هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

ماریه تا اجکامب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۳ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۴ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
از ...........
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
هری به دره گودریک نزدیک می شد.
هیجان زیادی داشت.باورش نمی شد
که به زادگاهش بازگشته است.
باران نم نم می امد و بوی خاک فضا را پر کرده بود.
از دور سایه ای دید.نمی دانست دوست
است یا دشمن ؟
با این حال چوب جادو اش را کشید.
وحشت سراسر وجودش را پر کرد.
نه نباید می ترسید چون دلیلی برای ترس وجود نداشت.
همه چیز در یک کلمه خلاصه می شد مرگ...

با توجه به اينكه قبلا پست زده بودي و ايندفعه مشكلت رو حل كردي تاييد ميشي!بقيه بايد با كلمات جديد بنويسند!تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۱۹:۲۲:۰۰

معصومیت قدرتی دارد که شیطان نمی تواند تصور کند


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

نیکلاس   فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۴ شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
روز آخر ثبت نام کاندیدای وزارت بلغارستان بود. و افراد بیشماری در آنجا جمع شده بودند.
معروفترین آنها پرسی ویزلی بود که رقیب قدرتمندی همچون آسپ داشت.
در گوشه ی سالن اینیگو ایماگو برای اینکه تعداد کمی دور او را گرفته بودند و از او حمایت میکردند،بسیار هیجان زده به نظر میرسید.

دولت اعلام کرده بود که رای گیری از فردا در حاشیه امنیت برگزار میشود.



منم تایید میخوام


ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۲۲:۳۷:۳۲

شناسه ، شناسه ، شناسه.

هنگامی که به دنبال من آمدی تا تو را برای خودم انتخاب کنم ، حس خوبی نداشتم ، اما به خاطر خودت ، انتخابت


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۷:۰۱ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بازي با كلمات نوع ديگري از داستان نويسيست براي كساني كه به نوشتن علاقه دارند.
با بكار بردن 10 كلمه يه داستان كوتاه و زيبا بنويسيد.

مقررات:
1-از 10 كلمه تعيين شده حتما بايد حداقل 7 كلمه در داستان بكار برده شود.
2-از يك كلمه چندين بار و به شكلهاي گوناگون ميتونيد استفاده كنيد ولي يك كلمه به حساب مياد(حركت => حركتي-حركت كردم...).
3-كلمات تعيين شده بايد با رنگي غير از رنگ متن مشخص شود.
4-برداشتن و يا اضافه كردن پسوند به كلمات همچنين تغيير در نحوه گفتن آنها بلامانع است (چطور=> چطوري---دلم ميخواست=> دلت ميخواست).
5- داستانها نباید بیش از ده خط شود.

كلمات جدید:

وزارت-كانديد-حمايت-دولت-بلغارستان-هيجان زده-راي گيري-معروف-رقيب-روز آخر




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۱۲ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

دورنت دایلیس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۰۸ جمعه ۸ شهریور ۱۳۸۷
از سرزمين سايه ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
او در دنيايي بزرگ بزرگ شده بود كه وحشت همه جايش لانه كرده بود و اغوش گرم مرگمرگ تنها جايي بود كه مي بايست براي فرار از هجوم افكار سرد ادميانش به ان پناه برد ..
همانجا كه فرق دوست و دشمن دوست و دشمن فقط در واژه بود و پشت هر نگاه مهرباني خنجري نهفته ...همانجا كه گل هاي كاغذي را در خاكخاك مي كاشتند تا كس نفهمد كه خورشيدشان جعلي است
و همانجا كه از كودكي توده ي سرطاني نفرت را در وجودش مي پروراندند تا تمام اجزاي بدنش و روحش را با چنگال هاي بي رحمش پژمرده سازد ..
او همواره در تقلايي كور براي رهايي از مرده هايي بود كه عمودي ميزيستندو هيجانهيجان زنده بودن را از او مي گرفتند تا از او ادمكي بسازند به مانند خودشان.....
كاش ميشد براي يك بار هم كه شده عابري او را از اين خونين سرزمين بي تفاوتي ها و دو رنگي ها رهايي بخشد...
افسوس كه او طرد شده ي تقدير بود و نفرين شده ي تمام انچه نام پاكي بر ان مي دهند ...
مقدر شده بود كه او ارباب تاريكي ها باشد با ان كه ننگ مشنگي را به دوش ميكشيد ..او بايد ولدمورت ميبود چرا كه سرنوشت چيزي جز ان برايش ننوشته بود...
" چند خط اضافه كردم!"

با توجه به پست قبليت و اين،تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۶:۵۳:۲۵

شايدفراسوي زمان و مكان و در درون واقعيتي ژرف تر همگي اعضاي يك بدن باشيم
-----
ايا شما كه صورتتان را
در


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

دورنت دایلیس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۰۸ جمعه ۸ شهریور ۱۳۸۷
از سرزمين سايه ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
ببخشيد منظور از نوشتم ولدمورت بود يعني وصف ولدمورت در بچگيش...
بازم لازمه يكي ديگه بنويسم؟

تا شما به خصوصيتي از اين شخصيت نياري قابل قبول نيست.ميتوني همين متن رو ويرايش كني و يه مطلبي بياري توش كه نشون بده اين ولدمورته وگرنه براي مثال ميشه يه تيكه از كتاب دلتورا رو آورد و ماجراجويي شخصيت اولش رو بگيم اين هريه!
با يه ويرايش ساده ميتوني تاييد بشي!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۹ ۲۱:۲۲:۲۹

شايدفراسوي زمان و مكان و در درون واقعيتي ژرف تر همگي اعضاي يك بدن باشيم
-----
ايا شما كه صورتتان را
در


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

ماریه تا اجکامب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۳ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۴ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
از ...........
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
ویکتور کرام در سرسرای ورودی منتظر استاده بود.

همه ی دانش اموزان متحیر به او نگاه میکردند. در همان هنگام هری و رون و هرمیون از پله ها پایین
می امدند.رون با تنفر گفت:اون اینجا چی کار می کنه؟ و چپ چپ به کرام نگاه کرد.
هرمیون گفت: هیس می شنوه.
هری به جر و بحث ان دو توجهی نداشت و به جاروی پرنده اش فکر می کرد.
در ان هنگام هری پروفسور مودی را دید که با سرعت از در خارج شد.


بايد با اين كلمات بنويسي:

دوست - دشمن - دوئل - مرگ - وحشت - هيجان - خاك - دره گودريك - بزرگ - چوب جادو

تاييد نشد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۶:۵۶:۱۰

معصومیت قدرتی دارد که شیطان نمی تواند تصور کند


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

لوکسیاسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۶ سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
آنتوان نگاهی به هری انداخت چوب دستیش را با تمام قدرت فشرد وحشت را در چشمان هری حس می کرد.
فرشته ی مرگ بر هر دو سایه انداخته بود.
--هری با صدایی خالی از ضعف گفت:
- حالا نشانت میدهم کدامیک از ما ضعیف تر است.
--انتوان خنده ای شیطانی کرد((آره وقتیِ چوب جادوتو تو دستم گرفتم می فهمی که کی قوی تر است))
آن ها آماده ی دوئل شدند دوستان هری همگی با چشمانی هیجان زده به صحنه ی جلوی چشمانشان خیره شدند آن ها هم مثل هری ترسیده بودند.
سه دو یک ((اکسبلی آرموس!)) فریاد هری در دره ی گودریک طنین انداخت.با وجود کار آزمودگی هری, او هنوز از طلسم خلع سلاح استفاده می کرد. طلسم مستقیما به سمت اتنوان حرکت کرد ولی انتوان ماهر تر از هری بود. او بدن بزرگش را مثل یک قورباغه به سمت دیگر برتاب کرد و همزمان طلسمی به سمت هری روانه کرد طلسم مستقیما به هری برخورد کرد هری فورا به خاک افتاد.وقتی چشمانش را باز کرد دید که دشمنش بالای سرش ایستاده و چوب دستی هری را بر داشته است.
انتوان گفت: الان لزومی در کشتن تو نمی بینم چون که بدرت یکبار از مرگ من گذشت اما دفعه ی بعد توقع نداشته باش که تو رو نکشم
او بدون هرف دیگری از ان محل دور شد و هری را با حسرت چوب دستیش تنها گذاشت.


يه مقدار بيشتر از 10 خط بود..با اين حال تاييد شد!


ویرایش شده توسط night walker در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۷:۴۲:۴۸
ویرایش شده توسط night walker در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۷:۵۷:۱۰
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۹:۰۶:۲۲


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

مارال پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۹ دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۳۵ پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
با وحشت تمام به سوی دره گودریک می رفت تا در دوئل کسی که قبلا دوست او بوده شرکت کند
آیا او هیجان زده از که پایان این ماجرا چه می شود ؟


مرگ یا برد!


با این فکر پا به خاک دره ی گودریک بری جنگ با دشمنش گذاشت
ناگهان صدایی از پشت آمد: هری خودتو برای مرگ اماده کن .
به سمت صدا برگشت در تاریکی شب کاملا صورت دشمنش را شناخت که چوب جادو در دست دورتر از او ایستاده بود
با سرعت چوب جادو اش را در آورد تا در بزرگترین نبرد زندگیش شرکت کند .

تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۴:۳۷:۰۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷

دورنت دایلیس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۰۸ جمعه ۸ شهریور ۱۳۸۷
از سرزمين سايه ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
دوست - دشمن - دوئل - مرگ - وحشت - هيجان - خاك - دره گودريك - بزرگ - چوب جادو


او در دنيايي بزرگ بزرگ شده بود كه وحشت همه جايش لانه كرده بود و اغوش گرم مرگمرگ تنها جايي بود كه مي بايست براي فرار از هجوم افكار سرد ادميانش به ان پناه برد ..
همانجا كه فرق دوست و دشمن دوست و دشمن فقط در واژه بود و پشت هر نگاه مهرباني خنجري نهفته ...همانجا كه گل هاي كاغذي را در خاكخاك مي كاشتند تا كس نفهمد كه خورشيدشان جعلي است
و همانجا كه از كودكي توده ي سرطاني نفرت را در وجودش مي پروراندند تا تمام اجزاي بدنش و روحش را با چنگال هاي بي رحمش پژمرده سازد ..
او همواره در تقلايي كور براي رهايي از مرده هايي بود كه عمودي ميزيستندو هيجانهيجان زنده بودن را از او مي گرفتند تا از او ادمكي بسازند به مانند خودشان.....
كاش ميشد براي يك بار هم كه شده عابري او را از اين خونين سرزمين بي تفاوتي ها و دو رنگي ها رهايي بخشد...
---
نمي دونم چرا بعضي كلمات دو تا اومده!

نوشته قشنگي بود ولي در مورد هري پاتر بنويس تا تاييد بشي!
تاييد نشد!


ویرایش شده توسط athena_grenger در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۲ ۲۲:۱۵:۴۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۶ ۱۹:۲۳:۵۶

شايدفراسوي زمان و مكان و در درون واقعيتي ژرف تر همگي اعضاي يك بدن باشيم
-----
ايا شما كه صورتتان را
در


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷

godofgun


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۷ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۱۱ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
تنها در سیاهی شب. خسته از این روز گار غریب درحرکت اند اگر باورشان داری...

باباور می توان برسیاهی غالب شد قلب سفید من به پهنای تمام آسمان است بس.هنوز توانایی داریم که با بال های برفراشته به قله های خیال پرواز کنیم و بتوانیم درجست و جوی نیمه ی گمشده خیالمان باشیم. من متوانم چون میخواهم پس توهم میتوانی اگر بخواهی.

بشوی اوراق اگرهمدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد


بايد با اين كلمات بنويسيد!
دوست - دشمن - دوئل - مرگ - وحشت - هيجان - خاك - دره گودريك - بزرگ - چوب جادو


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۶ ۱۹:۲۳:۲۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۶ ۱۹:۲۵:۰۸







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.