هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
#10

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 141
آفلاین
به ماركي جون( تريپ اِندِ صميمت و اينا ):

مرسي

عمه من الان داشتم جلوي ريپر رو ميگرفتم كه خودشو با استخونش دار نزنه؛ از شدت خوشحالي حمايت تو داره ميميره؛ من شديدا لذت ميبرم از اينكه شما مثل يه دائره المعارف فعال و آنلاين در ستاد ما فعاليت ميكني؛ از اونجايي كه هيكل شما منو ياد ورنون و خانواده ام ميندازه، ميخوام كه براي امر خطير برطرف هرگونه شك و شبه دم ستاد يه ميز و صندلي بذارين و شديدا از من و ريپر حمايت كنيد


موندنی شو!


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۹:۴۳ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
#9

ماركوس فلينتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۳ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
از ايفاي نقش حالم بهم ميخوره
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 316
آفلاین
من به طور کامل حمایتم رو از شما اعلام میکنم

هر کی شک داشت ما براش شک رو معنا میکنیم.


تصویر کوچک شده


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#8

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 141
آفلاین
به مورگي (با آ):

من خودم يه تازه وارد بيست و دو عيارم؛ اونوقت بيام اين يه فسقل بچه رو سركوب كنم؟! من فقط يه كم دهن كوبش كردم تا به همه ثابت كنم كه مارجوري دورسلي خودش مدير تعيين ميكنه؛ مارج دست نشانده ي هيچ عينكي اي نيست و توي دهن عينكيا ميزنه؛ من فقط به خاطر خنده هاي مليوني و طرفداران گولاخمه كه الانه اينجام و استعدادام به محض رؤيت گل روي ريپره كه شكوفا ميشه.

ولي شما همش به تنبون ما گير ميدي؛ آخه من شايد دلم نخواد راه راه و گل منگلي باشم!!

بعد هم پيشنهاد ميكنم اينقدر تهديدآميز با دستت به ميز ضربه نزني؛ همين كارا رو ميكني انگشتات مشكل پيدا كرده به جاي سودمند مينويسي سومند اينقدرم مندش و لندش نكن؛ ياد لندكروز و لندرور ميفتم؛ گفته باشم!! ماشين فقط پژوي كلنل و كساني كه از سوخته شدن و جزغاله شدن درون اون عاجزن

بيناموسي هم نداريم؛ ولي ميگن نصف جواب به سوال خوندن درستشه؛ رول نويسي با سوژه هاي بيناموسي، براي كسي كه مخالفشه يه هنره؛ اينكه بتونه سر سوژه رو به مسير درست بكشونه!! مگر اينكه سوژه از بيخ بيناموسي باشه كه در اينصورت به دندونهاي تيز ريپر و رفقاش سپرده ميشه

به پرسي:

اوه باز هم دل و قلوه ي عمه

ببين عمه، ديگه دوره ي پوياها و پورياها و بردياها گذشته؛ خوابگاه به يه نيروي تازه نفس نيازه داره؛

مثلا به اين ترانه ي ماگلي خفن توجه كن:

آرش بهت ميگم... دوسِت دارم

يا اين يكي:

آرش بي تو گرممه!! شايد هم سردمه!!

يا اصلا:

آرش آرش آآآ..رش!!

پس من حرفم رو پس نميگيرم؛ مگر اينكه بخواي شديدا توسط ريپر توجيه بشي

بعدشم ويپر چه سگيه؟!


به هوكي:



اهمّ!! مگه نگفتم از جلوي چشمم دور شو؟!

بعدشم بهتره بري خودتو به سنت مانگو معرفي كني؛ اينطور كه تو زبونت گرفته، ميترسم پس فردا اگه خواستن از برج ميلاد پرتت كنن پايين، تا خواستي درخواست كمك كني، جان به مرلين تسليم كرده باشي كه من از اين مورد ناراضيم؛ چون مرلين همينيه كه باهاش داري قطبي بازي و گروهك بيناموسي تشكيل ميدي و من نه چشم دارم كسي رو جاي اين امپراطور مسلّم ببينم و نه از بيناموسي خوشم مياد؛ برو هر وقت طهارت كردي برگرد...

و اينچنين بود كه عمه مارج جورابشو طي عمليات گولاخي از پاي كوچك و سفيدش خارج كرد و به طرف هوكي انداخت:

- نـــــه!! من جوراب نميخوام و درجا بيهوش ميشه!!

ادي درحالي كه آب و از لب و لوچه اش آويزون بود خودشو روي هوكي ميندازه و جورابو با دندونش ميگيره و از ته دل خوشحال ميشه!!


پ.ن: اگه منظورت از وينكي، كد اين شكلكه ميتونيم تفاهم نامه ي صلح رو امضا كنيم و شايد بتونم دوباره جلوش چشمم ببينمت WiNK!!


به ادي:

تو با ماكاك توي جومونگ نسبتي نداري؟! همونكه تير زهرآلود ميندازه؟!

خب!! من فحش خورم خوب نيست؛ بلكه ملسه

ميگم تو چقدر رياضيات خوبه، الان فهميدم كه راحت ميتوني از يك تا يازده بشماري و هيچ مشكلي هم برات پيش نمياد درعوض توي ادبيات افتضاحي!! يه عمه هيچوقت نميتونه به يكي ديگه بگه عمه ته!! مثلا نميتونه بگه من به گور عمه ات خنديدم؛ بايد بگه من به گور خودم خنديدم؛ پيشنهاد ميكنم در زمينه ي درست كردن غلطهاي املايي به مورگانا لي فاي و درزمينه ي غلطهاي انشايي خودتو به مينروا مك گونگال نشون بدي، تا اين عارضه ات هر چه زودتر مرتفع بشه!!

من اصلا اهل ورزش نيستم؛ اصولا فقط يه كم از امپي قطبي خوشم مياد؛ طرفدار بارسلونام؛ صبح ها با ريپر ميريم ورزش صبحگاهي، بعدازظهرها هم با دادلي ميريم بادي بيلدينگ!! پس كاملا انتظارت بيجاست كه من به عنوان يه ورزشي از عينكيا خوشم بياد؛ اينكار فقط از عهده ي جماعت ارزشي ها برمياد و بس! در اين زمينه ميتونم به خوابگاه مديران رهنمونت باشم

من شيرموز دوس دارم، ولي نه به راهي كه تو دوس داري؛ الان يه علاقه ي واحد در دو بدنه اين جورابامم بو نميده و همشونو بعد از يه بار پوشيدن ميندازم دور؛ ولي از تو چه پنهون ريپر ور ميداره ميبره با خودش ميبره به يه اتاقك دو در سه ايي كه روي يه تيكه مقوايي كه به ديوارشه نوشته شده ستاد ادي ماكاي!!

هيچوقت از يه خانوم سن و سالشو نميپرسن؛ ريپر هم اين چيزا رو ميدونه و هميشه وقتي ميفته دنبال گربه هاي خانوم فيگ ازشون سن و سال نميپرسه!!

عمه مارج بعد از اونكه عينكي بادش كرد، حافظه اش اصلاح شد و ديگه حتي يادش نمياد كه چاق بوده؛ الانه هم خيلي خوشتيپه، شلوارلي ميپوشه و عينك آفتابي ميزنه

توي مرلينگاه چطوره؟!


موندنی شو!


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#7

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
من فقط يك انتظار از وزير آينده دارم:

1-فحش خورش خوب باشه! يعني اگه تو خيابون رفتي بهت گفتن تف، بگي عمه‌ته! عمه‌ي خوبي هستي يا نه؟

2-عينكي باشه! چون به هرحال من نميتونم به يكي راي بدم كه عينكي نيست كه! اصن ادب ميزاره؟ اصن شخصيت ميزاره؟ نه شما به عنوان يه فرد ورزشي بگو، ميتونم همچين كاري بكنم؟

3-ستادش شلوغ پلوغ نباشه! يعني وقتي مياي ساده باشه و سروصداي اضافي و اعلاميه و بيانيه و عكس الكي و برنامه و كادر آينده و سوسول‌بازي و من فلان ميكنم و تمساحا و خونه‌شون و اينا توش نباشه!

4-مردم دو دسته‌ن، يا هوادار شيرموزن، يا عليه شيرموز! وزير يكدسته‌ست، هوادار پروپاقرص شيرموز!

5-جوراباش بوووو بده! خيلي زياد! چند تا سوراخ كوچيك و بزرگ روش داشته باشه و همينجوري چرك ازش بچكه!

6-هوادار جمعيت جورابشور باشه! و حقوق جورابشور تيماي كوييديچ بايد از خون پدر وزير هم بيشتر باشه!

7- عمه چند سالته؟ اي اس ال ميدي؟

8- عمه يه دور خودتو برام باد ميكني؟ تو رو مرلين! جان تو نباشه، جان عمه مارچ! ميخوام ببينم شيرموز يه فرد باد كرده به جورابش مياد يا نه!
من شب و روز، صابون شامپو ريكا كاغذ خودكار سطل‌اشغال نون‌خشك گاري ماشين ، باد نشــــــــــد باد نشــــــــد باد نشــد!

9- عمه من رو توي ستادت راه ميدي؟ اگه نه چرا؟ اگه آره چه عنواني بهم ميدي؟

10- وزير ِ من ميشي؟ تاج سرم ميشي؟ غلامتم! يعني چيزه ... اممم ...
كات آقا كات! گند زدم! ... حالا بعداً بيشتر باهات صحبت ميكنم! يه وقت خوب، يه جاي خوب كه هيشكي نباشه ... هيشكي!

11-عمه يه شعر برات سرودم:
you and I, let's make a promis
يه جاي خوب، هيشكي نباشه!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#6

هوکیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۶ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
از جزاير بالاك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
_ عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ... عمه مارج ...

پشت صحنه : آقا این مثل اینکه نوارش گیر کرده با چماق یکی برو تو سرش شاید فرجی بشه

شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق !!

هوکی: حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ... حمایتت ...

پشت صحنه : یکی دیگه برو تو سرش تا نمرده جملشو کامل کنه !!

شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق !!

اما زهی خیال باطل که این ضربه زیاد از اندازه محکم بوده و مغز هوکی همچون یک توپ گردالی از دهنش میزنه بیرون و میره زیر یکی از میز های اطراف ، ریپر هم که فکر میکنه عمه مارج کلاف کانواشو شوت کرده زیر میز تا یه کم با هم تفریح کنن ، سریع میزه زیر میز و مغز هوکی رو به دندون میکشه ، در همین لحظه هوکی بعد از سالها با مغزش احساس هم زیستی میکنه و خون از جزء جزء بدنش بیرون میزنه و جسد بی جانش وسط ستاد عمه مارج ولو میشه و همگان در کف میمونند که هوکی اخر چی میخواست بگه


ویرایش شده توسط هوکی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳۰ ۱۵:۲۶:۳۵
ویرایش شده توسط هوکی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳۰ ۱۵:۲۸:۴۲

آیینه خود بین
-------------------------------------
[url=http://www.jadoogaran.org/edituser.php]انجام اصلا�


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#5

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
من حرفی شنیدم اینجا از عمه مارج که به طرز ِ بدی باعث شد سرد بشم از ایشون در انتخابات ! ایشون گفتن :
نقل قول:
بيانيه ي فرخنده اي هم توليد نميكنم؛ چون فرخنده همان بود كه ارزشي بود و ترانه ي مادري از خودش در كرد و بچه ي سوسولي به اسم پويا داشت و اينا!!

ما روی پویا حساب های زیادی کرده بودیم برای خوابگاه جدیدِ کارمندانِ وزارت و شما با این حرف ، بوق زدید به همه ی اونها ! ما باید امثال پویا و پوریا و بردیا و اینها رو برای داشتن ِ وزارتی کارآمد تر افزایش بدیم ! حرفتون رو در این باره پس بگیرید عمه !

لازم هست که بگم ، من همینجا شخصا و رسما حمایتِ کامل خودم رو از عمه مارج اعلام میدارم و به ایشون کمک میکنم تا تاج ِ وزارت ( همون کلاه ) رو روی سر ویپر بذاریم و توله سگ های ویپر رو برای آینده ی وزارت با هم دیگه تربیت کنیم



چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۳:۱۱ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#4

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین


اولندش كه: بچه مون قد همه آدم بزرگا حق راي داره؛ مگه چيه؟ خوب دلش خواسته بياد سوال بپرسه. يعني چي كه به استعدادهاي تازه وارد بها نميدين و سركوبشون مي كنين؟

آيا شما فراموش كردين كه خودتون يه تازه واردين و همين عينكي و مديران دست نشانده اش بودند كه به شما فضاي لازم براي شكوفايي استعدادهاتون رو دادند و با كانديداتوري شما موافقت كردند؟

اونم درحاليكه شما حتي يه پيژامه پوش نيستيد.

آيا شما براي سركوب استعدادهاي جديد كانديد شديد؟

دومندش كه: اون بچه الان گمونم داره يه سي چل پنجاه تا پرنسس رو خواب مي بينه. قربونش برم. درنتيجه بزرگترش كه شبا كه اون مي خوابه؛ خوناشاما بيدارن؛ دلش خواسته درست بعد غروب آفتاب و قبل از طلوعش بياد و يه چار تا قلپ خون ماگلي بزنه تو رگ. مشكليه؟

سومندش كه: واس ما قمپوز بليد و نميد و غيره و ذلك نيا آبجي. ما اينا كه ميگي نمي شناسيم واس همينم نمي ترسيم ازشون. فقط بوگو خونشون ويروس ميروس نداشته باشه كه بخوريم و ايدز بگيريم؛ بدبخت شيم. بعد تدي ديگه به ريختمونم نيگا نمي كنه.

چارمندش كه: اون قضيه پيژامه پوشا يه رمز بود بين من و دو تا از دوستام كه دوستي من باهاشون جديده ولي اونا جزو قديمي ترين هاي سايتن. اولش خيال كردم يكي از اوناست كه به اسم عمه مارج برگشته. ولي جواباي شما نشون داد كه جزو اونا نيستيد. برا همينم ديگه برام مهم نيس عمه مارج كيه. اجازه دارين هر تنبوني مي خواين برا خودتون انتخاب كنين.

آخرندشم اين كه: يه سوال دارم كه از سه نفري كه ممكنه بهشون راي بدم مي پرسم. اولي كه نظرشو گفته. ببينم شما چي ميگين:

برنامه شما درمورد رول نويسي با سوژه هاي بي ناموسي در سايت چيه؟



Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۱:۴۲ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸
#3

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 141
آفلاین
به ايوان:

ستاد قبلي ما رو كه از شاهكارهاي ضد بيناموسي و ناموس برانگيز سايت بود رو زديد بستيد و با اينكه من به شدت و با خنده بهتون لينك دادم باز نكردين، ولي من همينجا به همه ميگم، اون درِ بسته، در آغوش باز خيليا جا داشت.


به ماركوس:

اولا بگم كه، بچه برو با بزرگترت بيا!! اگه بزرگترتو آوردي حتما قبل از غروب باشه، حوصله ندارم، ميگيرم لباس بليد ميپوشم دمار از روزگار ايل تون درميارم؛ بعدشم بهش بگو باز نياد به رنگ و شكل تنبونِ ما گير بده، حال ندارم

اي جانم انگيزه و نوستالوژيك بازي و اينا!! من از اين انگيزه يه خاطره اي در ذهنم ول ميخوره برات بگم؛ يه بار كه طبق معمول با كلنل رفته بوديم زيارت ، توي راه برگشت از تاج محل، ريپر كه دچار بيماريه حركته!! سرشو از شيشه ي پژوي كلنل گرفته بود بيرون و سعي ميكرد تنفس عميق كنه و دكوراسيون و فضاي داخلي اوتول كلنل رو عطرآگين نكنه. در همين گير و دار بود كه به طور اتفاقي از كنار مدرسه ي هاگوارتز رد مي شديم كه ديديم عينكي با يه دختره كه سرش مثل پشمك بود و يه تربچه ي قرمز، به قصد الواتي از در زدن بيرون؛ كلنل كه از حساسيت ويژه ي من نسبت به عينكي آگاه بود، پاشو پروند روي ترمز و گازو تا ته فشار داد، ترمز دستي رو خوابوند و فرمونو پيچوند چپ و يه پيچ خفن وزارتي رفت، ريپر هم نوشيدني آتشين به روتون، وقتي از پژو از كنار عينكي رد ميشد، كلِ بسكوييتايي كه ديروز از كنار تاج محل براش گرفته بوديم و بعلاوه ي يه لقمه ي آخر ساندويچ بلغاري من و يه قلپ يكي مونده به آخر دوغ كلنل رو، روي تي شرت عينكي بالا آورد

همون موقع خود عينكي به من نگفت، ولي بعدها فهميدم كه نه هسته ايي بود و نه فضايي؛ بلكه كار اون روز ريپر، براش انگيزه اي شد كه در سفري كه به آنگولا داشت، سيم سرور رو كشف كرد و جادوگرا و ساحره ها رو دور هم جمع كرد و اينا!!

اينم يه خاطره ي گولاخ از انگيزه !! حالا انگيزه هاي زيادي دارم كه به محض درخواست يكي يكي برات رو ميكنم.

درضمن شوما به دقيقنش كاري نداشته باش، من خودم توي ثانينش موندم، چه برسه به دقيقن و ساعتن!! بچه هم اينقدر فوضول؟!


به همه به جز عينكي و ريش و سيم سرورش و زوپسش و فايرفاكسش و نميدش و ايناش و نيناش و ناش!!

از 25 روز پيش تا حالا دنيا كلي تغيير كرده و ورژن همه چي رفته بالا و حتي حس 57 هم اين روزا بدجوري در همه جا و با همه چيز بيداد ميكنه و شايد هم فرياد ميكنه و صد در صد هم آباد ميكنه!!

حالا مري! هي بيا بگو حس شيشم؛ اينو گفتم كه بدونين اون خنده الان دچار آپگريديت نوين عصر شده و با كمي فرافكني و اينا شده جام در جام و خنده در كام !!

يعني فراتر از جادوگران و دور هم بودن بخندين و حتي وقتي كام خودتونو روشن ميكنيد (همون كامپيوتر ديگه؛ گير نده!!) دور غير همي هم بخندين و حالشو ببرين. پس اين منم و اين هم شما و اين همه عدم بي برنامگي و اين هم عكس ريپر

ولي به نظرم اصلا مهم نيست كي وزير بشه و كي نشه؛ حالا به كسي نگيد، ولي ممكنه كه من وزير نشم و ريپر وزير بشه؛ كلا رقابت بين ريپر و عينكيه و من اينهمه مدت از ريپر حمايت ميكردم. از فردا به مدت هيفده ساعت، پخش بيسكوييتهاي مجاز خونگي داريم، به همراه آهنگهاي شاد و فرح بخش و شادي بخش و مينا بخش و اعظم بخش و همچنين انواع و اقسام تفريحات سالم و جاسم و قاسم، از قبيل سيرك عجايبي كه يكدانه معلم انشاي تالار ما از اونجاي ميايّه و با خودش يه موجود گولاخي مياره كه ميگن ميتونه روي سيم سرورش راه بره و معلق هاي گولاختر از خودش بزنه، بطوريكه عينكش نميفته و اين به نظرم ممكنه براي شما هم جالب باشه پس بشتابيد ملّت!! بشتابيد و موج چهارم رو راه بندازين و حالشو ببرين؛ وعده ي ديدار ما، فردا به مدت هيفده ساعت

بيانيه ي فرخنده اي هم توليد نميكنم؛ چون فرخنده همان بود كه ارزشي بود و ترانه ي مادري از خودش در كرد و بچه ي سوسولي به اسم پويا داشت و اينا!!


موندنی شو!


Re: ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۹:۰۹ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
#2

ماركوس فلينتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۳ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
از ايفاي نقش حالم بهم ميخوره
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 316
آفلاین
اولین سوال از کاندیدای محترم:

دقیقا اهداف انتخاباتی شما چیه
به چه انگیزه ای کاندید شدید؟


تصویر کوچک شده


ستاد عمه مارج
پیام زده شده در: ۸:۵۳ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
#1

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
ستاد تبلیغاتی شما زده شد!

لطفا قوانین مربوط به تبلیغات رو مطالعه کرده و از آنها پیروی نمایید .

موفق باشید.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.