اما جعفر، مثل روندا فکر نمی کرد. اون با دلسوزی نگاهی در عمق چشمان آگلانتاین انداخت. عمق چشمان آگلانتاین خیلی زیاد بود. خیلی خیلی زیاد بود. جعفر در اعماق چشمان آگلانتاین محو شده بود که با دیدن تابلوی" منطقه شنا ممنوع! عمق زیاد!" روبرو شد و مجبور شد از اعماق چشمان آگلانتاین بیرون بیاد. سپس متوجه خستگی عمیق تری در صورت و اندام آگلانتاین شد که حتی از ساق پای آگلانتاین هم، خستگی اش قابل تشخیص بود.
جعفر با خودش فکر کرد که شاید آگلانتاین نیاز داره که کمی ریلکس کنه. به هرحال آگلانتاین 52 پست هست که بدون لحظه ای توقف درحال ویزیت کردن و بیماری چِپونی به مریضایی بود که فقط و فقط برای یه کارت تاییدیه سلامت و اینا... به بیمارستان میومدن. پس حداقل حقش این بود که یه استراحت به کمر ناقصش بزنه.
جعفر به سمت میز آگلانتاین رفت. قلم پر آگلانتاین رو برداشت و روی چوبش نوشت "استراحت"! سپس چوبش رو به کمر آگلانتاین زد. اما آگلانتاین از سوژه بیرون نرفت و با نگاهی پر از تعجب به جعفر زل زده بود. جعفر هم با صورتی بی احساس به آگلانتاین زل زده بود. جعفر چوبش رو بالا برد و با شدت به سر آگلانتاین کوبید.
آگلانتاین هنوز هم از سوژه بیرون نرفته بود و همچنان با نگاهی متعجبانه به جعفر زل زده بود. روندا هم هر چند لحظه ای یکبار نگاهش رو بین جعفر و آگلانتاین پخش می کرد. جعفر که از سمجی آگلانتاین کلافه شده بود، به سلاح نهاییش رو آورد. از جیب شلوارش پیچگوشتی چارسویی در آورد، پیرهن آگلانتاین رو بالا زد و پیچگوشتی رو در نافش فرو کرد.
آگلانتاین با همون نگاه متعجبانه قبلی به جعفر زل زده بود. ناگهان شکمش افتاد. دو پای آگلانتاین به دو طرف افتادن و تمام اعضاش از هم جدا شدن. جعفر پیچگوشتی رو انداخت هوا و بعد از اینکه یه دور چرخید، گرفتش و رو به روندا گفت:
- بابام همیشه میگفت "پیچگوشتی فقط پیچ باز نمی کنه!"
از گوشه مطب جارو برقی رو برداشت. آگلانتاین رو جارو کرد و کیسه جارو رو از پنجره به بیرون خالی کرد. برگشت و روندا رو دید که منتظر مریض روی صندلی نشسته.
- گوسفندای من خوابش میکنن. پیچگوشتی من بازش میکنه. خودم جمش میکنم. تو باید دکتر بشی؟ بابام همیشه میگفت " رو که نیست، سنگ رو سنگ بند نمیشه!"
- خب منم باید یکاری بکنم!
- بابام همیشه میگفت" در دیزی بازه، حیای گربه رو باید دم حجله کشت!"
هنگامی که جعفر و روندا سر دکتر بودن بحث می کردن، در مطب باز شد و درپوش چاه حموم وارد شد.