هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   5 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نام: آلبوس دامبلدور

گروه: گریفیندور

نژاد: دورگه

سن: صد و پنجاه حدودا"


ویژگی ظاهری: چشمان آبی، بلند قد و لاغر اندام، اکثر اوقات شنلی به رنگ بنفش به تن میکند، ریش بلندی دارد و عینکی نیم دایره شکل بر چشم میگذارد. رنگ موهایش هم سفید است که در جوانی به رنگ طلایی بود.

معرفی:

آلبوس دامبلدور نزدیک به 40 سال مدیر مدرسه هاگوارتز بود؛ دوره ای که شامل هر دو تلاش ولده مورت برای تحت سلطه درآوردن دنیای جادوگری می شد. دامبلدور که با عنوان بزرگترین جادوگر زمان از او یاد می شد، نشان مرلین درجه یک داشت و عضو عالی کنفدراسیون بین المللی جادوگران و همچنین رئیس هیئت ویزنگاموت بود.

با اینکه در سال های آخر عمر به اندازه توانایی های جادویی اش، بخاطر غیر عادی بودن، بذله گویی و مهربانی تمام نشدنی شناخته شده بود از برخی از فکرها و اعمال دوران جوانی اش شرمنده بود. تجربه فریبنده بودن قدرت را سخت به دست آورد، و تمام عمر سعی کرد وسوسه های تاریک جامعه جادوگری را بفهمد و مهار کند.

دامبلدور بزرگترین فرزند (از بین سه فرزند) کندرا (یک ساحره مشنگ زاده) و پرسیوال دامبلدور (یک جادوگر) بود. وقتی آلبوس ده ساله بود و برادرش آبرفورث هشت ساله، تراژدی برخورد دنیای مشنگ ها و جادوگرها خانواده آنها را دستخوش مصیبت کرد و برای همیشه آن را تغییر داد. خواهر شش ساله آلبوس، آریانا، بوسیله سه پسر مشنگ که آنها را با انجام جادو ترسانده بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت. آریانا زنده ماند، ولی آنچنان مجروح شد که رشد جادویی او برای همیشه آسیب دید. برادرش آبرفورث به هری گفت که او از بکار بردن جادو خودداری می کرد ولی نمی توانست آن را از وجودش خارج کند و این باعث دیوانگی او شد. جادویش بطرز غیر قابل کنترل و پیش بینی نشده ای منفجر می شد.

وقتی پدر آنها پرسیوال به جرم حمله به پسرهایی که آریانا را مجروح کرده بودند به آزکابان رفت، کندرا تصمیم گرفت وضعیت دخترش را به صورت یک راز نگه دارد و خانواده اش را از خاک سرتپه به گودریکز هالو نقل مکان داد. آلبوس، و بعدا آبرفورث به هاگوارتز رفتند ولی آریانا با نیروی جادویی آموزش ندیده و کنترل نشده اش در اختفا باقی ماند.

آلبوس در هاگوارتز دانش آموز ممتاز شد. در سال 1899 بعد از تمام شدن هاگوارتز، با الفیاس داج قصد سفر به دور دنیای جادوگری را داشت که آریانا به طور تصادفی مادرشان کندرا را کشت. بجای مسافرت به دور دنیا و شروع یک شغل خوب، آلبوش با بی میلی به مراقبت از آریانا پرداخت. در همان تابستان با گلرت گریندل والد جوان آشنا شد و مجذوب گلرت و ایده های او، از جمله تجسم برتری جادوگرها و جستجوی سه یادگار مرگ شد و در حین جذب شدن به طرف گلرت و بحث درباره رساندن جادوگران به «منافع مهمتر» از آریانا غافل ماند. بالاخره برادرش آبرفورث درباره آریانا با آن دو جروبحث کرد، نبردی درگرفت، و آریانا کشته شد. گلرت فرار کرد و دامبلدور بطور کامل دریافت که معشوقش قادر به چه کارهایی ست و ایده های او آنها را به کجا خواهد کشاند. آلبوس در تمام عمر عمیقا از نقشی که در کشته شدن خواهرش داشت پشیمان بود.

به جای غلبه بر دنیا، از سیاست دوری کرد و روی تحقیق، کشف دوازده کاربرد خون اژدها، و اکتشاف در علم شیمی همراه با نیکلاس فلامل متمرکز شد. در دهه 1930 استاد هاگوارتز شد و به تدریس تغییر شکل پرداخت. در سال 1938 تام ریدل به هاگوارتز راه یافت. در حالیکه بقیه اساتید تحت تاثیر استعداد او قرار گرفته بودند، دامبلدور کم کم از شیفتگی تام به قدرت و ظلم به دیگران نگران شد. وقتی اروپا در استبداد و جنگ فرو رفت تام ریدل جذب همان ایده برتری جادوگران شد. نامش را به لرد ولده مورت تغییر داد و شروع به جمع آوری اسباب قدرت و جستجوی راه های فرار از مرگ کرد. دامبلدور بعد از شکست تماشایی دوست سابقش گریندل والد در سال 1945، به تنها جادوگری که ولده مورت از او می ترسید تبدیل شد.

وقتی در دهه 1970 لرد ولده مورت و مرگ خوارانش تحت سلطه درآوردن وحشیانه جامعه جادوگری را آغاز کردند و وزارت سحر و جادو نتوانست با آنها مقابله کند، دامبلدور (که حالا مدیر هاگوارتز بود) محفل ققنوس را تأسیس کرد تا برای بدست آوردن حقوق مشنگ ها و مشنگ زاده ها مبارزه کند. محفل دچار تلفات فاحشی شد، ولی وقتی قدرت ولده مورت بوسیله فداکاری غریزی لی لی پاتر برای پسر خردسالش هری («پسری که زنده ماند») از بین رفت، محفل پیروز شد. دامبلدور هری یتیم را برای نگهداری به خاله مشنگش سپرد و یک دوره ده ساله صلح شروع شد.

در کمال بدشانسی برای تقریباً همه مردم، ولده مورت زنده ماند و بعدها دوباره قدرت کافی برای تحقق بخشیدن به جاه طلبی های شیطانی اش را به دست آورد. دامبلدور فهمید که همه امید دنیای جادوگری در دست های پسر یازده ساله ای بنام هری پاتر قرار دارد که به تازگی تحصیلاتش در هاگوارتز را شروع کرده است. چون قبل از به دنیا آمدن هری پیشگویی شده بود که او تنها کسی ست که «قدرت از بین بردن لرد سیاه» را دارد. این بار دامبلدور یک همکار دور از ذهن داشت: مرگ خوار سابق و استاد درس معجون ها، سیوروس اسنیپ.

هری از همان اول سرسپرده دامبلدور بود؛ ولی دامبلدور با این رابطه مشکلات بیشتری داشت. بجای یک سرباز آماده فداکاری، یک بچه مورد بی مهری قرار گرفته، با محبت و باجرأت داشت که باید هم دارای اعتماد بنفس و هم از جان گذشته می شد تا غیر ممکن را ممکن سازد. در اولین کریسمس هری در هاگوارتز، دامبلدور شنل نامرئی پدر هری که یک شیء نادر با قدرت غیر عادی بود را به او داد و بعد عقب ایستاد و منتظر شد تا ببیند با آن چه می کند. این روش تدریس غیرعادی و قدیمی در مورد هری بسیار موثر بود، ولی باعث شد دامبلدور مرتکب «اشتباه یک پیرمرد» شود و گفتن تمام جزئیات و عواقب پیشگویی تریلانی را به بعد موکول کند.

دامبلدور اشتباه دیگری هم مرتکب شد که این بار مرگبار بود. در مدتی که هری یاد می گرفت به دوستانش، نیرویش و غریزه اش اطمینان کند، دامبلدور شکار جان پیچ های تام ریدل را آغاز کرد و فهمید که هنوز هم از خطر وسوسه یادگاران مرگ در امان نیست. او ابر چوبدستی را (که در جنگ با گریندل والد از او گرفته بود) در اختیار داشت، هری شنل نامرئی افسانه ای را داشت، و روی انگشتر پاورل (جان پیچ تام ریدل) سنگ زندگی مجدد بود که به او اجازه می داد پدر و مادرش و خواهرش را دوباره ببیند. او انگشتر را در دست راستش کرد و دچار نفرین تام ریدل شد. اسنیپ بعد از مهار کردن آسیب، به دامبلدور گفت که نمی تواند به طور دائم از پخش شدن آسیب جلوگیری کند و نفرین به مرور قوی تر می شود. دامبلدور تقریبا یکسال وقت داشت تا قبل از مرگش به اوضاع سر و سامان بدهد.

سیوروس اسنیپ به قولی که سالها پیش به دامبلدور داده بود عمل کرده بود و در حین محافظت از زندگی هری، اعتبارش نزد ولده مورت را هم حفظ کرده بود. و حالا در این موقعیت، دامبلدور با بیرحمی اسنیپ را مجبور کرد که یک قول دیگر به او بدهد—که اگر لازم شد، برای حفظ موقعیتش نزد ولده مورت و خلاص کردن دراکو مالفوی جوان از این تجربه، دامبلدور را بکشد. اسنیپ با اینکه به وضوح از انجام اینکار نفرت داشت قبول کرد.

دامبلدور در آخرین سال عمرش به هری نشان داد که چطور به شکار جان پیچ ها برود و سرنخ هایی از یادگاران مرگ را برای هری و دوستانش به جا گذاشت تا خودشان راهشان را پیدا کنند. او هری را آنقدر خوب می شناخت که می دانست – برخلاف خودش – برای مدت طولانی وسوسه یادگاران مرگ نمی شود. دامبلدور در ژوئن 1997 توسط سیوروس اسنیپ کشته شد و جسد او در یک آرامگاه سپید در محوطه هاگوارتز به خاک سپرده شد.

شناسه قبلی

اوه... پشمک؟! پشمک؟! خودتی؟!

خوش نیامدی خب! الان انتظار خوش آمد گویی داشتی؟!

تایید شد!


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

اسپلمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۸ جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۰:۵۵ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
از محفل ریدل های ققنوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
نام:اسپلمن
گروه:هافلپاف
ویژگی ها:سن 47،مو های خاکستری،قدی نسبتا بلند،خندان،شوخ طبع،دارای ظرافت در انجام کارها،دست خط زیبا،
چوبدستی:چوب درخت گردو،30 سانتیمتر
جارو:نیمبوس2000
معرفی:از ده سالگی وارد هاگوارت شدم و کلاه گروه بندی مرا به هافلپاف برد.پدر و مادرم هر دو ماگل بودند اما داییم یک جادوگر بود و من قبل از اینکه برم مدرسه از اون چیزای زیادی یاد گرفتم.به نوشتن علاقه زیادی داشتم و همیشه دلم میخواست از خود کتابی داشته باشم.از سن بیست سالگی شروع کردم به نوشتن کتاب که البته کتاب هایم جایی نشر نمیشد.تا اینکه یک روز دامبلدور به طور اتفاقی کتاب های منو خوند و خیلی خوشش اومد.بالاخر فارغ التحصیل شدم و کتاب های خودم و نشر میکردم و به فروش میرساندم.اکثر اوقات دامبلدور هم از من همایت میکرد تا اینکه من در سن سی و شش سالگی کتابی نوشتم به اسم(اوراد و طلسم ها)با نوشتن این کتاب خیلی معروف شدم و از این به بعد پیش مردم محبوب شده بودم.و دیگر کتاب هایم هواداران بیشتری داشت.هم اکنون هم کتاب مینیویسم و به چاپ میرسانم......

تایید شد به ایفای نقش خوش اومدین.
مهم نیست پستای اضافی رو من پاک میکنم.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۶ ۲۰:۳۴:۳۴

casper


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین
سام!

درخواست جایگزینی دارم. قبلیه بعضی چیزاش جواب نداد، بعضی چیزاش کم بودن، خلاصه لُپّ مطلبو در مورد همچین شخصیت بی‌نظیری روا نداش!

نام :

ویولت بودلر

گروه:

ریونکلاو


ویژگی های ظاهری و اخلاقی:

ظاهری


چشماش قهوه‌ایه، اتفاقاً موهاشم با این که به سیاهی می‌زنه، قهوه‌ایه! نه خیلی بلنده و نه خیلی کوتاه، به عنوان بازیکن مدافع توی کوییدیچ، بگی نگی ریزه میزه حساب می‌شه بین جمیعت مدافعا!

تا اینجای حکایت دوشواری وارد نی، ماجرا از اونجایی سخت می‌شه که نصف صورتشو یه بار یه اژدهای کرّه تسترالی داده به فنا، الان جای سوختگی روی یه ور ِ صورتش مونده.
خعلی هم شیکه. خعلی هم باکلاسه!

اخلاقی


والا اینم جونم براتون بگه که این بچه، قدیما یه شخصیتی واسش ساخته شده منم دیه ازش تعدی نمی‌کنم. ویولت یه موجودیه که علی‌رغم سنش، خیلی راحت خوشحال و هیجان‌زده می‌شه، ولی در برابر عصبانیت، ترس و ناراحتی؛ خونسرده. اهل ریسکه و هیجان‌طلب.

به قول بکس گفتنی، به صورت فرسایشی با جماعت کل‌کل می‌کنه. بعضاً از شدّت اعصاب فرسایی و مخ‌پیمایی، ازش به عنوان روان‌گردان یاد می‌کنن بچه‌محلا!

گفتم بچه محلا، حاجی‌تون اهل تیزی و دکور مکور پایین آوردنم هس. گفتم که گوشی دسّ ملّت بیاد.

بعد این که چون مادرش مشنگ بوده، به وسایل مشنگی خیلی علاقه داره و کلاً مخترعه. عشق کاراگاهیه، اما کلاً چون هایپره، نمی‌تونه یه جا آروم بگیره که بشینه فک کنه. دوست داره درجا عکس‌العمل نشون بده و وارد عمل شه.

عشق پروازه، پادشاه پشت‌بومای دنیا و پادشاه قاصدکاس! می‌تونی رو پشت‌بوم گریمولد، لب پنجره‌ی اتاق لردک یا وختی خراب شده رو سر جیمزتدیا پیداش کنی معمولاً. تو مورد آخر، در اهمّ موارد خونه‌ی گریمولد هم اومده پایین، علی‌الخصوص که در حال زد و خورد با جیمز بوده باشه.

نکته‌ی بسیووور مهم اون گربه‌ش ( بله! یه گوش داره و سه تا پا و یه نصفه دم و معرکه‌س! ) ـه که همیشه باهاشه، مارمولکی که معمولاً تو موهای دُم اسبی‌ش وول می‌زنه و قورباغه‌ی نامه‌رسونش! بله! جغد نداریم! قورباغه داریم! پرابلم!؟

چوبدستی:

چوب درخت بید و موی تک‌شاخ.

جارو:

نیمبوس دوهزار. حاجی‌تون هیچ‌رقمه تو بند مادیات نیس!


معرفی کوتاه:

ویولت بودلر، یه جادوگر دورگه‌س. مادرش مشنگه و پدرش، جادوگر. کودکی شادی داشت بنده خدا، تا وقتی که والدین گرام در عنفوان طفولیتش، مردن و این بچه هم تحت سرپرستی محفل و پروف و در معیت یه مُشت آدم‌خوار بزرگ می‌شه تـــــــا این که روزی روزگاری در سرزمیــن های خیلی خیلی دور، یه جغد می‌خوره پس کله‌ش و اون رو فرا می‌خونه به هاگوارتز و از اونجا هم مرلین می‌دونه چرو، شوت می‌شه به ریونکلا و تا پیش پاتون، رفقا "ننگ روونا" صداش می‌زنن. ای مادر بگرید روونا. ای خون به جیگر پدر روونا.

( من بی‌نظیرم البت! )

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این سرگذشت، به وب‌سایت زیر مراجعه بفرمایید:

www.jadoogaran.org

بنفش مزاحم!
اینجا هم دست از سر من برنمیداری؟جمع کن اون گربه زشت تسترال نماتو همه تاپیک رو پر از موی کرد!
تایید نکنم چیکار میکنی؟اصلا میدونی من به پروفایلت دسترسی دارم و میتونم همین الان برای همیشه منهدمت کنم طوری که کسی چیزی نفهمه؟

مردم آزار!به ملت میگم کسی روی اون لینکه گذاشتی کلیک نکنه چون از سایت شوت میشه بیرون!
در ضمن کسی تا به حال بهت گفته تو بی نظیر نیستی بلکه مزاحمی؟من بهت میگم!

انجام شد!جمع کن گربه تو برو دم خونه خودتون ایجاد مزاحمت کن!


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۶ ۹:۵۵:۴۵

But Life has a happy end. :)


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
سلام من شخصیت قبل خودم رو دوباره معرفی میکنم از اونجایی که قوانین میگه شخصیت اگر مدتی غیر فعال بوده میشه گرفتتش و بنده شخصیت ویکتور کرام رو دیدم که مدتی هست فعالیتی نداشته پس به معرفی می پردازم باشد که مورد قبول باشد
نام :ویکتور کرام
گروه : گریفیندور
محل زندگی : مدرسه دورمشترانگ
سن : 18
هیکل : چهارشونه باشونه های افتاده
قد : نرمال
طریقه راه رفتن : مانند اردک
رنگ مو : اصلاً بیمو هستم ( کچل)
مدل ریش : ته ریش
ابرو : پرپشت
رنگ لباس مدرسه : ردای قرمز و کلاهانی از خز
رنگ چشم : مشکی
شغل : محصل
دوستدار : هری پاتر ( این رو میگم که چون در مرحله سوم مسابقه سه جادوگر بوسله مودی چشم بابا قوری قلابی طلسم شدم به دستور ولدمورت تا از هری پاتر محافظت کنم ودر مرحله سه اورا اول کرده تا به پایان خط رسیده وبا ولدمورت رودررو شود)
چوبدستی : از چوب اولس و در آن از تار و پود قلب اژدها استفاده شده
توضیحات: جستجوگر جوان تیم ملی بلغارستان دربازیهای کوییدیچ و همچنین من در سال چهارم به مدرسه هاگوارتز اومدم و در مسابقه سه جادوگر شرکت کردم
علایق : به کوییدیچ و هرمایونی گرنجر

تایید شد.
ولکام بک!


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۶ ۹:۴۷:۲۴

کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۳۱ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
نقل قول:

omidwizard نوشته:
سلام.ببخشید فکر کنم پست من رو با پستی که قبلا نوشته شده بود اشتباه گرفتید.گروه کلاه بندی من رو به گریفیندور فرستاد و من هم شناسه تانکس رو نمیخواستم و شناسه اسپلمن رو انتخاب کردم.با تشکر.لطفا رسیدگی کنید

نه عزیزم.اشتباهی رخ نداده من متوجه خواست شما شدم ولی نمره شما تو گروهبندی 7 شده که با توجه به رویکرد کلاه نمره 7 تا 13 متعلقه به گروه هافلپاف و در نتیجه شما عضو هافلپافید در حال حاضر.اونکه گفتم نیمفادورا گرفته شده تصور کردم چون حالا عضو هافلپافید بخواید شناسه نیمفادورا رو بردارید و چون هنوز لیست شخصیت های گرفته نشده اپدیت نشده خواستم در اینصورت اشتباها اون رو برندارید.وگرنه همین اسپلمن هم میتونه بره هافلپاف چون گروهش تو کتاب مشخص نشده.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴

اسپلمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۸ جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۰:۵۵ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
از محفل ریدل های ققنوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
سلام.ببخشید فکر کنم پست من رو با پستی که قبلا نوشته شده بود اشتباه گرفتید.گروه کلاه بندی من رو به گریفیندور فرستاد و من هم شناسه تانکس رو نمیخواستم و شناسه اسپلمن رو انتخاب کردم.با تشکر.لطفا رسیدگی کنید


casper


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

portter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
سلام ، شخصیت من ساختگی نیست خودتون در لیست نوشتید :
ویولت (ساحره‌ ای در یکی از تابلو های هاگوارتز)
و از اونجایی که هیچ اطلاعاتی راجبش نبود من بقیه اطلاعات رو خودم ساختم
بعد من مطمئنم گروهم گریفیندور شد ، کلاه گفت گریفیندور
ممنون می‌شم که رسیدگی کنید

بله متوجه منظورتون شدم.
خب برسیم به بحث کلاه.نمره شما 11 شده و تو رویکرد کلاه که من نتایجشو آوردم عدد 7 تا 13 متعلقه به گروه هافلپاف.عدد 14 تا 16 متعلقه به گریفندور.
با این وضعیت من چه کنم الان؟دسترسی رو با توجه به همین گروه بدم؟


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۵ ۷:۲۱:۱۵

شرلوک هلمز ، کارآگاه معروف ، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند .
نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست . بعد واتسون را بیدار کرد و گفت : نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی ؟...
واتسون گفت : میلیون ها ستاره می بینم .
هلمز گفت : چه نتیجه ای می گیری ؟
واتسون گفت : از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم . از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست ، پس باید اوایل تابستان باشد . از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است ، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد .
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت : واتسون ! تو احمقی بیش نیستی ! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند !.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

هانا ابوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲:۰۰ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
از سر راه برین کنار! هانا اومد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 26
آفلاین
نام: هانا ابوت
گروه: هافلپاف
چوبدستی: چوب درخت خاس، مغز موی تک شاخ، 22 اینچ
نژاد: دورگه
پاترونوس: تک شاخ
استعداد: وردهای جادویی
"خلاصه زندگی:
هانا نیز مانند هر شاگرد دیگر در 11 سالگی وارد هاگوارتز شد و در هافلپاف قرار گرفت؛ او دختری باهوش، شجاع و خوش اخلاق بود و همین باعث شد تا در مقایسه با دوستانش نزد معلمان محبوب تر باشد.

او کم کم در 15 سالگی به نویل لانگ باتم نزدیک شد و پس از فارغ التحصیلی با او ازدواج کرد.

بارها به هانا پیشنهاد تدریس وردهای جادویی داده شد ولی او مدیریت سه دسته جارو را ترجیح داد.او هربار میگفت:" همسر من معلم است، چرا من نیز معلم شوم؟ در این صورت فرزندان من تنها خواهند شد."

هانا همچنان توسط نویل، با هری، ران و هرماینی ارتباط دارد.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۲۱:۳۳:۵۷

"چیزی که سرنوشت انسان را میسازد، استعداد هایش نیست، انتخاب هایش است"
جی.کی.رولینگ، خالق هری پاتر
تصویر کوچک شده
==========


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۴ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

اسپلمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۸ جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۰:۵۵ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
از محفل ریدل های ققنوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
نام:اسپلمن
گروه:گریفیندور
ویژگی ها:سن 47،مو های خاکستری،قدی نسبتا بلند،خندان،شوخ طبع،دارای ظرافت در انجام کارها،دست خط زیبا،
چوبدستی:چوب درخت گردو،30 سانتیمتر
جارو:نیمبوس2000
معرفی:از ده سالگی وارد هاگوارت شدم و کلاه گروه بندی مرا به گریفیندور برد.پدر و مادرم هر دو ماگل بودند اما داییم یک جادوگر بود و من قبل از اینکه برم مدرسه از اون چیزای زیادی یاد گرفتم.به نوشتن علاقه زیادی داشتم و همیشه دلم میخواست از خود کتابی داشته باشم.از سن بیست سالگی شروع کردم به نوشتن کتاب که البته کتاب هایم جایی نشر نمیشد.تا اینکه یک روز دامبلدور به طور اتفاقی کتاب های منو خوند و خیلی خوشش اومد.بالاخر فارغ التحصیل شدم و کتاب های خودم و نشر میکردم و به فروش میرساندم.اکثر اوقات دامبلدور هم از من همایت میکرد تا اینکه من در سن سی و شش سالگی کتابی نوشتم به اسم(اوراد و طلسم ها)با نوشتن این کتاب خیلی معروف شدم و از این به بعد پیش مردم محبوب شده بودم.و دیگر کتاب هایم هواداران بیشتری داشت.هم اکنون هم کتاب مینیویسم و به چاپ میرسانم......

کلاه شمارو به هافلپاف فرستاده.با همین شناسه دسترسی هافلپافو بدم؟البته این گریفندور رو باید به هافلپاف تغییر بدین.ضمنا اگر دنبال شناسه تانکس هستید توی دو تا پست پایین گرفته شد ولی هنوز لیست به روز نشده تا تکلیف بقیه معرفی شخصیت ها مشخص بشه.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۲۱:۲۷:۵۳

casper


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

portter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
نام : ویولت دیویس

گروه : گریفیندور

نژاد : اصیل زاده

سن : 28

چوبدستی : چوب درخت بلوط ، موی تکشاخ ، 30 سانت و انعطاف پذیر

پاترونوس : پلنگ

خصوصیات ظاهری : چشم آبی رنگ ، قد بلند ، موی قهوه‌ای تیره و البته معمولا بلند ( گاهی هم کوتاه می‌کنم ) ، پوستی روشن

نام کامل : ویولت آلیس ایزابل دیویس

علایق : کوییدیچ و پرواز ، خواندن و نوشتن کتاب ، انجام کارهای جالب و البته عاشق معما و کارآگاهی

خصوصیات اخلاقی : معمولا مهربان و بخشنده ولی گاهی هم خودخواه می‌شم و اغلب کمی خجالتی

خلاصه‌ی کوچکی از زندگی : من فرزند اول خانواده هستم و 2 برادر کوچک تر دارم ، در یازده سالگی وارد هاگوارتز شدم و با سعی و تلاش توانستم شاگرد نمونه بشوم البته علاقه‌ام در یادگیری همه چیز بی تاثیر در موفقیتم نیست ، بعد از خروج از هاگوارتز به نویسندگی روی آوردم و هنوز هم خواستار تدریس در هاگوارتز هستم ( البته تا یادم نرفته بگم که تابلویی از من نیز در هاگوارتز وجود دارد ) .

شخصیت های ساختگی تایید نمیشن.لطفا از داخل این لیست یک شخصیت انتخاب و معرفی کنید با در نظر گرفتن اینکه گرهوتون هافلپافه.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۲۱:۲۱:۳۶
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۲۱:۲۳:۱۹

شرلوک هلمز ، کارآگاه معروف ، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند .
نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست . بعد واتسون را بیدار کرد و گفت : نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی ؟...
واتسون گفت : میلیون ها ستاره می بینم .
هلمز گفت : چه نتیجه ای می گیری ؟
واتسون گفت : از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم . از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست ، پس باید اوایل تابستان باشد . از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است ، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد .
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت : واتسون ! تو احمقی بیش نیستی ! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند !.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.