هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

فراخوان لیگالیون کوییدیچ

فراخوان اقلیت‌های جامعه جادویی!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷
#42

سر بارون خون آلود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۷ جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۰:۵۷ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 139
آفلاین
زمان: شب اول بعد از ازدواج
محل: خونه سالازار و مری باود

دوربین میخواد وارد خونه سالازار و مری باود بشه....همه درو پنجره ها رو چک میکنه....همه بستن...میخواد از سوراخ کلید وارد خونه بشه.....پرت میشه عقب!.....دوباره دوربین سعی میکنه بره تو.....دوباره پرت میشه عقب!

صدای فریاد میاد:مرتیکه مگه خوار مادر نداری؟.......یه عده با باتوم میفتن دنبال دوربین...روی پیرهناشون نوشته گشت ارشاد!..... و دوربین در حال فرار از دستشون!!
------------------
دوربین میپیچه تو یه فرعی تاریک! و کسایی رو که دنبالش می کردن رو میپیچونه
صدای هن هن دوربین در سکوت شب.....ناگهان صدایی میاد

توی اون فرعی.... مودی رو میبینه که داره چوبدستیشو تیز میکنه و زیرلب غر میزنه!.....شروع میکنه به فیلمبرداری

-امشب خون اون مار نامرد رو میریزم!.....مری باود من! نه این غیرقابل تحمله! همه ارزوهامو روی مری پیاده کرده بودم!من چیزی جز مری توی دنیا نمیخوام!

صدای قدم زدن کس دیگه ای به گوش میرسه و از توی تاریکی ونوس ظاهر میشه:
- اون سالی بیگناهه....گول اون مری باود نا به کار رو خورده...من میدونم هنوز دلش با منه! ....هنوز آخرین پوست اندازیشو دارم!!.....توی پوستش نوشته بود با تمام وجود دوست دارم!.......من مری باود رو خواهم کشت

مودی همچنان دار هچوبدستیشو با چاقو تیز میکنه!

- به هر حال باید کاری کنیم که این ازدواج به هم بخوره!اینجوری هم من به هدفم میرسم و هم تو

ونوس در حالی که بغض کرده پوست سالی رو میذاره توی کیفش و از تو کیفش لاکشو در میاره و شروع میکنه به لاک زدن!


ویرایش شده توسط سر بارون خون آلود در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۲۰:۱۴:۲۴

و ما بر می گردیم تا درس عبرتی باشد برای کسانی که بر نمی گردند!


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷
#41

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
مـاگـل
پیام: 272
آفلاین
نکته توضیحی : آسپ در حالت دمپایی از هوشیاری کامل بر خوردار نیست و افکار مودی مستقیما به او منتقل میشوند .

ادامه سوژه :

ساعت 3 شب

مودی در حالی که عرق کرده از خواب میپره ! تقریبا سرخ شده ولی چون شبه شما بگین بنفش !!

مودی از جاش بلند میشه و بدون توجه به دمپاییش ! ( مودی یه پاش چوبی بوده من نمیدونم چطوری دوتا دمپایی می پوشه ( حالا بگردین توجیه در بیارین )البته در مورد تغییر کردن و آدم دیگری شدن هم اطلاعات کسب شده ولی زیاد مهم نیست 1 مودی باید چلاغ باشه D:) شروع به قدم زدن میکنه . . . .

اولین فکری که به ذهنش میرسه قتل سالازاره ! با عصبانیت آهی می کشه و شروع به نقشه کشیدن میکنه . . . .

یه کمی اونور تر ونوس نشسته داره ناخوناشو مانی کور میکنه و زیر لب یکی از آهنگهای hsm 1 رو میخونه !! ----> دوربین وارد مغز ونوس میشه :
نور صورتی رنگ مایل به بنفش خال خالی همه جا رو میگره بعد دوربین جلو تر میره تا به خاطرات ونوس میرسه . . . .
ونوس : + +

دوربین از فرط قاطی پاتی بودن احساسات ونوس در مورد خاطراتش قاطی میکنه و از مغز ونوس میاد بیرون
ونوس مانی کور کردن ناخوناشو تموم کرده و در حالی که دراز کشیده داره یه گل آفتاب گردون رو پر پر میکنه
ونی : میشه . . . نمیشه . . میشه . . نمیشه . . . میش . . .

back to madly mode eye !

مودی همچنان در حال قدم زدن دار زیر لب با خوش حرف میزنه
مودی سفید پوش با چنگ
- نه من از اون بهترم
مودی قرمز پوش با شاخ
- ولی خوب اون چاه نفت داره
مودی سفید پوش با چنگ
- عوضش تو چشمت پاکه !
مودی قرمز پوش با شاخ
- کی گفته چشمش پاکه ؟ اونم با این قابلیت ها :hammer
مودی سفید پوش با چنگ
- چشمش دیوونه است خوب دیوونه ها که گناهی ندارن !
مودی قرمز پوش با شاخ
- بروبابا دلت خوشه تو این دوره زمون هرکی زرنگه خودشو میزنه به دیوونگی !
مودی سفید پوش با چنگ به حالت قهر پشتشو میکنه و ناپدید میشه
مودی بعد از این همه خود درگیری بالاخره راه حل رو پیدا میکنه و بعد از پوشیدن ردای سفری خال خالیش به سمت در میره
مودی زیر لب : نمیذارم هیچکس دستش به مری بخوره مری و مودی بهتر از اون اسم گنده طولانیه کنار مری !! نه نمیذارم مری باید بدونه که من نمیذارم نه . . . .

در همین حین سالازار که از اکتشافات داخل مغز ونوس هیچی نفهمیده کانال رو عوض میکنه و سریال لاست رو نگاه میکنه !

این سوژه ادامه دارد !!!!

-=-=-=-=-
اصولا حیف که وقت ندارم !
وقت خوش !


ویرایش شده توسط سالازار اسلایترین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۷:۵۱:۲۰
ویرایش شده توسط سالازار اسلایترین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۷:۵۵:۰۸

نمایشنا


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷
#40

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
مـاگـل
پیام: 683
آفلاین
پایین مترو - کنار رودخونه !

تق ... بوم ... دوف ... دیش ... تق
(افکت خوردن بیل و کلنگ و آجر و همر و این چیزها بهم!)

کل مترویی ها* جمع شدن اونجا و دارن واسه سالی و مری خونه میسازن تا کلبه ی عشقشون رو اونجا بنا کنن. و وقتی هم کلبه بنا شد بعد از دو روز بکوبن و به جاش برج عشق بزنن! اونو هم باز بکوبن و آسمون خراش بزنن و به همین ترتیب برن بالا!

خود سالی و مری هم پشت بوته ها پنهون شدن و در جهت اینکه کوییرل نزنه بلاک کنه ما رو اینو هم بگم که لباساشون تنشونه!

غرب مترو - کنار کوه !


یک عده با نقاب های سیاه و لباس نینجا پشت سنگ ها قایم شدن ، چشماشون رو هم ریز کردن و به بالای مترو خیره شدن!!!

بالای مترو - خیابون های لندن !

مودی با حرص دمپاییشو میکوبه رو زمین!
آسپ: آخ دردم اومد!
مودی: من چیکار کنم از دست تو؟ تو چاه نفت چیکار می کردی؟!!
آسپ: رفته بودم پول در بیارم! میگن مشنگ ها سر نفت میزنن تو سر و کله همدیگه!
مودی: خب ما هم می خوایم الان نفت صادر کنیم دیه!
آسپ: منم می خواستم خودم صادر کنم!
مودی: تک خورررررررررری؟!

دوباره غرب مترو - کنار کوه !

-کماندوها با فرمان من حرکت می کنید. مودی زورش زیاده ولی اگر ما اون بچه رو نتونیم بگیریم عله کبیر ناراحت میشه. همه آمادن؟
کماندوها: آماااااااااده!

شرق مترو - کنار دره !

-اوه ، آسپ ، من اومدم نجاتت بدم!
خوانندگان: تو دیگه کی هستی؟!
-معشوقه ی آسپ!
-

*ساکنان متروی لندن!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۳:۵۴:۲۱



Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷
#39

الستور مودیold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۶ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
گروه:
مـاگـل
پیام: 55
آفلاین
اینم برای ملت جادوگران که نمی تونن بدون سوژه و فری استایل! چیزی بنویسن!

سوژه جدید!
عروسی مری باود

روزی روزگاری توی مترو، همه داشتن با هم زندگانی می کردن!
مردا صب می رفتن سر چاه نفت سالازار و زن ها توی خونه ناهار می پختن می بردن سر چاه...همه چی خوب و خوش بود...
(فضا سازی خوب و خوشی-همه دارن سر چاه نفت می ریزن تو پیت که با مترو منتقل کنن به بندر..و از اونجا به همه جهان...)
توی خونه..مری تنها نشسته و از پنجره به بیرون و مردای در حال کار نیگا می کنه:من خیلی تنهام...چرا هیچ کی با من ازدواج نمی کنه؟
مری از خونه میاد بیرون و میره سر گور سالازار....فکر نمی کنه که سالازار دیگه توی گورش باشه...واسه همین شروع میکنه به درددل کردن! و میگه که چقدر دلش میخاد با یکی باشه!
همینطوری که گریه میکنه و اشک گوله گوله از صورتش میریزه و به هر حال گریه اس دیگه..اب دماغ و اینا هم داره.......یهو یه زیر شلواری میاد بالا...
مری هم توش فین میکنه...و زیر شلواری میره پایین!
سالازار هم که دیگه از عشق ونوس ناامید شده بود، همونجا با این حرکت عاشق مری باود میشه و از گور میپره بیرون...
مری پروانه ای به سالازار نیگا می کنه...

سالازار:
اینجا دیگه تریپ فیلم هندی میشه...
همه دست از کار می کشن و دور عروس دوماد حلقه می زنن....و بزن و بکوب ...
و هفت شبانه روز جشن میشه..خطبه عقد رو هم مودی میخونه به طوری که پیوند ناگسستنی می بنده بینشون که به هیچ عنوان نتونن طلاق بگیرن... و بالاخره مری و سالازار میرن سر خونه زندگیشون.....سالازار هم که از فروش نفت بالاخره شرکت خودشو زده بود کلی پولدار تر شده بود...مری هم با سالازار تا اخر عمرش زندگی کرد و بعدشم وقتی مرد رفت تو گور و تا ابد به زندگی خودشون ادامه دادند....
پایان سوژه!

سوژه جدید!

ادامه پست ونوس از اول پست مری!!

زیر شلواری دست همه دست به دست میشه، و همه دعوا میکنن که ببین چی نوشته شده! بالاخره مودی دیکتاتور بازی در میاره و خودش می خونه: من سالازار اسلیترین حاضرم باهاتون معامله کنم که منو از توی قبر در بیارین! من اینجا چیزی دارم که به دردتون می خوره!
مودی واسه اینکه پست طولانی نشه زود میگه اوکی و واسه اینکه مری و سالازار قبلا با هم ازدواج کرده بودند...زیر شلواری قهوه ای شده ی سالازار رو میده به مری...و مری هم با عشق میره سر تشت و شروع میکنه به شستن!
مودی سالازار رو به یه حرکت میتی کمانی از تو گور می کشه بیرون...
سالازار: ایول! خوب...ببینید من چی دارم برای معاوضه!( به دمپایی های توی پاش اشاره میکنه!) :grin:
مودی:ایول!!!این که آسپه!!! از کجا پیداش کردی....
سالازار احساس مهم بودن میکنه و توضیح میده: اره..همینطوری که داشتم چاه نفت رو می کندم...به لوله فاضلاب رسیدم...وقتی اونجا رو کندم..یه لنگه دمپایی پیدا کردم!
مری:پس واسه همین زیر شلواریت اینقدر قهوه ای شده!!بعد هم یه عشقولانه هم در میکنه!
سالازار هم به طرف مری میدوه و ملت همه جلوی چشماشونو میگیرن!
مودی که براش فرق نمی کنه و با چشم جادوییش همه چیو می بینه میگه: اهم اهم...سالازار بقیه اش؟؟
سالازار: اها...بعد توی چاه نفت هم که داشتم همینطوری می کندم و اینا..یه لنگه دیگه پیدا کردم! و دیدم اااا...این که دمپایی های توه! که تبدیل به آسپش کرده بودی! من اینا رو میدم..ولی از تو گور در میام!
مودی هم چون که از پشت پرده بهش گفته بودن دو نفر دیگه تو نوبت نوشتنن...خلاصه اش میکنه و قبول میکنه و آسپ رو از سالازار میگیره و پاش می کنه!
سالازار هم دوباره میدوه طرف مری و اینا!

پیوست:
مری عزیز چرا " ادامه پست ونوس " رو برداشتی؟؟؟؟؟به چه دلیلی؟! من دوباره گذاشتمش...چون به نظرم دلیلی برای پاک کردنش نیست. مرسی!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۲:۳۴:۵۸
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۲:۳۸:۱۲
ویرایش شده توسط مری باود در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۳:۱۸:۴۳
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۳:۳۹:۲۹
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۳:۴۲:۲۱

می دونید با چه کسی طرف هستید؟!
اپتیموس پرایم!
مودی-تریلی!
Leader Prime!


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷
#38

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
مـاگـل
پیام: 1014
آفلاین
ملت همگی به دنبال زیر شلواریی که در دستان مودی قرار داره حرکت میکنند و سعی در بدست آوردن زیر شلواری و پیامهایی که سالازار از شبکه زیرزمینی به آنها انقتال داده است دارند ... امپراطور به عنوان اولین نفر چنگی بر پاچه زیر شلواری زده و با تمام قدرت خود آن را می‌کشد ، از طرفی دیگر درحالی که اسکاور از دور با دستمالهایش پاچه دیگر زیر شلواری را می رباید ، کریچر یکی از بد بوترین و خفن ناکترین جورابهایش را که تا بدین روز از دیگرا مخفی نگاه داشته بود را در بین جمعیت پرتاب می‌کند .

در این میان در حالی که ر یک از اعضای خاکستری در حال کلنجار رفتن و پیاده کردن نقشه ای برای دستیابی به زیر شلواری است ، ونوس بی آنکه به دیگران توجه خاصی بکند در کنار سالازار بر روی زمین زانو می‌زند و درحالی که قطرات اشک از چشمانش سرازیر می‌شود ، زمزمه می‌کند .

- سالی با من صمیمی میشی ؟ ( این قسمت توسط ویدا اسلامیه ترجمه ش شده )

سالازار :

ملت :

ونوس : یکم تابلو و مسخره نبود ؟

سالی : آخه طبق پیش بینی های من وقتی اسمت توی پست من میومد خودت رو میرسوندی و پست میزدی .

مری : همه اش تقصیر این دو تاست دیگه ، بعدشم قرار بود من با یکی ...

امپراطور که اکنون دیگر کل زیر شلواری را در دست داشت فریادی به بلندی برج میلاد و به درازای تونل رسالت سر داد ،سپس همانند مهندسین پایانی اتوبان امام علی سرش را از تعجب خاراند و نقشه زیر شلواری را بسان نقشه تونل توحید کمی از راست به چپ و کمی از بالا و به پایین بررسی کرد .

امپراطور : بعد آن وقت این چیه الان سالی ؟

سالازار : خب سواد که داری بخون دیگه !

امپراطور : اما اینجا که نوشتی " یکی از خانوما لطف کنه این شلوار رو بشوره "

سالازار : بوقی صد ساله من توی این قبرم با انواع و اقسام مشکلات جسمی رو روحی ، چه انتظاری داری ... نباید بالاخره یکی اینو بشوره ؟

ملت :

ونوس : هر کسی سر سالی رو برا من بیاره بهش جایزه دلار - گالیون میدم ... من گفتم این زیر شلواری رو آن روزا می پوشیدی آبی بود چرا الان قهوه ای شده ...

همگی به سمت قبر سالازار حمله ور میشوند که ...

بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسه !

مری : بوقیا سوژه رو کلاً بوقیدین رفت ، اصلاً اینا چیه الان دارین راجع بهش مینویسین ؟ همینه ایوان نمیاد توی لندن پست بزنه دیگه ، امپراطور رو یکی خبر کنه یه سوژه بده

امپراطور : ولی من که همین جا ام مری

ملت :


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷
#37

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
مـاگـل
پیام: 385
آفلاین
مودی و کینگزلی به حالت فرار تا دم مترو می دون!!! ولی یه لحظه مودی مشکوک میشه و ترمز می کنه!!!

مودی : مشکوکــــــــه

کینگزلی : چی مشکوکه؟

مودی به سمت یکی از اعلامیه ها می ره و از دیوار جداش می کنه : تو گفتی برای سرت سه هزار گالیون جایزه تعیین کردن! این که زیرش نوشته بیست و پنج هزار دلار

کینگزلی : تبدیل واحد دلار - گالیون کردم

مودی : به هر حال مشکوکه!!! شاید تو می خوای منو از اینجا دور کنی که با سالازار تو چاه نفتش شریک شی؟ اعتراف کن !زود تند سریع!!!!

کینگزلی : من من من ....

سالی :

ونوس : هیس!!! سالی می خواد یه چیزی بگه!!!

مودی به سمت گور میره و نوشته ی رو زیر شلواری رو می خونه ونوس هم به سمتش می ره که بخونه ولی مودی سریع زیر شلواری رو می گیره و پشت خودش قایم می کنه

...

زنگ تفکر!!!!

روی زیر شلواری سالازار چی نوشته بود؟ آیا برد پیت خوش تیپ تر است یا جانی دپ؟ آخرین خواستگار ونوس چه کسی است؟ آیا ونوس بالاخره قصد ازدواج دارد؟ چه بلایی سر پست مورگانا آمد؟ آیا آسپ زنده است و برمی گردد؟ آیا سالی واقعا پولدار ترین مار میلیونر است؟ عشق بهتر است یا ثروت؟

با ما همراه باشید!!!




Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷
#36

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
كينگزلی كه مودی رو نگاه می كرد به تندی گفت:
- بابا الستور، هنوز هم اون اخلاق بچگانه ات رو كنار نگذاشتی؟ به همه شك داری؟ آخه من و جاسوسی؟
مودی در حالی كه به كينگزلی چشم غره می رفت گفت:
- شكلبوت، ساكت شو
كينگزلی با حالتی قهر آميز سرش رو بر می گردونه و يه اعلاميه رو ديوار می بينه: بعد با عصبانيت می گه:
- آه
مودی با حالتی متعجب ميگه:
- چی شده كينگزلی؟
- بابا تحت تعقيب مرگ خوارام. حكومت هم كه دست مرگخواراست. اعلاميه زدن رو ديوارها. واسه سرم 3ی هزار گاليون گذاشتند.
مودی ميره اعلاميه رو می بينه: و بعد ميگه:
- آخه اين قيافه ی توئه؟ اين قيافه ی ...م...من...منه.
- ای بابا اون قيافه ی منه. آخه پوست تو سياهه احمق؟
مودی ميگه:
- بابا جون بيا نيگا كن بعد حرف بزن.
كينگزلی آروم آروم ميره عكس روی ديوار رو می بينه و بعد ميگه:
- آره الستور اين عكس توئه! ولی من عكس خودم رو هم ديده بودم، آها اونجاست!
مودی و كينگزلی ميرن عكس رو نگاه كنن:
مودی ميگه:
- دهه! اين عكس توئه! اين يعنی ما دوتا تحت تعقيبيم! پس بدو بزنيم به چاك!
سالازار : بابا منو از اينجا بيارين بيرون! نمی خوام شركت واردات صادرات بزنم! مودیییییییییی!
مودی ميگه:
- همون جا بمون! ما فعلا تحت تعقيبيم بايد فرار كنيم!
سالازار:
- باباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا نريييييييييييييييييين



Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۲ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷
#35

الستور مودیold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۶ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
گروه:
مـاگـل
پیام: 55
آفلاین
مودی رفت سر گور سالازار و گفت: خوب تو مگه قبلش توی "ورد" تایپ نمی کنی؟!
سالازار شروع کرد به جواب دادن ولی هر بار دکمه پست رو زد،و زیر شلواریشو داد بالا،وسط راه زیر شلواریش گیر کرد..و کرم سبز سنگ خوار که برای بررسی قضیه رفت زیر خاک؛گفت که سالازار داره همچنان تلاش می کنه!
همین که مودی خواست از گور سالازار دور بشه، دید بازم از توی قبرش داره صدای تق تق میاد...
مودی: بچه ها اون تلویزیون مترو رو خاموش کنید!
بنگگگگگ
مودی که یکی از تیکه های تلویزیون تو صورتش خورده بود:
مری باود: خوب مگه اینجوری خاموش نمیشه!؟
مودی:به هر حال!!گوش کنید...این صدای تق تق چیه از تو گور سالازار داره میاد؟!
ملت:مگه از دم در مترو صدا نمی اومد؟
مودی:خوب این با اون فرق میکنه!این از گور سالازاره...سالازار اعتراف کن داری چی کار میکنی؟!
سالازار :بیا پایین ببین خودت! بالاخره نقشه ام رو دارم عملی میکنم!!
مودی:نگران نباشید بچه ها...کرم سبز سنگ خوار هست!
کرم رو میبنده سر یه چوب و می فرستتش پایین و بعد چند دقیقه کرم میاد بالا و چون حرف زدن بلد نبوده با دمش کد مورس می زنه و مودی متوجه میشه!
مودی:میگه سالازار داره با کلنگ جایی که نفت پیدا کرده بود رو می کنه که شاید به چاه دست پیدا کنه و شرکت واردات صادرات بزنه...و خواسته تلویزیون روشن کنه که ما رو گمراه کنه...و به هرحال!!! بریم ببینم اون صدای دم در مترو چیه؟؟ و چرا همچنان بعد از گذشت نزدیک به 5 روز! به ما نرسیده!
یهو از دم در مترو که خیلی هم تاریک بوده، یه هیکل تنومند پدیدار میشه...
هیکل: مودی؟؟
ملت:
مودی: کینگزلی؟؟(مودی واسه اینکه دیگه پست خیلی طولانی شد، زود نتیجه اخلاقی پست رو میگیره!) نکنه تو جاسوس ما بودی توی وزارت خونه؟؟یا چی؟؟

پیوست:
سالازار از گور زیر شلواریشو میده بیرون و میگه که اون زیر سرش به سنگ خورده و دیگه نمیخاد شرکت صادرات واردات بزنه و میخاد که از گور درش بیارن!
مودی در مورد شکلک توضیح میده که هر وقت این زده شد یعنی سالازار از تو گور ازاین طریق صحبت کرد!

و بعد هم مودی در اخر میگه که مشکوکه...ایا اواتار سالازار جانی دپه؟؟؟یا نه؟!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۸ ۱۰:۵۹:۲۷

می دونید با چه کسی طرف هستید؟!
اپتیموس پرایم!
مودی-تریلی!
Leader Prime!


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷
#34

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
مـاگـل
پیام: 272
آفلاین
مودی خسته و عرق ریز در راه پله می دوید هر چقدر نزدیک تر می شد سر صدا هم بیشتر میشد / مودی عصبانی سرعت خودش رو بیشتر کرد تا ببینه چه خبره . . . . . . . . . . . .

بعد از مدتی نامشخص مودی به مقصد میرسه و صحنه را میبینه


ونوس
:fan:
سالازار

- این دیگه از کدوم گور پیداش شد . . . با دقت بیشتر متوجه قیافه آشنای منبع سرو صدا ( به بیانی نویز ) ( به بیانی دیگر موسیقی مدرن ) میشه . . . . .

ونوس حالش بد شده و قیافشو تو هم کشیده . . .

امپراطور چشما ها شو میگیر : وای بازم ارزشی بازی !

شخص آشنا همچنان به نواختن ادامه میده . . .

ملت ارزشی :


مودی با تعجب ملت رو نگاه میکنه : پیژامه پارتیه ؟؟

ناگهان همه جا ساکت میشه
هوا تاریک و تاریک تر / صدای نفس نفس زدن حاضرین ذهن ها رو پر میکنه

Lights Up

نور افک شونصد هزار واتی روش میشه روی مودی

تق تق تق

. . .
تق تق تق

. . .
تق تق تق

ملت : تق تق تق

تق تق تق

ملت تق تق تق

مودی متفکرانه شروع به قدم زدن میکنه
ملت همچنان فکر کردن تق تق جزو اهنگه !

تق تق تق

مودی سرجاش محکم وایمیسته
تق
ملت: تق
مودی راه میره
تق تق تق
ملت: تق تق تق

مودی از عصبانی فریاد میکشه
ههههههههههههههههههه

ناگهان همه جا از سکوت در میاد و موسیقی دوباره شروع میشه این بار با صدای مودی !!!

ونوس که حوصله اش سر رفته بود کنترل رو بر میداره و تلویویزینو رو خاموش میکنه

-=-=-=-=-=-
تقصیر از من نیست hsm زده شدم :D
به این امید که پست های بدتر از این هم هست :D
وقتی دوبار پست آدم بپره بهتر از این نمیشه !


ویرایش شده توسط سالازار اسلایترین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۸ ۰:۴۶:۱۹

نمایشنا


Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۷
#33

الستور مودیold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۶ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
گروه:
مـاگـل
پیام: 55
آفلاین
مودی که شرایط پیش اومده کلی متعجب شده بود و تازه داشت می فهمید که چرا امپراطور همیشه اول تاپیک حالت عجیبی داشت، به لنگه دمپایی و در واقع نصف آسپ نیگا کرد...
اولش یه کم عذاب وجدان گرفت، ولی چون دیگه هیچ کاری از دستش بر نمیومد، گفت که اشکال نداره و پاتر اینا هنوز جوون و ایشالا یه بچه دیگه جای آسپ رو میگیره! بعد هم اون یکی لنگه دمپایی رو همینطوری پرت کرد که به طور کاملا! اتفاقی افتاد توی چاه نفتی که سالازار کشف کرده بود و همونجا غرق شد!
همه قبل: همه بعد :
مودی:اینم سزای کسی که وقتی گروگان گرفته میشه...هیچ کی نمیاد نجاتش بده!
مودی که فکر می کرد دیگه همه چی به خوبی و خوشی تموم شد و مدرک جرم کاملا از بین رفته داشت بندری یا شایدم هندی می رقصید که یهو صدای خنده ی موهاهاهاهاهاهاهاها شکلی تو مترو پیچید!
همین که ملت خاکستری به سمت صدا که از هواکش مترو میومد برگشتن، یه پیکر سیاه پوش با ماسک و بند و بساط پرید پایین...
مودی: اون حتما باید مورگانا باشه!!!
متروی هواکش خیلی خوشحال بود که از همه بیشتر توی این سوژه نقش داشته، و اومد مثه مودی بندری بزنه
که همزمان شد با پریدن پیکر سیاه پوش و واسه اینکه کشتن یک کاراکتر توی نمایشنامه نویسی مجاز نیست، فقط دچار یک کم از هم گسستگی و پخش و پلاش شدگی اعضا و جوارح شد!

مودی که قبلا توی تاپیک "شهر لندن " به همه ثابت کرده بود که دارای استعداد شگرفی در پزشکی هست، شروع می کنه به سر هم کردن اعضا و جوارح پیکر سیاه پوش...
مودی در حالیکه داره پیکر رو سر هم میکنه: خوب این از مدارکش...مورگانا لی فای! درسته دشمن ماست..ولی چون ما اصولا با کشت و کشتار! مخالفیم... این رو درست می کنم...(بعد به ونوس میگه که بیاد دستیارش واسته)
مودی که یه سری اعضا و جوارح هم کم میاره..از اعضا و جوارحی که از شهر لندن با خودش اورده بود استفاده می کنه و بعد از ساعت ها تلاش میگه : تادا!!!!! اینم مورگانا لی فای!

ملت خاکستری به عکس روی کارت شناسایی نیگا میکنن: مودی این اصلا شبیه مورگانا نیستا!
مودی با تعجب به عکس و مورگانایی که خودش سر هم کرده بود نیگا می کنه: خوب اره..یه کم فرق دارن فقط...خوب اخه این اعضا و جوارح پیوندی ماله اونه خوب!!خوب اشکال نداره که..حالا ما 2 تا پیتر پتی گرو داریم! خیلی هم جذابه!
مورگانا-پیتر پتی گرو هم دچار یاس فلسفی میشه و اعتراف میکنه که شاید بهتر بود اینقدر ارزشی نمی پرید تو سوژه!
همین که ملت خاکستری فکر میکنن دیگه همه چی تموم شده، صدای هیاهوی مشکوکی از پله های مترو میاد!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۳ ۲۱:۳۶:۴۹
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۳ ۲۱:۴۳:۱۷
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۳ ۲۲:۰۴:۰۴

می دونید با چه کسی طرف هستید؟!
اپتیموس پرایم!
مودی-تریلی!
Leader Prime!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.