هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: گریف تی وی!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶

آبرفورث دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱
از اتاق مدیریت هاگزهد
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 78
آفلاین
به نام خالق مرلین
سلام به همه خوبین ،چطورین به برنامه تلوزیونی ما خوش اومدین برنامه(طنزکده)،هورا ،امروز یه معما داریم هرکی جواب بده خیلی باهوشه ،معما اینه:«اون چیه که زرده درازه ،موزه؟»هوم نمیدونین یزره اون سلول های خاکستریتون فشار بیارید،خب معلومه(موزه) ،خب یه معما دیگه حضرت عیسی چندتا حیوون باخودش برد تو کشتی ها؟ فکر کنید،نمیدونید؟ خب اون حضرت نوح بود نه عیسی خب عزیزان به یک پست رسیدیم که یک پسر درباره ازدواج نوشته بخوانینش وکیف کنید ،انشا:
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

خنده دار بود نه؟
خب بسه دیگه ،یه جک بگم تموم شه بره ،جک:
یه قانون نانوشته تو همه کارتون ها اینه که،
تا وقتی که به پایین نگاه نکنی نیروی جاذبه کار نمیکنه.
خب دیگه خدافظ تا یه برنامه دیگه ،با بای.



قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سلام به همه. من می خواستم ببینم کسی هست که بخواهد این پروژه را ادامه بده؟ یا با یه موضوع جدید تر شروعش کنیم؟


ویرایش شده توسط هری جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۲۲:۳۱:۱۵
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۹ ۱۸:۳۳:۱۶

این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: راديو گريفيندور !
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
- ... و آن زمان تو تالار گریفندور را می بینی در حالی که متروک است... اگر روزی را دیدی که ناظران استعفا دادند، گولاخان از فعالیت های خود کناره گرفتند، تیم های کوییدیچ از هم پاشیده شدند، تمام برنامه های تالار لغو شد، ناظر جدید تالار هم پیدایش نشد... و آن روزی که هفته ای یک بار هم در تالار پستی زده نشد، و افراد فعال به غیر فعال تبدیل شدند، و تالار به غیر تالار تبدیل شد... بدان در آن برهه از زمان، وقتی که امتحانات شروع شد، تازه فهمیدند در طول سال چیزی نخواندند و الان باید مثل تراکتور بخوانند تا قبول شوند!

( فرازی از نصایح العجیبه مرلین، ج2 . ص356 )



Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سکانس اول

حدود پنج ساعت پیش طلسم آواداکداورا و اکسپلیاموس به یک دیگر بر خورد کرد و موجب کشته شدن سیاه ترین جادوگر دنیا و خوش حالی بسیاری از جادوگران شده است. ولی هنوز هری نمی تواند یاد و خاطره او را از ذهن خودش پاک کند.

نه. به اون آسیب نرسون من را بکش. و سپس نور سبز رنگی بر سینه زنی با چشمان سبز بر خورد کرد.

کوییرل سربند بنفشش را از سرش بر میدارد. بوی تند پیاز به مشام هری می رسد. سپس در پشت سر کوییرل چهره ولدمورت را می بیند.

و...


ولی هیچ کدام از این خاطراتی که در ذهنش مرور می کند فکر او را مشغول نمی کند مگر خاطره مرگ پدر و مادرش. او می خواست دوباره مانند بقیه بچه ها پدر و مادری داشته باشد ولی نمی شد. آن ها مرده بودند. او حداقل کاری که می توانست انجام بدهد این بود که به دره گودریک برود و ساعاتی را در آن جا سپری کند. به خاطر همین آماده آپارت شد و با صدای پقی به دره گودریک رفت.

=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+

خب. من سکانس اول را نوشتم. ولی این که نوشتم ممکنه با کمک شما یا کلا عوض بشه و یا یه سری جمله بندی و ایناش عوض بشه. یه چیزه دیگه هم اینه که این که من نوشتم یه نمونه ایه که بیشتر با کارر آشنا بشید و شما هم می تونید دوباره همین سکانس را بنویسید. ولی خواهشا بنویسید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۰:۳۵ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سلامی دوباره بر اعضای شجاع و سر بلند گریفندور

خب همونطوری که گفتم توی این پست می خواهم سکانس ها را بگم ولی قبلش بگم که خواهشا توی هر زمینه ای که دوست دارید فعالیت کنید. یادتون هم باشه که بیشتر سکانس ها حالت جدی دارند ولی اگه خودتون تونستید بعضی از سکانس ها را طنز بنویسید ولی کلا داستان جدیه. خب حالا میریم سراغ سکانس ها:

سکانس اول: هاگوارتز

این سکانس دقیقا بعد از کشته شدن ولدمورت هست. می شه این موضوع را به راحتی با فلش بک توضیح داد. مثلا هری همین جور تو فکرش خاطرات جنگش را با ولدموت که تتوی هاگوارتز بوده را به یاد میاره و چیزهای دیگه که خودتون به فکرتون میرسه. بعدش هم توی این سکانس باید یه جوری به خواننده نشون بدید که هری دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و این چیزا.

سکانس دوم: دره گودریک

توی اینسکانس هری به دره گودریک رفته تا قبر پدر و مادرش را ببینه. این سکانس بیشتر احساسات هری را نشون میده. خودتون هم می تونید با یه سری ایده دیگه قشنگ ترش کنید.

سکانس سوم: خانه شماره 12 گریمولد

توی این سکانس هری به خانه گریمولد میره. این سکانس هم خوش حالی محفلی ها از مرگ ولدمورت و تشویق کردن هری را بنویسید. توی این سکانس طنز نویسی هم اشکالی نداره ولی نباید طنز بودنش در حدی بشه که حالت جدی بودن کل داستان ار از بین ببره. توی این قسمت هم هری می فهمه که پدر و مادرش زنده هستند. ولی این که چگونه می فهمه را میشه بنویسید که مثلا توی حرف هایی که میزنند میگه که هرکی که توی آینه نفاقق انگیز دیده بشه زنده هس و فقط آینه می تونه افراد زنده را نشون بده. توجه داشته باشینکه این فقط یه ایده بود و خودتون می تونید هر جوری که خواستید این که پدر و مادر هری زنده هستند را بهش بفهمونید.

خب اینم از سکانس ها فعلی. توی سکانس چهارم و بعدی موضوع کلا به این صورت میشه که هری دنبال پدر و مادرش میره. این سکانس ها را هم بعدا می نویسم چون بهتره که فعلا تمرکزمون روی همین سه تا باشه.

یه چیز دیگه هم اینه که نظر یادتون نره. هرکی هم خواست هر سکانسی را که دوست داره بنویسه و کلا کاری به این نداشته باشید که قبلا این سکانس نوشته شده و یا بگید که من نمی تونم و نفر قبلی من بهتر نوشته. پس هر سکانسی را که خواستید بنویسید. حتی اگه اون سکانس یه خط بشه.

بهتره که توی پست هایی که می نویسید حرکت دوربین را هم نمایش بدید این طوری هم کار ما را راحت کردید هم علاوه بر این که اسمتون توی قسمت نویسندگان فیلم میره توی قسمت فیلم برداران فیلم هم میره.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
پروژه جدید

سلام بر همه اعضا شجاع و سربلند گریفندور.

خب من یه موضوع برای ساخت فیلم پیدا کردم. البته اول می خواستم این موضوع را به صورتت سوژه در بیارمحتی این کار را هم کردم ولی گفتم که اگر به صورت فیلم در بیاید هم قشنگ تر میشه و هم این تاپیک و کلا انجمن گریفندور فعال میشه و تازه بقیه هم می فهمند که گریفندوری وجود دارد.ولی شما هم باید همکاری کنید تا بتوانیم این فیلم را به بهترین شکل ممکن بسازیم و پخشش کنیم.

خب حالا میرم سر موضوع این فیلم. این فیلم در واقع مال وقتی هست که هری ولدمورت را میکشه. یه جورایی ادامه کتابه هفتم هست.

هری پس از کشتن ولدمورت دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و بنابه دلایلی ( توی پست بعدی توضیح میدم که چه دلایلی )میفهمه که اون ها زنده هستن و به دنبالشون میره و...

این هم از موضوع فیلم. امیدوارم همگی تون کمک کنید تا توی هالی ویرزاد این فیلم را پخش کنیم.

فردا توی پست بعدی سکانس ها را میگم و یه سری توضیح دیگه. اگه هم نظری دارید بگید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
پسرم منظورم از ساخن فیلم فیلم نامه هستش. می تونی نمونه هایی از فیلم هایی که تا حالا ساخته شده را در اینجا و اینجا ببینی.

=+=+=+=+=+=+=+

لطفا موضوعاتی را ک فکر می کنید برای ساختن فیلم قشنگ بشه را به من در این قسمت بگید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۰ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۰:۲۶ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
از مرگ نميترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
ببخشيد پدر من درست متوجه نشدم بايد فيلم بسازيم؟


تصویر کوچک شده


کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 232
آفلاین
کارگاه فیلم سازی گریفندور افتتاح شد!

کارگاه فیلم سازی گریفندور همان طور که از اسمش پیداست محلی برای ساختن فیلم های گروهی است یعنی هر کدام از اعضای گریفندور می تواند در ساختن فیلم شریک باشد.

در بیشتر فیلم ها پست ها اصلی به این صورت است:

کاگردان: انتخاب سکانس هایی که توسط فیلم نامه نویسان نوشته شده و اقدام آن ها با هم.

نویسندگان و یا فیلم نامه نویسان: وظیفه فیلم نامه نویسان نوشتن فیلم نامه بر اساس سکانسی که داده می شود.

فیلم برداران: حرکت های دوربین را در فیلم ناامه توصیف می کنند.

و...

بعد از ساخته شدن فیلم و مرتبط کردن آن توسط کارگردان فیلم در گیریفندور تی وی پخش می شود و اگر فیلم خوبی از آب در آمد می توانیم این فیلم را هم در هالی ویزارد و جاهای دیگه هم پخش کنیم.

*****************************************

الان هر کسی که می خواهد در این قسمت فعالیت کنه و یا موضوعی قشنگ برای ساختن فیلم داره بیاد و اینجا بگه.


ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۶ ۱۲:۳۰:۲۹

این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: گریفندور تی وی
پیام زده شده در: ۹:۰۳ شنبه ۲ مهر ۱۳۹۰

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
تصویر کوچک شده

خاطرات یک گریفندوری
قسمت دوم

هری با شنیدن صدا نزدیک بود خودش را خیس کند. گودریک قدمی به جلو انداخت و با دستش بر شانه او زد و او را برگرداند و بعد نقاب روی سرش را برداشت.

گودریک: « پرفسور مک گونگال ... شمایین؟! ... ببخشد مزاحم شدم »

گودریک به سرعت از آنجا دور شد و به همان سکوی تماشاگران برگشت و هری را که در نقاب مک گونگال بود تنها گذاشت. هری خنده ای کرد و رو به آنجلینا کرد و گفت: « ایول دختر ... اصلا متوجه دیگر چیز ها نشد »

آنجلینا چشمکی به هری زد و بعد رو به دیگر بازیکنان کوییدیچ کرد و گفت: « خب امروز تمرین نمی کنیم چون تمرین ها خیلی خزن و به جاش یه بازی دوستانه می کنیم و تیم کوییدیچ اسلایترین »

در همین لحظه در رختکن دیگر ورزشگاه بازیکنان تیم کویدیچ اسلایترین بیرون آمدند و هر کدام با چهره های آمیخته با خنده های شیطانی به گریفی ها که هر کدام در پشت دیگری قایم شده بودند ، نگاه می کردند.

استرجس: « بهتر نیست همون تمرین های خز رو انجام بدیم؟ »

آنجلینا با حرکت سرش مخالفت خود را به اون نشان داد و بعد سوار جارو خود شد و پرواز کرد. به دنبال او بقیه گریفی ها هم به پست های خود رفتند و همه چیز آماده ی یه بازی کاملا دوستانه شد.()

وضعیت هوا هم مشکلی برای آنها ایجاد نمی کرد چون کاملا آفتابی و بدون هیچ گونه نسیم و یا حتی باد بود. اسایترینی ها هم در مکان های خود قرار گرفته بودند و کاپیتان آنها نیز همانند کاپیتان گریفندور در وسط میدان بودند.

کاپیتان اسلایترین: « هر کی به امتیاز 150 برسه برندست ... قبول؟ »

استرجس: « هر چی شما بگید »

و در همین لحظه توپ های مختلف کوییدیچ از جعبه کوییدیچ خارج شدند و وارد میدان شدند. کاپیتان اسلایترین قبل از اینکه استرجس توپی را مشاهده کند ، آن را قاپید و به طرف جلو شروع به حرکت کرد. دیگر مهاجمان اسلایترین نیز به دنبال او رفتند.

در سکوی تماشاگران ریگولوس تیم اسلایترین را تشویق می کرد و در سوی دیگر جسیکا گریفندور را تشویق می کرد و همینطور سعی داشت و با پرتاب کردن کتاب ها و دفترهایش به ریگولوس بفهماند که باهاش قهر کرده است چون اسلایترین را تشویق می کند.()

اسلایترینی ها اولین گل مسابقه را زده بودند و 10 بر صفر از گریفندور جلو افتاده بودند در حالی که گریفندوری ها حتی از جای اول خود تکان هم نخورده بودند.

آنجلینا: « لعنتی ها یه تکونی بخورید دیگه »

صدای فریاد آنجلینا در تمام ورزشگاه پیچید و باعث شد یک شوک روحی در تیم کوییدیچ گریفندور ایجاد شود و باعث شد آنها به خود بیایند.

دروازبان توپ را محکم به آنجلینا رساند. او به سرعت شروع به حرکت کرد و قبل از اینکه با یکی از بازیکنان اسلایترین برخورد کند ، توپ را به طرف استرجس فرستاد. استرجس با دیدن توپ که داشت به طرفش می آمد ، قرمز رنگ شد و نزدیک بود از جارو بیفتد اما قبل از آن یک اسلایترینی توپ را قاپید.

استر: « خدا رفتگانت رو بیامرزه ... زهر ترک شد » ()

پنچ دقیقه بعد


اسلایترین 140 امتیاز گرفته بود و گریفندوری ها هنوز در حال انجام دادن تاکتیک های خود بودند. آنجلینا به هر کدام از بازیکنان گریفندور یک سیلی محکم زده بود تا به خود بیایند البته به استرجس یک اعتراض نامه نوشته بود و در ارتباط با مدیران ارسال کرده بود.()

آنجلینا در آخر نیز به طرف هری رفت و دو سیلی محکم به او زد و گفت: « اگر اسنیچ رو بگیری می بریم ، اما اگر نگیری ، گودریک می فهمه کسی که من دارم باهاش صحبت می کنم مک گونگال نیست »

بازی دوباره آغاز شد. گریفندوری ها در محوطه ی دفاعی با هم پاسکاری می کردند و قصد داشتند وقت را بگذرانند تا بلکه هری بتواند اسنیچ را بگیرد. هری دورتادور ورزشگاه می چرخید تا بلکه اسنیچ را پیدا کند که ناگهان در سکوی تماشاگران چیز درخشانی دید و به طرفش رهسپار شد. کمی دیگر که نزدیک شد ، فهمید که اسنیچ در بغل گودریک گریفندور هست در حالی که خود گودریک نمی داند.

هری: « گودریک جان ... میشه اون اسنیچ رو بدی به من؟ »

در همین لحظه صدای انجلینا به گوش هری رسید که می گفت: « زود باش هری اونا توپ رو گرفتن »

گودریک نگاهی به هری که در نمای مک گونگال بود ، کرد و گفت: « پرفسور شما از کی شروع به بازی کوییدیچ کردین؟ »

هری: « بعدا بهتون می گم گودریک جان ... حالا میشه اون اسنیچ رو بدین به من؟ »

گودریک هنوز در کمال تعجب به صورت هری نگاه می کرد و وقتی زخم روی پیشانی او را دید ، نزدیک تر شد اما هری به طرفش رفت و اسنیچ را از بغل گودریک برداشت. در همین لحظه صدای شرو و شوق اسلایترینی ها آمد که بازی را برده بودند اما هری به طرف میانه میدان رفت و فریاد زد: « ما بردیم » و اسنیچ را در بالا قرار داد.

یکی از اسلایترینی جلو آمد و گفت: « ما قبل از اون گل آخر رو زدیم. »

آنجلینا: « از کجا معلوم؟ »

اسلایترینی ها متعجب شدند و چیزی برای گفتن نیافتند اما ناگهان یکی از اسلایترینی ها گفت: « از کجا معلوم شما اسنیچ رو زودتر گرفتین؟ »

گریفندوری ها: « »

تمامی بازیکنان حاضر در زمین در سکوت فرو رفته بودند و نمی دانستند چه چیزی بگویند که ناگهان بازیکنان تیم هافلپاف و راونکلاو وارد ورزشگاه شدند و کاپیتان آنها نزدیک تر آمدند و گفتند: « خب دیگه ورزشگاه رو ترک کنید ... وقت تمرینتون تموم شده »

اعضای تیم گریفندور و اسلایترین که هنوز سوال چه تیمی برد؟ در مغزشان وجود ، داشت میدان را ترک کردند. در سکوی ورزشکاران نیز جسیکا و ریگولوس در حال شادی بودند و داد می زدند: « هورا ... مساوی شدیم »

در همین لحظه گودریک به رختکن ورزشگاه آمد و رو به هری کرد و گفت: « آقای پاتر حالتون خوبه؟ »


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.