ديو چو بيرون رود فرشته در آيد...هاي...ديو چو بيرون رود فرشته در آيد!
آه اي كالين! آه اي وزير! آه! آه! اوه! آه اي كريوي...اوه اي آه...آه اوه اي!آه!
اينجانب سرژ تانكيان هستم!همه كاره سايت جادوگران و حومه هستم! خيلي خوشحال هستم!چند بيتي چرت و پرت در وصف شما سروده ام كه برگ سبزيش زير تف درويش!
من عاشق آن چين عمامهات شدم---فردا به خواستگاريات ميآيم خودم!
مخالفانت را با ريشم فرستادم عدم---آري من آن يگانه سرژم و آمدم!
ديروز با هم به بازار رفتيم دوش---من زير پايم له كردم يك موش
با خشم بر آمدي گفتي با خروش---آزار مرسانيد حتي به يك موش!
اين حزب كه بيني همه انتحار از اوست---حامي عمامه به سر ِجيگر روست!
ز نجات ميهن پرد روي مين، آن كالين---تا شهيد شود و تنش پوست پوست!
ايول كالين كه وزير شدي تو ديروز---امضا ده مرا همچو آن تام كروز!
ز رهايي ملت چه خواهي كرد امروز؟---گفت:همي كنم تجارت كيوي و مووز!
اي كريوي كه جان دادهاي به سايت---مديران كيوي خورند و شوند كيش و مات
در اين كريوي و آن كيوي فرقي براست---حذبيان فهمند اين فرق را آي هيهات
اين دامبل كه در هر دستش انگشتيست---آن انگشت را علت عشق و ياريست
دور و ور آن انگشت خط بكش اي كالين---كه آن بر وزارتت همچو فشار خاريست!
گويند كه وزير ها آمدند از راه دراز---بعد از تو هم وزيران ميآيند باز
همه وزارت كردند و فحش خوردند و رفتند باز---اين حقيقت را ز من بشو همچو يك راز
جمله قصار:يك وزير بايد فحش بخورد و هيچ كاري نكند!
پست بيناموسي ميزنيم اي پير پاتال---كه در آن نهفته است بسي عشق و حال!
ميكوبيم پست هارا در همه جا---مخالفان را هم صدا ميزنيم(-------)!
اي واي كه چه عشوه ها كردي كالين---بيا به بستر وزارت و بشين بر بالين!
تو يگانه منجي بودي و هستي اولين!---بكن آن و اين، تا بگوييم آفرين!
ما در ره تو سپرديم حذب را---جاهلان را هم كرديم سر به را
اندر پي تو فشرديم خود را---ما چها ميكنيم و تو چها!
و حالا بيتي در ستايش خود و ققي و گرامي داشت سنت ديرينه خود تحويلي!
با آنكه حذب پرده هاي ما دريد---تا جان داريم نخواهيم از حذب بريد
من در تعجبم ز مديران كه آيا---به ز من و ققي عضوي پريد؟*
(*با تشكر از خيام)
بيا اي كالين بيا اي بيا----الهي وزارتت بُود بي ريا!
بيا اي كالين عمامه به سر---از عله ميوهي نشسته نخر!
بيا اي كالين بريم روي مين---كين باشد سنت حذبيان مبين!
بيا اي كالين پست زن در اين خراب آباد---الهي مديران خانه اي دهندت در علي آباد!
بيا اي كالين بيت قبل بس طولاني شد---بيا جادوگران ارزشي بود و توخالي شد!
يك بيت استثناي نثار روح پر فروغ ققي!
ديدي هري چگونه كولاك كرد؟---اندر ره غافلان، بلاك كرد؟!
در چشم سبزش ققي نوكي فرو نمود---هري تا بيابان دويد و فرياد كرد!
با آرزوي وزارتي با مينيمم فحش ممكن!
سرژ تانكيان-يكي از بنيانگذاران حذب ليبرال دموكرات جادوگرياليستي!
بسي محظوظ شديم باشد که ما هم فحش بخوريم... و ما کلا فحش خورمان خيلي ملس است....و اصلا ناراحت نمي شويم...همانا شعرت بسي جانگداز بود...و ما هر چه ميکنيم با هم ميکنيم...