[spoiler=خلاصه سوژه]
خیابون گریمولد مثل روزهای سابق شلوغ و پر از ماگل بود. دامبلدور به شکل اتفاقی در حالیکه بین ماگل ها در این خیابان راه می رفت، جیمز را با موها و قیافه های تغییر یافته و فشن شده دید که گوشه ی خیابان، به دیواری تکیه زده بود. اول دامبلدور متوجه او نشد اما بعد فهمید که جیمز است و رفت سراغش اما در همان لحظه دوست دختر جیمز به نام آلیس نیز حاضر می شود و دامبلدور را در نقش مزاحمی برای جیمز، نقش بر زمین می کند. در سوی دیگر لرد سیاه از طریق دالاهوف هماهنگی کرده تا فامیلش (آلیس) با جیمز دوست شود و نقشه ی لرد عملی شود. آلیس و جیمز به بهانه راز و نیاز مخفیانه وارد زیر زمین خانه 12 گریمولد می شوند اما آلیس به بهانه ی بررسی معماری، در در و دیوار زیر زمین گریمولد علائمی را درج می کند و سپس می رود تا گریمولد را ترک کند که در همان لحظه دامبلدور پیدایش می شود و جیمز و آلیس مخفی می شوند. جیمز که از ورود ناگهانی دامبلدور هنگ می کند، تنها می ماند و آلیس جهت جاسوسی بیشتر وارد خانه گریمولد می شود و به اتاق خصوصی محفل می رود و آنجا با گودریک گریفیندور رابطه ی عشقولانه بر قرار می نماید و همان لحظه جیمز ری استارت شده و سر می رسد و علاوه بر مشاهده ی طبیعت حاصل از آن دو، آرم مرگخواری را روی بازوی آلیس می بیند و می رود که دامبلدور را خبر کند. از سوی دیگه هم لرد ظاهر نقشه اش را برای دالاهوف مالی عنوان می کند اما قضیه چیز دیگری است و اینک ادامه داستان...
[/spoiler]
جیمز از پله های خانه گریمولد پایین می دوید تا به سمت درب خروجی بره، اما در آستانه اولین پله این اخگری سرخ بود که او را از پشت هل داد و نقش بر زمین کرد. آلیس در حلیکه آرایشش بهم خورده بود و مشغول رژ لب زدن بود، چوبدستی اش را روی گلوی گودریک گریفیندور گرفته بود که همچنان با حالت مست و چشمانی بسته، شمشیرش را در نقش آلیس در آغوش گرفته و آنرا می بوسید و می بویید و می پویید ! (
)
آلیس: « های بچه ! تکون بخوری ؟ بری سمت در، این بابا بزرگ پیرتون رو کشتم ! تکون نخور !
»
جیمز در حالیکه از روی زمین بلند می شد، نگاه های کوتاهی به دست آلیس و گلوی گودریک کرد و سپس با پوزخندی کش دار گفت:
« هه ! هه ! هه ! با چی میکـُـشی؟ با اون مداد نوکی بی نوک من ؟!
»
و به مداد نوکی در دست آلیس اشاره کرد که روی گلوی گودریک گریفیندور خود نمایی میکرد. آلیس اندک نگاهی به چوبدستی در دستش کرد که دید یک چوبدستی نیست و مداد نوکی جیمز است. در این حین گودریک گریفیندور، شمشیرش را از آغوش رها کرد و به دست آلیس داد که با آن او را گروگان بگیرد. لبخندهای پلید دوباره بر لب آلیس جان گرفتند.
جیمز: «ببین آلیس، مانعی نداره ! میتونی بکشی گودریک رو ! در حقیقت ما به عنوان یک اثر هنری و ماندگار نگهش داشتیم. هر چیزی عمری داره دیگه.
»
در این حین کریچر در حالیکه کمرش را هوا داده بود و کله اش روی زمین خود نمایی می کرد از آشپزخانه به سمت پله ها آمد. با زبانش کاشی های خاک گرفته کف خانه را می لیسید و برق می انداخت و قدم به قدم سیر می کرد.
کریچر: « دورگه های کثیف ! خون لجنی های هرزه ! اوه ! نه ! چه می بینم. بوی خون خالص میاد ! سرورم !
»
به آلیس اشاره ای کرد و از شدت رایحه ی بون خون اصیل به سمت آشپزخانه دوید و با شادمانی، دستش را درون چرخ گوشت جادویی فرو کرد ! جیمز همچنان مسخره می کرد و آلیس که دیگه حوصله اش سر رفته بود فریاد کشید:
«جیـــــــــمز؟ چته ؟
»
جیمز: «تو مرگخواری. در ضمن خیانت کردی به من !
»
با دستش به گودریک گریفیندور کبیر اشاره کرد که دیگه گلویش در اختیار آلیس نبود و تمام هیکلش اکنون در زیر دامن پاک دامنی آلیس سیر می کرد. آلیس با عصبانیت لگدی را حواله ی گریفیندور کرد از پله های پایین می رفت و گودریک نیز که به اون بخیه شده بود، کشان کشان از پله های خانه پایین می رفت.
آلیس: «جیمز، این خالکوبی مرگخواری نیست. دیروز شهر بازی بودم، دادم رو دستم نقاشی کشیدن.»
جیمز: «راست میگی؟
»
آلیس: «اوهوم ! حالا بیا بریم یه بستنی بزنیم !
»
و به اتفاق با حالتی عشقولانه از درب ورودی خانه گریمولد بیرون پریدند و گودریک گریفیندور بخیه شده به دامن آلیس را لای در گذاشتند. ریش هایش از سوی کوچه، در میان دیوار خانه ای پدیدار شد و به عنوان دیوار ریش دار برای ماگل ها تبدیل به سوژه طبیعت گردی و اجتماعی شد و از پشت نیز در اختیار خانه 12 گریمولد و کریچر جهت انتقام های حقارت آمیز بود !
شب – خانه ی ریدل هالرد سیاه در حالیکه عمامه و حوله ی یکدست صورتی رنگی پوشیده بود، بالای وان حمام سبز رنگ با نمادهای مار ایستاده بود و نجینی را در میان کف های وان حمام کیسه می کشید. اطراف نجینی هم به جای عروسک های واقعی، جوجه اردک های طبیعی شنا می کردند و پس از هر آب کشیدن، نجینی یکی را می بلعید ! پشت سرشان مرگخواران جمع بودند و هر یک در دستانشان یک نوع شامپوی مخصوص نجینی را گرفته بودند:
لرد: «ایوان ! شامپو ایوان رو بده بینم ! خب، آلیس، بیا جلو تر ببینم، چیکار کردی امروز؟ علامت گذاری ها رو انجام دادی؟ »
آلیس از پشت مرگخواران بیرون آمد و کنار لرد حاضر شد:
«بله ارباب ! دقیق علامت گذاری کردم زیر زمین گریمولد رو. قشنگ میشه حفاری جادویی مون رو انجام بدیم از خیابون گریمولد. »
لرد: «نجینی، چشماتو ببند عزیزم !
، آلیس، ما فامیلیم ! منو تامی صدا کن. ارباب چیه ! »
ایوان با شادمانی جلو آمد و ضربه ای محکم به شانه ی نحیف لرد سیاه وارد کرد:
«میدونستیم این آزادی بلاخره حاصل میشه. هی تامی. چطوری تامی ؟!
»
اما با نگاه مرگبار لرد سیاه پیش از آنکه چیز دیگری بگوید، در نقش فرش روی زمین دراز کشید و لرد سیاه روی وی در نقش منبر ایستاد و به سمت یارانش چرخید و گفت:
«خب، فردا صبح همتون از یه گوشه مخفی خیابون گریمولد شروع کنید به حفاری ! اگه تابلوئید برین از توی یه مغازه شروع کنید. خانه گریمولد جای اصیل هاست. نه خائنان محفلی و خون لجنی ها و دورگه ها ! باید مقر ما باشه ! »
دالاهوف: «ارباب ! مگه نقشه این نبود که دامبلدور فقط خرج پارتی های عید مارو بده ؟! »
لرد: «اون موقع فکر نمیکردم این آلیس، همون بچه فامیل دماغوی ما بتونه از پس علامت گذاری بر بیاد ! اما الان اومده، پس چرا قلمروی خودمو گسترش ندم؟!
»