در میان ناباوری همگان گیلدی که خیلی خوش تیپه دست در دست زن سابق پروفسور وکتور یا همون زن کنونی خودش از انبوه بدن های افراد غش کرده راهشو باز میکنه و به روی صحنه میره!
همه: گیلدی دوست داریم... گیلدی دوست داریم...گیلدی دوست داریم...
یکی از اون وسطا: گیلدی، عروسو ببوس... گیلدی عروسو ببوس...
یکی دیگه از اون وسطا: وای وای چه بی ناموسی ها...
گیلدی: من روی هیشکی رو زمین نمیندازم! :bigkiss: :bigkiss:
گروهی چند نفره: ما اعتراض داریم... امضا نیاز داریم! ما اعتراض داریم... امضا نیاز داریم! ما اعتراض داریم... امضا نیاز داریم!
گیلدی هم که خیلی خوش تیپ و مهربونه دستشو میکنه تو جیبش یه مشت امضا در میاره پرت میکنه جلوی افراد گروه!
-------
یه ربع بعـــــــــــــــــــــــد...
-------
شکم: به به... برادر گیلدی مومن و با خدا،... قدم رنجه فرمودید!
گیلدی:
من هم سلام عرض میکنم خدمت شنوندگان عزیز و محترم و این اوقات شرعی رو به همه بی جامه پارتی دوستان عزیز تبریک میگم
شکم: خیلی خوشحال هستیم که همسر جدیدتونم همراه خودتون آوردین...إ...اونجارو
گیلدی برمیگرده، کینگزلی یه تنفس مصنوعی به زن اسبق ویکی میده :bigkiss:
گیلدی: خبری نبود که بابا... خانوم خوبن؟ بچه ها خوبن؟ به خواهرتون سلام برسونید!
شکم: اتفاقا خواهر پیشاپیش سلام رسوندن
گیلدی: بخشش از بزرگان است... شما هم از طرف من تنفس مصنوعی به ایشون عنایت فرمودید؟ :bigkiss:
شکم: ای برادر... خواهری گفتن...چیزی گفتن... بی جامه پارتی رو هستی دیگه؟... برادران گرامی از اتاق فرمان اشاره میکنند که ما در لحظات ملکوتی اذان مغرب به سر میبریم...همگی به مسجد دامبل خدا روانه میشویم، ان شاءالله در بازگشت بیشتر صحبت میکنیم!
گیلدی:ان شاءالله... ان شاءلله
------------
دو سال بعــــــــــــــــــــــــــــد...
------------
شکم: بله شنودگان عزیز، ما همین الان از مسجد برگشتیم، نمیدونید که اونجا چه حال و هوایی داره... رهبر کبیر اسلامو هم ملاقات کرده و دستی به ریش مبارکش کشیدیم!
گیلدی: و متاسفانه این وظیفه منه که به اطلاعتون برسونم، چندی از نمازگزاران نمونه ما به دلیل بوی حاکم بر جو جان سپردن... البته در این میان حاج سید جاسم الله عابدینی فقط به دلیل پیری مفرط جان دادن...
شکم: خوب بحث قبلیمونو پی میگیریم... برادر چه شد که با همسر سابق ویکی آشنا شدی شما؟
گیلدی: اتفاقا سوال خوب و به جایی بود... من یک روز تشریف بردم سر کلاس ریاضیات جادویی تا همی کرم بریزم و در کلاسو تخته کنم که...( یه ابر بالای کله گیلدی ظاهر میشه ، نمیدونم چرا نقل قول میشه )
نقل قول:
گیلدروی که خیلی خوش تیپه از سوراخ کلاس میاد تو ( دو نفر غش میکنن )
گیلدی: بچه ها بهتون تبریک میگم... تا وقتی که مدارک تحصیلی معلمتون کاملا بررسی نشه کلاس تعطیله!
همه: (تریپ بامشادی)
وکتور: این حرفا چیه بابا؟ من خودم ته تحصیلاتم
گیلدی: شما سیکل داری؟
وکتور: ... یه دقیقه صبر کن ( روشو برمیگردونه، طوری که گیلدی نبینه سر چوب دستیشو از آستین رداش درمیاره... یه مدرک سیکل ظاهر میکنه و میده به گیلدی)
گیلدی: شما دیپلم داری؟
وکتور: ... یه دقیقه صبر کن ( روشو برمیگردونه، طوری که گیلدی نبینه سر چوب دستیشو از آستین رداش درمیاره... یه مدرک دیپلم ظاهر میکنه و میده به گیلدی)
گیلدی: شما لیسانس داری؟
وکتور: ... یه دقیقه صبر کن ( روشو برمیگردونه، طوری که گیلدی نبینه سر چوب دستیشو از آستین رداش درمیاره... یه مدرک لیسانس ظاهر میکنه و میده به گیلدی)
گیلدی: شما فوق لیسانس داری؟
وکتور: ... یه دقیقه صبر کن ( روشو برمیگردونه، طوری که گیلدی نبینه سر چوب دستیشو از آستین رداش درمیاره... یه مدرک فوق لیسانس ظاهر میکنه و میده به گیلدی)
گیلدی: شما دکترا داری؟
وکتور: ... یه دقیقه صبر کن ( روشو برمیگردونه، طوری که گیلدی نبینه سر چوب دستیشو از آستین رداش درمیاره... یه مدرک دکترا ظاهر میکنه و میده به گیلدی)
گیلدی: شما زن و بچه داری؟
وکتور: ... این یکی رو واقعا دارم ( موبایلشو در میاره زنگ میزنه خونه )
زن وکتور: الو... سلام ویکی
وکتور: سلام همسرم... الهی ویکی فدات بشه
زن وکتور و وکتور از پشت تلفن: :bigkiss:
گیلدی: ویکی من عجله دارما...
زن وکتور: ویکی جون... صدای گیلدروی بود؟ گیلدروی کنارته؟
وکتور: اوهوم عزیزم
زن وکتور غش میکنه
وکتور: گیلدروی... همش تقصیر توئه...اگه تو الان اینجا نبودی غش نمیکرد... خودت باید به هوش بیاریش...
گیلدروی: کاری نداره که بابا... گوشی رو بده بینم (گوشی رو از دست وکتور میگریه از پشت تلفن یه تنفس مصنوعی به زن وکتور میده :bigkiss: )
وکتور به زور گوشی رو از دست گیلدی میگریه: او... همسرم... حالت خوبه؟
زن وکتور:
وکتور: الو... همسرم... چرا جواب نمیدی؟
زن وکتور:
وکتور: ای بابا... همسرم... جواب بده دیگه ( یه چک میزنه تو گوش زنش )
زن وکتور: حالا دیگه وزنی تو گوش مو؟ اصلا مو طلاق وخام... به گیلدی هم وگو ساعت هشت ویاد جلوی خونه گریمولد کارش دارم!
گیلدی: خودم شنیدم... ویکی جون من رفتم ... با من که کاری نداری؟
وکتور:
روز بعد...
گیلدی و زن وکتور دراز کشیدن کنار دریا، دارن آفتاب میگیرن
گیلدی و زن وکتور: :bigkiss:
شکم: به به... به به... من واقعا لذت بردم... چه شروع عاشقانه ای... ادامه ندارد این داستان؟
گیلدی: ادامشو مگه یادت نیست ؟ بگم ادامه رو؟
شکم: گویا مرا اندکیست به یاد آمدن... ( یه ابر نقل قول هم بالای کله کینگزلی ظاهر میشه )
نقل قول:
یه دفه کینگزلی از تو تاریکی درمیاد!
کینگزلی: گیلدی!دو هفته نبودم! کل سایتو فرندشیپ کردی؟ بابا دس مریزاد!
(یه دفه چشش میفته به زنه!)
کینگزلی: گیلدی! نامرد! تنها تنها؟
گیلدی:الان استاد میکنم!... خانوم جان شما خواهر نداری؟
خانومه: چرا اتفاقا!
گیلدی: یه تماس بگیر بگو بیاد اینجا!
خانومه: چشمممممممم
کینگزلی رو به خانوم :bigkiss:
گیلدی:
کینگزلی: ناراحت نشو گیلدی جان! اینم واس تو :bigkiss:
گیلدی: بی شعور خیس خالی شدم!
گیلدی: این خاطرات است که اسلام را زنده نگه داشته (یه ابر هم مدل نقل قولی بالای کله گیلدی ظاهر میشه دوباره)
نقل قول:
گیلدروی خودشو مثل کارتونا از کینگزلی جدا میکنه... لبش کش میاد، صدا تلمبه ای هم میده!
گیلدی: خسته شدیم از بس به این دو تا خواهر تنفس مصنوعی دادیم... خانوم! خودت مگه ناموس نداری؟ چرا گیر دادی به شوهر مردم؟
خواهران بسیجی:
خواهران گرامی صحنه رو ترک میکنن...
شکم: بابا من تازه اومده بودم... چرا فرستادیشون برن؟
گیلدی: برادر به خدا توکل کن... چیزی که در این دنیای فانی زیادی دختره... مثلا اونجارو نیگا کن ( دو بانوی مکرمه رو نشون میده که یه خورده اون ور تر دارن :pint:، کلاه حصیری هم کلشونه )
شکم:
گیلدی و شکم میرن پیش اون دخترا( نمیدونم چرا ما رو نمیشناسن آی کیو ها )
گیلدی: هوم... میبینم که ما رو نمیشناسن. بنده گیلدروی لاکهارت
شکم: و من هم وزیر اعظم کینگزلی شکلبولت
دختران: ای جونم... :bigkiss: :bigkiss:
زن ویکی: پس اعتراف وکنی؟ مو طلاق وخام!
گیلدی: ای خدا...
--------
یه ساعت بعد... جلوی در دادگاه
-------
گیلدی: میبینی برادر؟ یه بار خواستیم عیال وار بشیم جون خودمون...
شکم:
(تریپ تام و جری احتمالا... دهنش وا میشه... چشماش میزنه بیرون... از گوششم بخار میزنه بیرون ) گیلدی...گیلدی... گیلدی... برو تو کف اونا...
مثل آخر دامب اند دامبر یه اتوبوس همه از دم بیکینی جلو پاشون ترمز میکنه...