و میره و می پره روی گردن رومسا......
رومسا تعادلش به هم می خوره و می افته روی زمین.....و از شدت درد پایش بی هوش میشه...
ادی: دیوانه..زنجیری...مگه مرض داری.....
لسترانج جیغی میکشه و این بار خودشو میندازه روی ادی و مشغول خوردن انگشتای ادی میشه...
ادی: آی کمک...آی مامان...مردم...آه....آی انگشتم....
یهو درب مغازه باز میشه و مایک لوری چوبدستی بدست میاد تو و بلاتریکس
رو هدف میگیره و فریاد میزنه:
"""پتریفیکیس توتالوس"""
بلا بی حرکت روی زمین افتاد.....
ادی که آه و واه می کرد رو به لوری گفت:
ممنون....همیشه به موقع میای....اوف انگشتم....
لوری: چه خبرته...اینقدر آه و واه میکنی...
ادی: خب خیلی درد میکنه.....اوف..
لوری: بلا مشکوک میزد تعقیبش کردم تا اینجا بعد هم که این شد.....
ادی: خب با این رومسای بیهوش چه کنیم....
لوری: به من چه؟؟؟ ولی ادی جون هر کی رو خر کنی من یکی رو چی....نیتونی...داداش من می دونم تو مرگخواری....
سپس چوبدستی اش را چرخاند و طنابی از سرش بیرون آمد و دور بدن "ادی" پیچید.....
ادی: منو..اغفال کردن....
لوری خواست چیزی بگه که یهو..............................
ادامه دارد.............................................................
[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im