سوژه جدید :شب بسیار عجیبی بود! قرص ماه تکمیل شده بود و به وضوح دیده میشد.محفلیون سر میز غذا نشسته بودند و منتظر ویکتور بودند که بیاید و بعد شروع به خوردن شام کنند.
هری نگاهی به جمع حاضر کرد و گفت :
- مثله اینکه قرار نیست این ویکتور بوقی بیاد،شما شروع کنید.
محفلیون قاشق ها و چنگال ها را به دست گرفتند،اما هنوز شروع به خوردن نکرده بودند که ویکتور درب را باز کرد و نفس زنان گفت :
- قربان،چیز مهمی پیدا کردم که اگه بفهمید چیه خیلی خوشحال میشید.
تـــــــقق هری با عصبانیت قاشقش را محکم به میز کوباند و گفت :
- این چه وقته اومدنه ؟ بعدشم تو هنوز نفهمیدی که نباید موقع شام خبر های خوب یا بد بهم بدی،اشتهام کور میشه!
ویکتور کمی آروم گرفت و سرش را به نشانه ی تایید تکان داد و به آرامی رفت و سر میز شام نشست.منتظر ماند که هری و همه ی محفلیون شامشان را تموم کنند و بعد موضوع را مطرح کند.تا هری قاشق و چنگالش را بر روی میز گذاشت بلافاصله شروع به حرف زدن کرد :
- خوب دوستان،لطفا با دقت به حرف های من گوش کنید.من سنگی پیدا کردم که زمان رو میتونه به گذشته برگردونه،حتی گذشته های خیلی دوور اما از این سنگ دو تا وجود داره که یکی دیگش دسته مرگخوارانه.
این داستان برای هری خیلی جالب بود و داشت با تمام وجود گوش میداد.هری همانطور که به چشمان ویکتور زل زده بود و با دقت گوش میداد گفت :
- خوب ، ادامه بده !
ویکتور سری تکان داد و ادامه داد :
- ما میتونیم به زمان های خیلی گذشته بریم،زمان قبل از به دنیا آمدن ولدمورت و کاری کنیم که هیچ وقت به دنیا نیاد.هری فکر کن...اگه ولدمورت هیچ وقت به دنیا نیاد پدر مادرت و حتی خیلی های دیگه زنده میمونن...
اما ناگهان کینگزلی وسط حرف های ویکتور پرید و گفت :
- اما اگه ولدمورتی به دنیا نیاد هری پاتر مشهور هم دیگه وجود نداره.بعدشم به این فکر کردید که چطوری میخواین دوباره به زمان خودمون برگردیم ؟
ویکتور : کینگز،من فکر همه جاشو کردم.اول اینکه هری مشهور بشه بهتره یا اینکه خیلی های دیگه زنده بمونن؟ بعدشم برای برگشتن کافیه به تونل هارنولید در شرق لندن بریم.اونجایی که این سنگ ایجاد شده ! البته اینم بگم که وقتی برگردیم خیلی چیزا تغییر میکنه.
کینگزلی : این امکان نداره،سر نوشت همه ی ماها نوشته شده.امکان نداره بتونیم گذشته رو تغییر بدیم...
ویکتور که کم کم داشت از کوره در میرفت گفت :
- اینقدر ساز مخالف نزن کینگز،امتحانش مجانیه اما باید بگم فقط سه نفر میتونن به این سنگ به گذشته برن.موضوع مهم دیگه اینکه مرگخواران میخوان با این سنگ چیکار کنن...