هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵:۵۴ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲
#1
سوزان بونز
گروه هاگوارتز:هافلپاف
جبهه:محفل ققنوس
محل تولد:انگلستان، لندن
چوبدستی: چوب درخت گردو، هسته ای از قلب اژدها، ۳۲ سانتی متر طول، انعطاف پذیر
پاترونوس:گربه
جارو: نیمبوس ۲۰۰۰
چهره:موهای مشکی، چشم های عسلی، صورتی لاغر، لب هایی کوچک، پوست گندمی
علایق:کتاب خواندن، خوردن قهوه


متاسفانه معرفی شخصیتت خیلی کوتاه‌تر از اونیه که بتونم تاییدت کنم. لطفا سعی کن یکم بیشتر راجع به ویژگی‌های اخلاقی و داستان زندگی شخصیتت برامون بگی. توقع ندارم از الان یه شخصیت‌سازی کامل ارائه بدی، ولی با این مقدار در واقع انگار هیچی از این شخصیت نمی‌دونیم که برای شروع خیلی کمه! لطفا با یه معرفی شخصیت کامل‌تر برگرد.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۴ ۲۲:۰۲:۴۰


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸:۳۲ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲
#2
من عاشق کتابم
دوستای زیادی ندارم
درونگرا و منطقیم
اما اگه دوستام بهم نیاز داشته باشن همه جوره کمکشون میکنم حتی شده جونمو هم به خطر میندازم.
حیوون موردعلاقم گربه اس و رنگ موردعلاقم بنفشه.
عاشق موسیقیم‌
ماجراجویی رو هم خیلی دوست دارم
همین دیگه، حالا بگو تو کدوم گروهم؟



پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱:۵۹ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲
#3
هری مضطرب در زندان عمارت مالفوی ها قدم میزد.
هنگام (فرار) از دست مرگخوار ها رون به شدت مجروح شده بود و هرماینی با (دستمال) تمیزی مشغول پانسمان زخم بود.
جراحات به قدری زیاد بود که جادو هم کاری از پیش نمیبردند.
هری با التماس به هرماینی گفت: میشه محض رضای خدا دو دقیقه (گریه) نکنی؟ باید نقشه ای بکشیم و از اینجا فرار کنیم.
هرماینی پاسخ داد: کدوم یکی از نقشه های ما تا حالا درست پیش رفته؟ همیشه آخرش همه چیز خراب میشه. یادت رفته؟ همین (دیروز) به وزارت سحر و جادو رفتیم و چیزی نمانده بود ما را بکشند.
در همان لحظه، بلاتریکس لسترنج با خنده هایی که بر روی (اعصاب) هری خط میکشید وارد شد.
بلاتریکس با چشمانی شرور چند قدم‌به هری نزدیک شد و زمزمه کرد: لرد سیاه با دیدنت پاداش خوبی بهم میده، هری پاتر!
و سپس خنده بلندی سر داد.
هری به سمت بلاتریکس هجوم برد اما هرماینی او را متوقف کرد.
هرماینی: هری، آروم باش.
بلاتریکس سرخوش از زندان بیرون رفت.
هرماینی: هری من یک (فکر) خوب برای فرار دارم ولی...
هری: ولی چی؟
هرماینی: این دیوونگی محضه!
ناگهان دابی ظاهر شد، هری با هیجان گفت:دابی تو اینجا چکار میکنی؟
دابی: دابی برای نجات هری پاتر اومده.
هری و هرماینی لبخند عمیقی زدند و سپس هری،ون و هرماینی دست دابی را گرفتند و میان زمین و آسمان به (پرواز) در آمدند و در چشم بهم زدنی به ویلای صدفی منتقل شدند.


خوب نوشته بودی. اشکالش این بود که هر از گاهی بین لحن های کتابی و محاوره‌ای جهش میزدی!
و نکته‌ی دیگه‌ای که وجود داره اینه که وقتی میخوای دیالوگ بنویسی باید قبل از دیالوگت از (-) استفاده کنی.
مثلا این شکلی:
- میشه محض رضای خدا دو دقیقه (گریه) نکنی؟ باید نقشه ای بکشیم و از اینجا فرار کنیم.

ولی به جز اینا ایراد خاصی نیست که بخوام بهش اشاره کنم. پس...

تایید شد!

مرحله‌ی بعد: گروهبندی!


ویرایش شده توسط تری بوت در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۴ ۱۸:۱۱:۴۲


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۱۱:۴۴ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲
#4
مرگ بر هاگوارتز سایه افکنده بود.
سپاه (ولدمورت) هاگوارتز را محاصره کرده بود.
دانش آموزان، اساتید و اعضای محفل (خسته) و زخمی بودند.
کشته های جنگ همچون افرادی که در (خواب) عمیقی فرو رفته باشند بر روی زمین دراز کشیده بودند.
برای همه مثل روز (روشن) بود که لرد سیاه به دنبال چیست، او هری پاتر را میخواست.
هری (شنل نامرئی) کننده را به رون داد و گفت: نذارید دست مرگخوار ها بیوفته، شیء ارزشمندیه.
هرماینی با‌ بغض گفت:هری، میخوای تسلیم بشی؟
هری با شجاعت پاسخ داد: آخرین جان پیچ ولدمورت منم، باید با پای خودم به سوی مرگ برم تا دوستانم و هاگوارتز را نجات دهم.
آنگاه با قدم هایی استوار به سمت ولدمورت رفت و (چوبدستی) اش را با اقتدار به سمت ولدمورت گرفت و (طلسم) سکتوم سمپرا را فریاد زد.
آن‌گاه نبردی عظیم میان ارباب تاریکی و هری پاتر جوان آغاز شد.



داستانی که می‌نویسین باید شامل این کلمات باشه.

بنابراین با عرض خسته نباشید، باید بگم که فعلا
تایید نشد.

اما منتظریم تا با داستان بعدیت برگردی.



ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۴ ۴:۰۰:۱۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.