پست اول...
_سلینا گفتم فقط 5 میلی متر. حواست باشه، نشه 6 میلی متر!
_باشه باشه. کوتاه کردن مو که کاری نداره.
سلینا بعد از زدن این حرفش بلاتریکس رو روی یک صندلی نشوند و روپوش مخصوص رو کاملا روی بلاتریکس انداخت و توانایی هر اقدامی رو از بلاتریکس گرفت.
او حتی توی عمرش قیچی از نزدیک ندیده بود، چه برسه به کوتاه کردن مو!
ولی خواستن توانستن است. هر کسی میتونه هر کاری رو که بخواد انجام بده. هممم... ولی خب اینکه درست انجام بده یا خرابکاری کنه بحثش جداست.
سلینا خیلی شیک همون طور که یه آلوچه ترش با نمک اضافی میذاشت تو دهنش، قیچی رو به موهای بلاتریکس نزدیک کرد.
_بلا، ناظر عزیز، تکون نخوری ها.
و پس از زدن این حرف کارش رو شروع کرد.
15دقیقه بعد...
_تموم نشد؟!
_نه!
30دقیقه بعد...
_تموم نشد؟!
_هممم...نه یکم مونده!
_
1ساعت بعد...
_تموم شد؟!
این حرف رو این بار بلاتریکس جوری زد که اگه تموم هم نشده بود سلینا باید میگفت تموم شده.
_تموم شد!

خب حالا بزار ببینم چقدر خوشگل شدی!
_کوتاه کردن 5 میلی متر مو چه ربطی به خوشکل شدن داره؟!
سلینا بی توجه به حرف بلاتریکس هکتور و بقیه اعضای اسلایترین رو خبر کرد. همه جلوی بلاتریکس جمع شده بودن. توی چهره هر کدوم یه احساسی میشد پیدا کرد. ترس، تعجب، خنده، بهت و...
اما بلاتریکس این حجم از تنوع نگاه ها رو برای کوتاه شدن موهاش اونم به اندازه ی 5 میلی متر درک نمی کرد. یعنی این قدر فرق کرده بود؟!
بلاتریکس صبر رو دیگه جایز ندونست.
_ چرا اینجوری بهم زل زدین؟! برین به کاراتون برسین. اخر سالی اتاقاتون رو گرد گیری کنین.
_بلا خیلی باحال شدی.
_خیلی قشنگ شدی!
_اهومم... تنوع چیز خوبیه.
_فیس فیس.
_به نظرم سبزم رنگ کنی موهاتو عالی میشه.
_بلا موهات کو؟
همین یک جمله از فرد مجهول النام کافی بود تا بلاتریکس دستانش رو به سمت موهایش برساند. ولی دیگه مویی نبود. یعنی بود ولی در حد 5 سانتی متر!
مدل موی پسرانه به بلاتریکس میومد؟! نمی یومد؟!
بلاتریکس آتشین شد.
_سلللللللللیییییییییناااااااااا!
سلینا که خیلی وقت پیش دم نداشتش رو گذاشته بود روی کولش و فرار کرده بود. و سایر اعضا هم فرار رو به قرار ترجیح دادن.
اما با داد بلاتریکس چوب شدن و سر جاهاشون استادن.
_کجا میرین؟ بیاین موهای منو درست کنین!
_دقیقا چجوری؟
بلاتریکس خیلی عصبانی بود. خیلی خیلی زیاد. در حدی که می توانست با ناخن هایش هر کسی رو که میبیند از زمین محو کند. مخصوصا سلینا رو. اما با یک و دو تا نفس عمیق به یه نتیجه کاملا منطقی ای رسید. بروی صندلی ای نشست و پای راستش رو روی پای چپش انداخت و دست به سینه به اعضای گروهش نگاه کرد. فعلا با آنها کار داشت!
_همون طور که موها رو میشه کوتاه کرد میشه بلندش هم کرد. پس میتونین درستش کنین. پس درستش کنین. سریع!