wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: سه‌شنبه 23 خرداد 1385 07:09
تاریخ عضویت: 1385/01/03
آخرین ورود: یکشنبه 27 تیر 1400 06:08
از: ما که گذشت!
پست‌ها: 248
آفلاین
لرد در حالي كه كل بچه هاي اسلي رو دك كرده بود و همه رو فرستاده بود به اتاقاشون . حالا بماند كه بچه هاي اسلي ، نه اينكه تالار اسلي از تو ديواراش راه مخفي زياد داره وايساده بودن و از تو تابلو ها لرد رو ديد مي زدن.
لرد : خب........من مي گم بريم سر اصل مطلب!
خانومه : بله....داشتيد در مورد كارتون توضيح مي داديد.
لرد كه بد جوري تو ذوقش خورده بود با سوال خانومه وا رفت آخه چطور مي تونست بگه فقط روزي 10 20 نفر آدم مي كشه . يه لبخند كش داري زد و گفت:
_هوم...چيزه......من يه تاجرم......هر روز هم يه.......
اما هنوز حرفش به پايان نرسيده بود كه به يك باره در تالار عمومي اسليتيرين باز شد .
لرد عصباني از اين كه كدوم ابلهي جرئت كرده از دستورش سر پيچي كنه و يادش بمونه كه به محض اين كه خانومه رفت بكشتش به سيخ با قيافه اسنيپ رو به رو شد.
اسنيپ هم همين طور خوشحال مي يومد تا اينكه با ديدن لرد جا خورد. يه دو ثانيه بعد آب دهنش رو غورت داد و هنوز گيج مي زد كه خانومه پريد وسطشون و گفت:
_معرفي مي كنم پسر عموم هستن و به اسنيپ اشاره كرد.....ايشون هم لرد جامعه هستن.
بچه هاي اسليتيرين كه همه دزدكي وايسوده بودن تماشا با اين معرفي كپ كردن و اولين نفري كه متوجه شد اين دو تا مي خوان لرد رو بچاپن دراكو بود. دراكو در حالي كه خودش هم نمي دونست چطوري از دستش در رفته رفت و به همه بچه هاي اسليتيرين گفت قضيه چي بوده .
بچه هاي اسلي:
اما در اون اسنيپ مونده بود كه چطور لرد اين قدر تحويلش مي گيره و مدام زير گوشش به طوري كه خانومه نفهمه مي گه از الان پست پيتر ماله توئه فقط اگه يه وصلتي چيزي جور كني.........
گرم صحبت بودن كه يك دفعه اسنيپ صورتش رو چرخوند و ديد كه رودلف جلو روشه .
_مي بخشيد پروفسور ممكنه يه لحظه بياين . كار فوريه!
لرد كه مطمئن بود ديگه به رودلف هم رحم نمي كنه فقط تونست يه لبخند مصنوعي تحويل خانومه بده.
اسنيپ: خيلي خب.......الان مي يام.
اسنيپ يه عذر خواهي كرد و پاشد اومد طرف خوابگاه اسلي . گرچه مدام با خودش فكر مي كرد چطور روغن ريخته رو جمعش كنه و دست رو دست بذاره زندگيش رو بر باد داده . زير لبي هم خودش رو دعوا مي كرد. اسنيپ وقتي رسيد خوابگاه ديد همه حي و حاضر نشستن و منتظر اون.
اسنيپ: چيه....چي مي گيد.......چي مي خوايد؟
دراكو: اوه....اوه.....پروفسور عزيز يك كمي ولوم سرعت رو بيار پاينن...پياده شو با هم بريم. متاسفيم كه الان وقتت رو گرفتيم اما مي دونيد چيه من فكر مي كنم بعضي چيزا ارزش معامله رو داشته باشه.
اسنيپ (عصباني): دراكو اين قدر كش و قوس نيا ...درست حرف بزن وگرنه 500 امتياز از گريفيندور كم مي كنم....من اعصاب ندارم.
دراكو كه ديد اسنيپ قاطي كرد گفت:
_هر چي از لرد مي گيريد نصف نصف!
با گفتن اين جمله اسنيپ يه دو ابسيلوني رفت هوا و دوباره اومد رو زمين و ديد كه اگه الان باشون بد برخورد كنه لرد دارش مي زانه يه بخند زد اين جوري.
اسنيپ:
اون طرف خانومه و لرد دل مي دادن و قلوه مي گرفتن كه اين بار وقتي دوباره در تالار بي محابا باز شد لرد مطمئن شد خاكستر طرف رو هم ول نمي كنه . اما در اين لحظه تنها با يك قيافه رو به رو شد.
سامانتا:
_اين خانم كي هستن؟
اما هنوز در خابگاه اسلي اسنيپ با برو بچس به تفاهم بر سر قيمت نرسيده بود و دراكو اصلا زير بار نمي رفت.

اين داستان ادامه دارد......................!!!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 22 خرداد 1385 19:09
تاریخ عضویت: 1383/06/07
تولد نقش: 1385/12/02
آخرین ورود: یکشنبه 15 فروردین 1400 14:58
از: 127.0.0.1
پست‌ها: 1391
آفلاین
ملت فوری با آزکابان تماس میگیرن و دو تا دیوانه ساز ارزشی به شماره های 123456789 و 987654321 به مدرسه اعزام میشن و این یارو معتاده رو میبرن آزکابان تا دیگه از این حرف ها نزنه

دراکو در گوش ملت گفت: آخیش راحت شدیم نزدیک بود این یارو تمام کاسه کوزه ها رو خراب کنه بره(ایول ضرب المثل )

اون خانومه: خوب مزیر جون میگفتی شما الان چغدر حقوق میگیری

دراکو که میدونست صداش به آنیتا کفی نمیرسه و از اون طرف فکر کرده بو خبریه گفت: ماهی100000 گالیون

خانومه: ملت : دراکو: خانومه:

خانومه: راستی نگفتی خونت کجاس؟

دراکو: همین بقل ها یه قصر کوچیک داریم قابل شما رو نداره

خانومه: بعدش: راستی این یارو اسنیپ اینجا چیکاره بیده؟

دراکو: هیچی باب فقط ما رو اذیت ...

ناگهان آسمان ها سیاه میشه و صدای غرش باد در پهنای(با پهنه فرق میکنه) آسمان شنیده میشه و صدای پاق خفیفی به گوش میرسه و لرد جامعه وسط تالار آپاترات میکنه

ملت: بعدش و به اون خانومه اشاره میکنن

لرد جامعه اول خوب دور برش رو نیگا میکنه بعد تازه چشمش می افته به خانومه

لرد به دارکو و خانومه که گرم صحبت بودن نزدیک میشه بعد یواشکی چوب دستیش رو در میاره و یه ورد حواله ی وزیر مردمی میکنه که باعث میشه دراکو غش کنه ولو شه روی زمین

خانومه تا میاد دور وبرش رو نگاه کنه لرد جامعه رو میبینه

لرد جامعه: سلام چطوری؟

خانومه: هوی ولید من با تو شوخی ندارم ها چند تا سوال میپرسم زود جواب بده

ولدی که فکر کرده بود خبری ه گفت : چشم

خانومه: خونه ت کجاس ؟ ولدی : خونه ی ریدل

خانومه: چغدر پول داری؟ ولدی : خیلی

خانومه: کارت چیه؟ ولدی: لردیت جامعه

جانومه: چقدر حقوق میگیری؟ ولدی: گالیون 1000000000

خانموه : خوب خوبه تو مناسب تری همینجا صبر کن کارت دارم

ولدی که نمیدونست این خانومه زن اسنیپه و فکر کرده بود شاید امر خیری در پیش باشه فورا اطاعت کرد

خانومه موبایل دراکو رو گرفت و رفت بیرون تالار یه زنگی به اسنیپ بزنه

خانومه: سلام عزیزم خوبی غذا خوردی؟

اسنیپ: اره گلم تو خوبی؟ نقشه چی شد؟

خانومه: موفقیت آمیز بود یه بابای رو پیدا کردم

اسنیپ: اسمش چیه؟

خانومه: نمیگم میخوام برات سوپرایز باشه

اسنیپ: آخی من الان میام اونجا طرف رو تیغ بزینم

_____________________________
ملت توجه داشته باشن این پست اصلا ارزشی نیست
راستش من چیزی دربار یخانوم ه به ذهنم نرسید

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 22 خرداد 1385 17:59
تاریخ عضویت: 1384/12/02
آخرین ورود: دوشنبه 18 تیر 1386 02:25
از: کلبه ی ماروولو
پست‌ها: 45
آفلاین
یهوی در باز میشه و یه نفر پاشو بعده خانمه میزاره تو

ملت: اوکی تو اومدی اینجا چی کار بابات هست خودت جمع کن برو برو

دراکو که غرق صحبت با خانمه اسنیپه:کی بود ؟

ملت :این دستو پا چلفتیه اسپیرین نمیدونم اموکسیسیلین ...مورفین گانته

دراکو بندازینش بیرون این همه جا مزاحمه
مورفین:نه به خدا من خیلی ماهرم تازه دانشمند شدم اینا و دست میکنه یه قوطی در میاره و میگه : باب نیگاه این میتونه شما رو از حمله ی ناگهانی یه نفر مطلع کنه ناگهان رودولف میاد جلو و میگه میگم بزارید بیاد تو گناه داره ها؟

دراکو :خب باشه بیاد تو

رودولف میگیره مورفینو میکشه کنار و بهش میگه خب این دستگاهت چه کارست چند گالیونه ؟

لارا: به توچه اصلا ببینم مگه تو پول داری ؟
رودولف :اره عزیزم میخواستم برات هدیه بخرم

لارا :شما غلط کردی و تمامه پولاشو میگیره
مورفین: باب شما مشتری نیستید من برم اونور

مورفین: که راه میره متوجه ی یک چیزه بزرگ متوجه میشه

اون زنی که با دراکو حرف میزنه خودشه

ملت : حالا کیه ؟

مورفین :باب شما چه جوری ذهنه منو خوندید

ملت:یه دستگاه تو جیبت بود اون به ما گفت
مورفین: ای وای کفش رفتن
بعد میاد جلویه زنه و میگه ای پست فطرت چه طوری جرئت کردی بیای اینجا ها؟
زن :ای وای نه یعنی به توچه من به دعوته وزیر اومدم

دراکو : اره بچه برای من اومده
مورفین:باب این برده داره من 7 ساله ازگار زیره دسته این کار میکردم از ابو غریب خونشون بد تره ساعت 9 شب خاموشی بود تو انبار می خوابیدم پر موش کسی دیگه ای هم افتاده زیره دستش اما من فرار کردم و اونو ندیدم شما میدونید کیه اخه احمق جون میگفت من عاشقشم

ملت:باب دروغ نگو این خانم ازارش به یه مورچه هم نمیرسه خجالت بکش بندازیمش تویه سیاه چال
دراکو :اره بعد از مدتها یه خانمی اومده تالار تازه بعدشم نوبته بقیس
و این بود عاقبته یک راستگو
ادامش بدید

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط آسپیرین مورفین گانت در 1385/3/22 18:08:26
همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 22 خرداد 1385 16:55
تاریخ عضویت: 1384/06/25
تولد نقش: 1383/08/04
آخرین ورود: یکشنبه 20 آبان 1403 09:08
از: یخچال خانه ریدل
پست‌ها: 1709
آفلاین
ایدی : زنگ بزنیم از همون خانوم با شخصیت بپرسیم کیه !
ملت : باب تو خیلی باهوشی دیگه
دراکو : بچه ها حال کنین این خواهر منه .
ملت : خاک تو سر اون ایده های خودتو خواهرت
دراکو و ایدی
رودلف : آقا فهمیدم چی کار کنیم .
ملت : بگو بگو
رودولف : من الان میرم اسنیپ و میکشم اون خانوم رو ور میدارم به اتفاق میایم اینجا .
ملت : ایول رودی !!!
در همون لحظه لارا از ناکجا پیداش میشه .
لارا : ها... چی.... ؟ خیانت ؟ رودولف !!!! .
بلافاصله رودلف پا به فرار میزاره و لارا هم دونبالش و بدین ترتیب دوتایی از اتاق خارج شده و از تصویر بیرون میرن .
ملت : اهههه حالا چطوری اون خانوم با شخصیت رو پیدا کنیم ؟
در همون لحظه موبایل دراکو زنگ میزنه !!!
دراکو : الو .... !
صدای زنونه اسنیپ کشی از پشت گوشی به گوش میرسه :
- هووووو با سوروس من چی کار داری ؟ چرا اینجا زنگ زدی ؟ بزنم دخلتو بیارم !!!
دراکو دستشو روی گوشی میزاره و روبه ملت اسلی میکنه و میگه :
- بچه ها همون خانوم با شخصیته
ملت
خانوم با شخصیت : میخواستین سوروس منو اغفال کنین ؟ چی کارش داشتین ؟ مثل اینکه زنگ زده بودین آمار بگیرین !
صدای سوروس از پشت گوشی بلند شد :
- عزیزم ، الان یه دور کل خونه رو شستم میشه یکم استراحت کنم ؟
ملت
خانومه : نه برو یه دور باغچه رو آب بده بیا .
صدای اسنیپ از پشت تلفن به گوش میرسه :
- روچشمم!
خانوم با شخصیته : آخیش پیچوندمش ! خوب ببینم شما با من چی کار داشتین ؟
دراکو : خوب .... اینجا جاش خوب نیست میشه یه سر بیاین تالار ؟
خانوم با شخصیته : آره حتما باشه . نیم ساعت دیگه اونجا .
تلللق
دراکو گوشیش رو قطع کرد .
ملت : باب دراکو تو نابغه ای !
دراکو : خوب دیگه ملت برین این دور و برا پیداتون نشه منو این خانم با شخصیته با هم کار داریم .
ملت : دراکو ما اینجا کار خصوصی نداریم که
دراکو : این یه مورد اظطراریه
ملت : نه باب ملت و دراکو نداریم که .
در همون لحظه دوباره موبایل دراکو به بوووق بوووق می افته !
دیمبالا دومبالا گومبالا ......!
دراکو : وزیر مردمی هستم .
صدای فریاد اسنیپ از پشت خط به گوش میرسه :
- تو بوووق منم نیستی . با خانومه من چی کار داری ؟
دراکو : ها؟ خبرا زود میرسه
اسنیپ : بله چی فکر کردی من فال گوش پشت در وایساده بودم . تازه در قرن بیست و یکم ردیابم اختراع شده . با زن من چی کار داری ؟
دراکو از پشت موبایل
اسنیپ : تا سه میشمارم . یا میگی زنم برگرده یا اینکه به عنوان اعتراض یه ماه غذا نمیخورم .
ملت
در همون لحظه در تالار باز میشه و خانوم با شخصیته میاد تو.
خانومه : دراکو کدومتونه ؟
اسنیپ از پشت تلفن : این صدای خانومه یکم آشنا نبود الان ؟
( نکته : بلیز هنوز غرق در خوندن کتاب دراکوئه )
( نکته بعدی : خانوم = خانم )
ادامش بدید.........

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در 1385/3/22 17:05:23
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 22 خرداد 1385 13:34
تاریخ عضویت: 1383/11/20
آخرین ورود: یکشنبه 30 دی 1386 15:25
از: برزخ
پست‌ها: 375
آفلاین
ملت شما چیکار به زندگی زناشویی مردم دارید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رودولف: من یه راه حل یافتم!
ملت: بگو بگو!
رودولف: من میگم بیاید یه قول دو قول بازی کنیم!
ملت: ای خاک بر او سرت :ywite:
رودولف: خب راه حل دیگه ای باقی نمونده که بفهمیم زن اسنیپ کیه1
ایدی: یافتم ... یافتم!
ملت: بگو بگو
ایدی: ایناهاش ... یه انبر پیدا کردم ... بیاید دراک رو در بیاریمش!
ملت: ای خاک بر اون سرت با این یافتن هات! :ywite:
ایدی: هان؟... خوب نبود مگه؟
ملت: :ywite:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند ساعت بعد
________________
گوشه تالار عمومی اسلایترین دراکو یواشکی داره به پنسی پارکینسون تل میده!
دارک: یادداشت کن 09115468564654321
پنسی: آهان ... نوشتم
دراک : خب الان یه امتحانی بنما زنگ بزن ببینم درست نوشتی یا نه!
موبایل دراک: دی دی ری دی دی ری دی ری ری دیری دریزی دریزی!
ملت: ها ؟ کو موبایل؟
و همه حمله ور میشن به موبایل دراک که ببین چطوریه! و بعضی ها هم شروع میکنن به فرستادن ورد آسلامیوس
بلیز هم از فرصت استفاده میکنه و میبینه کتاب " چگونه با دیوانگان زندگی کنیم و خل نشیم" یه گوشه افتاده، رو بر میداره و شروع میکنه به مطالعه.
ملت هم در حال جنگ و دعوا بر سر موبایل دراکو هستند.
رودولف: من یه پیشنهاد دارم
ملت : برو بابا ... لازم نکرده تو پیشنهاد بدی :ywite:
رودولف: باور کنید خوبه ها
ملت : خب بنال بینیم چی میگی. فقط اگه سر کاری باشه خودت میدونی...
رودولف : باشه
ملت : خب بگو دیگه :ywite:
رودولف: کی ؟ من ؟
ملت : آره!
رودولف: خب من میگم با این موبایل زنگ بزنیم به اسنیپ ببینیم کجاس ! ... بعد میتونیم یه سری سر نخ هم پیدا کنیم ببینم زنش کیه؟
ملت : هااا ... ایول
رودولف موبایل رو بر میداره و شروع میکنه به شماره گرفتن.
اسنیپ : بله؟
رودولف: سلام چطوری؟
اسنیپ : خوبم تو چطوری؟
رودولف: کجایی تو؟
اسنیپ : ماه عسل ...!
رودولف : هوووو آسلامیوس ... آسلامیوس ... آسلامیوس!
اسنیپ : آی ... آی ... نفرست ... ورد نفرست!
رودولف: داری چه غلطی میکنی؟
اسنیپ : بابا چیکار دارم بکنم؟ دارم ظرف میشورم ... الان ظرف ها که تموم شد برم رخت بشورم بعدش هم پوشک بچه ام رو عوض کنم!
ملت: مگه بچه هم داری؟
( تلفن رو آیفون بوده!)
اسنیپ: ها؟ نه ... اینو همین جوری گفتم دور هم باشیم!
ملت : آهان
رودولف: خب زنت کجاس؟
اسنیپ: نیم دونم
رودولف: خاک بر سرت ما زنگ زدیم ببینیم زنت کیه و کجاس... حالا میگی نمی دونم؟:ywite:
دراکو میپره موبایل رو از دست رودولف مگیره.
دراکو : هوووو مرتیکه بوق بوقی پول تلفن رو خودت باید بدی ها!چ
و تلفن رو قطع میکنه.
ملت : حالا چطوری بفهمیم زن اسنیپ کیه؟:ywite:
ایدی: من یه راه حل دارم
ملت : بگو بگو
...
پی نوشت: بلیز هنوز داره کتاب رو میخونه!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
شک نکن!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 22 خرداد 1385 01:21
تاریخ عضویت: 1384/05/25
آخرین ورود: دوشنبه 7 مرداد 1387 00:40
از: یک مکان مخوف
پست‌ها: 349
آفلاین
تمام اعضای عزیز اسلایترین در تالار خویش تجمع کرده اند ومشغول کارهایی هستند،یکی کتاب میخواند یکی سعی میکند کتاب فرد کتاب خواننده راازدور بخواند آن یکی سعی میکند به آن یکی شماره تلفن بدهد وخلاصه اوضاع بشدت بهم ریخته است....وزیر سایت درحال خواندن کتابی تحت عنوان "چطور بین دیوانگان زندگی کنیم وخل نشویم" است وبشدت در کتاب فرو رفته طوری که دوستان دنبال انبر میگردند تاوی رااز کتاب بیرون بیاورند!!!
بلبلان میخوانند وهوا دل انگیزناک است فطیر وهمه چیزخوب است شما چطوری خانواده چطورند؟!-ببخشید قاتی شد -وهمه خوش خوشانشان میشود ولی بناگاه-دقت کنید همه چیزازهمین بناگاه شروع میشود-هوا میغرد-هواخدایی چطوری میغرد؟این ابراست که میغرد-ورعدوبرق میزند وهوا یکهوو سردمیشود وبلبلان خفه میشوند بجایش کلاغها آواز میخوانند و همه میزنند تو سروکله هم-یعنی یک اتفاق بدی می خواهد بوقوع بپیوندد-وبعد صدای انفجار بلندمیشود...ملت قهرمان پرور اسلایترین ازانجایی که به این سروصداها عادت دارند اول عین اسکیپی نچ نچ میکنند وبعد همه چیزحالت عادی بخود میگیرد:
-من تیکه تیکه میکنم تورو!!!
-آخه عزیزم من چیکاره بیدم؟
- بزنمت له شی فکرکنن کاشی کف سالنی؟
-الهی چه باحال
- یکی منو بگیره اینو نکشم!!!
مردم مهربان اسلایترین از جانشان سیرنشده اند که جلوی لارا رابگیرند بنابراین وی را تشویق به کشتن رودولف میکنند!!!!!
-بزن تو چشمش!
-بابیل لهش کن...
-بخارش کن
رودولف:
لارا: شماهاروهم بزنم له کنم؟
مردم:
لارا نگاه خشمناکی به مردم میکند وبعد دوباره رودولف را میزند:
-عزیزم چرا میزنی؟
-چرا ایران باخت؟اصلا چرا مکزیک برد؟چرا تو نرفتی بازیکنان مکزیک رو بکشی که ما ببریم؟مگه قرار نبود بابای دروازه بان مکزیک رو ناکار کنی؟
-الهی فدای خشانتت من کشتمش خودش بی غیرت بود دوباره برگشت سربازی!!!
- هیچ کاری رو عین آدم انجام نمیدی!!!
-الهی!!!
لارا همچنان دورتالار میدود و سعی میکند رودولف را بزند ولی رودولف بعلت فرارهای بسیار سرعتش زیادشده ویکی دوبار از لارا جلومیزند ولی برای اینکه دچار خشمناکی او نشود یکی دودور میبازد!!!!
-آقا دعوارو بس کنید بیائید بحث کنیم پیرامون زن اسنیپ!!!
-بدبخت شد....
-اینو که همه میدونیم...مهم این است که بیندیشیم زین پس باید چه کرد...
همه:
دراکو:زبان نفهمها...بسی ناامیدم کردید!!!
همه دوباره:
دراکو ناامیدوارانه به سم کتابش میرود ولی وقتی میفهمد لارا انرا روی سررودولف خرد کرده دوباره سربحث برمیگردد:
-خوب حالا چکارکنیم؟
-اسنیپ زن گرفته ماباید فکرکنیم چی کارکنیم؟
-درمورد زنش کسی اطلاعاتی داره...
رودولف:من بگم؟
لارا:تو غلط میکنی درمورد زنهای غریبه اطلاعات داری!!!
رودولف:
همه در غور تفکرفرو میروند-غورتفکر همان غارتفکراست بزبان رودولف اینا!!!

----دوساعت بعد:
ملت همچنان در غورتفکرفرورفته اند بیخیال هم نمیشوند!!!

----صبح روز بعد:
بلیزوارد تالار میشود ومیبیند همه بحالت متفکرگیرکرده اند...وی یکمی صبرمیکند وبعد بشدت نگران میشود:
-آخجون همشونو برق گرفته راحت شدیم!!!
-یافتم!!!
-حیف فکرکردم راحت شدم...



کی چی یافته؟

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: یکشنبه 21 خرداد 1385 17:42
تاریخ عضویت: 1383/11/20
آخرین ورود: یکشنبه 30 دی 1386 15:25
از: برزخ
پست‌ها: 375
آفلاین
گویا من عاشق شدم ، قاتل شدم ، اختلاص گر شدم و خودم خبر ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسنیپ: عزیزم شماره شناسنامت چنده؟
خانومه: 45354687
اسنیپ: 45354687 امتیاز به افتخار عزیز دلم از هافلپاف کم میکنم ، بوقی بوقیای بوقیوس برگه اتش میزنید.
خانومه: شما چقدر جذابید آقا اسنیپ! مخصوصا با این آواتار جدیدتون که منو یاد چارلز دیکنز میندازه. ضمنا خیلی هم حرفه ای مینویسید.
اسنیپ: ایول ... آره ... آره...این ملت همه ارزشی هستند ، من خودم فقط خوب مینوسیم ... آهوی نفس کش بگیر بشین سر جات... آواداکدورا...
همون لحظه مخاطب اسنیپ(احتمالا هری بوده) جا خالی میده و ورد همین جوری که داره میره که بخوره به در، در باز میشه و ورد میخوره به آلبوس.
ملت:
آلبوس: آحااای کمک ای رُلینگ بوغ بوغی ، ای هُغّح باظ غرن ، ای کلک نامرد ، طو کح گفتح بودی من آخر کطاب غرارح بمیرم ...!
ملت : راست میگه بابا ، این رولینگ به کل تعطیله!
مینروا: آی اسنیپ نامرد ، ای بلای آسمانی که اصلا تو این تالار فعالیت نمی کردی یهو از کجا پیدات شد مثل آوار رو سرمون خراب شدی؟ ای تف به این شانس!
خانومه : هومم ... من تلفن رولینگ رو دارم ، الان بهش زنگ میزنم می پرسم.
آلبوس از اون بالا: بابا یکی بیاد منو نجات بده .. الانه که بمیرم!
ملت : تو که مردی بابا تموم شد رفت!
آلبوس: بابا من هزار و یکی آرزو دارم ، ... می خوام هزار و یکی تنفس مصنوعی از مگی مگ مگ بگیرم!
ملت شروع میکنن به پرتاب گوجه و قرات ورد : آسلامیوس!
اسنیپ: ساکت شدید دیگه ، صبر کنید عزیزم داره زنگ میزنه
خانومه: الو ، سلام بَلا! بلا چی شده کارت قاطی شده؟ این دمبولی این بالا گیر کرده نمیازه ما به ازدواجمون برسیم.
رولینگ : دامبل رو ولش کن ، این یه تیکه رو سوتی دادم خوصله ندارم درستش کنم! ... بزار ببینم تو صدات چقدر آشناس...آره تو زن اسنیپ بیدی! ...تو که قراره تو کتاب هفت باشی!
خانومه : اوا ! اهم اهم .. اهوم...
- بووووووووووووووووووووق
اسنیپ : خب پس نتیجه میگیرم که چاره ای نیست جز این که جنازه دامبل اون بالا بمونه تا کتاب تموم بشه.
ملت : آره آره موافقیم ! ... ما هم بریم خونه هامون!
اسنیپ : اره شما هم برید من بعدا حالتون رو میگیرم ...فعلا دویست امتیاز از گریفندور کم چون که فرد و جرج دارند میخندن!... عزیزم بیا بریم مهظر صیغه ات کنم!
خانومه : باشه جیگر بریم
فیلیت ویک : هومم... میگم اسپروات بیا من و تو هم بریم عقد کنیم ، طاهرا پرونده کتاب های هری پاتر بسته شده!
اسپراوت : باشه بریم ... نویل رو هم به عنوان فرزند خونده نگر میداریم ... باشه؟ وگرنه من زنت نمی شم!
فیلیت ویک: ای به چشم !
ملت همه تجمع میکنن به سمت در و تا چند لحظه دیگر نیز در تالار اسلی تنها جسد دامبل میمونه و مینروا در حال گریه و زاری!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملت اسلی ، دیگه خودتون یه جوری ادامش بدید دیگه!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
شک نکن!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: یکشنبه 21 خرداد 1385 12:46
تاریخ عضویت: 1384/06/25
تولد نقش: 1383/08/04
آخرین ورود: یکشنبه 20 آبان 1403 09:08
از: یخچال خانه ریدل
پست‌ها: 1709
آفلاین
اسنیپ بدون توجه به ملت که با دهن های باز دارن اسنیپ رو نگاه میکنن همه جای خانوم با شخصیت رو ورانداز میکنه تا اینکه نگاش روی موهای روغن زدش متوقف میشه .
اسنیپ : خانم شما مجردین ؟
خانم با شخصیت :
- هم مجردم هم دارم دونبال شوهر میگردم
اسنیپ : خوب شما یه لحظه این بیرون تشریف داشته باشید الان خدمت میرسم .
خانوم با شخصیت با یک حرکت بسیار مشکوک روی پاشنه پا میچرخه و در حالی که صدای گامهایش در کل تالار میپیچید از سالن خارج میشه .
اسنیپ بر میگرده و به ملت مشکوک اسلی نگاه میکنه .
ملت
اسنیپ : آقا بسه دیگه امتحان بسه برگه ها رو جمع کنین .
ملت : مااااااااااهااااااااااااااااااا
دراکو : پروفسور ما فقط دو هفتست داریم امتحان میدیم .
بلیز : آقا زمان امتحانو مشخص نکردید . قبول نیست . من سه تا سوال آخر رو گذاشته بودم برای دو سه روز آینده جواب بدم .
اسنیپ : من با این خانوم با شخصیت کار خصوصی دارم .
اسنیپ با حرکت چوبدستی تمام برگها رو به سمت خودش هدایت میکنه .
دیانا در حالی که اشک در چشمهاش جمع شده بود گفت :
- پروفسور قبول نیست . وقتمون خیلی کم بود .
ایدی : هووووی ما هنوز همه سوالا رو ننوشتیم .
اسنیپ : حرف نباشه . همه این نمره ها تاثیر مستقیم در امتحان جادوگریه آخر سال دارن .
ملت
ناگهان دیانا در یک حرکت انتحاری چوبدستیش رو در میاره و به سمت برگه ها میگیره .
دیانا : آتشیوس !!!
بلافاصله شعله های آتش برگه رو در بر میگیره .
اسنیپ ( ) و بلافاصله سعی میکنه آتش رو خاموش کنه .
اسنیپ : آتشنشانیوس !
ملت : پرتوگو !
اسنیپ با خشم به برگه های سوخته درون دستش نگاه میکنه . ملت اسلی هم به قیافه اسنیپ چشم میدوزن که هر لحظه کج و کوله تر میشد .
اسنیپ
آناکین توی دلش گفت : 3.... 2... 1....
در همون لحظه اسنیپ از خشم منفجر شد .
اسنیپ : شما خجالت نمیکشید ؟ من یه هفتست اینجا وایستادم . هزار امتیاز از گریفندور کم میشه . هووووی تو چرا بغل اون دختر بی ناموسیه وایستادی هان ؟ 500 امتیاز از هافل . تو برگه ها رو آتیش زدی . 2000 امتیاز از ریون کم میشه . تو ......

چند لحظه بعد .

دفتر آلبوس
آلبوس و مینروا به صورت عشقولانه ای روی هم نشستن و دارن با هم حرف میزنن .
آلبوس : یه تنفس مصنوعی بده .
مینروا : تا اون پشمکا رو نزنی بهت گراوپی رو هم نمیدم .
بلافاصله آلبوس یه تیغ از ناکجا در میاره و مشغول زدن ریشاش میشه .
ناگهان مینروا چشمش به تابلو امتیازات می افته .
مینروا : ماااااااااهااااااااااااا گریفندور منفیه پنج هزار امتیاز . من میدونم کار کار اون سیوروس بوووووقیه . باید برم بروبچ تالار رو جمع کنم .
مینروا اینو گفت و به سرعت از کنار (؟؟) آلبوس بلند شد .
آلبوس در حالی که نصف صورتش ریش نداشت گفت :
- پس تنفس مصنوعی........
اما مینروا از دفتر خارج شده بود .

همون لحظه در ریونکلا

پروفسور فلیت ویک در حال متر کردن قدشه .
فلیت ویک : هووووم ایول سه وجب و نصفی . معلومه که این معجونه کار خودشو کرده .
ناگهان کریچر از راه میرسه .
کریچ : هه....هه.... هه..... ( نفس کشیدن ) پروفسور . تابلوی امتیازات رو دیدید ؟
فلیت ویک : نه چطور مگه ؟ باز چه دست گلی به آب دادی ؟ مگه نگفتم توی همون آشپزخونه بمون ؟
کریچ : پروفسور امتیازات ما رسیده به منفیه هزار در حالی که دیروز ....
فلیت ویک : کار کار اسنیپه . الان میرم بوووووقش میکنم .
فلیت ویک اینو گفت و شیپور بزرگی رو از ناکجا دراورد .
- بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق
سپس فریاد زد :
- ملت باید بریم تالار اسلی !

همون لحظات تالار هافل .
پیتر و سرژ و پروفسور اسپرات در حال خاله بازی هستن .
پیتر : چه توهمی چرا انقدر امتیازات ما کم شده ؟
سرژ : خه خه خه ده به توان منفیه نه امتیاز .
پروفوسر : : ماااااااهااااااااا کار کار اسنیپه ملت برین برو بچ تالار رو صدا کنید باید بریم تالار اسلایترین این اسنیپ رو منقرضش کنیم
پیتر : توهم نده پروفسور

چند لحظه بعد .
تمام تالار ها در حالی که در راه به هم پیوند میخورند دارند به سمت تالار اسلی حرکت میکنند .

تالار اسلی .
اسنیپ هنوز داشت با آخرین قدرتش داد و بیداد میکرد و ملت هم از جمله همون خانم با شخصیته داشتن اونو آرومش میکردن .
اسنیپ : ولم کن عزیزم . بزار حق این ملت ارزشی رو بزارم کف دستشون . برگه ها رو میسوزونین ؟ هزار امتیاز دیگه از گریفندور کم میشه . هشتصد امتیاز از هافل . آدم شدید ؟ نه ؟؟؟؟ سه هزار امتیاز از ریون .....
در همون لحظه در تالار باز شد !!
.........................

-------------------------------------
همانا بر هر اسلایترینی واجب است که این پست رو ادامه بدهد
پ ن : آقا جووون هرکی دوست دارید این پست رو ادامه بدید

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: چهارشنبه 17 خرداد 1385 00:47
تاریخ عضویت: 1384/05/25
آخرین ورود: دوشنبه 7 مرداد 1387 00:40
از: یک مکان مخوف
پست‌ها: 349
آفلاین
-تو هیچیت به آدمیزاد نرفته نه تقلب رسوندنت نه ظرف شستنت!!!
- الهی!!!
دربازشد ویک گردوخاک اساسی براه افتاد وابرها رعدوبرق زدند وزمین غرید وآتشفشانها شروع کردند به فوران واستاد ما کلاس را تعطیل کرد وخلاصه فجایع بسیاری بوقوع پیوست وبدین صورت لارا ورودولف وارد شدند-خواستم فضا یکمی رمانتیک بشه برعکس شد -خلاصه اینها بصورت خشانت باری وارد شدند درحالی که لارا بایک عدد درخت برسر رودولف میکوبید-اینو دیروز یکی از بچه ها تو فیلد یادم داد گفت کارخوبیه-ورودولف از کله اش بخارات صورتی قلبی شکل برمیخواست!!!
-اینجا مثلا جلسه امتحانه هاااا
- ...رودولف ماکی اودیم تو جلسه؟
-عزیزم حواست نبود اشتباهی وارد شدیم قرار بود بیرون به همه تقلب برسونیم ولی نمیدونم چرا یکهوو واردجلسه شدیم...اه...مثل اینکه زیادی حرف زدم!!!
مردم حاضردرصحنه:
لارا:
رودولف: فکرکنم باید فرار کنم!!!
لارا و مردم حاضر در صحنه:رودولف(اینرا با صدای بلندبخوانید)
-مامان (یعنی باسرعت زیادی فرار کرد)
درحینی که رودولف فرار میکرد ولارا بشدت دنبال اوبود ومردم از لارا بشدت تر اسنیپ که از عصبانیت به رنگ قرمز آلابالویی تغییررنگ داده بود سعی میکرد جلوی مردم حاضر در صحنه را بگیرد:
-جلسه رو بهم نریزید!!!
-برو بابا حال داری
- ای خدا منو از دست اینها نجات بده!!!
اسنیپ برمیگردد که دنبال مردم برود یکهوو سنگ کوپ میکند،نه نمیکند چون آنوقت میمیرد همینجوری خشکش میزند چون یک خانم باشخصیت جلوی در ایستاده که موهایش تا کف پایش میرسد وروغن میچیکه از موهایش همینجوری هی وبایک لحن اسنیپ کشی میپرسد:
-شما اسنیپی؟



من تریپ عاشقانه بلدنیستم بنویسم بلدهم بودم نمینوشتم لارا میکشتم

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!
Re: تالار عمومی اسلیترين
ارسال شده در: دوشنبه 15 خرداد 1385 21:45
تاریخ عضویت: 1384/10/28
آخرین ورود: سه‌شنبه 5 تیر 1386 13:02
از: قصر باشکوه مالفوی...!
پست‌ها: 166
آفلاین
خب تقلب کردن کار هرکسی نیست.این روشهای ابتدایی رو کنار بذارید که یکی از خرخونای جهان میخواد تقلب کنه(چه جسارتا!من و تقلب ؟عمرا! )
-------------------------------
اسنیپ که گوئی از دیگ ابجوش بیرون پریده بود،مانند مرغ ،ببخشید خروس ،پرکنده با قدمهایش ته کلاس را به سرش میدوخت و زیر لب حرف میزد (معلوم نبود ورد ضد تقلب بود یا فحش و ناسزا! )
ولدی که در کنار سامانتا بود بسیار ارام (از همون مدلایی که بچه های میز جلو حرف میزنن تا معلم نشنوه! )گفت:
-"سامانتا راست میگفتی نامزد اسنیپ جلو دره؟"
سامانتا که گیج شده بود،سرش را خاراند و جواب داد:
-"نه مگه اسنیپ نامزد هم داره؟"
-"پس چرا....؟"
که چشم غره ی اسنیپ هر دو آنها را ساکت کرد.
آیدی که تا چند لحظه ی پیش مثل افرادی که تا بحال لای کتاب باز نکرده اند،مگسهایی را که دور موهای روغن زده ی اسنیپ میچرخیدند میشمرد ،حالا ثمره ی یکسال(خرخونی رو)در ورقه با سرعت سرسام اوری یادداشت میکرد.سرعت عمل و طرز نوشتنش همه نگاهها را برای یک لحظه از ورقه ی بغل دستیشان بخود معطوف کرد.آیدی در جواب نگاهها،تنها لبخندی موذیانه زد و ادامه داد.بدنبال این لبخند ، افراد خانواده ی مالفوی درست مانند خواهرشان شروع به پر کردن ورقه ی امتحانی خود کردند.هیچکس از کار آنها سر در نمی اورد .دخترکی که تا چند دقیقه قبل دیانا را لو داده بود، دوباره بدون اینکه دستش را بالا ببرد شروع به حرف زدن کرد:
-"اقا اجازه؟این مالفوی ها معلوم نیست دارن چجوری تقلب...."
اسنیپ که کاملا معلوم بود بسیار عصبی است و بدنبال شخصی است تا تمام عقده هایش را روی سر او فرود اورد،رو به سوی او کرد و با صدای ملایمی داد زد:
-"ادم فضول،ماگل بی لیاقت،به ریش مرلین قسم اگه الان از سالن بیرون نری چنان طلسمی بکنمت که تا یه سال نتونی سرت رو بلند کنی"
دخترک بیچاره اشک ریزان از سالن خارج شد.در عرض پنج ثانیه مالفوی ها از جا بلند شدند و بسمت میز اسنیپ حرکت کردند.آنی مونی و بلیز در یک حرکت انتحاری یقه ی دراکو را گرفتند . اما با نگاه اسنیپ یقه ی او را ول کردندو لبخندی دوستانه زدند که البته با نگاه زهر الود اسنیپ جواب داده شد.آنی مونی زیر لب:
-"کلک...چیکار کردی؟تو که تا یه دقیقه قبل بیکار نشسته بودی؟"
دراکو بادی به غبغب انداخت و گفت:
-"من؟فقط میخواستم به شما دلداری بدم."
بلیز:
-"مطمئنا...حتما واسه ما بود که میخواستی 1000000گالیون فدا کنی تا برسی به جواب نه؟"
دراکو:
-"خب..."
آنی مونی:
-"خب چی؟حالا اگه نگی ما هم میریم لو میدیمت"
دراکو :
-"خب تقصیر من چیه؟برید از آیدی بپرسید.اون اول فهمید بعد با طلسم بی نیاز به چوب طلپاتیوسر بمن و دیانا هم رسوند."
در همین لحظه که آنی مونی و بلیز داشتند فکر میکردند ،دراکو خود را از آن تنگنا نجات داد و بعد از تحویل ورقه،با یک لبخند شیطانی سالن را ترک کرد.
در این لحظه از پشت در سالن فریادی به گوش رسید که شبیه صدای هیچکدام از بچه ها نبود و به فریاد فرشته ی مرگ می ماند :
" سوال 1)ب توضیحات ظاهر شده در راست ورقه تان
سوال 2)ج توضیحات ظاهر شده درگوشه ی ورقه
سوال 3) الف.............."
ناگهان اسنیپ در را باز کرد و با اینکار صدا قطع شد.بچه ها به ورقه ی خود نگاه کردند و با کمال حیرت........

---------------------------
حالا کشف کنید:1)چه کسی اعصاب اسنیپ را بهم ریخته بود،نامزدش کیست؟2)رمز فهمیدن سوالات توسط آیدی3)چه کسی جواب سوالات را میگفت؟4)بچه ها از چه چیزی در ورقه متعجب شدند؟
با احترام
A.M

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط ایدی مالفوی در 1385/3/15 21:52:15
"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟