- صبر کن ... صبر کن !!!
دراکو در حالی که فرياد میزد دستان خودش رو بالا برد .
- این خاله بنده چه طور بدون اجازه پدرش میخواد ازدواج کنه ؟؟
سالی لحظه ای مکث کرد .
- آدم از تو آیکیوتر نبود که وزير بشه ؟؟ من نماینده حاجی هستم و میگم مشکلی نداره اون وقت توی بی ناموس به من میگی ؟
بلیز به آرومی در گوش بارتی زمزمه میکرد :
- باب مختونو به کار بندازيد دیگه ... اگر این خطبه خونده بشه دیگه نمیشه کاری کردا !!
سالی مجددا شروع کرد .
- جولیا خانم آیا بنده وکیلم شما را در ازای مهريه قتل دوازده ماگول به نیت .... اوهوووووم ... عذر میخوام ! و قتل یک جادوگر به نیت یگانه وزير مردمی (
) و یک بوسه ی ديمنتور از اون باحالاش به عقد دائم نوه عزيزم ...
سالی در حال کامل کردن خطبه بود اما بچه های اسلیترين در یک جلسه مشغول پیدا کردن راهی برای به هم زدن این مراسم بودند .
دراکو : آقا استووپ ... ما میخوایم قبل از این ازدواج میمون یه مراسم ژانگولر بازی راه بندازيم !!
سالی : ويزير همچین میزنم که آخرين بارت باشه صورت سیفید خودتو اون شکلی ببینیا ...
جولیا در حالی که نمیتونست احساسات خودش رو کنترل کنه ادامه داد :
- من دوست دارم ... چه اشکالی داره ؟ من ژانگولر بازی دوست دارم !
لرد : تو شاید خیلی چیزا دوست داشته باشی ! اههه ...
سالی قند سابیدن خودش رو متوقف کرد ... کله قندهایی که به شکل مار بودند به سالی نگاه میکردند تا دستور رو صادر کنه ...
سالی : به یه شرط ! وزير باید هلی کوفتری بزنه
دراکو به سختی نفس میکشید ...
بلیز : باشه قبول !
دراکو با پشت دست زد تو دهن بلیز !
- بچه جون هلی کوفتری به همین سادگیاست مگه ؟؟
بلرويچ : من یه سی دی آموزش هلی کوفتری زدن دارم !
بچه های اسلی به گوشه اتاق رفتند که یه کامپیوتر دیجیتالی اون بقل بود و بالاش با برچسبی نوشته شده بود :
گیم نت ساعتی 600 !! سالی : این که میگفت من تا حالا گیم نت نرفتم !!
" نیم ساعت بعد "
سالی چهار زانو روی زمین نشسته و در حال بازی کردن با مار خودش هست
لرد و جولیا هم در حال گپ و لا ... زدن هستند و کلی کرکره خنده راه انداختن !
بلیز : خوب دوستان همگی ساکت ... وزير میخواد سخنرانی کنه .
دراکو : به افتخار این ازدواج فرخنده وزير میخواد هلی کوفتری بزنه !
بارتی و بلرويچ سوت میزدند ... ایدی و مارولو هم کف میزدند .
بلیز یه پیپ از جیبش در اورد و در دهان مبارک وزير قرار داد .
سالی : پیپ ؟؟
دراکو پکی به اون زد و لحظه ای بعد صدای موسیقی هوی متال سالن رو منفجر کرد ... همه جا تاريک شده بود و نورهای جادويی از همه طرف محوطه عروس و داماد رو روشن میکردند ...
دراکو با یک حرکت انتحاری روی زمین خوابید و شروع کرد به هلی کوفتری زدن ... همین طور نزدیک و نزدیک تر شد !!
سالی کفش بريده بود و با موزيک سر خودش رو تکون میداد ...
سالی : آها آها ... آها آها !!
لرد داشت عشق میکرد اما از عاقبت شوم خودش خبر نداشت !
ناگهان تمام صحنه تاريک شد و اهنگ شوم و وحشتناکی پخش شد .
کارگردان : آقا کات ... وقتی همه جا تاريک باشه که کسی نمیبینه !
لحظه ای همه چیز متوقف شد .
دراکو : خوب با دوربینای مادون قرمز بگیريد !
کارگردان : آها ببخشید ... اقا ضبط میشه ! سه .. دو .. یک .. حرکت !
تصوير به صورت اسلوموشن و با رنگ قرمز دیده میشد .
دراکو آهسته روی سرش میچرخید و به سالی نزدیک میشد و سالی هم اسلوموشن دست میزد و حال میکرد اما لحظه ای بعد ...
دراکو در حالی که میچرخید با کف پا محکم به صورت سالی کوبید ! صحنه ها اهسته تر از قبل پخش میشد ... از زوایای مختلف این برخورد به نمایش در میومد !
ماری که نزديک سالی بود به داخل حلق سالی رفت و جولیا که به دلیل تاريک بودن نمیتونست چیزی رو ببینه فقط حال میکرد .
سالی نقش زمین شد .
جولیا : آخ چه حالی میده اینجا !!
لحظه ای بعد همه جا روشن شد ... بلیز و بلرويچ با خشانت بالای صندلی لرد و جولیا ایستاده بودند ... ایدی و مارولو دست و پای سالی رو محکم بسته بودند و دراکو ، یک عدد تیغ کینگزلی نشان در دست داشت و لبخند میزد .
تصاوير از حالت اسلوموشن خارج شد ...
سالی : ای نامرد .. تو که میگفتی بلد نیستی ناکس !
بلیز با کف دست محکم تو دهن سالی زد و مار تا ته وارد حلق سالی شد .
دراکو لبخند شومی زد .
- خوب اول از بزرگتر ها شروع میکنیم ... سالی کله مبارک رو بیار جلو ببینم !! تو ملت رو تحريک میکردی منو اسموت کنن دیگه ؟؟
سالی در حالی که سعی میکرد ابهت قبل خودش رو حفظ کنه سعی میکرد حرف بزنه اما ماری که تو حلقش بود نمیذاشت .
دراکو : بلیز اون ماری که تو دهنشه در بیار ببینم چی میگه !
بلیز مار رو بیرون کشید .
بلیز به آرومی به ایدی : چه مار کلفتی داره ... نگاه کن !
ایدی یه مار با چوبدست خودش ایجاد کرد اما به محض اینکه مار سالازار رو دید ، مارخجالت کشید و دوباره نابود شد .
سالی : منو ببخش دراکو ! دیگه از این غلطا نمیکنم !!
دراکو به سمت سالی حرکت کرد اما صدایی از غیب وارد شد .
تو اجازه این کار رو نداری ... ازادی فروم شعار این سایته !! مارولو : تو کی هستی ؟؟
من اتشفشانم ... هیچ کس حق نداره مديرای سابق رو اذیت کنه وگرنه ...دراکو در حالی که خون خونش رو میخورد کینگزلی نشان رو با خشم به سمت سالی پرتاب کرد اما یک وجب بالاتر از لاله گوش سمت چپ سالی به دیوار فرو رفت .
بلرويچ : خوب بعد از سالی نوبت لرده
لرد با ترس فرياد زد : نه من قول میدم که با جولیا ازدواج نکنم !! قول میدم که خودم با چوب دست خودم بکشمش !!
جولیا جیغ وحشتناکی زد و محکم به دهن لرد کوبید .
ایدی : دمش گرم
لرد هم بلافاصله با پشت دست تو دهن جولیا کوبید آما ...
یک ثانیه بعد در سالن با ضربه محکمی شکسته شد .
دوباره همه چیز به حالت اسلوموشن در اومد ...
نورهای جادويی این بار با اتحاد و همدلی روی فردی که جلوی در ایستاده بود خیره شدند .
چهره ای خشانت بار به چشمان لرد زل زده بود .
ونوس : کی جرات کرده به یه ساحره توهین کنه ؟؟!
رعد و برقی از وجود ونوس به چراغهایی که از سقف آويزون شده بود برخورد کرد و همگی روشن شدند .
بلرويچ : الهم صل ... !
لرد نگاهی از ترس و التماس به دراکو انداخت اما تمام بچه های تالار در یک صف انتهای اتاق به دیوار تکیه داده بودند و با انگشت لرد رو نشون میدادند .