدمورت قبل از كشته شدن توسط هريپاتر از جادوي باستاني به اسم يكي شدن با شيطان استفاده كرد و روحش را با شرطي به شيطان بخشيد و آن شرط نابودي دنيا بود(در داستانم بيشتر توضيح ميدم)
لازم به ذكر است او عاشق دوئل است و هيچ وقت دشمنش را همينطوري نميكشد و او را به دوئل دعوت ميكند از خلع چوب كردن دشمنش خوشش نميايد و قبل از كشتن يا افسون دشمنش دو بار از او درخواست پيوند به مرگخواران را ميكند.
زندگي نامه:به نام پاك ترين زن هستي مريم مقدس من دارم داستاني درباره اين شخصيت مينويسم كه بخش بخش داخل سايت قرار ميدم در زندگي نامه توضيح كوتاهي دادم زيرا داستان نويسي با زندگي نامه نويسي فرق دارد در داستاني نويسي اول در ذهن مجسم ميكنيد بعد مينويسيد ولي در زندگي نويسي تو ديواري مينويسيد بزن بريم ولدمورت🌹⚫️🙏

توماس در خانواده معمولي متولد شد مادرش ديانا اسنيپ بود و پدرش مشنگ او نميدانست جادوگر است و حتي نميدانست دايي با اسم سوروس دارد دامبلدور از پيشگويي شوم خبر داشت و آن را جدي نميگرفت تا خاطره اي به صورت تصادفي برايش فرستاده شد.او به هاگوارتز دعوت شد زماني كه ميخواست گروهبندي شود كلاه او را براي هيچ گروهي مناسب نديد در همان موقع سوروس جلو امد و اسم و فاميلش را خواست و خود را با فاميلي مادرش معرفي كرد اسنيپ با عصبانيت اسم مادرش را پرسيد وقتي او گفت ديانا اشك در چشمان سوروس جمع شد و او را در آغوش گرفت زيرا او خواهر زاده اش بود او عاشق درس معجون سازي بود چون چوب دستي نداشت زيرا هر چوب دستي در دست ميگرفت به صورت ناخداگاه خورد ميشد تا بيست سالگي در هاگوارتز تحصيل كرد و در خانه دايي اش زندگي كرد از پيشگويي شوم خبر نداشت تا اينكه اسنيپ همه چيز را به او گفت زيرا قرار بود دامبلدور افسون زنداني و يخ زدن را رويش اجرا كند او به بالاترين كوه رفت و خود را به پايين پرت كرد و كشته شد يك سال بعد طبق پيشگويي برگشت اينبار به صورت دو جسم قدرتمند و ناميرا چوب دستي قلب شيطان هم در دستش بود استيپ را پيدا كرد مرگخواران را جمع كرد ولدمورت را زنده كرد و لرد مرگخواران شد و هجده جان پيج به سوروس داد و ناميرايش كرد او عاشق دوئل بود و حتي با هريپاترم دوئل كرد همواره به دنبال آموختن بود و زنده كردن مرگخواران مرده او حتي لي لي هم بخاطر سوروس زنده كرد مدرسه اي تأسيس كرد و هاگوارتز را نابود كرد و همواره به دنبال نابودي دنيا بود و.....ادامه دارد اميدوارم لذت برده باشيد🌹
من از كلمه ناميرا زياد استفاده كردم ناميرا به معني جاودانگي و نمردن است


همچنان معرفی شخصیتتون غیر قابل تاییده. درسته که شما می‌تونین هر ویژگی اخلاقی و شخصیتی و حتی ظاهری‌ای که بخواین برای شخصیت انتخابیتون بذارین، اما چارچوب کتاب مشخصه و نباید ازش خارج شد. مثلا اسنیپ هرگز خواهری نداشت، یا دوئل کردن با هری و زنده کردن لیلی اصلا در چارچوب کتاب نیست... اگه می‌خواین ربطی به شخصیتای اصلی کتاب بدین باید به گونه‌ای باشه که در تناقض با کتاب یا خارج از تصور نباشه.
می‌دونم وقت گذاشتین، ولی متاسفانه
تایید نشد.


ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۹ ۰:۴۴:۳۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۹ ۱۵:۱۶:۵۲

مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶
#4
ماشاله رز ويزلي ماشاله موفق باشي چهارساعتم كه به درك خدافظ خوش باشين من گفتم جايي پيدا كردم برا گفتن تخيلاتم نگو اصلا اهميت نميدن هاگوارتز واقعي ديگه


شما وقتی وارد سایت شدین پیام‌شخصی‌ای دریافت کردین که مراحل ورود به ایفای نقش و قوانین داخلش بود. اگه به جای چهارساعت وقت گذاشتن، ده دقیقه وقت گذاشته بودین و اونو مطالعه کرده بودین الان چهارساعت تلاشتون از بین نمی‌رفت و همکار من مجبور به تکرار دوباره‌ی همون حرفا نمی‌شد. قوانین مشخص هستن و همه ملزم به رعایتش.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۹ ۱۴:۵۹:۰۶

مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶
#5
اين همه زحمت كشيدم
خخخ اشكاليش چي مهم نيست من از سايت ميرم چهار ساعت وقتمم كي به كي اصلا مهمه خدافظ خخخخ

شخصیت های ساختگی سال هاست بر طبق قوانین سایت تایید نمیشن.
شما میتونستید یکی از شخصیت های ناشناس تر که توی کتاب توضیحی نداره رو انتخاب کنین و به سلیقه ی خودتون شخصیتش رو شکل بدید. تصمیم با خودتونه.
به هر حال در ایفا هم هر وقت خواستید به روتون بازه.


ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۸ ۲۲:۵۰:۴۵
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۸ ۲۳:۰۱:۱۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶
#6
نام:aedan اسنيپ
گروه:در زمان ورود به هاگوارتز گروهي نداشت(توضيح خواهم داد)
ويژگي هاي ظاهري و اخلاقي:خوش هيكل،پوست سبزه،قد نچندان بلند،چشمان كشيده قهوه اي رنگ،دماغي قلمي و كشيده،پيشاني كوتاه و موهاي بسيار بلند به رنگ زرد.
او پسري جدي بود تا سوالي ازش نميپرسيدند جوابي نميداد با كسي شوخي نميكرد و بيشتر وقتش در كتاب خانه بود البته لازم به ذكر است اين ويژگي ها قبل مرگ او بود كه در سن بيست سالگي رخ داد.
پيشگويي شوم:در پيشگويي امده است پسري به اسم aedan متولد ميشود بسيار قدرتمند است كه زمين را به گريه خواهد انداخت در پيشگويي امده است او ناميرا است البته در زمان تولد اولش ناميرا نيست و مثل هر جادوگر ديگري تا سن مشخص عمر ميكند او زماني ناميرا ميشود كه بميرد يا كشته شود بعد از مرگ اول او بر ميگردد ولي اين بار به صورت ناميرا و دو جسم از او متولد ميشود يعني دو نفر در يك شكل متولد ميشود هر دو جسم از يك مغز دستور ميگيرند و ناميرا هستند يعني دو جسم با يك مغز در پيشگويي امده است او چوب دستي ندارد هر چوب دستي در دست بگيرد با هر مغزي،در دستش خورد ميشود در پيشگويي امده است قرار است چوب دستي از والاها ساخته شده توسط شيطان و ولدمورت برايش فرستاده شود كه قوي ترين چوب دستي قرن و تاريخ است در پيشگويي امده است او قدرت زنده كردن مرده ها را دارد البته اين قدرت زماني فعال ميشود كه چوب دستيش از اسمان برايش فرستاده شود در پيشگويي امده است او ميتواند به تمام زبان حيوانات صحبت كند و آنان را تحد تسلط خود دراورد.
ويژگي ظاهري و اخلاقي بعد مرگ اول و برگشتش به صورت ناميرا:موهاي قرمز كه دور سرش تيغ تراش شده و از پشت دم اسبي ميكند،چشمان قرمز،ته ريش قرمز و خنده ي شيطاني لباس بر تن كاملا قرمز خون مانند است بر خلاف مرگخواران ديگر در هنگام پرواز دود مشكي دور او را نميگيرد بلكه دود قرمز او را احاته ميكند.
نام بعد از مرگ اول و برگشت:aedan كبير
گروه بعد از مرگ اول و برگشت:رئيس جديد مرگخواران
چوب دستي بعد مرگ اول و برگشت:چوبش از درخت پيري كه در هاگوارتز بود مغزش از قلب شيطان و ورد هاي روي آن نوشته شده شده است كه به زبان مار است گويند ولدموت نوشته است قوي ترين چوب دستي جهان كه فقط به aedan وفادار است و خلع چوب نميشود.
جاروي پرنده:در دوران زندگي اول هيچ گاه با جاروي پرنده پرواز نكرد زيرا اين كار را مسخره ميدانست(اشاره به پرواز بدون جاروي پرنده)
جارو بعد مرگ اول و برگشت:او علاقه اي به جاروي پرنده نداشت با اين حال هديه اي از شخص نا شناس به او داده شد جارو مال مرلين بود كه همانند انسان عقل داشت يعني فرماني بهش ميدادند اگر صلاح بود انجام ميداد در سرعت هم تك بود هيچ كس آن را نميديد زيرا غيب بود و فقط aedan آن را ميديد.
نام مادر:ديانا اسنيپ(خواهر سوروس اسنيپ)
نام پدر:دونالد ادوين(مشنگ)
دوستان:در زندگي اولش دوستي نداشت بجز دايي سوروس اسنيپش
دوستان در زندگي بعد مرگ و برگشت:دست راستش سوروس اسنيپ دست چپش ولدمورت و در قلبش شيطان
ويژگي هاي فردي:در زندگي اولش معمولي بود ويژگي خاصي براي ابراز نداشت فقط بعضي از جادو ها را بدون چوب دستي ميتوانست انجام دهد.
ويژگي فردي در زندگي دوم:به زبان تمام حيوانات مسلط بود،به تمام جادو ها مسلط بود و فقط جادوي سياه استفاده نميكرد چون معتقد براي جاودانگي و قدرت تمام جادو ها و افسون ها مورد نياز است،خلع چوب نميشد،قدرتمند ترين چوب دستي را داشت،و جادوگر قرن بود،مرده زنده ميكرد.
كتاب جادوگران نوشته مرلين:در كتاب اصيل جادوگري نوشته مرلين بزرگ امده است جادوگران بزرگ وردهاي مخصوص خود را دارند يعني اسم خود را بگويند و چوب دستيشان را تكان دهند جادويي صورت ميگيرد،aedan هم ورد مخصوص خود را داشت تنها زماني فعال ميشد كه به صورت ناميرا برگشته باشد و چوب دستي معروفش در دستش باشد اين ورد قدرت گرفتن تمام قدرت ها و دانش كسي كه مورد اثابت باشد را دارد(كسي كه مورد اثابت قرار گيرد تمام قدرت دانش حتي به هر حيواني كه تبديل ميشود و ..... ميتواند بگيرد)فقط aedan ميتواند از اين ورد استفاده كند.
كارهاي مهم:زنده كردن ولدمورت،زنده كردن لي لي مادر هريپاتر بخاطر سوروس اسنيپ،زنده كردن مرلين و هديه هجده جان پيج به سوروس اسنيپ و ناميرا كردن او
دوئل هاي معروف: دوئل با هريپاتر و شكست او و بخشيدن جانش البته او را به دست ولدموت سپرد ولدمورت هم او را نكشت و به او گفت شاهد نابودي دنيا و گريه زمين باش، دوئل با سوروس اسنيپ و زانو زدن و تعظيم به وي، دوئل با دامبلدور و شكست دادن او ولي او را نكشت و افسون تنهايي بر وي زد افسون تنهايي افسوني است كه شخص تا اخر عمرش تنها در كويري ميماند، دوئل با مرلين و كشتن او مرلين را زنده كرد و سري با وي دوئل كرد
لازم به ذكر است پس از زنده كردن ولدمرت ابر چوب دستي را برايش احضار كرد و او را بهش داد و بعد دوئل كردند
چرا او قدرتمند است:ولدمورت قبل از كشته شدن توسط هريپاتر از جادوي باستاني به اسم يكي شدن با شيطان استفاده كرد و روحش را با شرطي به شيطان بخشيد و آن شرط نابودي دنيا بود(در داستانم بيشتر توضيح ميدم)
لازم به ذكر است او عاشق دوئل است و هيچ وقت دشمنش را همينطوري نميكشد و او را به دوئل دعوت ميكند از خلع چوب كردن دشمنش خوشش نميايد و قبل از كشتن يا افسون دشمنش دو بار از او درخواست پيوند به مرگخواران را ميكند.
زندگي نامه:به نام پاك ترين زن هستي مريم مقدس من دارم داستاني درباره اين شخصيت مينويسم كه بخش بخش داخل سايت قرار ميدم در زندگي نامه توضيح كوتاهي دادم زيرا داستان نويسي با زندگي نامه نويسي فرق دارد در داستاني نويسي اول در ذهن مجسم ميكنيد بعد مينويسيد ولي در زندگي نويسي تو ديواري مينويسيد بزن بريم ولدمورت🌹⚫️🙏

Aedan در خانواده معمولي متولد شد مادرش ديانا اسنيپ بود و پدرش مشنگ او نميدانست جادوگر است و حتي نميدانست دايي با اسم سوروس دارد دامبلدور از پيشگويي شوم خبر داشت و آن را جدي نميگرفت تا خاطره اي به صورت تصادفي برايش فرستاده شد.او به هاگوارتز دعوت شد زماني كه ميخواست گروهبندي شود كلاه او را براي هيچ گروهي مناسب نديد در همان موقع سوروس جلو امد و اسم و فاميلش را خواست و خود را با فاميلي مادرش معرفي كرد اسنيپ با عصبانيت اسم مادرش را پرسيد وقتي او گفت ديانا اشك در چشمان سوروس جمع شد و او را در آغوش گرفت زيرا او خواهر زاده اش بود او عاشق درس معجون سازي بود چون چوب دستي نداشت زيرا هر چوب دستي در دست ميگرفت به صورت ناخداگاه خورد ميشد تا بيست سالگي در هاگوارتز تحصيل كرد و در خانه دايي اش زندگي كرد از پيشگويي شوم خبر نداشت تا اينكه اسنيپ همه چيز را به او گفت زيرا قرار بود دامبلدور افسون زنداني و يخ زدن را رويش اجرا كند او به بالاترين كوه رفت و خود را به پايين پرت كرد و كشته شد يك سال بعد طبق پيشگويي برگشت اينبار به صورت دو جسم قدرتمند و ناميرا چوب دستي قلب شيطان هم در دستش بود استيپ را پيدا كرد مرگخواران را جمع كرد ولدمورت را زنده كرد و لرد مرگخواران شد و هجده جان پيج به سوروس داد و ناميرايش كرد او عاشق دوئل بود و حتي با هريپاترم دوئل كرد همواره به دنبال آموختن بود و زنده كردن مرگخواران مرده او حتي لي لي هم بخاطر سوروس زنده كرد مدرسه اي تأسيس كرد و هاگوارتز را نابود كرد و همواره به دنبال نابودي دنيا بود و.....ادامه دارد اميدوارم لذت برده باشيد🌹
من از كلمه ناميرا زياد استفاده كردم ناميرا به معني جاودانگي و نمردن است


شخصیت های ساختگی تایید نمیشن. لطفا از لیست شخصیت ها یه شخصیت اسلیترینی و یا بی گروه انتخاب کنین و اینجا معرفی کنین.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۸ ۲۲:۴۰:۴۶

مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲:۳۵ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
#7
به نام پاكترين زن هستي مريم مقدس
داستان شماره هشت كاراگاه نمايشنامه نويسي
اول از همه خوشحالم كه به اين سايت اومدم و بايد بگم كه هر نه قسمت هريپاتر رو ديدم ولي كتاب هايش رو مطالعه نكردم و عاشق كتاب نويسي هستم و ميخواستم كتابي هم با موضوع جادو بنويسم ولي از تقليد زياد خوشم نميامد كه با شكر خدا اينجا رو پيدا كردم
داستاني كه ميخوام بنويسم اسمش پيشگويي شوم است كه با خستگي زياد توانستم يك بخش خيلي كوچيك رو بنويسم اميدوارم وارد مرحله بد بشم اگر غلط إملايي يا مرتب نبودن جمله اي را ديديد ببخشيد زيرا تازه واردم بزن بريم ولدمورت⚫️😂

پروفسر تازه چشمانش گرم شده بود،كم كم چرت به سراغش ميامد روي صندليش بود و پشتش را به ميز كارش زده بود

تق تق

ناگهان جغدي با سرعت از پنجره اي كه دقيقا رو به روي ميز كار دامبلدور بود وارد شد به قدري سرعت جغد زياد بود كه با پشت سرپيرمرد برخورد كرد شكه شد بلند شد و سرش سنگيني ميكرد دستش را بر موهاي بلند سفيدش برد و جغد جواني را بيرون اورد،جغد با چشمان گشاد شده به او خيره شد و ناگهان براي تلافي گاز محكمي از دست دامبلدور گرفت.
جغد را ناز كرد و زير لب گفت:آخ مرد جوان قصد ناراحتي شما رو نداشتم عذرخواهي من را بپذيريد
ناگهان جغد روي ميز كار دامبلدور پريد و تعظيمي به وي كرد و بعد روي سر پيرمرد پريد و نامه اي كه بر سر وي جا مانده بود را بر دهان گرفت و بالهايش را برهم زد و بالا و بالاتر رفت نامه را رها كرد و درست در دست دامبلدور قرار گرفت.
رو به جغد كرد و گفت ممنون دوست من
همينطور به پرواز جغد خيره شده بود ناگهان قلبش از تپش افتاد روي پاكت علامت مرگخواران بود.
ناگهان با سرعت به طرف شمشير گريفندور رفت و محكم آن را در دست گرفت و زير لب وردي زمزمه كرد و گفت قدرت و ناگهان شمشير به رنگ آبي اسماني درامد،با شمشير پاكت را با حساسيت و وسواس خراش داد با يك دستش پاكت را از بغل فشار داد و داخلش را نگاه كرد چشمانش گشاد شد بي آن كه متوجه شود شمشير از دستش افتاد دستش را داخل نامه فرو كرد دو چيز را بيرون اورد،يك نامه و يك بطري بسيار كوچك در بسته كه با ابر هاي سياه پر شده بود شيشه را بر نزديكي چشمانش برد و با خودش گفت تا به امروز خاطره اي به اين سياهي،پليدي نديده بودم شيشه را روي ميز كارش گذاشت شيشه خود را با قدرت به اين طرف و آن طرف ميزد انگار خاطره داخلش عجله داشت براي ديده شدن براي همين شيشه را ورداشت و در جيبش گذاشت در اتاقش را بست و با احتياط پشت در را نگاه كرد مبادا كسي فال گوش ايستاده باشد
به طرف ميز كارش رفت بر روي صندلي مخصوصش نشست،چوب دستيش را بر دست گرفت و وردي خواند و گفت ظاهر شو عينكش ظاهر شد آن را روي صورتش گذاشت و با دقت شروع به خواندن نامه كرد

"دامبلدور دوست قديمي عذرخواهي ميكنم كه نميتوانم خودم را معرفي كنم يك پسر تقريبا دوازده ساله در نزديكي خانه ما زندگي ميكند رفتارهاي بسيار عجيبي دارد او از طرف پدر مشنگ و از طرف مادر جادوگر است اين چند سال كه حركاتش را زير نظر داشتم ميتوانم به جرعت بگويم حركاتش همانند اسمش رو نبر است حتي ميتوان گفت قوي تر دوست پير من بايد فكر اساسي بكني تمام خاطره اين چند سال رو توي اون شيشه گذاشتم به دقت نگاه كم"

دامبلدور دستش را روي پيشاني خود قرار داد و چند ثانيه اي به فكر فرو رفت و دستش را مشت كرد و فشار داد گويا اعصبي است به طرف كمد لباس هايش رفت چوب دستيش را تكان داد و وردي زمزمه كرد و گفت تبديل شو ناگهان كمد به ظرف بزرگ طلايي كه داخلش آبي به رنگ خون بود تبديل شد اين ظرف مخصوص ديدن خاطرات مربوط به مرگخواران يا خاطرات نحس و شوم بود دامبلدور نفس عميقي كشيد و دست بر جيبش كرد و بطري را دراورد در آن را باز كرد ناگهان از داخل بطري خاكستر هاي سياه بيرون آمد تمام اتاق شروع به لرزيدن كرد دامبلدور از چشمانش اشكي جاري شد و گفت پيشگويي هميشه درست است و بطري را داخل ظرف نحس انداخت صورتش را داخل ظرف برد و به خاطره پيوست
دامبلدور پسري خوش هيكل پوستي سبزه قد نچندان بلند چشمان كشيده ي قهوه اي رنگ دماغي قلمي و كشيده پيشاني كوتاه و موهاي بسيار بلند به رنگ زرد را ديد پسراني اطرافش بودند او را زمين زده بودند و با حرف هايشان تحقيرش ميكردند پسر ناگهان به شدت اعصبي شد زيرا اسم پدر مشنگش را اورده بودند چشمانش را بست گويا وردي ميخواند ناگهان چشمانش قرمز شد اطرافش دوده خاكستري گرفت و زمين به شدت ميلرزيد انگار زلزله آمده است و دستش را تكان داد و چند پسر اطرافش را پرت كرد.
دامبلدور در خاطره سرگردان بود باز پسر را ديد كه روي جفت پايش نشسته و به زبان مارها و اژده ها صحبت ميكند و آن ها را فرا ميخواند ناگهان دامبلدور فرياد زد كافي است و به دفترش برگشت و شروع كرد به گريه كردن و اسنيپ را با داد زدن صدا كرد
اسنيپ:دامبلدور مشكلي پيش اومده
دامبلدور :دو كار ضروري برات دارم اولي پيغامي به پروفسور پاتر بفرستيد و ايشون رو به هاگوارتز دعوت كنيد براي تدريس درس مبارزه با جادوي سياه
و خبر مهم ترم شاگرد جديد منحصر به فردي قراره بياد اينجا اسمش aedan هست براش نامه بفرستيد و اون رو دعوت كنيد به هاگوارتز و اسنيپ صدرصد كلاه اون رو به اسليترين ميفرسته پس.....ادامه دارد
اميدوارم از بخشي كوچيك از داستانم لذت برده باشيد🌹

درود فرزندم

بد نبود، سوژه‌ی تازه‌ای رو از عکس خلق کرده بودین. فقط حواست به علائم نگارشی باشه و با دوتا اینتر دیالوگ ها رو از توصیفات جدا کن.

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۷ ۲:۴۹:۴۴
ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۷ ۳:۰۲:۰۴
ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۷ ۳:۰۴:۴۳
ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۷ ۳:۰۷:۰۴
ویرایش شده توسط Deaths.Severus در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۷ ۳:۱۱:۰۸
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۸ ۱۳:۰۳:۴۷

مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶
#8
سلام من عاشق اين مدرسم توي مدرسه زياد گشتم و الان مثل اينكه مرحله اول اينجاس من مادرم جادوگر بود پدرم مشنگ عاشق استاد اسنيپم در ضمن من عاشق جادوي سياهم بين خودمون بمونه و عاشق گروه اسليترين از هريپاترم بدم مياد ميتونم با مارها هم صحبت كنم خوب زود باش منو بفرس اسليترين⚫️😡


مرگخواران⚫️💪🏻تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.