اناكين كه تا اون موقع ساكت و به صحبتهاي تيبريوس مك لاگن گوش ميداد ناگهان گفت: وليش دست منه
به نظر من براي تالار يه برادر الآسلام بياريد تا از اين فعاليتهاي بي ناموسي جلوگيري شود اخه ميدونيد يه رفيقي يه زماني تو تالار راوان بود ميگفت اونجا خوابگاهاشونم مخطلط بود
ناگهان برادر حميد با اضطراب گفت:براي سلامتي آسلام صواوات بفرستيد
صداي صلوات از دهان بيناموسي نويسان هافل بيرون پريد و برادر حميد پس از سرخ و سفيد شدن دوباره صورت سبزه خودشو پيدا كرد و گفت:اخه برادر همه راونكلاوي ها علم برادري خوندن حالا شما هم يه نفر را كانديد كنين بيايد پيش ما روزي سه ساعت غلم برادري را بهش در همين تالار اموزش بديم
همه به هم خيره شدند ميخواستند ببينند ريش به صورت كردمشون بيشتر مياد به همين دليل ديدن اناكين فرد خيلي مناسبيه نگاه هاي جنجالي به اناكين باعث شد كه همه مفهمومشونو بدون حرف بزنن
اناكين هم كه ميخواست خودشو ناظر مردمي جلوه بده با كمال ناميلي و چشماني پر اشك اين دعوت برادر حميد ارزشي را پذيرفت
ساعت 10 صبح فردا خوابگاه دختران هافل برادر حميد داره به اناكين درس طلبگي ميده
برادر:الآسلامو در خطريول........حالا تكرار كن
اناكين: آسلام در خطر است
-:افرين فرزندم افرين دلبندم پيداست از كساني هستي كه ميگويند فارسي را پاس بداريم.پس ما هم باهات فارسي حرف ميزنيم
-:اناكين در حالي كه داره به پشت موهاش ور ميره ميگه:بنال(در همين حال يه دهن دره هم تحويل برادر ميده)
-:خوب برادر معلوم شد كه انگيزه زيادي برا طلبه
صحيح شدشدن داري ميگم تو خيلي ريشو پشم داري بهتر نيست يكي از خواهران آسلامي بيان طلبه شن
_:نچ
روزها و ماها گذشت تا اين كه برادر الآُلام اناكين مقام برادري را از دستان مبارك برادر حميد دريافت فرمود و تالار به دست اون سپرده شد
وضعيت هاف چند ساعتي بعد از برادر الآسلامي اناكين
در هر كاناپه يك نفره يك دختر پسر نشسته اند خود برادر الآسلام در يه كانپه يه نفر نشسته يه ورش يه دختر يه ورشم يه دختر ديگه..
در همين حال صداي در نواخته ميشه برادر حميد وارد ميشه
اول كمي سفت و سخت ميشه
بعد ميگه!:به ... به الحق كه شاگرد خودمي
____________________________________
اقا اين پسته من نقدش كيند ممنون
نقد شدلطفا نقد این پست رو حتما بخونید و این بحث طلبگی رو هم همینجا تموم کنید توی پست بعدی این بحث رو ادامه ندیدی