خب من هم نظر خودم رو بگم!
بزرگترين و مشهود ترين نكته اين بود كه غير از خود امپراطور تاريكي، بقيه هنوز شخصيتهابراشون گنگ و نامفهوم بود، و اين قصور رو از طرف امپراطوري ميدونم، چون خودش به صورت كامل روي شخصيتهاي داستاني خودش تسلط داره، و لرد ويدر و امپراطوري و كلا بروبچ امپراطوري رو خوب معرفي نكرده، بنابراين من كاربر عادي هيچ ديدي از رفتارهاي لردويدر ندارم و نخواهم داشت!
--------------
نكته بعدي، ملت! بابا دارين داستان مينويسين! نمايشنامه تعطيله! فضا سازي، توصيف محيط، حركات، زاويهي ديد، صداهاي شنيده شده، اجسام موجود در صحنه، جنس، كيفيت رنگ همه اينا بايد مطرح بشه تا يه تصويري از اون داستان تو ذهن ما شكل بگيره!
-------------
نقل قول:
عمو ورنون عینک نزدیک بین خود را به چشم زد و شروع به مطالعه روزنامه کرد. هری دلش می خواست در همان لحظه آن ظرف تبدیل به هیولایی چیزی میشد و عمو ورنون را درسته قورت می داد ولی متاسفانه استفاده از جادو در بین ماگل ها ممنوع بود. " - نگا کن بازم چرت و پرت! دیگه وقتی تایمز شایعه بنویسه وای به حال بقیه!
هوم! اين متن از لحاظ منطقي مشكل داره، با توجه به چيزي كه از عمو ورنون ميدونيم، اون هميشه صبح زود قبل از رفتن به سر كار با خوندن روزنامه سر ميز صبحانه خودش رو مشغول ميكنه، و در واقع اين يه كار حشو هستش اگه بخواد دوباره شب بخونه.
اگه امكان حذف هست، حذف بشه، در غير اين صورت به اين شكل تبديل بشه(البته نظر منه):
عموورنون كه داشت با پيچ موج راديو ور ميرفت تا صداي خش خش آن را رفع كند گفت:« گوش كن! بازم چرت و پرت! وقتي راديوي مملكت چرت و پرت پخش بكنه واي به حال بقيه!»
نقل قول:
پای مالفوی به چیزی خورد. در حقیقت آن چیز شی نبود بلکه یک آدم بود.در یک آن مالفوی متوجه شد چرا احساس کرده قد جوزف بلند تر شده و عجیب نفس می کشد. جوزف مرده روی زمین افتاده بود و آن فرد که مقابل او بود مسلما جوزف نبود.
"تو .....! آخخخخخ!"
برای عکس العمل دیر بود و مشت محکمی که آن شخص به مالفوی زد تقریبا او را چند متر به هوا بلند کرد. و به زمین کوبید.موجود مرموز سپس نگاهی به مالفوی انداخت و داخل محوته شد.
اولاً كه امپراطور عزيز! محوته نه و محوطه! دوماً من متوجه نشدم، اين محوطه توصيف نشده بود، بالاخره لرد دارت ويدر رفت تو اون (سالن، مهمون خونه، اتاق، هتل؟) يا نه؟
و اينكه صحنه درگيري كجا اتفاق ميفته!؟ اين قسمت خيلي عجولانه عبور داده شده!
------------
نكته آخر در مورد خروج هري از منزل بوده،با توجه به اقدامات احتياطي فوق خفني كه براي محافظت از جونش گذاشته شده، به نظر جناب عالي درسته كه هري يهو بزنه بيرون بره تو پارك (اونم بعد از شام! «ساعت تقريبا 9») و خوابش ببره؟
----------------
يه نكته اي كه الان بهش رسيدم اين بود كه، اولش لرد ويدر نميدونه تام ريدل يا همون ولدمورت كيه، ميگه كدومتونه، بعد از حمله اول، ميگه: اربابت كجاست جادوگر؟
در صورتي كه هنوز هم بايد براش ناشناخته باشه، مگر اينكه بلاتريكس يا ديگر مرگخوارها يه چيزي رو اون وسط لو بدن!