خاطرات یک گریفندوریقسمت دومهری با شنیدن صدا نزدیک بود خودش را خیس کند. گودریک قدمی به جلو انداخت و با دستش بر شانه او زد و او را برگرداند و بعد نقاب روی سرش را برداشت.
گودریک: « پرفسور مک گونگال ... شمایین؟!
... ببخشد مزاحم شدم »
گودریک به سرعت از آنجا دور شد و به همان سکوی تماشاگران برگشت و هری را که در نقاب مک گونگال بود تنها گذاشت. هری خنده ای کرد و رو به آنجلینا کرد و گفت: « ایول دختر ... اصلا متوجه دیگر چیز ها نشد
»
آنجلینا چشمکی به هری زد و بعد رو به دیگر بازیکنان کوییدیچ کرد و گفت: « خب امروز تمرین نمی کنیم چون تمرین ها خیلی خزن
و به جاش یه بازی دوستانه می کنیم و تیم کوییدیچ اسلایترین »
در همین لحظه در رختکن دیگر ورزشگاه بازیکنان تیم کویدیچ اسلایترین بیرون آمدند و هر کدام با چهره های آمیخته با خنده های شیطانی به گریفی ها که هر کدام در پشت دیگری قایم شده بودند ، نگاه می کردند.
استرجس: « بهتر نیست همون تمرین های خز رو انجام بدیم؟
»
آنجلینا با حرکت سرش مخالفت خود را به اون نشان داد و بعد سوار جارو خود شد و پرواز کرد. به دنبال او بقیه گریفی ها هم به پست های خود رفتند و همه چیز آماده ی یه بازی کاملا دوستانه شد.(
)
وضعیت هوا هم مشکلی برای آنها ایجاد نمی کرد چون کاملا آفتابی و بدون هیچ گونه نسیم و یا حتی باد بود. اسایترینی ها هم در مکان های خود قرار گرفته بودند و کاپیتان آنها نیز همانند کاپیتان گریفندور در وسط میدان بودند.
کاپیتان اسلایترین: « هر کی به امتیاز 150 برسه برندست ... قبول؟ »
استرجس: « هر چی شما بگید
»
و در همین لحظه توپ های مختلف کوییدیچ از جعبه کوییدیچ خارج شدند و وارد میدان شدند. کاپیتان اسلایترین قبل از اینکه استرجس توپی را مشاهده کند ، آن را قاپید و به طرف جلو شروع به حرکت کرد. دیگر مهاجمان اسلایترین نیز به دنبال او رفتند.
در سکوی تماشاگران ریگولوس تیم اسلایترین را تشویق می کرد و در سوی دیگر جسیکا گریفندور را تشویق می کرد و همینطور سعی داشت و با پرتاب کردن کتاب ها و دفترهایش به ریگولوس بفهماند که باهاش قهر کرده است چون اسلایترین را تشویق می کند.(
)
اسلایترینی ها اولین گل مسابقه را زده بودند و 10 بر صفر از گریفندور جلو افتاده بودند در حالی که گریفندوری ها حتی از جای اول خود تکان هم نخورده بودند.
آنجلینا: « لعنتی ها یه تکونی بخورید دیگه
»
صدای فریاد آنجلینا در تمام ورزشگاه پیچید و باعث شد یک شوک روحی در تیم کوییدیچ گریفندور ایجاد شود و باعث شد آنها به خود بیایند.
دروازبان توپ را محکم به آنجلینا رساند. او به سرعت شروع به حرکت کرد و قبل از اینکه با یکی از بازیکنان اسلایترین برخورد کند ، توپ را به طرف استرجس فرستاد. استرجس با دیدن توپ که داشت به طرفش می آمد ، قرمز رنگ شد و نزدیک بود از جارو بیفتد اما قبل از آن یک اسلایترینی توپ را قاپید.
استر: « خدا رفتگانت رو بیامرزه ... زهر ترک شد » (
)
پنچ دقیقه بعداسلایترین 140 امتیاز گرفته بود و گریفندوری ها هنوز در حال انجام دادن تاکتیک های خود بودند. آنجلینا به هر کدام از بازیکنان گریفندور یک سیلی محکم زده بود تا به خود بیایند البته به استرجس یک اعتراض نامه نوشته بود و در ارتباط با مدیران ارسال کرده بود.(
)
آنجلینا در آخر نیز به طرف هری رفت و دو سیلی محکم به او زد و گفت: « اگر اسنیچ رو بگیری می بریم ، اما اگر نگیری ، گودریک می فهمه کسی که من دارم باهاش صحبت می کنم مک گونگال نیست
»
بازی دوباره آغاز شد. گریفندوری ها در محوطه ی دفاعی با هم پاسکاری می کردند و قصد داشتند وقت را بگذرانند تا بلکه هری بتواند اسنیچ را بگیرد. هری دورتادور ورزشگاه می چرخید تا بلکه اسنیچ را پیدا کند که ناگهان در سکوی تماشاگران چیز درخشانی دید و به طرفش رهسپار شد. کمی دیگر که نزدیک شد ، فهمید که اسنیچ در بغل گودریک گریفندور هست در حالی که خود گودریک نمی داند.
هری: « گودریک جان ... میشه اون اسنیچ رو بدی به من؟ »
در همین لحظه صدای انجلینا به گوش هری رسید که می گفت: « زود باش هری اونا توپ رو گرفتن »
گودریک نگاهی به هری که در نمای مک گونگال بود ، کرد و گفت: « پرفسور شما از کی شروع به بازی کوییدیچ کردین؟ »
هری: « بعدا بهتون می گم گودریک جان ... حالا میشه اون اسنیچ رو بدین به من؟
»
گودریک هنوز در کمال تعجب به صورت هری نگاه می کرد و وقتی زخم روی پیشانی او را دید ، نزدیک تر شد اما هری به طرفش رفت و اسنیچ را از بغل گودریک برداشت. در همین لحظه صدای شرو و شوق اسلایترینی ها آمد که بازی را برده بودند اما هری به طرف میانه میدان رفت و فریاد زد: « ما بردیم » و اسنیچ را در بالا قرار داد.
یکی از اسلایترینی جلو آمد و گفت: « ما قبل از اون گل آخر رو زدیم. »
آنجلینا: « از کجا معلوم؟
»
اسلایترینی ها متعجب شدند و چیزی برای گفتن نیافتند اما ناگهان یکی از اسلایترینی ها گفت: « از کجا معلوم شما اسنیچ رو زودتر گرفتین؟
»
گریفندوری ها: «
»
تمامی بازیکنان حاضر در زمین در سکوت فرو رفته بودند و نمی دانستند چه چیزی بگویند که ناگهان بازیکنان تیم هافلپاف و راونکلاو وارد ورزشگاه شدند و کاپیتان آنها نزدیک تر آمدند و گفتند: « خب دیگه ورزشگاه رو ترک کنید ... وقت تمرینتون تموم شده
»
اعضای تیم گریفندور و اسلایترین که هنوز سوال چه تیمی برد؟ در مغزشان وجود ، داشت میدان را ترک کردند. در سکوی ورزشکاران نیز جسیکا و ریگولوس در حال شادی بودند و داد می زدند: « هورا ... مساوی شدیم
»
در همین لحظه گودریک به رختکن ورزشگاه آمد و رو به هری کرد و گفت: « آقای پاتر حالتون خوبه؟
»