صبح روز بعد.....
****
دخترا همه خواب بودن...
.
{دوربین داره از بالا سر دخترا یکی یکی تخت هارو میگیره و میره}
تخت اولی تخت اوریل بود...آوریل با صورتی پر از جوش(گویا وقتی که خواب بوده کرم صورتش پاک شده)رو تختش دراز کشیده و بد جوری داره خر خر میکنه...
دومی لوناست...لونا خیلی تمیز یک پتوی کلف روش پهن شده و همه جاشو پوشونده جز سرشو...و لبخنده چرندی روی لباشه...
سومی تخت دزیره است...اما خیلی عجیب!!! کسی اونجا نیست!!! اما ملافه انگار روی بدن انسان پهن شده اما کسی زیرش نیست...
ناگهان ملافه تکون میخوره...دزیره پوستش شفاف میشه و کمی دیده میشه...میگرده و یه وری میخوابه و دوباره غیب میشه....
چهارومی تخت فلوره اما فلور نیست!!!!
یعنی چه!!! { دوربین به سرعت همه ی تخت های تالار رو میگرده تا فلور رو پیدا کنه}
هیچ اثری از فلور نیست...حتی گابریل...اما بقیه ی دخترا همه خوابیده بودن...
ناگهان یه صدای جیغ وحشتناکی میاد!!!!
{دوربین یه لحظه حالت افتادن میگیره اما دوباره به حالت اولش وایمیسته..}
با شنیدن صدای جیغ در یک ثانیه همه ی دخترا به یک شکل از خواب میپرند....
دزیره و اوریل و لونا و یونا و پنی و ...:
فلور با گابریل جلوی تختهاشون وایستاده و خیلی اصبانی داره بهشون نگاه میکنه...و با دستش گوش گابریل رو گرفته داره میپیچونه...
دزیره با جیغ: تو خجالت نمیکشی؟!!
فلور: چه طور مگه؟
اوریل: فلور؟ عجب جیغی کشیدی
...ببین { و یواشکی میگه} ...میشه به من بگی چه طوری اینکارو کردی؟
فلور: { به روی خودش نمیاره و دست میزنه و میگه}
: یالا دخترا بیدار شین...امروز رای گیریه که کی گابریل رو نگه داره....
دخترا: هین؟
گابریل: من که بچه نیستم اینا بخوان منو بپان!!!!
!
فلور : تو یکی حرف نزن که میرم چکشمو میارم!!!!
!
دزیره: من نمیام شما برین...{و دوباره دراز میکشه و غیب میشه}
فلور: { جیــــــــــــــــــــــــغ}
پـــــــــــــا شـــــــــــــو ببینم!!!!!!
دزیره : { جیغ} هــــــان!!
! خیلی خوب بابا شوخی کردم که دوره هم باشیم..!!
!
آوریل: حالا فلور نمیشد بذاری ساعت 6 بشه؟
فلور : مگه الان ساعت چنده؟
دخترا: 5
فلور : خوب چه فرقی میکنه پاشین زودتر میخوایم رای گیری کنیم...
.
***** 2 دقیقه بعد ******
فلور فریاد میزنه: حاضریـــــــــــــــــــن؟!!!
؟؟!!؟!!؟!
دزیره: هین؟؟!!! حاضر؟ تو حالت خوبه؟!!؟!
!
فلور: چـــــــــــه؟
دزیره الان اعصاب ندارم میزنم له و پهت میکنما!!!!
یونا: ولی فلور الان که هنوز یک دقیقه نشده ما بیدار شدیم!!!!البته بگم من که در حدی نیستم بخوام چیزی بگم ها!!
!
آوریل:باز این شروع کرد!!
!!
***** 5 دقیقه بعد...********
دخترا صف کشیدن جلوی فلور...
فلور هم گوش گابریل هم چنان تو دستشه و داره باهاش بازی میکنه!!!!!
فلور دست به کمر:
خیلی خوب حالا بگید ببینم کی داوطلب میشه که از گابریل محافظت کنه؟!!؟!!؟!!
{هیچ کس هیچی نمیگه}
{دوربین میاد رو صورت فلور}
فلور: که اینطور هان؟!؟!؟
!
دزیره: خوب چرا خودت ازش مواظبت نمیکنی!!! در ضمن دختر به این بزرگی مواظبت نمیخواد.
..
تا فلور میاد جوابشو بده یه هو لونا میگه...
لونا:من با کمال میل ازش مراقبت میکنم!!
!
آوریل:ده بیــــا..
.!!! تو خواهش میکنم از جات تکون نخور...تو هم بری مثل این { بــــــــــــــــــــوق } بشی ما دیگه بدبختیم!!!
!
گابریل:مگه من چمه ها ها ها؟؟؟!!؟
!
فلور:من چه قدر دلم یه هویی واسه چککشم تنگ شد...
دخترا: نه نه نه!!! غلط کردیم..
.
دزیره: خوب فلور جان ...داوطلب و رای گیری و این حرف ها رو بی خیالش...
...خودت یکیو همینجوری بگو که از گابریل مراقبت کنه....
{بعد یک چشمک تابلو به فلور میزنه...که یعنی حواست باشه من حالو حوصله بچه ندارما}
فلور چشماشو ریز میکنه: ها ای خوب بیداااا...
...
دزیره:
فلور: اصلا دزیره چه طوره امروز تو اینکارو انجام بدی؟
دزیره: چی گفتی؟؟!! من نشنیدم!!
!
فلور: بفرما گوش گابریل خانم تقدیم شما ..
.
بقیه دخترا همه تایید میکنن::hammer
دزیره:خیلی نا مردین...
.
و میره هو گوش گابریل رو میگیره با خودش میبره بیرون...
.
آوریل:خدا به دادشون برسه..
.
لونا: ای کاش میدادینش به من..
.
پنی : وا مگه عروسکه؟!!؟!!؟
!!
فلور: ولی یه چیزیه خیالم بابت دزیره جمع ...
آوریل:چرا؟
فلور: اخه دزیره چشم دیدنه ادی رو نداره اگه نزدیکشون بشه ای دزیره میزنه له و لوردش میکنه
....
دزیره و گابریل......
ادامه دارد.....