هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۵
#91

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 239
آفلاین
لطفا قبل از خوندن رول به این نکته توجه کنید:من این پست رو به سفارش دزیره دارم میزنم.سوژه ی اصلی هم از اونه و من فقط نوشتمش.البته در نظر داشته باشید که خیلی وقته رول ننوشتم!
_________________________________
سدی یه لبخند موذیانه میزنه و به طرف خوابگاهشون میره.
آوریل:بچه ها به نظرم اینجوری خیلی ضایعس ما رو دید.
دزیره:خیله خب.پس بریم بعدا بیایم!!
آوریل:خب من تا اونموقع برم تکالیف هاگوارتزو انجام بدم...ما باید تو کلاسای فرعی اول بشیم!!
و راهشو میکشه میره.
دزیره:این حالش بده!الان که مدرسه تعطیله!
و بعد به طرف گابریل برمیگرده:باز منو تو تنها شدیم.
گابریل که به نظر میاد هنوز خیلی خیلی از دست دخترا عصبانیه تصمیم میگیره تا میتونه دزیره رو اذیت کنه!
گابریل:خاله من بستنی میخوام!!!
دزیره که ناگهان خیلی مهربون شده میگه:آخـــــــــــی چه بچه مودبی.بیا بریم برات بخرم...نازی...!!!
غیب میشه و چند لحظه بعد با یه بستنی در دستش برمیگرده.
گابریل در حال لیس زدن بستنیه و دزیره به خوردن اون خیره شده و آب دهنش رو قورت میده.
دزیره:عزیزم...یه گاز از بستنیت به خاله میدی؟
گابریل:نه!
دزیره اول سرخ میشه.بعد نارنجی میشه.بعد قهوه ای میشه.بعد آبی میشه و سرانجام کبود میشه.
گابریل:چی شده؟
دزیره:چی شده و مرگ!!من تا حالا بچه ای به این پررویی ندیده بودم!!
و غیب میشه.



Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۵
#90

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
گابر كمي فكر ميكنه و ميگه : ببين دزيره...من نگفتم كه از ادی خوشم ميياد! بين خودمون باشه، من فقط ميخوام حال فلور رو بگيرم!
دزيره:آره...اين خواهرت بدجوري حال منو گرفت. من كمكت ميكنم، ولي بايد قول بدي كه بعدش كمكم كني حال ادی رو بگيرم!
-منم هستم...
گابر:آوريل خيلي فضولي!
آوريل:مهم نيست...بچه ها شنيدين چي شده؟
دزيره:چي؟
آوريل:قراره من برم با فلور مذاكره كنم!
گابر:نه...باشه. تو هم كمكمون كن!
آوريل:آهان...حالا شد!

سه تايي به سمت حوابگاه پسران ميرن. توي راه سدي رو ميبينن كه از دستشويي اومده بيرون...

---------------------------------
ها...پست ارزشي حال ميده!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۵
#89

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
دزیره و گابریل با هم میرن یه گوشه ای و شروع میکنن به صحبت کردن
دزیره : ببین من حال و حوصله نی نی نگهداشتن ندارم فهمیدی ولی خوب مجبورم کردن اول اینکه زیاد طرف این آوریل کوتوله ی نخود هر آش با این ادی جو گیر شده ی پاک کن نرو اینجا باید خشن باشی والا کارت به جائی نمی رسه همیشه عصبانی باش به همه گیر بده همش چرت و پرت بگو
اگر میخوای بهت گیر ندن بیا بگو به به چه گروه خوبی عجب ناظرای خوبی چه خوب ما داریم اول میشیم همش از این جفنگیات بگو
گابریل مثل ..... تو گل مونده نمیدونه که چیکار باید بکنه
ادامه دارد ............


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۵
#88

دزيره


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۲۲ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 201
آفلاین
صبح روز بعد.....
****
دخترا همه خواب بودن... .
{دوربین داره از بالا سر دخترا یکی یکی تخت هارو میگیره و میره}
تخت اولی تخت اوریل بود...آوریل با صورتی پر از جوش(گویا وقتی که خواب بوده کرم صورتش پاک شده)رو تختش دراز کشیده و بد جوری داره خر خر میکنه...

دومی لوناست...لونا خیلی تمیز یک پتوی کلف روش پهن شده و همه جاشو پوشونده جز سرشو...و لبخنده چرندی روی لباشه...

سومی تخت دزیره است...اما خیلی عجیب!!! کسی اونجا نیست!!! اما ملافه انگار روی بدن انسان پهن شده اما کسی زیرش نیست...
ناگهان ملافه تکون میخوره...دزیره پوستش شفاف میشه و کمی دیده میشه...میگرده و یه وری میخوابه و دوباره غیب میشه....

چهارومی تخت فلوره اما فلور نیست!!!!
یعنی چه!!! { دوربین به سرعت همه ی تخت های تالار رو میگرده تا فلور رو پیدا کنه}

هیچ اثری از فلور نیست...حتی گابریل...اما بقیه ی دخترا همه خوابیده بودن...

ناگهان یه صدای جیغ وحشتناکی میاد!!!!
{دوربین یه لحظه حالت افتادن میگیره اما دوباره به حالت اولش وایمیسته..}

با شنیدن صدای جیغ در یک ثانیه همه ی دخترا به یک شکل از خواب میپرند....

دزیره و اوریل و لونا و یونا و پنی و ...:

فلور با گابریل جلوی تختهاشون وایستاده و خیلی اصبانی داره بهشون نگاه میکنه...و با دستش گوش گابریل رو گرفته داره میپیچونه...

دزیره با جیغ: تو خجالت نمیکشی؟!!

فلور: چه طور مگه؟

اوریل: فلور؟ عجب جیغی کشیدی ...ببین { و یواشکی میگه} ...میشه به من بگی چه طوری اینکارو کردی؟

فلور: { به روی خودش نمیاره و دست میزنه و میگه} : یالا دخترا بیدار شین...امروز رای گیریه که کی گابریل رو نگه داره....

دخترا: هین؟

گابریل: من که بچه نیستم اینا بخوان منو بپان!!!! !
فلور : تو یکی حرف نزن که میرم چکشمو میارم!!!! !

دزیره: من نمیام شما برین...{و دوباره دراز میکشه و غیب میشه}

فلور: { جیــــــــــــــــــــــــغ} پـــــــــــــا شـــــــــــــو ببینم!!!!!!

دزیره : { جیغ} هــــــان!! ! خیلی خوب بابا شوخی کردم که دوره هم باشیم..!! !

آوریل: حالا فلور نمیشد بذاری ساعت 6 بشه؟

فلور : مگه الان ساعت چنده؟

دخترا: 5

فلور : خوب چه فرقی میکنه پاشین زودتر میخوایم رای گیری کنیم... .

***** 2 دقیقه بعد ******

فلور فریاد میزنه: حاضریـــــــــــــــــــن؟!!! ؟؟!!؟!!؟!

دزیره: هین؟؟!!! حاضر؟ تو حالت خوبه؟!!؟! !
فلور: چـــــــــــه؟ دزیره الان اعصاب ندارم میزنم له و پهت میکنما!!!!

یونا: ولی فلور الان که هنوز یک دقیقه نشده ما بیدار شدیم!!!!البته بگم من که در حدی نیستم بخوام چیزی بگم ها!! !
آوریل:باز این شروع کرد!! !!

***** 5 دقیقه بعد...********

دخترا صف کشیدن جلوی فلور...
فلور هم گوش گابریل هم چنان تو دستشه و داره باهاش بازی میکنه!!!!!

فلور دست به کمر: خیلی خوب حالا بگید ببینم کی داوطلب میشه که از گابریل محافظت کنه؟!!؟!!؟!!

{هیچ کس هیچی نمیگه}
{دوربین میاد رو صورت فلور}
فلور: که اینطور هان؟!؟!؟ !

دزیره: خوب چرا خودت ازش مواظبت نمیکنی!!! در ضمن دختر به این بزرگی مواظبت نمیخواد. ..
تا فلور میاد جوابشو بده یه هو لونا میگه...
لونا:من با کمال میل ازش مراقبت میکنم!!!

آوریل:ده بیــــا.. .!!! تو خواهش میکنم از جات تکون نخور...تو هم بری مثل این { بــــــــــــــــــــوق } بشی ما دیگه بدبختیم!!! !
گابریل:مگه من چمه ها ها ها؟؟؟!!؟ !

فلور:من چه قدر دلم یه هویی واسه چککشم تنگ شد...
دخترا: نه نه نه!!! غلط کردیم.. .

دزیره: خوب فلور جان ...داوطلب و رای گیری و این حرف ها رو بی خیالش... ...خودت یکیو همینجوری بگو که از گابریل مراقبت کنه....{بعد یک چشمک تابلو به فلور میزنه...که یعنی حواست باشه من حالو حوصله بچه ندارما}

فلور چشماشو ریز میکنه: ها ای خوب بیداااا... ...
دزیره:

فلور: اصلا دزیره چه طوره امروز تو اینکارو انجام بدی؟
دزیره: چی گفتی؟؟!! من نشنیدم!!!

فلور: بفرما گوش گابریل خانم تقدیم شما .. .
بقیه دخترا همه تایید میکنن::hammer

دزیره:خیلی نا مردین... .

و میره هو گوش گابریل رو میگیره با خودش میبره بیرون... .

آوریل:خدا به دادشون برسه.. .
لونا: ای کاش میدادینش به من...

پنی : وا مگه عروسکه؟!!؟!!؟ !!
فلور: ولی یه چیزیه خیالم بابت دزیره جمع ...

آوریل:چرا؟
فلور: اخه دزیره چشم دیدنه ادی رو نداره اگه نزدیکشون بشه ای دزیره میزنه له و لوردش میکنه

....
دزیره و گابریل......

ادامه دارد.....



Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۸۵
#87

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
گابریل در حالی که وسایلش رو تو خوابگاه جم و جور می کرد نقشه هایی هم برای فلور در سر داشت که به راحتی می تونست با اونا کفرش رو دراره
فلور بعد از دعوای اکشن-رزمی-چکشی که با پسرا کرده بود، خسته و کوفته و عرق ریزان و خیس (!) وارد خوابگاه میشه و شروع میکنه به پسرا و گابریل بد و بیراه گفتن. آوریل میاد دنبال پسرا بره به خوابگاه تا به داستانهای شبانه زیبا و قشنگ اونا گوش کنه ولی یادش میاد که الان بهترین زمان برای زدن زیرآب ادیه و میره به خوابگاه دخترا.
فلور روی تخت نشسته و گابریل رو به زور نشونده کنار خودش و یه چکش بزرگ که چهاربرابر کله اش بود رو به نشانه تهدید بالای سر گابریل نگه داشته.
فلور : ...گفته باشم بهت گابر، اگه ببینم دور و ور این پسرا میگردی به جون خودم نباشه به جون این آوریل که از یه موی گندیدم هم برام عزیزتر نیس، به مامان میگم!!
آوریل با شنیدن این حرف به قدری عصبانی میشه که قبل از حمله به فلور میبینه روی صورتش تعداد غیرقابل شمارشی جوش چرکی در ابعاد کریچر (!) ظاهر شده، تا هنوز هیشکی ندیدتش میره جلوی آینه و کرم پودر رو مثه ماست میمالونه به صورتش تا لایه ای به ضخامت 1 سانت روی صورتش رو میگیره!!
گابر : بابا مگه چیه؟ خودت مگه با این همه پسر نمیگردی؟ چه عیبی داره مگه؟
فلور : بابا اون پسرایی که من باهاشون میگردم آدمن!! تازه الان خیلی وقته با هیشکی نیستم چون این بچه های تالار که غیرقابل تحملن، با بچه های گروههای دیگه هم رابطه ندارم!!
گابر : ولی این ادی بچه خوبیه ها؟
قبل از اینکه فلور چیزی بگه آوریل میره اونور گابر میشینه و شروع میکنه نصیحت کردن.
آوریل : بابا این یک بیناموسیه که!! دست گیلدی رو از پشت بسته!! من اگه به خودم اطمینان نداشتم یه ساعتم باهاش یه جا نمیموندم!! نیم ساعت باهاش تنها باشی سر بابات رو کردی زیر ننگ!!
گابر : آره ولی در مجموع پسر خوبیه!! من میدونم که پسر خوبیه، من میدونم که شماها هم تو دلتون میگین پسر خوبیه!! من از تهه دل شما خبر دارم شیطونا
آوریل از پشت گابر سرش رو میبره دم گوش فلور و میگه :
فلور، مواظب این باش، یه کاری دستمون میده ها، همه میان میگن این همه دختر مثل آوریل و فلور، خانم و سنگین و باوقار، یه دختر مثه گابریل، جلف و پسرباز و بوقی!! جلوشو نگیری آبرومون رفته ها....
فلور چشمکی حواله آوریل میکنه به منظور اینکه حواسم هست آبجی!! و نگاه دیگه ای به آوریل میندازه که یعنی یکی تو سنگین و خانمی، یکی ننه صمد!!
آوریل : ببین گابریل جان، میدونی اصلا این پسر واسه چی اولش هافل بود؟ واسه اینکه اونجا پر از دختر بود، صبح با یه دختر بود، ظهر با یکی، عصر با یکی، شب با 4تا!! انقد از این کارا کرد که از هافل پرتش کردن بیرون!! الانم که اومده اینجا واسه اینه که اینجا هم دختر زیاد داره هم پسر!! تازه من فهمیدم این [توسط خودم سانسور شد!!] باز هم هست!! دیگه خودت میدونی.....
گابر : بله منم میدونم که خیلی پسر خوبیه


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۵
#86

گابریل دلاکور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۶
از هر جا فلور باشه!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 153
آفلاین
گابریل:ای بابا فلور این چه کاریه می کنی؟
پسرا هنوز در حال سوت زدنن!
فلور:من صلاح تو رو می خوام.اگه بدونی این ادی چه جور آدمیه
گابریل:اتفاقا به نظر من خیلی بامزه بود!
فلور: . گابریل خواهشا به اینا رو نده ببین کی بهت گفتم
گابریل:سعی خودمو می کنم ولی قول نمی دم.
گابریل خوب و مهربون...بیا بیا پیشمون...
فلور در خوابگاه رو باز می کنه و می گه: یا همین الان همه تون خفه می شین یا با چکش من طرفین!

گابریل در حالی که وسایلش رو تو خوابگاه جم و جور می کرد نقشه هایی هم برای فلور در سر داشت که به راحتی می تونست با اونا کفرش رو دراره


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۱۸ ۱۵:۰۴:۳۲

احساس می کنم
درهر کنار و گوشه ی این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین

باغ آیینه
احمد شاملو

only Raven


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۵
#85

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
فلور:
ادی: من نمی دونم
فلور:
ادی: به من چه!
فلور:
ادی: اصلا به تو چه!
فلور: اگه اگه اگه..... حالتو می گیرم تو همیشه هینجوری تو قبل از امدن گابریل همه چیزرو می دونستی تو فقط دلت می خواد منو اذیت کنی تو ....
ادی: درسته
فلور: کشتمت
فلور به طرف ادی می ره و اونو با یک طلسم خشک می کنه و یک سیلی بهش می زنه و می گه: امدن آوریل همش زیر سره تو بوده تو .. تو زندگی منو خراب کردی! در ضمن اگه ببینم دور بر خواهرم می گردی حال تو رو می گیرم
ادی: خخخ ... خخه
فلور از اتاق خارج می شه و گابریل رو با عصبانیت به سمت خوابگاه می بره
پسرا همه سوت می زنن!
فلور با یک طلسم همشونو خشک می کنه
و پسرا مثل تخته سنگ رو زمین می یفتن
دامب


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۵
#84

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
گابريل در رو باز ميكنه و ميره بيرون!
فلور:نه...وايسا...

پسرا به طرف گابريل ميدون، گويا كه سرخپوستان حمله كرده اند!
گابريل جيغ ميزنه:وايسين...صبر كنين بينم.
پسرا دور گابريل حلقه ميزنن...
گابريل:ادی كدومتونه؟
ادي در حالي كه سعي ميكنه حس خودش رو پنهان كنه دستش رو بالا ميگيره.
گابريل:زودباش برو تو اتاق.
ادی توي اتاق ميره و گابريل در رو بروش ميبنده!
ادی در حالي كه صداي پسرا رو از بيرون ميشنيده كه دارن با گابريل حرف ميزنن، ميياد و روي تخت اتاق ميشينه...
ادی:ا...فلور...تو اينجايي؟
...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۵
#83

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
دخترا بعد از برگشتن از کافی شاپ یهویی وارد تالار شده بدو بدو می رن تو خوابگاه فلور گابریل رو می کشه تو و در رو می بنده!

فلور جلوی در می ایسته و یک طلسم می زنه که اون ور در پیداست تو تالار رو می بینه که پسرا دارن گوشهایه گسترش پذیر رو می فرستن اون بالا!
فلور با رسیدن گوشها پاشو می زاره روشون و بعد پاشو بر می داره و می یارتشون بالا یک طلسم کریباریسوس می فرسته تو و همه پسرا از دم شناویشونو برای مدت 30 دقیقه از دست می دن

ققی خودشو
سدریک
کریچر
ادی
و بقیه پسرها :poser:

فلور رو به دخترا می کنه گابریل رو می کشونه بغل خودش و می گه: ببنید اگه این پسرا بفهمن که گابریل امده تو ریونکلا خیلی اذیت می کنن من این ادی رو می شناسم دست از سر خواهر خوشگل من بر نمی داره همونطوری که سدریک یک زمانی دست از سر من بر نمی داشت البته حالا با دوست شدنش با آنیتا ول کرده آخیش پس از همه ی دخترا می خوام که مراقب خواهرم باشید نزارید اینادی پر رو بشه با تو هم هستم گابریل به این ادی روی خوش نشون نمی دی واگرنه!!!
گابریل: باشه خواهر جون
فلور: تنها هم از من حرف گوش می کنی
گابریل: چشم
فلور: تو کارهایه منم دخالت نمی کنه
گابریل: نه
فلور: ای خدا من چه گناهی کردم آخه منکه داشتم زندگیمو می کردم حالا یک .... ...
آوریل: خودتو ناراحت نکن می گذره
فلور: همینی که گفتم گابریل اگه بشنوم به مامان چیزی گفتیا با من طرفی اگه بشنوم با پسرا گشتی با من طرفی مخصوصا ادی ولی من با هرکی دلم بخواد می گردم چون من خواهر بزرگترتم
گابریل: حالا می بینیم
فلور و گابریل :poser:

ناگهان صدای فریاد پسرا از تو تالار می یاد که دارن یک صدا می خونن
گابریل.... گابریل.... گابریل خوب مهربون.... بیا بیا پیشمون....... ما تو رو خیلی دوست داریم...... برات یک گل می خریم...
فلور داره کم کم جوش می یاره


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: خوابگاه دختران ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
#82

گابریل دلاکور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۶
از هر جا فلور باشه!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 153
آفلاین
در کافی شاپ رو باز کردن و داخل شدن داشتن می رفتن یه میز برا خودشون انتخاب کنن که یهو متوجه شدن فلور هنوز دم در وایساده و به انتهای کافی شاپ خیره شده...
یونا: فلور حالت خوبه؟
وقتی دیدن فلور هیچ واکنشی نشون نمی ده به همون سمتی که خیره شده بود نگاه کردن.
آوریل: نه ...
دزیره: یعنی خودشه؟!
یونا که از قافله عقب بود گفت: کی خودشه؟ در مورد کی دارین حرف می زنین؟
آوریل: یونا مثل اینکه به چکش فلوراحتیاج داری!
دزیره:بابا اون دختره رو می بینی ته سالن؟همون که موهای بلند و بور داره و پشتش به ماست!...
دخترا متوجه شدن که فلور داره به سمت اون دختر می ره,وقتی رسید پشت سرش با صدای آهسته ولرزانی گفت:گابریل؟
دختر برگشت و فریاد زد:فلور! تمام روز رو دنبالت می گشتم !از هرکی(پسرا) سراغت رو می گرفتم 2 ساعت بهم زل می زد بعدش حرفای عشقولانه ی مزخرف می زد!
فلور:گابریل تو این جا چی کار می کنی؟!
گابریل: از وقتی اومدی اینجا مامان داره خودشو می کشه که دخترم اونجا غریبه و هیچ کسی رو نداره و... . بعد به زور مارو کشوند اینجا.بالاخره منم باید مدرسه برم دیگه گفتم کجا بهتر از اینجا پیش خواهرم!
فلوربه سمت دوستاش برگشت وبا صدایی آهسته گفت:اووووف...تازه داشتم یه نفسی می کشیدم!!
----------------------------------------------------------------------------------------------
ببخشید اگه بد بود چون این اولین رولی بود که می نوشتم.خوشحال می شه اشکالاتم رو بهم بگین.

سلام عزیزم، بازگشتت رو تبریک میگم به ریونکلاو!! تو همیشه در قلب ما جا داری!! با تشکر آوریل


ویرایش شده توسط آوریل در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۱۲ ۲۲:۴۱:۱۱

احساس می کنم
درهر کنار و گوشه ی این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین

باغ آیینه
احمد شاملو

only Raven







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.