هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   4 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
تاپیک نقد چند روز(حداکثر یک هفته) تعطیل می باشد!

______________________

بررسی پست شماره 364 زندگی به سبک سیاه، سلینا ساپورثی:


نقل قول:
آرسینوس با خستگی که تماما از سر و کولش میبارید به کف چوبی اتاق بازجویی خیره شده بود.صد البته که خسته بود.علاوه بر کل کل کردن با افرادی که حتی از مجرم بودنشون هم مطمئن نبود، استرس همچین وضعیت خطیری بیشتر بهش فشار میاورد.

این چند خط اول تسلط شما به سوژه رو نشون می ده و همین موضوع ظاهرا ساده باعث می شه نه شما موقع نوشتن گیج بشین و نه خواننده رو گیج کنین.
لحنتون ساده و صمیمی و گفتاریه. اشکالی نداره. البته در نوشته های جدی کمی خطرناکه! باید مواظب باشین از حد و مرزش جلوتر نره...ولی الان مشکلی وجود نداره. جمله هاتون واضح و رسا هستن.


نقل قول:
- رودولــــــــــــف.....
-هوووی رودولــــــــف....کجایی؟

یک دیالوگ رو در دو خط ننویسین. اینطور به نظر می رسه که خط دوم جواب خط اوله یا از طرف شخص دیگه ای گفته شده.


نقل قول:
ارسینوس اخم کرد.مگه الان وقت این مسخره بازیاس.هر وقت میخوایس نیست هر وقت نمیخوایس هست.البته اینکه همیشه هست حتی وقتی نیست.ای خدا!ما واقعا داریم به کدام سو میریم....

این "میخوایس" و "نمیخوایس" که احتمالا اشتباه تایپی هستن...ولی افکار آرسینوس جالب بودن. سردرگمی شو به خوبی به خواننده منتقل کردین. استفاده از دیالوگ های شخصیت های سایت کار خوبی بود.


نقل قول:
در رو باز کرد و بلافاصله....
با دستاش جلوی چشماش رو گرفت.لعنتی،اصن یادم نبود که مثلا این بیرون مهمونیه!خوب حالا...

این قسمت کمی مبهم بود. چرا جلوی چشماشو گرفت؟...مگه مهمونی چیز بدیه؟!


نقل قول:
ارسینوس چشمانش رو به دنبال ردی از رودولف چرخواند.... و در کسری از ثانیه پیداش کرد.بوقی با اون هیکل گندش..

بعضی از قسمت های نوشته تون با هم هماهنگ نیستن. سعی کنین کل پست یکدست باشه. "چرخاند" و "چشمانش" نوشتاری هستن و "پیداش کرد" گفتاری. یا دو تای اولی هم باید "چرخوند" و "چشماش" بشن و یا فعل دوم "پیدایش کرد" بشه. این اشکال در پست قبلیتون هم وجود داشت.
در بعضی قسمت ها نظر آرسینوس زیادی وارد نوشته تون شده. منظورم جمله آخر در همین پاراگرافه. ولی بعضی قسمت ها هم خیلی خوب بود. مثلا:
نقل قول:
من این دوشیزه ساپورثی رو تا حالا ندیدم.بایدم بهش شک میکردم.حتی همراهی هم نداشت.برای چی اینجاست؟از کجا اومده؟اسمش چرا انقد اشناس!ساپورثی...سا پورتی...اِ..نه بابا..اسمش از یه لحاظ دیگه اشناس..نمیدونم حالا...

طنزش هم خوب بود. خوشحالم که طنز رو هم به نوشته هاتون اضافه کردین.


نقل قول:
بانوی جوان لبخندی زد و رودولف به سمت ارسینوس رفت.
- آرسینوس....ایشون دوشیزه ساپورتـ ...اِهِم... دوشیزه ساپورثی هستن.یه دوشیزه با کمالات!

سوژه ساپورتی شما جالبه. خوب ازش استفاده می کنین.
در قسمت اول پستتون(تا همینجاش) به نظر من کمی زیادی وقت تلف کردین. چون اتفاق خاصی هم نیفتاده. آرسینوس دنبال رودولف می گرده و خواننده منتظر نفر بعده. این انتظار کمی زیاد طول می کشه و ممکنه و خواننده قبل از رسیدن به این نقطه فرار کرده باشه! بهتر بود در یکی دو سطر اول به سلینا می رسیدین.


نقل قول:
-جیگر هستم...البته مکسور!...آرسینوس جیگر...

تاکید بسیار خوب و بجایی بود.


نقل قول:
- نام، پیشینه،قصدتون از دخول؟
-سلینا ساپورثی،نویسنده کتاب، پیشگو و اصیل زاده، به دعوتِ کسی.

در یکی از نقد ها گفته بودم چنین سوالی باید بدون هیچ توضیح اضافه ای جواب داده بشه. جوابی به شکل و در اندازه همون سوال! اگه اونجا رو خوندین و این کارو انجام دادین که خیلی خوبه. یعنی خیلی سریع یاد می گیرین. اگه نخوندین هم که بازم خوبه! چون خودتون می دونستین باید این کارو انجام بدین.


در بخش دوم پست شما تعداد زیادی دیالوگ بدون توضیح و پشت سر هم وجود داره. دو نکته باعث شده که این کارتون علاوه بر این که ایراد محسوب نشه نکته مثبت تلقی بشه. اول این که اینجا فقط دو شخصیت وجود دارن. سلینا و آرسینوس. همین باعث می شه خواننده گیج نشه که گوینده کیه و مخاطب کی! و دوم این که بازجویی ریتم تندی داره. سوال و جوابا پشت سر هم انجام می گیرن و همین بدون مکث بودنشون می تونه دلیل خوبی باشه که هیچ توضیحی بینشون نداده باشین.


سوژه رو خوب پیش بردین. سرنخ کوچیکی به آرسینوس دادین. ولی نه در حدی که مشکل رو حل کنه...کار خوبی کردین. چون این مشکل فعلا نباید حل بشه.


به نظر من این سوژه فرصت خیلی خوبی برای معرفی سلینا بود. به اندازه ای که می تونستین از این فرصت استفاده نکردین. می تونستین قسمت اول رو کمی کوتاه تر کنین و به جاش بیشتر درباره سلینا، ظاهرش، اخلاقش توضیح بدین.
سوژه ای که از اسم سلینا گرفتین خوبه...ولی فعلا خوبه! این سوژه ای نیست که در مدت زمان طولانی بتونین ازش استفاده کنین. برای همین باید ویژگی یا ویژگی های دیگه ای هم برای سلینا پیدا کنین. برای معرفیش...جا افتادنش. مثلا همین
جمله "من یک بانوی با کمالاتم! علاقه ندارم به صورت هر مردی نگاه کنم" ایده خوبیه. سلینا می تونه همیشه همین رفتار رو داشته باشه. می تونه حتی نقطه مقابل رودولف باشه.برخلاف تصوری که اسمش ایجاد می کنه از جادوگرا(مردا) فراری باشه!
یا هر سوژه منحصر به فرد دیگه ای که خودتون براش در نظر بگیرین.


از توضیحات زیاد و خسته کننده در این پستتون خبری نیست. اینجا نوشته شما با اضاقه شدن کمی طنز، کمتر شدن توضیحات، و تاکید روی شخصیت ها و ویژگی هاشون سرگرم کننده تر شده. به نظر من همین قدر پیشرفت خیلی خوبه.


____________________

بررسی پست شماره 202 آموزشگاه مرگخواری، زنوفیلیوس لاوگود:


هنوز شروع به خوندن پستتون نکردم. با نگاه اول مشخصه که دیالوگاش زیادن. ولی بینشون توضیحاتی هم می بینم و این خیلی خوبه. این که ظاهرا دیالوگ ها زیادن معنیش این نیست که بی دلیل یا اضافه هستن. اینو بعد از خوندن می تونم بگم. الان فقط خواستم بگم پستتون تغییر واضحی داشت.


نقل قول:
_ماها گشنمونه...
بلاتکريس که تازه توانسته بود خود را جمع و جور کند با حالت خشمگي گفت:
_مي گي چيکار کنم؟
_ما ها غذا مي خوايم!
_شما بايد خودتون براي خودتون غذا مي اوردين.ارباب يعني نه پروفسور که نمي تونه هزينه خوردو خوراک شما ها رو هم بر عهده بگيره.

شروعتون خوب بود. این بچه ها باید برای مرگخوارا دردسر درست کنن. مرگخوارا هم متقابلا باید باهاشون بدرفتاری کنن! این اصل سوژه اس و شما هم طبق این اصل پیش رفتین.
انتخاب شخصیت ها برای کاری که می خواییم انجام بدیم یا حرفی که می خواییم بزنیم خیلی مهمه. همیشه دقت کنین که این کار یا این حرف با کدوم شخصیت سازگاره. اینجا بلاتریکس رو انتخاب کردین. به نظر من انتخاب خوبی بود. ولی حالا که بلاتریکس رو انتخاب کردین می تونین لحنشو کمی تند تر و بداخلاق تر و خشن تر کنین.کمی پایین تر، جایی که مرگخوارا به بچه ها شکلات می دن زنوفیلیوس رو انتخاب کردین. اینم انتخاب خوبی بود. چون زنوفیلیوس مرگخوار خشنی نیست. همیشه انتخاب هاتونو به همین شکل نشون بدین و موقع نوشتن دیالوگ ها اخلاق و رفتار شخصیت رو هم در نظر بگیرین.
دیالوگ آخر هم خوب بود. فقط به یکی دو علامت احتیاج داشت. این علامتا هستن که لحن نوشته شما رو می رسونن. بدون اونا نوشته بی روح به نظر می رسه:
_شما بايد خودتون براي خودتون غذا مي اوردين.ارباب،(یا ...) يعني نه، پروفسور که نمي تونه هزينه خوردو خوراک شما ها رو هم بر عهده بگيره.



نقل قول:
يکي از بچه ها که به نظر با هوش مي رسيد و اگر ان طفل به هاگوارتز مي رسيد قطعا گروهش ريونکلاو بود.

این قسمت خیلی خوب بود.


الان که پستتونو تا آخر خوندم می تونم نظرمو درباره دیالوگا و توضیحا بدم.
هیچکدوم از دیالوگاتون اضافه نبود. توضیحاتتون همه خوب و به موقع و به اندازه کافی بود.
دیدین می تونین؟
کوتاه و بلند بودن رول اهمیتی نداره. ولی باید خواننده بفهمه منظور شما چیه. نباید خسته بشه. باید تشویق بشه به خوندن. رفتار بچه ها و حالت بیچارگی مرگخوارا خواننده رو تشویق به خوندن می کنه.


نقل قول:
_کي شکلات مي خواد؟
_من!
_مـــــن!
_مــــــــن!
_من دستشويي دارم.

اینجا هم دیالوگ هاتون پشت سر هم هستن. ولی اینجا، این ایراد محسوب نمی شه. چون اینجا مهم نیست که گوینده کیه! بچه ها و زنوفیلیوس دارن با هم حرف می زنن. باید به همین شکلی که نوشتین پشت سر هم نوشته می شد.

از شکلک استفاده نکردین...با توجه به تعداد زیاد دیالوگ هاتون، چند تا شکلک می تونست کمک کننده باشه.


نقل قول:
زنوفيليوس متوجه شد که ان بچه بغض کرده است.

"آن" اینجا اضافیه. "بچه بغض کرده است" کافی بود. چون در این صحنه فقط یه بچه داریم.این لحن ها کم کم جا میفتن و درست می شن. همه اوایل ورودشون با لحن نوشته مشکل دارن.


ایده هزار تو برای رسیدن به دستشویی جالب بود. می تونستین کمی بیشتر درباره اون قسمت توضیح بدین. مثلا اینا هی می رفتن...بچه هی می پرسید که نرسیدیم؟ چقدر مونده برسیم؟ و وقتی می رسیدن می گفت که دیگه دیر شده!

طنزتون خیلی بهتر شده. چون به زور سعی نکردین طنز رو وارد نوشته کنین.
سوژه رو سریع پیش نبردین و چیزی رو سانسور نکردین! این خیلی خوبه.


نقل قول:
_مرلين وکيلي اوضاع ما رو ببينا!تا بيست دقيقه پيش اينا از ما مي ترسيدن ولي حالا ما از اونا مي ترسيم...

اینجا سوژه عوض نشده...حالتش عوض شده! و به نظر من انتخاب خیلی خوبی کردین. تا اینجای کار این مرگخوارا بودن که از بچه ها می ترسیدن...ولی از اینجا به بعد ظاهرا بچه ها قراره دردسر ساز بشن. مرگخوارا بچه ها رو دست کم گرفته بودن.
فقط موقع عوض کردن سوژه ها(یا حالتشون) حتما توجه کنین که از سوژه قبلی به اندازه کافی استفاده شده باشه و سوژه جدید جالب تر باشه.
اگه این کار در چند پست قبل از شما انجام می گرفت احتمالا ایراد می گرفتم که از سوژه استفاده نشده. جای کار داره...ولی اینجا جای مناسبی بود.


پیشرفتتون خیلی خوب بود. همینطور ادامه بدین.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۶ ۲۳:۰۷:۵۴



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴

زنو فیلیوس لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سلام ارباب
درخواست نقد اينو داشتم



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴

سلینا ساپورثی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۳ چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۲:۱۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
از ساپورتستان!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 10
آفلاین
درووود بر ارباب کبیر
ارباب افتخار میدین یه نگاهی به پست این بنده حقیر بندازین؟
ممنون


...Im ready for FIGHT and FATE....
??WHy
.
.
.

stop checking your phone...
...he would not send you a text


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 359 زندگی به سبک سیاه، مورگانا لی فای:


نقل قول:
- آرسینوس میخوای بهت معجون ارامش بدم؟
- نه
- معجون پرواز
- آخه می خوام چکار؟
- مممم معجون هکتور دوستی چی؟
- بسههه! ما واقعا داریم به کدام سو می ریم؟

شروعتون خیلی خوب بود. دیالوگا و شکلک ها همه مناسب بودن. دیالوگ هایی که برای خواننده آشنا هستن معمولا جذبشون می کنن. شکلکای مناسب هم به این موضوع کمک کرده.


نقل قول:
آرسینوس جیگر، با گاف مکسور البته،

قسمت "باگاف مکسور" دخالت نویسنده بود که البته در جای مناسبی و به شکل مناسبی انجام گرفته بود و خوب بود. ولی اون شکلک چی بود؟ حالت آرسینوس؟ شکلک اولا مال دیالوگه...دوما مال جاییه که نتونیم احساساتمونو با کلمات بیان کنیم. اینجا به نظر من کلمه و جمله مناسب تر از شکلک بود.


نقل قول:
در واقع آرسینوس انتظار هر نوع جوابی را داشت، جز اینکه هکتور چتری را که همیشه بالای سر لرد نگه می داشت از جیبش بیرون بکشد. او فرصت نکرد از چاه ویل بودن جیب ردای هکتور شگفت زده شود، چون هکتور دسته چتر را دور گردنش انداخته و معجون ساز نگون بخت را روی صندلی چوبی نسبتا کهنه ای انداخت که تا چند دقیقه پیش، جایگاه خودش بود.
- دست نوشته های من کجان؟
صحنه خنده دار بود. استفاده خیلی خوبی از سوژه چتر کردین...ولی دیالوگ بعدش...عالی بود.
شما سوژه های سایتو جمع کردین و خوشبختانه ازشون در بهترین موقعیت ها استفاده کردین. صحنه تکون خوردن چراغ هم خیلی خوب بود.


نقل قول:
ولی خوب، همه می دانستند که رودولف بلند و هیکلی و البته مثلا(!) جذاب، در حال حاضر، چیزی جز یک سنگر امن برای آرسینوس نیست.
اینجا جایی بود که زیاد وارد داستان شدین. اون "مثلا" سلیقه و نظر شماست. نباید به خواننده تحمیل بشه. شما "جذاب" رو بنویسین. خواننده مطمئنا خودش متوجه می شه که رودولف جذاب نیست. برای تاکید روی این موضوع می تونین تاکید بیشتری روی "جذاب" داشته باشین. مثلا بگین خیلی جذاب! بسیار جذاب! اینجوری نظرتونو غیر مستقیم گفتین.


اسما رو خیلی مخفف می کنین. این یه حالت لوس بهشون می ده. به نظر من زیاد جالب نیست که مرگخوارا همدیگه رو رودی و آرسی صدا کنن. با توجه به شخصیت طرف مقابل گهگاهی می شه این کارو کرد.ولی زیاد تکرارش نکنین.


نقل قول:
مورگانا، یکی از گل هایش را به یک تیر و کمان مینیاتوری تبدیل کرده و با تیر اندازی تیرهای مینیاتوری تر به سمت مرلین، وقت می گذراند. مرلین گاهی چشم غره می رفت و گاهی می خندید.
صحنه جالبی بود. البته به نظر من بهتر بود جمله "گاهی می خندید" حذف می شد. این که مورگانا مرلین رو صرفا عصبانی می کرد جالب تر بود.
انتخاب مرلین و مورگانا برای ادامه سوژه انتخاب خوبی بود.
داستان رو خوب پیش بردین و از سوژه هکتور به خوبی استفاده کردین.


رول های شما دو حالت داشتن. یا سراسر سیاهی و تلخی بودن...و یا پر از احساسات اغراق آمیز و البته کمی لوس! اون سیاهی و تلخی از بین رفته. این عالیه. نوشته های شما دیگه سرگرم کننده و خنده دار هستن. احساسات اضافی هم حداقل در این پست وجود نداشت. اینم عالیه. فقط کمی(مقدارش خیلی ناچیزه) از اون "لوس بودن" باقی مونده...(مثلا در صحنه مورگانا و مرلین یا کلمه "مثلا جذاب").همونطور که گفتم مقدارش خیلی کمه. شما در صد خیلی زیادی از اشکالاتتونو بر طرف کردین. و این اشکالاتی که قبلا وجود داشتن چیزایی نبودن که عوض کردنشون راحت باشه. شما سبک نوشتنتونو عوض کردین. کار مهم و بزرگی انجام دادین. طنزتون در مسیر خوبی قرار داره.
این یکی خوب بود. امیدوارم همین کنترل و تسلط رو در پست های جدی هم نشون بدین.

______________________

فلیت...استثنائا می شه نقد کنیم!


بررسی پست شماره 362 زندگی به سبک سیاه، پروفسور فلیت ویک:


نقل قول:
آرسینوس به نقاشی نگاه میکرد که کسی در زد و وارد شد.
شروعتون یه نکته خیلی مثبت داشت. پست های این سوژه حالت تکی دارن. هر عضوی درباره یه شخصیتی می نویسه...پست ها تقریبا از هم جدا هستن. شما هم همین کارو کردین. ولی با این جمله اول ارتباطتونو با پست قبلی حفظ کردین. این کارتون خیلی مهمه. مخصوصا در سوژه های ادامه دار دیگه.


نقل قول:
آرسینوس به نقاشی نگاه میکرد که کسی در زد و وارد شد. او به ریتا نگاه کرد.
وقتی این دو جمله رو می خونین احساس نمی کنین یه چیزی اضافه اس؟
چیزی که اضافه هست ضمیر "او"ئه! تا وقتی فاعلتون عوض نشده احتیاجی به ضمیر یا تکرار اسم ندارین. مثلا:
آرسینوس کتاب را به ایرما داد. از روی صندلی بلند شد. به طرف قفسه کتاب های ممنوعه رفت. کتابی با جلد سیاه رنگ توجهش را به خود جلب کرد.
اینجا نه از اسم استفاده می کنیم و نه ضمیر. همه جمله ها به آرسینوس برمی گردن. البته در جمله شما یه کار دیگه هم باید انجام می گرفت و اونم معرفی ریتا بود. یعنی قبل از جمله "به ریتا نگاه کرد" باید اشاره می کردین که فردی که وارد شده ریتا بوده.


نقل قول:
هدف او از این که گفته بود ریتارو بیارند چی بود؟ این بشر چجوری میتوانست هورکراکس رو بدزده؟!
این نظر کیه؟
نظر شما(نویسنده) نباید باشه...چون اگه نظر شماست نباید کلا وارد پست بشه. ولی اگه نظر آرسینوسه باید اولش اشاره می کردین که آرسینوس با خودش فکر کرد که چرا گفته ریتا رو بیارن.


نقل قول:
ریتا نشست. ریتا از صدای خسته وی فهمید که وی خسته هست . باور نمیکرد، جیگر معروف قبل از شروع شدن مهمونی خسته بشه!
اینجا هم لازم نبود "ریتا"ی دوم رو تکرار کنین. کلمه "خسته" هم تکرار شده. اینجور اشکالا اهمیت زیادی ندارن. اشتباهای جمله بندی هستن...ولی موقع خوندن تاثیر بدی روی خواننده می ذارن.
ریتا نشست. از صدای آرام آرسینوس فهمید که وی خسته هست . باور نمیکرد، جیگر معروف قبل از شروع شدن مهمونی خسته بشه!

اینجوری بهتر شد.


نقل قول:
-بله کاری داشتی؟
-هورکراکس کجاست؟
-میشه بپرسم لوراکس چیه؟
دیالوگ های پشت سر همتون در بازجویی خوب بودن.
ولی این طنزی که از بازی با کلمات ایجاد می شه و اتفاقا تازگیا خیلیا ازش استفاده می کنن طنزی خیلی سختیه! درست در آوردنش مهارت خیلی زیادی می خواد. وگرنه کاملا بی مزه می شه. به نظر من فعلا از این نوع طنز استفاده نکنین مگه این که مطمئن باشین واقعا جالبه.
در شروع کار اصلا اصراری به طنز خیلی قوی و زیاد در نوشته هاتون نداشته باشین. با قدم های محکم و کوتاه پیش برین.


نقل قول:
ریتا داشت به هورکراکس فکر میکرد که میتونه با اون چه جمله ای بسازه که یک لحظه نگاهش به چشمان خشمگین جیگر افتاد.

نقل قول:
آرسینوس اینور ماسک بود و ریتا اونور ماسک!
درباره لحن نوشته هاتون پرسیده بودین. به نظر من شما باید با این لحن بنویسین. ساده و خودمونی! کلمات جدی و سنگین رو حذف کنین.براشون جایگزینای ساده تر پیدا کنین.چون جمله هایی که به این شکل نوشتین درست تر و جالب تر هستن. مثلا این جمله که بالا نوشتین کتابیه:
نقل قول:
ارسینوس دیگر نمیتوانست بیشتر از این تحمل کند

ساده ترش می شه: آرسینوس دیگه نمی تونست بیشتر از این تحمل کنه.
قبلا گفته بودم نوشتاری بنویسین ولی الان فکر می کنم اگه ساده بنویسین خودتونم راحت ترین.



نقل قول:
البته ریتا متوجه شدت خشم او و سرخ شدن او نشد.

ظاهرا یکی از مشکلات شما این تکرار های بی دلیله...خشم و سرخ شدن او! لازم نبود دوبار "او" رو تکرار کنین.


نقل قول:
آرسینوس فکر کرد که چجوری باید هورکراکس اربابش را پیدا کند. هنوز افراد زیادی مونده بودند که ازشون بازجویی نشده بود. هنوز اول کار بود و او خسته شده بود.

آخر پستتون خیلی خوب بود. یه سوژه رو تموم کردین. اشاره گاه و بیگاه به خستگی آرسینوس هم کار جالبی بود.


مهمترین نکته ای که باید بهش توجه کنین سوژه ها هستن. منظورم داستان اصلی نیست. سوژه هایی که در داستان وجود دارن. الان سوژه شما ریتا بود.
ولی فرض کنیم من الان در پست شما هر جا اسم ریتا اومده این اسم رو حذف کنم و به جاش بنویسم امیلی!
فرقی می کنه؟
نه!
ولی باید فرق کنه!
اینجاست که شما باید نشون بدین شخصیت ها رو می شناسین. باید از ویژگی های خاصشون استفاده کنین. ریتا کی بود؟ یه خبرنگار فضول و پر حرف. سوژه بازجویی از ریتا خیلی جالب بود. بازجویی از یه خبرنگار!
از این سوژه باید بیشتر استفاده می کردین. ریتا باید بیشتر خودشو نشون می داد. این کارو بلدین. چون قبلا درباره فلیت ویک به خوبی انجامش دادین. در مورد بقیه شخصیت ها هم همین کارو بکنین. ویژگی اصلیشونو بشناسین. پیدا کنین و روش تاکید کنین.


موفق باشید.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 361 زندگی به سبک سیاه، جروشا مون:


نقل قول:
ریتا اسکیتر، یعنی احتمالا ریتا اسکیتر وارد اتاق بازجویی شد.

نفر قبلی ریتا اسکیتر رو برای بازجویی انتخاب کرده بود. ولی انتخاب شما شخص دیگه ای بود. به نظر من بهترین کار ممکن رو انجام دادین. سوژه خودتونو نوشتین و در پایان سوژه نفر قبل رو یاد آوری کردین. فقط انتخاب جمله درست نبود. اون "یعنی احتمالا" تردید رو می رسونه...در حالیکه لحن شما باید قاطع و محکم باشه.شما صحنه رو می بینین. برای همین می دونین شخصی که وارد شد ریتا هست یا نیست. این جمله رو می شه به این شکل اصلاح کرد:
ریتا اسکیتر وارد اتاق شد...یا حداقل این چیزی بود که آرسینوس تصور می کرد!


نقل قول:
بله، این جودی بود، دختری با مو و لباس بنفش که عروسکی سخنگو روی شانه اش چمباتمه زده بود.

اون "بله" اولش کمی لحنتون رو خراب کرده! دقت کنین که شما اینجا داستان تعریف نمی کنین. صحنه ها رو برای خواننده ترسیم می کنین.


ما(اعضای ایفای نقش) هنوز جودی رو نمی شناسیم. شما قراره به ما معرفیش کنین.شما قراره براش شخصیت بسازین. چون ویژگی هایی وجود دارن که به درد ایفای نقش می خورن و ویژگی هایی هستن که جلوی شما رو می گیرن.
درباره این عروسک سخنگو...
حتما خوب فکر کنین که قراره به چه دردی بخوره؟ تو سوژه ها چه کمکی می تونه بهتون بکنه. چون تجربه حداقل به من ثابت کرده که حیوانات و اشیاء اگه خیلی خاص نباشن و خیلی خوب پرداخت و معرفی نشن شدیدا برای ایفای نقش کننده دست و پاگیر و مزاحم می شن. نمونه های خیلی خوبی داریم. مثلا قمه های رودولف خیلی خوبن. ولی ده برابر نمونه های خوب، نمونه های ناموفق داریم.


نقل قول:
پس با بی حوصلگی پرسید:
- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟

جودی با لحن و وزن سوال پرسیدن آرسنوس جواب داد:
- جروشا، نقاش، مهمونی!

جواب جودی خیلی خوب بود...البته به نظر من این دو تا دیالوگ برای تاثیرگذاری بیشتر و نشون دادن شباهتشون باید بدون توضیح پشت سر هم نوشته می شدن. یعنی:

- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟
- جروشا، نقاش، مهمونی!



نقل قول:
- وقتی همه جا تاریک شد چیکار کردی؟
جودی آهسته گفت:
-وحشت!
- اوه ... وقتی دوباره همه جا روشن شد مورد خاصی توجهتو جلب نکرد؟
- چرا... ناپدید شدن هورکراکس لرد سیاه!

جواب های ساده و اعصاب خرد کن جودی خیلی خوب بودن. اگه بتونین همین کار رو همیشه انجام بدین و تکرارش کنین می تونه سوژه خیلی خوبی باشه.
مثلا اینجا هم دیالوگش خیلی خوب بود:
نقل قول:
- اینکه حالا که داریم از یدونه هورکراکس حرف می زنیم نباید بگیم هورکراک؟ یا هورکراکس خودش مفرده؟!

سعی کنین در هر سوژه ای که جا داره و می تونین، از این دست سوالات مطرح کنین.
سوژه رو خوب پیش بردین. از شخصیت جودی هم به خوبی استفاده کردین. مخصوصا با توجه به این که از این شخصیت برای اولین بار بود که استفاده می کردین. شکلک هایی که انتخاب می کنین کمی شخصیت جودی رو لوس نشون می دن. اگه این مورد به نظرتون اشکالی نداره ادامه بدین. انتخاب این که شخصیتتون چطوری باشه به عهده خودتونه.


نقل قول:
این را گفت و با سرعت بیرون رفت. تنها یک نگاه ارسینوس به نقاشی جودی کافی بود تا بگوید: "واقعا حرفه ی طراحی داره به کدوم سو میره؟!"

نقاشی ای که جودی از آرسینوس کشیده بود ایده جالبی بود. حتی می تونستین کمی دربارش توضیح بدین. می تونستین از اول رولتون لابلای جمله ها اشاره کنین که جودی در حال نوشتن چیزیه...یا مثلا به آرسینوس می گفت کمی بچرخ به راست! به چپ!
و در پایان هم در حد یک جمله درباره چیزی که کشیده بود توضیح می دادین. ولی به همین شکل هم خوب بود. مخصوصا با توجه به این که از دیالوگ معروف آرسینوس هم استفاده کردین.


موفق باشید.
___________________

زنوفیلیوس

اول اون اعتماد به نفسه رو ببرین بالا! لازمش داریم!
هیچکدوممون نویسنده نیستیم. فقط برای فعالیت و ایفای نقش اینجاییم. اگه شما بخوایین بنویسین باید بنویسین. نه سوژه اونقدرا اهمیتی داره و نه کیفیت نوشته تون. شما قبلا ثابت کردین که می تونین خوب بنویسین و مرگخوار بودنتون هم مهر تاییدشه!
ولی هیچوقت بیخودی از نوشته کسی( و نه از قدرت نوشتنش) تعریف نمی کنم. شما می تونین خوب بنویسین...ولی این بار ننوشتین.
منم با شما موافقم که این یکی خیلی ضعیف بود. ولی همچنان هم معتقدم که خوب کردین پست زدین! چون این دو تا دو مقوله جدا هستن.


بررسی پست شماره 128 دربحبوحه سیاهی، زنوفیلیوس لاوگود:


کل رول شما دیالوگه...چرا؟
تو کل تاریخ این سایت شاید دو یا سه نفر باشن که اونقدر مهارت داشته باشن که بتونن صرفا با استفاده از دیالوگ رول بنویسن. هیچوقت این همه دیالوگ رو پشت سر هم ننویسین. وسطا مکث کنین. توضیح بدین. درباره حالت و احساس شخصیت هاتون. درباره رفتارشون. لحنشون. کاری که دارن انجام می دن.و اگه لازم باشه درباره فضای اطراف. جزئیات مهمن.


دیالوگهاتون پشت سر هم نوشته شده و به همین دلیل گوینده و مخاطب نداره. چون دو نفرن می شه حدس زد گوینده کیه و طرف مقابل کیه. ولی اینجور حدسا رو نباید به عهده خواننده بذارین. این شما هستین که باید صحنه ها رو توصیف و ترسیم کنین.

کار خوبی کردین که قضیه رو کش ندادین و یکراست رفتین سراغ الادورا. اگه می خواستیم مدتی رو هم صرف پیدا کردن الادورا کنیم سوژه بی خودی طولانی و خسته کننده می شد.


نقل قول:
سوروس اذیت نکن.دارم مخ یه کشنگ رو می زنم.
_یعنی دارید با جادو به سرش ضربه می زنی؟

این شکل طنز که با استفاده از کلمات و بازی با اونا نوشته می شه کار خیلی سختیه! یه تیزبینی و استعداد خاصی می خواد. خیلی باید دقیق و ظریف انجام بگیره که بتونه خواننده رو بخندونه. حالت ضعیف و حتی متوسطش شدیدا قدرت دفع مخاطب رو داره.


نقل قول:
الادورا مشغول طبق گفته ی خودش چت کردن شد و بلند بلند می خندید....

"شد" و "می خندید"...
فعلاتون باید با هم هماهنگ باشن. می تونستین بنویسین:
درحالیکه بلند بلند می خندید مشغول چت کردن شد.


نقل قول:
_چون می خواهم دوباره به ارباب خدکت کنم.
_خب؟
_و برای اینکار باید پیش ارباب خود شیرینی کنم.
به اشتباهات تایپیتون دقت کنین.

یکی از ضعیف ترین قسمت های پست شما همینجا بود. انتخاب این که الادورا کمک بکنه یا نه به عهده شما بود. فرقی نمی کرد کدوم راه رو انتخاب کنین. ولی دلیلی که الادورا برای این کار آورد خیلی مبهم و عجیب بود!
می تونستین یه دلیل خیلی مسخره بیارین. که خواننده رو بخندونه و دیگه دنبال منطق نگرده. و یا یه دلیل منطقی!


با کاری که شما انجام دادین گره ماجرا باز نشده. و این اتفاق خوبیه. مرگخوارا همچنان با اینترنت درگیرن.
نمی گم طولانی بنویسین. کوتاه نوشتن هم خوبه. ولی به اندازه کافی بنویسین. به اندازه کافی توضیح بدین. شخصیت هاتونو پر رنگ تر کنین. از سوژه ها استفاده کنین. همین چت کردن الادورا سوژه خوبی بود. می شد کمی روش توقف کرد.

از شخصیت خودتونم وقتی که جا داره استفاده کنین. مثلا اینجا زنوفیلیوس می تونست بره سراغ الادورا. باهاش حرف بزنه و همونجا هم فرصتی پیدا می کرد که کمی خودشو به خواننده ها معرفی کنه.

رولای قبلیتون بهتر از این بودن. ولی اصلا مهم نیست. همینجوری فرق خوب و ضعیف رو تشخیص می دین. پست های نویسنده های خوب سایت رو بخونین. کم و بیش مشخصه که کی خوبه و خوب می نویسه. کم کم یاد می گیرین...تجربه کسب می کنین و روز به روز بهتر می شین.


موفق باشید.

_________________
دو نقد بعدی به زودی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

فیلیوس فلیت ویکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸
از پیش اربابم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 317
آفلاین
سلامی دوباره من اومدم. میشه اینو هم برا من نقد کنید؟


Only Raven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
اربابا عرض ادب!
درخواست نقد ارباب!


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۰۶ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
این نقد رو قرار نبود امشب ارسال کنیم. ولی نتونستیم آخرین درخواست رودولفمون رو(قبل از ترک سایت!) رد کنیم. فردا خسته و کوفته از امتحان بر می گرده و می خواد نقد ببینه!


رودولف ما

ما اینجاییم که برای شما نقد بفرماییم.
ولی عمرا اگه ببخشیم!


نقل قول:
...رودولف خسته شده ارباب!

رودولف چرا خستس؟ چون تلاش کرده و سه تا سوال اشتباه جواب داده؟


بررسی پست شماره 199 آموزشگاه مرگخواری، رودولف لسترنج:


نقل قول:
لرد ولدمورت که فرصت را مناسب آن دید که بلاخره سخنرانیش را شروع کند،به سمت جایگاه تریبون مانندش رفت...

مستر سه نقطه؟
خوش اومدین!
این سه نقطه جاش اینجا نبود. نه مکثی وجود داره و نه جمله ناقصه. خیلی از سه نقطه های شما رو می شه حذف کرد و به جاش نقطه گذاشت. اینجوری فقط ظاهر پستتونو شلوغ کردن. یا مثلا اینجا:
نقل قول:
آموزان هم پس از اینکه آب دهانشان را به سختی قورت دادند به طرف لرد برگشته و او را نگاه کردند...



نقل قول:
دانش آموزان با صدای فریاد عصبانی لرد،سرجایشان خشک شدند...
_بینزاکت ها...بی ادب ها...احمق ها...چه طوری جرات میکنید وقتی ما هنوز حرف نزدیم به سمت غذا ها حمله برید؟!
_اما پورفسور...شما گفتین که...
_حرف نباشه...یکی این دانش آموز گستاخ رو از جلو چشمام دور کنه!

لردتون عالیه.
یکی از مشکلاتی که خیلی از اعضای تازه کار(مخصوصا سیاها) دارن اینه که نمی دونن با شخصیت لرد و مرگخوارا باید چیکار کنن. وقتی بهشون گفته می شه باید سیاه بنویسن فکر می کنن معنیش اینه که مرگخوارا رو قهرمان و لرد رو بی نقص نشون بدن. که البته بعدا براشون توضیح می دیم که اینطور نیست. ولی توضیح ها هیچوقت به اندازه مثال ها کارایی ندارن. رول های شما می تونه برای این مورد یه مثال باشه.
لرد شما اصلا بی عیب و نقص نیست...قهرمان نیست...خیلی قدرتمند و شکست ناپذیر به نظر نمی رسه. رفته پشت تریبون و داره چرت و پرت می گه. حرفاش با هم متضادن...جمله هاش مسخره و بی معنی هستن...ولی لرد شما از چارچوبش خارج شده؟...اصلا!...چون این طنزی که شما بکار بردین کاملا غیر مستقیمه. اینکه که رول شما رو هم خنده دار می کنه و هم سیاه!
فقط فحش ها بهتره حذف بشن. بی نزاکت و بی ادب مهم نیست...ولی احمق و بی شعور زیاد با شخصیت لرد سازگار نیستن. لرد شخصیت خونسردی داره. طعنه می زنه. تیکه می ندازه. مسخره می کنه...ولی ظاهر مودبانه جمله هاش رو حفظ می کنه. فحش نمی ده.


رول شما جزو رولاییه که محتواش از ظاهرش جلو زده. چیزی که توجه خواننده رو کاملا به خودش جلب می کنه صحنه ها و اتفاق ها هستن. برای همینه که اهمیت چندانی نداره اگه ظرفیت ضرفیت نوشته بشه یا جمله ها در بهترین و زیباترین حالت خودشون نوشته نشده باشن. مهم اینه که شما منظورتونو به خوبی می رسونین و خواننده هم با ریتم تند داستان شما جلو می ره.


این داستان مسیر مشخصی داره. قراره دانش آموزا فکر کنن اینجا هاگوارتزه ولی با رفتار ها و برخورد های عجیب و غریبی روبرو بشن. داستان شما هم همونطور که خواننده انتظار داره پیش می ره. ولی شما با جزئیات این مسیر و سوژه های فرعیش بازم موفق می شین خواننده رو غافلگیر کنین. بخندونین و دنبال خودتون بکشونین:
نقل قول:
چندثانیه ای طول نکشید که صدای ضجه و فریاد آن دانش آموژ به گوش رسید و دیگر دانش آموزان که فقط صدا را میشنیدند تنها به جویدن ناخن هایشان از ترس اکتفا کردند...صدای جیغ و فریاد آن دانش آموز که قطع شد،سیوروس اسنیپ دوباره وارد سالن شد و به لرد چشمکی به معنای "همه چی حله ارباب" زد...دانش آموزان هم پس از اینکه آب دهانشان را به سختی قورت دادند به طرف لرد برگشته و او را نگاه کردند...



نقل قول:
لرد همچنان با حرارت و شوق خاصی در حال سخنرانی بود...ولی دانش آموزان همگی چرت میزدند...حتی بعضی از مرگخواران هم به خواب رفته بودند...اما لرد همچنان در حال سخنرانی حماسی خود بود...
_در آخر باید بگم که آموزش را باید به دستان پرتوانمند متخصصین،یعنی ما سپرد تا آینده ی جامعه جادوگری سیا...چیز...سفید شود!در ضمن آقای "بان" سفارش کردن که بگم سمت جنگل دهکده نرین...اونجا ماگل داره،گازتون میگیرن...همچنین گفت که بگم سعی کنید کمتر بخورید تا کمتر از مرلینگاه استفاده کنید...پایان!

سخنرانی بی معنی و مضحک لرد خیلی جالب بود و اصراری که برای ادامه سخنرانی داشت از خود سخنرانی هم جالب تر بود! تقلید پایان سخنرانی که کاملا شبیه سخنرانی دامبلدور بود، یعنی جایی که می گه نرین جنگل هم خیلی خوب بود. چون همه می دونن که لرد سال ها می خواسته در هاگوارتز کار کنه و موفق نشده. همین موضوع این جدیت و حالت "عقده ای" رو توجیه می کنه.


نقل قول:
بلاتریکس که تمام سه ساعت را سرپا به لرد زل زده بود گفت:
_وای...چه سخنرانی عالی بود...هوی توله ها...چرا بر و بر من رو نیگاه میکنید؟!دست بزنید برای این سخنرانی محشر!

این یکی از سوژه هاییه که اینجا پنهان شده بود و شما پیداش کردین.
در همه سوژه ها همچین سوژه های فرعی پنهان شده ای داریم و یکی از مهمترین مواردی که از ما یک نویسنده و مخصوصا طنز نویس خوب می سازه دیدن و پیدا کردن این سوژه هاست. ممکن بود یه نویسنده عادی سخنرانی رو بنویسه و رد بشه...ولی شما به این نکته هم توجه کردین که یه بلاتریکسی وجود داره که احتمالا تنها شخصیه که از این سخنرانی لذت برده!
دیالوگ حاوی عبارت "توله ها" و همچنین شکلک های بکار برده شده کاملا مناسب و منطبق بر شخصیت بلاتریکس بودن.


نقل قول:
_خب باید میوردین...خودتون باید با خودتون میوردین...در ضمن چهل درصد گمرک وارد کردن اغذیه به اینجاست...چهل درصد هم مالیات بر ارزش افزوده است...یعنی هر اغذیه ای که داشته باشن،نود درصدش رو باید بدین به آشپزخونه!

ایده غذا خوردن لرد و مرگخوارا عالی بود. این که غذا بخورن و به بچه ها غذا ندن اونقدر بی رحمانه و مسخرس که هر خواننده ای رو می خندونه.
البته در شروع پست روی میز ها غذا بود ظاهرا...ولی اهمیتی نداره. محتوا و مفهوم نوشته شما قویه...خواننده به همچین نکته هایی توجه نمی کنه.
این که باید با خودشون غذا میاوردن عالی بود...ولی به نظر من اشاره به گمرک و مالیات زیادی مشنگی بود! یه کمی این قسمت رو به شکلی غیر ضروری سنگین کرده. این قسمت یا باید ساده تر می شد یا سنگین تر!
یعنی یا خیلی ساده می گفتین که آوردن خوراکی آزاده ولی خوردنشون ممنوعه!
و یا یه فرمول پیچیده برای دانش آموزا توضیح می دادین که کسی چیزی ازش نمی فهمید. وقتی می پرسیدن معنیش چیه بهشون می گفتین که باید برای غذایی که خودشون آوردن پول پرداخت کنن!(یا همون نود درصدشو تحویل بدن). الان بین این دو مورد مونده و تاثیر هیچکدومو نذاشته.


پایان پستتون بسته نشده. نفر بعدی می تونه از همین محل غذا خوردن ادامه بده یا بره مرحله بعدی....این آزادی عمل عنصر تشویق کننده ای برای ادامه دادنه.
به نظر من قوی ترین و جالب ترین قسمت نوشته شما شخصیت های سیاهش بودن. شما خیلی درست و ماهرانه سیاه ها رو طنز می کنین. خیلی خوب و متناسب با سوژه ازشون استفاده می کنین.یه نکته جالب هم اینه که شما رودولف رو به سادگی کنار می ذارین! این یعنی متکی به شخصیت خودتون نیستین. البته رودولف شخصیت خیلی بدرد بخوریه! ازش استفاده کنین. ولی اینجا انتخاب خوبی بود که اولویت رو به شخصیت های دیگه دادین.


داستان رو خوب پیش بردین. شما در قسمتی قرار داشتین که سوژه های زیادی داشت. سوژه های جالبی که بهتر بود ازشون رد نمی شدیم. خوشبختانه از همشون استفاده کردین. رفتار مرگخوارا، سخنرانی لرد و حالت بهت زده بچه ها...همشون خیلی خوب بودن.


مطمئنیم که موفق نشدید!(امتحانو می گیم!)

_________________

دو نقد بعدی در اسرع وقت انجام خواهند شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۱ ۳:۱۱:۴۷



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴

زنو فیلیوس لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سلام بر بزرگترین ارباب جهان...
می شه اینو نقد کنید؟ارباب می دونم کیفیتش خیلی پایینه ولی من تازه کارم و به بزرگی خودتون ببخشید...



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴

جروشا مون old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۰ شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴
از شبنم عشق، خاک آدم گل شد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
سلام بر لرد سیاه!
میشه اینم نقد کنین؟
سعی کردم اولین رولم رو به بهترین شکل ممکن بنویسم!

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=297337


"عمه ریتا پاره ی تن من است! دوستش بدارید! ... فقط باهاش مصاحبه نرین، خطرناکه! "

***

تصویر کوچک شده
رستاخیز ققنوس!

***

تصویر کوچک شده
کاراگاه ارشد
ریاست دایره‌ی کاراگاهان







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.