هممم سلام.
منم دوست داشتم بفهمم چرا هری توی کتاب پنج توی فصل اول تونست بدون چوب جادو ، جادو کنه .
یه جا توی کتاب با دادلی رفته بودن بیرون بعد دیوانه ساز ها حمله میکنند، هری چوبدستی اش پرت میشه یه جای دیگه و بعد بدون چوبدستی از سر درماندگی میگه : لوموس. و بعد نور از سر چوبدستی اش میاد و پیداش میکنه.
واقعا این یعنی چی .. سوتی بوده؟ یه علتی داشته؟ (به جان پیچ بودن هری هم ربطش ندید! اگه این طوری بود که فنجون هم میتونست جادو کنه. )