هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۶:۳۹ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
از قدیم بزرگان (دارک لرد کبیر) گفتن

دومبولا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که جلوی من(دارک لرد کبیر ره) کند وزوز
-=-=-=-=-=-

در راستای اشعار جادویی باید خدمتان عرض کنم که

من که این بار امده ام اندر طلب شعر
نمیدانم چرا بسته اند بر کمرم قر
زنم آب و دهم تاب و سپس یکمی هم فر
بمالم من بر کچل کله خود ژل
چو اشعار جادویی که نگویند و دهند ول
خوش آید به اهل هر کوچه و منزل
افسوس کزین پیش نبودم من درویش
ز ژیلت خبر دار که برم ز سر سرژ پدر سوخته کمی ریش!
آن شد که چنان شد زمین زیر و زمان شد
که هفتیر تیر و کمان شد!که اندر شعر جادو
ببلعد شعر تو یابو! وزین بیش نشد گفت ز سنگ و چوب جادو
که این نیز زمان داشت! هری زد و رولینگ کاشت!پاچه شب و کله چاشت!


-=-=-=-
عزیزان دلبند شعر ریتم خاصی داره اگه ریتمشو بگیرین درست میخونین اگر نه هیچی ازش نمی فهمین

خوش باشین

-=-=-
پی نوشت : ببخشید دیگه من زیاد جادو مادو بلت نیستم قاطی شعرم کنم


نمایشنا


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۶:۳۷ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴

لیندسی گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۲ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۵۳ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از یول تپه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
دانم اکنون از آن هاگوارتز دور
شادی زندگی پر گرفته
دانم اکنون که هری به زاری
ماتم از هجر دامبلدور گرفته
هر زمان میدود در خیالم
نقشی از دامبلدور و مدرسه
نقش دستی که سوخته و سیاهه.
پیکری را با غم و درد
بینم آنجا درون مقبره
دانم اکنون که دامبلدور نمرده
دامبلدور زندس برای همیشه


در رقابت عقربه های ساعت با یکدیگر همیشه بازنده چشم من است.تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
آن قصر که دراک، در او جام گرفت.......................دومبل (زنش) بچه کرد و رو به آرام گرفت!!!
دراک، که ژل میزدی ، او همه عمر........................دیدی که چگونه اسموت، دراک گرفــــــــت!!
***
برخیز و برو به سلمانی ای دراکو...........................بنشین و بگو که اسموت کن ،ای دراکو
در طبع حذبی ها، گر وفایی بودی.............................نوبت* به تو خود نیامدی از دگران!!
***
گیننزلی* که محیط فضل و آداب شدست.....................در جمع حذبی ها، شمع اصحاب شدست
در این شب تاریک، نزده، ژل به مو.......................گفتست اسموتم کن و در خواب شدست!!!
-------------
*نوبت......نوبت وزارت
*کینزلی......کینگزلی شکلبوت!!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴

آيت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۰ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳
از هر كجا هرميون باشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
يك شعر جالب كه تقليد از شعر الله ناز معين شده.اميدوارم خوشتون بياد و نظر بدين و بگين كه دوست دارين رو چه ترانه هايي شعر بسازم.
باز,اي دامبلدور ناز
با هوراكسس بساز
كين دست جان گداز
برود ز تنت
×××××
گر , ولدمورت بياسود
از گناهت نبود
بيا تا نجيني , نرود ز چنگت
×××××
باز, يك نفر ديگه مرده
سدريك يا بلاك
بيا تا يك بار ديگه جادوي سياه
برود زين كلاس
×××××
من , نگويم آواداكداورا به سويت
چون مي ترسم از رويت و اون جادويت
نكن جادو بر من
×××××
آن اسنيپ كه تو را كشت چاره ديگر چيست
هري پاتر اينجا واسه چيست
×××××
تو دامبلدور نازي, ولدمورت دست بازيت(بازيچه)
من به تو وفا دارم نه مثل اسنيپ
بكشم من تورل
×××××
اين , همه ظلم و كشتار نداره ثمر
به خدا اگه ولدمورت باشه پيش من
مي زنم تو سرش!!!!


طراح سوال مسابقه ي شماره 8 هري پاتر در سايت
نفر اول مسابقه ي شماره ي 8 هري پاتر و اخذ آرم خد


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
هوای خنده دارم تو این شب بی پناه
دنبال تو میگردم دنبال یه تکیه گاه
دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه
دستای عاشق من لبریز التماسه
هزار و هر شب من پر از صدای هرمیون بود
گریه هر شب من فقط برای کرام بود
هزار و هر شب من پر از صدای هرمیون بود
گریه هر شب من فقط برای كرام بود

سکوت شیشه ایم رو صدای دامبل میشکنه
تو آسمون عشقم باك بيك پر میزنه
با تو دل سپیدم به رنگ آسمونه
تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه
هزار و هر شب من پر از صدای هرمیون بود
گریه هر شب من فقط برای کرام بود
هزار و هر شب من پر از صدای هرمیون بود
گریه هر شب من فقط برای کرام بود

سکوت شیشه ایم رو صدای ریدل میشکنه
تو آسمون شعرم عشق كرام پر میزنه
با تو دل سپیدم به رنگ آسمونه
تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه
هزارو هر شب من پر از صدای هرميون بود
گریه هر شب من فقط برای كرام بود


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
يه روز يه ساحری يه تام ریدلی نهالی كاشت ميون باغچه هاگوارتی
می گفت سفر كه رفتم يه روز و روزگاری اين بوته خوشگل من می مونه يادگاری

هر روز غروب عطر ریدل تو كوچه ها می پيچيد
ميون كوچه باغا بوی پاتر می پيچيد (2)


اونايی كه نداشتن از خوبیا نشونه ديدن كه خوبی ریدل باعث زشتيشونه
عابرای بیاحساس پا گذاشتن روی ریدل ساقههاشو شكستن ساحرای ناسپاس

تام جوون برگرفت تكيه زدش به ديوار خواست بزنه به چاک اما سر اومد دامبلی
يه پاتر ديگه شبونه ياسو برداشت پنهون ز نامحرما تو باغ ديگه یی كاشت

هزار ساله كوچه ها پر ميشه از عطر ریدل
اما مكان اون ریدل مونده هنوز ناشناس (2)


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴

برتا جورکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۴ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵
از بوشهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
گهی دیدم هری را به خوابم
پریشان حال و افسار کرده بر یراقم
مگه عزیز جان بریم که دست تنگه
دلم از این لردی تنگه تنگه
دنیا برام شده یک خورده کوچیک
شدم استخون توی این دیگ
بابام جان بیا رویم بهر یه سویی
به سمت بهشت و خلق و خویی
منم رفتم بدنبال ایشان
سر از کردستان در آوردم با دمب ایشان
زین پس چنین گفتند راویان:<<دوستی با خله خرسه هست ....حرام>>


[img al


Re: انجمن شاعران مرده !
پیام زده شده در: ۲۱:۱۳ سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۴

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
او کیست؟؟

مردی نشسته بود
روی یک نیمکت خالی و وسیع
ظلماتی بود، سرمایی بود
از دل جادُگران
یخ و سرما، به جای عشق
می آمد، تو
او به کار این جادُگرا می خندید
خنده ای، که از آن
یخ و سرما، به جای عشق
می آمد، تو
خنده ای کرد از اعماق تهش(1)
خنده ای از سر قدرت و طرب
قدرتی که در آن
عالم جادُگران
مال کسی بود
که از قلب و رُحش
چیز کمی باقی بود
خنده ای مال کسی
که سراسر بدنش
پر بُوَد از طلب قدرت و کین
*****
در تمام عالم جادُگران، گشتم
اما ، او که بود؟؟
پاسخم را یافتم
او همان بود
که روحش
بهترین خصلت آدم بودن
را به قدرت و به کین
بفروخت و خندید
خنده ای که از آن
یخ و سرما ، به جای عشق
می آمد ، تو
او خودش بو، خوش
لرد تاریکی ها(2)
**********************
1- برای جور در آمدن آهنگ شعر ازاین اصطلاح استفاده کردم و قصد توهین به ایشون رو ندارم.
2- مقصود من از این شعر تنها معرفی لرد ولدمورت داخل کتاب هری پاتر بود و قصد توهین به هیچ یک از اعضا را نداشتم.
------------------------------
اینو زدم تا بگم من هم هستم، بعد حالا یکی بهترشو خواهم زد!!!!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: انجمن شاعران مرده !
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
روزي سرژ رفت به خانه دراكوي پرمو....سخن گفت با او همراه با سبزي پلوو

به ناگه سوپرايز كرد دراكو را....دست كرد اندر جيب پاره پوره را

تيغي بركشيد كينگ نشان...نبود در جهان همانند آن

دست كرد راست كله دراكو آورد جلو....تيغ را بر سرش كشيد رفت جلو

جيغ دراكو به فلك ها سركشيد....ونوس را از خواب خوش خود بر كشيد

در نيم ثانيه كله دراكو تشد تمام....سرژ از كار خود شد احجام

دراكو دست كرد بر سر خود...بر سر بي موي اسموت خود

گفت:چرا همچين كردي اي خره....از كي دستور داري ؟از عله؟

گفت:نخير اين چه هجويست كه ميگوي اي لبو....كله ات را حزب كرده اسموت اي ببو

___
اين تاپيك همون تاپيك شعر قديما نبود؟ اينجا چي كار ميكنه؟



Re: انجمن شاعران مرده !
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴

تام ریدلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
خب رفقا! من دیدم این جا رو خیلی خاک گرفته ، خواستم یه مقدار گرد گیری کنم!

نام متن: مرثیه برای آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور
نام شاعر : روبولفودور الکساندر بووبو ( ملقب به نگهبان)

......

اکسپلیارموس
خلع سلاح آلبوس!

چه سقوطی از سر ِ برج
مثه افتادن ِ ماهه ( = ماه است)
اشک ققنوس دودی می شه
سایه جای خواب ِ شاهه

آوادا کداورا آلبوس!
کپک سبز روی نور ها
مورس موردو تنها ورده
طلوع "دارک مارک" رو دریا ( دارک مارک = dark mark)

روز زیر ِ شب می چروکه (!)
تام ریدل : لرد دوران ها!
معجون شوم : شام آخر!
سیوروس اسنیپ : یهودا!

"هیچی"، "پوچی" ، قدح ِ مرگ
هورکراکس ِ قلابی ، دام!
ورد ِ غیر لفظی ِ من:
" اکسیو آلبوسِز کینگ-دام" ( = Accio Albus's Kingdom)

..............
من خیلی سعی کردم طنز بشه! به هر حال این شد! به حق ریش مرلین ببخشید! همین جا پای این مانیتور مشنگی نوشتم!

ریش مرلین قلقلکتون بده
بووبو!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.