بررسی پست
شماره 39 گلخانه تاریک، هلنا ریونکلاو:
نقل قول:
لرد به فکر فرو رفته بود و در ذهنش تلاش بر هضم سخنان هکتور داشت.این اولین بار بود که لرد قدرت تصمیم گیری اش را از دست داده بود قطعا اگر کسی از این موضوع خبر دار می شد لرد دیگر ارامشی نداشت!و همه سعی می کردند که او را به تمسخر بگیرند...
.لرد در همین افکار بود که در دلش با گفت"ینی اثر این معجون وقتی با اب ترکیب شه از بین می ره؟
اینجا شما سوژه رو درست گرفتین و ادامه دادین. عوضش نکردین. این کارتون خوب بود. ولی اینجا به یه نکته دیگه برمی خوریم و اونم انتخاب مسیره! یعنی موقع ادامه دادن باید فکر کنیم که این داستان اگه وارد کدوم مسیر بشه جالب تر و پر سوژه تر می شه. چطوری می شه ادامش داد که جذاب تر بشه؟
الان در این داستان، معجونی رو که معلوم نیست اثرش چیه، لرد بخوره جالب تر می شه یا مرگخوارا؟
به نظر من اگه لرد بخوره جالب تر می شه. چون هر کدوم از مرگخوارا که بخورن اهمیت خاصی نداره. فوقش از داستان خارج می شن. ولی سوژه درباره لرده. برای همین موقع ادامه دادن حتما توجه کنین که کدوم مسیر سوژه ساز تره. البته در پست شما خوشبختانه کسی معجون رو نخورده. اینو با توجه به مسیری که انتخاب کردین گفتم. اینجا هم بهترین کاری که می شه کرد اینه که اگه مرگخوارا معجون رو می خورن اهمیت زیادی به آثارش داده نشه. اون قسمت کمی کمرنگ بشه و دوباره برگردن سراغ لرد.
نقل قول:
_هکتور؟
_بله ارباب؟
_این معجون اگه با اب ترکیب شه اثرش از بین می ره؟
هکتور که هنوز نتوانسته بود منظور لرد رو بفهمه با بی اعتنایی گفت:
_نه ارباب من این معجون رو خیلی غلیظ ساختم.
با اتمام این جمله این هکتور بود که تلاش می کرد که حرفی را که زده بود پس بگیرد.
_ارباب اگه با آب ترکیب شه به طور کامل اثرش رو از دست می ده!:worry:
شکلک ها خیلی خوب بود. این قسمت بدون این شکلک ها خیلی بی معنی و بی مزه می شد و نمی تونست منظورتون رو درست و کامل برسونه. خیلی خوب و درست از شکلک ها استفاده کردین. من زیاد با شکلک هایی که برای قسمت های غیر دیالوگ زده می شن موافق نیستم ولی حتی اون شکلک هم بد نشده.
بجز شکلک ها، دیالوگ ها هم خیلی خوب و حساب شده نوشته شدن. هدف دارن. نوشته شما سعی نکرده به زور کسی رو بخندونه...همین دستپاچگی هکتور یه طنز خفیف و دلنشین بهش اضافه کرده که خیلی خوبه. اینجا همون جاییه که می گفتم سعی نکنین صحنه طنز رو به زور خلق کنین. موقعیتش پیش میاد...و وقتی پیش اومد باید ازش استفاده کنین.
نقل قول:
لرد در همین افکار بود که در دلش با گفت"ینی اثر این معجون وقتی با اب ترکیب شه از بین می ره؟
"ینی" نه..."یعنی"! می تونیم محاوره ای بنویسیم...ولی تا یه حدی. "ینی" کمی از اون حد عبور کرده.
شخصیت هاتون خیلی بهتر و پخته تر از پست های دیگه تون هستن. هکتور پرحرف و حواس پرتتون...لرد عصبی و کمی بی فکرتون...مورگانای بی حوصله تون خیلی خوب بودن. شخصیت های قوی می تونن حتی یک پست بدون سوژه رو هم پیش ببرن.
نقل قول:
هکتور؟-
_بله ارباب؟
_این معجون اگه با اب ترکیب شه اثرش از بین می ره؟
دیالوگ های پشت سر هم رو بدون فاصله بنویسین.
نقل قول:
بلاتکریسِ همیشه خود شیرین به سرعت دست از تعظیم دربرابر لرد بر داشت و نگران و مضطرب به لرب های لرد چشم دوخته بود که لرد سکوت حاکم بر فضا را شکست...
البته متوجه نشدم که بلاتریکس به چی چشم دوخته! ولی به هر حال پایان خیلی خوبی داشتین. این که کسی معجون رو نخورده و لرد هنوز حرف هم نزده انتخاب خیلی خوبی بود. با این کارتون هیجان ماجرا رو حفظ کردین و همین هیجان خواننده رو تشویق به ادامه دادن می کنه. چون نفر بعدی آزاده که کی معجون رو بخوره و چه بلایی سرش بیاد!
همونطور که قبلا بهتون گفتم این پستتون بهتر از قبلی بود. به نظر من همینو الگو قرار بدین. خیلی منظم تر و حساب شده تر و هدفمند تر بود.
_________________
بررسی پست
شماره 427 کافه تفریحات سیاه، گیبن:
یکی از موارد مهمی که باید بهش توجه کنیم :همراه سوژه موندن"هست. خیلیا اهمیتی به این مورد نمی دن. چون سوژه رو می خونن و به نظرشون به اندازه کافی جالب نیست. برای همین عوضش می کنن. در حالی که چیزی که اینجا باید بهش توجه بشه اهمیت کار گروهیه. اون سوژه ای که حتی شاید چندان جالب نباشه محصول یک کارگروهیه و باید بهش احترام گذاشته باشه. البته استثناهایی هم وجود داره. مثلا ناظر بخواد سوژه رو اصلاح کنه...ولی در حالت عادی باید همراه سوژه بمونیم.شما هم همین کار رو انجام دادین. کار خوب و درستی بود.
نقل قول:
چی شده ؟ چی شده ؟ نمیبینی که ایوان مث لوبیای سحر امیز همینطوری داره رشد میکنه ؟اگه همین الان یه راه حل پیدا نکنی قول میدم که چشماتو ...
-صبر کن صبر کن فهمیدم . فک کنم بدونم باید چیکار کنیم.یه معجون دیگه دارم .
توضیحات و دیالوگ ها و جمله بندیتون خیلی خوبه. ساده و واضح و روشن...این مورد مهمیه. چون اگه نتونین منظورتونو درست برسونین سوژه ای که در ذهن دارین اهمیت چندانی نداره. ولی این "خوب" که گفتم درباره ظاهر و رسا بودن جمله هاست.
خود پستتون کمی ساده اس.
احتیاج به یه عامل تقویت کننده داره. یه عامل جذب کننده. البته شما در سوژه و داستان به قسمت "حالا چیکار کنیم؟" رسیدین! یعنی مجبور شدین راه حل ارائه کنین. سعی کردین سوژه رو اصلاح کنین و مسیری براش تعیین کنین. این کار درستی بود. ولی ضمن انجام این کار از بقیه عوامل کمی غافل شدین.
عامل تقویت کننده ای که ازش نام بردم می تونه یه طنز خوب باشه...یه نکته غافلگیر کننده...شخصیت های خوب و قوی...توضیحات خیلی جذاب.
نوشته شما از هر کدوم از اینا کمی داشت...فقط کمی! در حالی که اگه یکیشو "زیاد" داشت خیلی بهتر می شد.
نقل قول:
هکتور هم که با تعجب به ایوان که حالا به کپه ی گل تبدیل شده بود چشم دوخته بود دهان باز کرد و گفت:
-اممم... چیزه اسنیپ جان داشتیم روی یه معجون کار میکردیم که گل هارو باهاش خشک کنیم میخوای تو هم امتحان کنی ؟
شخصیت هاتون ساده هستن. به اندازه کافی خودشونو نشون ندادن. شخصیت می تونه در هر دیالوگ و هر حرکت خودشو نشون بده. شخصیت های سایت رو بشناسین...بیشتر از شخصیت های کتاب به دردتون می خورن. با طرز رفتار و حرف زدنشون آشنا بشین. گاهی استفاده از یک نکته خوب و بجا برای کل پست کافیه.
شکلک ها تون خوب و مناسب هستن.
نقل قول:
-باشه اما فقط به خاطر لرد .حالا رودولف رو از کجا گیر بیاریم ؟
-فکر میکنم توی ستادش باشه !
-باشه ! بهتره همین الان راه بیوفتیم ! میخوام این قضیه هر چه زود تر ختم بخیر شه !
معمولا بهتره سوژه رو از تاپیک(منظورم اسم تاپیکه) خارج نکنیم. یعنی سوژه گلخانه تاریک بهتره تا جایی که ممکنه داخل گلخانه بمونه. ولی گاهی هم لازمه تغییری داده بشه. با توجه به انتخابات وزارت به نظر من رفتن به ستاد رودولف سوژه جالبی بود. ولی دقت کنین که این کار همیشه خوب نیست. ممکنه سوژه رو به مسیر غیر قابل برگشتی ببره. وقتی در سوژه ای این کار انجام گرفت باید دقت کنیم که این کار موقتیه...بعد از مدتی سوژه رو دوباره به مکان و مسیر اصلیش برگردونیم.
موفق باشید.