به مورگي (با آ):من خودم يه تازه وارد بيست و دو عيارم؛ اونوقت بيام اين يه فسقل بچه رو سركوب كنم؟! من فقط يه كم دهن كوبش كردم
تا به همه ثابت كنم كه مارجوري دورسلي خودش مدير تعيين ميكنه؛ مارج دست نشانده ي هيچ عينكي اي نيست و توي دهن عينكيا ميزنه؛ من فقط به خاطر خنده هاي مليوني و طرفداران گولاخمه كه الانه اينجام و استعدادام به محض رؤيت گل روي ريپره كه شكوفا ميشه.
ولي شما همش به تنبون ما گير ميدي؛
آخه من شايد دلم نخواد راه راه و گل منگلي باشم!!
بعد هم پيشنهاد ميكنم اينقدر تهديدآميز با دستت به ميز ضربه نزني؛ همين كارا رو ميكني انگشتات مشكل پيدا كرده به جاي
سودمند مينويسي
سومند اينقدرم مندش و لندش نكن؛ ياد لندكروز و لندرور ميفتم؛ گفته باشم!! ماشين فقط پژوي كلنل و كساني كه از سوخته شدن و جزغاله شدن درون اون عاجزن
بيناموسي هم نداريم؛ ولي ميگن نصف جواب به سوال خوندن درستشه؛ رول نويسي با سوژه هاي بيناموسي، براي كسي كه مخالفشه يه هنره؛ اينكه بتونه سر سوژه رو به مسير درست بكشونه!! مگر اينكه سوژه از بيخ بيناموسي باشه كه در اينصورت به دندونهاي تيز ريپر و رفقاش سپرده ميشه
به پرسي:اوه باز هم دل و قلوه ي عمه
ببين عمه، ديگه دوره ي پوياها و پورياها و بردياها گذشته؛ خوابگاه به يه نيروي تازه نفس نيازه داره؛
مثلا به اين ترانه ي ماگلي خفن توجه كن:
آرش بهت ميگم... دوسِت دارميا اين يكي:
آرش بي تو گرممه!! شايد هم سردمه!! يا اصلا:
آرش آرش آآآ..رش!!پس من حرفم رو پس نميگيرم؛ مگر اينكه بخواي شديدا توسط ريپر توجيه بشي
بعدشم ويپر چه سگيه؟!
به هوكي:اهمّ!! مگه نگفتم از جلوي چشمم دور شو؟!
بعدشم بهتره بري خودتو به سنت مانگو معرفي كني؛ اينطور كه تو زبونت گرفته، ميترسم پس فردا اگه خواستن از برج ميلاد پرتت كنن پايين، تا خواستي درخواست كمك كني، جان به مرلين تسليم كرده باشي كه من از اين مورد ناراضيم؛ چون مرلين همينيه كه باهاش داري
قطبي بازي و گروهك بيناموسي تشكيل ميدي و من نه چشم دارم كسي رو جاي اين امپراطور مسلّم ببينم و نه از بيناموسي خوشم مياد؛ برو هر وقت طهارت كردي برگرد...
و اينچنين بود كه عمه مارج جورابشو طي عمليات گولاخي از پاي كوچك و سفيدش خارج كرد و به طرف هوكي انداخت:
- نـــــه!! من جوراب نميخوام و درجا بيهوش ميشه!!
ادي درحالي كه آب و از لب و لوچه اش آويزون بود خودشو روي هوكي ميندازه و جورابو با دندونش ميگيره و از ته دل خوشحال ميشه!!پ.ن:
اگه منظورت از وينكي، كد اين شكلكه ميتونيم تفاهم نامه ي صلح رو امضا كنيم و شايد بتونم دوباره جلوش چشمم ببينمت WiNK!!
به ادي:تو با ماكاك توي جومونگ نسبتي نداري؟! همونكه تير زهرآلود ميندازه؟!
خب!! من فحش خورم خوب نيست؛ بلكه ملسه
ميگم تو چقدر رياضيات خوبه، الان فهميدم كه راحت ميتوني از يك تا يازده بشماري و هيچ مشكلي هم برات پيش نمياد
درعوض توي ادبيات افتضاحي!! يه عمه هيچوقت نميتونه به يكي ديگه بگه عمه ته!! مثلا نميتونه بگه من به گور عمه ات خنديدم؛ بايد بگه من به گور خودم خنديدم؛ پيشنهاد ميكنم در زمينه ي درست كردن غلطهاي املايي به مورگانا لي فاي و درزمينه ي غلطهاي انشايي خودتو به مينروا مك گونگال نشون بدي، تا اين عارضه ات هر چه زودتر مرتفع بشه!!
من اصلا اهل ورزش نيستم؛ اصولا فقط يه كم از امپي قطبي خوشم مياد؛ طرفدار بارسلونام؛ صبح ها با ريپر ميريم ورزش صبحگاهي، بعدازظهرها هم با دادلي ميريم بادي بيلدينگ!! پس كاملا انتظارت بيجاست كه من به عنوان يه ورزشي از عينكيا خوشم بياد؛ اينكار فقط از عهده ي جماعت ارزشي ها برمياد و بس! در اين زمينه ميتونم به خوابگاه مديران رهنمونت باشم
من شيرموز دوس دارم، ولي نه به راهي كه تو دوس داري؛ الان يه علاقه ي واحد در دو بدنه اين
جورابامم بو نميده و همشونو بعد از يه بار پوشيدن ميندازم دور؛ ولي از تو چه پنهون ريپر ور ميداره ميبره با خودش ميبره به يه اتاقك دو در سه ايي كه روي يه تيكه مقوايي كه به ديوارشه نوشته شده ستاد ادي ماكاي!!
هيچوقت از يه خانوم سن و سالشو نميپرسن؛ ريپر هم اين چيزا رو ميدونه و هميشه وقتي ميفته دنبال گربه هاي خانوم فيگ ازشون سن و سال نميپرسه!!
عمه مارج بعد از اونكه عينكي بادش كرد، حافظه اش اصلاح شد و ديگه حتي يادش نمياد كه چاق بوده؛ الانه هم خيلي خوشتيپه، شلوارلي ميپوشه و عينك آفتابي ميزنه
توي مرلينگاه چطوره؟!