بلافاصله پرسی در اثر پدیده هجوم آوردن زیر دست و پا له شده و کاغذ به هوا میره. همه محفلی ها اعم از شخصیت های اصلی و همچنین ممدهای دیگر محفل کاغذ رو گرفته بودند و با سرعت شروع به خواندن میکنند.
هدی: باورم نمیشه ... عجب آدم کارامدی بین خودمون داریم.
لستور: ما باید به خودمون افتخار کنیم. این باعث سربلندی سفیداست.
استر: به افتخارش باید جشن بگیریم.
بلافاصله همه محفلی ها بقایای پرسی رو از روی زمین جمع میکنن تا ببرنش جشن!
پرسی: اما من اومده .. بودم اونارو ... با خودم ببرم
و بیهوش میشه.
در سمتی دیگر لرد و ورونیکا در حالی که در هم گره خورده بودند همچنان در تلاش بودند تا طناب های هم رو باز کنند که مالدبر از پنجره وارد میشود و در حالی که دو پاش به هم گیر کرده بودند بر روی زمین جلوی لرد و ورونیکا با مخ فرود میاد.
مالدبر: هه هه این هدی فکر کرده با اون گیت ارزشیش میتونه جلوی ورود یه مادولین زاده رو بگیره! د.....
مالدبر با خوشحالی به لرد و ورونیکا نگاه میکنه.
مالدبر: ارباب ... ورونیکا شما اینجایید.(صحنه رمانتیک) میدونستم بالاخره به یه دردی میخورم. من خفنم، من همیشه به موقع به صحنه میرسم.
لرد: اگر ما رو ازاد کنی قول میدم مرگخوارت کنم
مالدبر
چند لحظه بعد
لرد و ورونیکا آزاد شدند و با چوبدستی های آماده وسط اتاق هستند. در اون میان صدای یه عدد آهنگ ماگلی از بیرون اتاق به وضوح شنیده میشد که نشان از جشن ارزشی محفلی ها میداد که همگی شعر اونی که سرور و پادشاهمونه ویزلیه رو میخوندند.
لرد: ببینید دو تا راه داریم ... یا از این پنجره بریم بیرون، یا بریم بیرون اتاق تمام محفلی ها رو بکشیم و سپس از در بریم بیرون کدومش بهتره؟
ورونیکا: فکر کنم از پنجره بریم بهتره!
لرد به سمت پنجره میره تا ببینه ارتفاع چقدره و از دیدن ارتفاع موجود بسی خوف کرده و دچار پدیده سرگیجگی میشه.
لرد: هوووووی مالدبر تو مگه از پنجره نیومدی تو؟
مالدبر: آهین
لرد: چطوری اومدی؟ از اینجا تا زمین که ... که ....
( دوربین از بیرون روی پنجره ای زوم میکنه واقع در بالای ابرها میباشد به صورتی که همه چیز در پایین به صورت نقطه دیده میشن)
لرد جملشو تموم میکنه:
- حداقل صد متر تا زمین فاصلست ...
مالدبر دست میکنه توی جیبش و بسته ای رنگ و رو رفته و بسیار بسیار مشکوک رو از توی جیبش در میاره.
ارباب و ورونیکا : به به
مالدبر: کافیه یکم از اینا مصرف کنید اونوقت میرید فضا ... منم از راه همین فضا از اینجا سر درآوردم! هوهوهوهو!(خنده ملیحانه)
لرد و ورونیکا نگاهی به هم میکنند.
لرد: با توجه به این تفاسیر من همون راه حل دوم رو انتخاب میکنم بهتره اول همه محفلی ها رو بکشیم بعد از در بریم بیرون.
ورونیکا: موافقم
مالدبر: اینا دیوونن من راه فضایی رو ترجیح میدم...هوهوهوهو
بلیز کارکشته است نمی شه ایراد خاصی بهش گرفت .
فقط یه چیز توی پستات هست که همیشه منو آزار می ده ... خیلی داستانو سریع پیش می بری ... انگار یه فیلمو زده باشی رو دور تند داستان ورورورورور ! پیش میره !
همین ... اینم البته سلیقه ایه و نظر شخص منه !
4 از 5